واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
25آوریل سالروز تولد آل پاچینو است که یکی از محبوب.ترین شمایل.های بازیگری در سینما محسوب می.شود. بنابراین فکر کردم بهترین کار این است که با مروری بر صحنه.های ماندگار از بازی.های او ضیافتی را برای خود و طرفداران پاچینو ترتیب دهم تا به این شکل تولد او را جشن بگیریم.
همه کسانی که «پدرخوانده».ها را دیده.اند، می.دانند شاه نقش پاچینو را باید در شخصیت مایکل کورلئونه دید که از جایگاه اسطوره.ای در سینما برخوردار است. صحنه برگزیده.ام از مجموعه «پدرخوانده».ها همان سکانس تلخی است که پاچینو در «پدرخوانده 2» در صندلی خود فرو رفته و با نگاهی سرد و بی.حالت به دریاچه.ای خیره شده است که آرام آرام برادرش را در خود غرق می.کند.
معلوم نیست پاچینو در آن لحظات غم.انگیز به چه چیزی فکر می..کند که ما ناخواسته به درون دنیای تاریک و خشنی پرت می..شویم که آن جوان خوش.چهره و عاشق را به بزرگ..ترین خلافکار تبدیل کرد و حالا بیش.تر از آن .که او را یک جنایتکار بی..رحم ببینیم، مرد تنها و سرخورده.ای می..دانیم که قدرت لعنتی، او را از درون ویران کرده است.
بعد از نقش افسانه.ای دون کورلئونه در پدرخوانده.ها هیچ.کس فکرش را نمی.کرد که یک تبهکار دیگر بتواند به چنین جایگاه محبوبی در میان سینمادوستان دست یابد، اما این اتفاق با جادوی آل پاچینو در فیلم «صورت زخمی» افتاد.
عمرا بتوانید آن نگاه خیره و ثابت پاچینو در این فیلم را فراموش کنید، طوری که آدم احساس می.کند دیگر قرار نیست به دنیای ما بازگردد و بعد یکدفعه می.بینیم همه آن کندی و رخوت به شور و خشونتی در حال انفجار تبدیل می.شود. واقعا چه کسی را جز پاچینو سراغ دارید که بتواند با چنین تغییر حالت.های ناگهانی.اش ما را غافلگیر کند.
حالا دیگر صحنه عصیان پاچینو در رستوران به یکی از منابع قابل ارجاع در فیلم.های دیگر تبدیل شده است. فقط لازم است کسی کت و شلوار سفید و بلوز قرمز یقه باز بپوشد تا همه به یاد تونی مونتانا بیفتند که در رستوران داد زد «شما به آدم.هایی مثل من احتیاج دارید تا اون را نشان بدهید و بگویید اون آدم بده است.» همان جایی که تبهکار تنهای ما فهمید که بعد از آن همه تلاش دیوانه.وار برای تصاحب قدرت هنوز نتوانسته قلب زن محبوبش را به دست بیاورد.
بعید می.دانم کسی بازی فوق العاده پاچینو را در فیلم «بعد از ظهر سگی» دوست نداشته و از این.که یک جوان آس و پاس می.تواند چنین نمایش هیجان.انگیزی ترتیب دهد و رسانه.ها و پلیس.ها را دست بیندازد، لذت نبرده باشد. مخصوصا صحنه.ای که سانی فریادزنان از بانک بیرون می.آید و رو به مردم می..گوید: «اتیکا، اتیکا» و همه او را تشویق می.کنند و با او هم صدا می.شوند.
پاچینو در این فیلم چنان روی مرز خودداری و پرخاشگری بازی می.کند و در لحظات شدید عاطفی نوعی حس غریزی و خودجوش درواکنش.هایش دیده می.شود که به خشم و اعتراضش جنبه.های رمانتیکی می.بخشد.
نمی.دانم شما هم جزو کسانی هستید که عکس سرپیکو را بر دیوار اتاقتان بزنید. حتما قبول دارید که پاچینو با آن ریش و موی بلند، کلاه.های مسخره و لباس.های عجیب بیشتر به یک هیپی عاصی و خیابانگرد می..ماند تا یک پلیس اخلاق.گرا و متعهد که در راه مبارزه برای حفظ فردیتش، به خود و عشقش نیز رحم نمی..کند.
فقط کسی مثل پاچینو می.تواند میل به خودویرانگری نهفته در شخصیت سرپیکو را به ما منتقل کند. او طوری حس تهاجم و شورشگری.اش را با ترس و گریز در بازی.اش می.آمیزد که ما درنهایت هم سر درنمی.آوریم او از این تنهایی ترسناک لذت می.برد یا رنج می.کشد.
صحنه مورد علاقه من جایی است که پاچینو که دستش لای در مانده، از شدت درد فریاد می.زند و کمک می.خواهد و همکاران پلیس لعنتی.اش که آن طرف.تر ایستاده.اند، فقط نگاهش می.کنند و به کمکش نمی.روند و بعد یک گلوله درست وسط صورت آل پاچینو می.خورد و این عاقبت سرسختی.های مردی است که از نظر دیگران زیادی تک.رو و تسلیم.ناپذیر به نظر می.رسد.
دو تا از بهترین بازی.های پاچینو را باید در فیلم.های کارگردان محبوب.مان مایکل مان ببینید. بازی پاچینو در «مخمصه» حالتی تهاجمی دارد که به قول مایکل مان «مثل یک پلنگ بیقرار است که به دنبال شکار می.گردد» و چه چیزی بهتر از اینکه یک سارق کهنه کار که رابرت دنیرو نقشش را بازی می.کند، شکار او باشد.
همه ما بارها به تماشای صحنه. ملاقات دو غول بازیگری سینما در این فیلم نشسته.ایم، جایی که دنیرو و پاچینو در قالب دو دوست/ دو دشمن مقابل هم می..نشینند و راجع به گذشته. غریب و زندگی خصوصی خود حرف می.زنند و درنهایت ما احساس می.کنیم این پلیس و سارق به یک اندازه درستکار و خطرناک هستند.
اما اگر دوست دارید باز هم پاچینو را در قاب.بندی.های فوق.العاده مایکل مان ببینید «افشاگر» را تماشا کنید تا بازی سحرانگیز پاچینو در آن نماهای اسلوموشن و یا کلوزآپهای چهره.اش در قاب خالی هوش از سرتان بپراند. پاچینو در این فیلم چنان حس غافلگیر شدن از رودست خوردن.هایش را در چهره نشان می.دهد که انگار از داستان فیلم خبر نداشته و نمی.دانسته قرار است با چه تنهایی بزرگی روبرو شود.
من در این فیلم آن سکانسی را دوست دارم که پاچینو و راسل کرو تلفنی با هم درباره کمبود قهرمان در دنیا حرف می.زنند و وقتی گفت.وگویشان تمام می.شود پاچینو را چون نقطه کوچکی در زمینه.ای از دریای سبز و آسمان آبی می.بینیم که در دل آب فرو رفته و بعد خدا را شکر می.کنیم که این دو مرد تک افتاده شانس این را داشتند که یکدیگر را در این اجتماع محافظه کار و بی.خاصیت پیدا کنند.
اما اگر می.خواهید سر دربیاورید که پاچینو چگونه با آن چشم.های نافذ و جست.وجوگرش بازی.های چندگانه و پیچیده ارایه می..دهد، فیلم «بی.خوابی» را دوباره ببینید. او در این فیلم طوری رفتار می.کند که انگار می.تواند حرکت.های قاتل را در این بازی هولناک پیش.بینی کند و از حریفش جلو بزند، اما فقط خدا می.داند پشت آن خویشتن.داری و خونسردی کاراگاه ویل دورمر چه حس ناتوانی، ترس و گناهی نهفته است.
جایی که پاچینو یقه رابین ویلیامز را می.گیرد و او را به کشتن تهدید می.کند، در چشمهایش حسی از نفرت و بیزاری موج می.زند که او را از قاتل هم خطرناک.تر نشان می.دهد و به یادمان می.آورد که فاصله میان گناه و معصومیت چقدر ناچیز است.
صحنه.های به یاد ماندنی از آل پاچینو بیش از چیزی است که من در این یادداشت به آن پرداختم، اما چون مجال بیشتری نبود، سعی کردم با اشاره به محبوب.ترین فیلم.هایش خاطرات خوبی را که از او داریم زنده کنم.
از وقتی که عکس.هایش را با آن سر و وضع عجیب در فیلم جدیدش دیده.ام، بیشتر عاشقش شده.ام. فکرش را بکنید، بازیگری در این سن و سال هنوز دنبال ماجراجویی و تجربه.های نامتعارف است. جادوی محبوبیت پاچینو بیش از هر چیزی از همین بازیگوشی.ها و دیوانه.بازی.هایش برمی.آید. خدا کند فیلمش هم به همان خوبی باشد که انتظارش را داریم.
------------------
منبع : خبر آنلاین
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 428]