واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ژانر : اکشن، جنایی، درام
کارگردان :عباس کیارستمی
نویسنده : عباس کیارستمی
فروش افتتاحیه : 7 میلیون دلار
تاریخ اکران : سال 2010
زمان فیلم : 061 دقیقه
زبان : فرانسوی، انگلیسی، اسپانیایی
درجه سنی :
بازیگران :
Juliette Binoche
William Shimell
نقد و بررسی کامل فیلم Certified Copy (کپی برابر اصل)
منتقد : جیمز براندینلی
هشدار: بحث در مورد معناشناسی فیلم کپی برابر اصل به تفسیری از اعمال و انگیزه هایی مشخص نیاز دارد که ممکن است سبب جهت گیری بیننده در برابر فیلم پیش از دیدن آن شود.پیش از ادامه دادن به مطالعه این نقد و بویژه اگر قصد دیدن فیلم را دارید ، بهتر است این نکته را هم در نظر داشته باشید.
در پنجاه دقیقه نخست ، «کپی برابر اصل» شبیه یک درام ساده با زمینه رمانتیک به نظر می رسد. دو شخصیت اصلی فیلم که، یک نویسنده معروف انگلیسی با بازی ویلیام شیمل و یک زن گمنام با بازی ژولیت بینوشه که از طرفداران وی است ، هستند . این دو بعد از ظهری را در خرید عتیقه جات با هم همراه می شوند ، تا اتومبیل زن پیاده روی می کنند و در خیابان های شهر کوچکی در توسکانی (منطقه ای در مرکز ایتالیا) به گشت و گذار می پردازند. آن ها در مورد فلسفه با هم بحث می کنند و محور اصلی گفتگوی آن ها این است که در هنر گاه یک کپی می تواند به اندازه اثر اصلی خوب باشد . برای تاکید بر این گفته ، مرد نویسنده می گوید که مونالیزا یک اثر اصل نیست و کپی(تجسم) لئوناردو دا وینچی از صورت یک زن واقعی است. و وقتی یک کپی از اصل زیباتر باشد ، برای چه باید به زیر سوال برده شود؟ این ها مسائلی است که نویسنده و کارگردان فیلم یعنی عباس کیارستمی در نیمه نخست فیلم برای مخاطبینش مطرح می کند، اما آیا این بحث ها به نتیجه ای خوب هم می انجامند؟ شاید. این به تفسیر شخصی شما از آنچه بعد از نیمه اول فیلم اتفاق می افتد بستگی دارد.
در یک کافی شاپ ، جیمز و آن زن همدیگر را می بینند و در حالیکه جیمز برای یک تماس تلفنی از کافی شاپ خارج می شود ، زن به گفتگو با زنی که صاحب آنجاست، می پردازد. این زن ، آن دو را به اشتباه یک زن و شوهر تلقی کرده و جیمز را همسری فوق العاده توصیف می کند.این تشخیص اشتباه به زن اجازه می دهد تا فهرستی از نقص هایی که می تواند به «همسرش» نسبت دهد ، را مشخص کند. هنگامیکه جیمز باز می گردد،او به وی می گوید که زن مالک کافی شاپ آن دو را به اشتباه زن و شوهر دانسته و مرد هم تصمیم می گیرد به این بازی ادامه دهد. در ادامه فیلم ،آن ها به شکل زن و شوهری ظاهر می شوند که اخیرا پانزدهمین سالگرد ازدواج خود را پشت سر گذاشته اند. زن از اینکه همسرش به ندرت به خانه می آمده و رفتار سردی با وی داشته است ، و همین طور به دلیل آنکه با ترک وی سبب شده تا به تنهایی پسرشان را بزرگ کند ، گلایه می کند. بیننده ای که از میانه های «کپی برابر اصل» شروع به دیدن فیلم می کند ، چیزی جز داستانی ساده از زن و شوهری که ازدواج شان را ارزیابی می کنند ، نخواهند دید.
گرچه معمای اصلی فیلم در نوع پیوند دادن دو نیمه فیلم است که البته کار غیرممکنی نیست اما چندان هم ساده نیست. یک تفسیر این است که پنجاه دقیقه نخست، نقش بازی کردن دو شخصیت اصلی فیلم در شکل زن و شوهری است که به دنبال بخشیدن رنگ جدیدی به زندگی خود هستند . و تفسیر دیگر این است که پنجاه دقیقه دوم فیلم جاییست که دو شخصیت به بازی کردن نقش زن و شوهر می پردازند، این دو با هم بیگانه اند اما زن مرد را در شکل جایگزینی از همسرش می پندارد و مرد هم این موضوع را می پذیرد. شواهد همانطور که از واکنش پس بچه بر می آید ، به سود تفسیر دوم است اما این برتری چندان هم جدی نیست. و البته شاید عنوان فیلم سرنخی در اختیار بیننده قرار می دهد. فرض کنید: با اینکه «ازدواج» میان جیمز و زن واقعی نیست اما آیا یک کپی از ازدواج واقعی وی است؟
البته ممکن است هیچیک از این دو تفسیر هم درست نباشد. کیارستمی به عمد این نکته را مبهم در نظر گرفته است که بیننده را به فکر فرو ببرد. پس شاید بهترین راه برای تماشای «کپی برابر اصل» ، پذیرفتن این گسستگی و تمرکز بر روی مکالمه های فیلم شامل دیالوگ ها ، تکنیک فیلم سازی و بازی های خارق العاده بازیگران است. مهارت کارگردان عالیست ، ممکن نیست که هیچیک از شخصیت های داستان را به دلیل کشش فوق العاده دوربین که یادآور این است که واقعیت فیلم مانا نیست ، از دست بدهید. پلات اصلی ، مسافرت و گفتگوی زن و مرد، یاد آور فیلم های پیش از طلوع/پیش از غروب ساخته ریچارد لینکلاتر می اندازد اما از نظر اینکه «کپی برابر اصل» طبیعت وجودی را زیر سوال می برد ، می توان آن را شبیه به «تلقین» دانست.
ژولیت بینوشه(Juliette Binoche) که یک ستاره بین المللی است به همراه ویلیام شیمل که از چنین امتیازی بهره نمی برد ، بر بازی همدیگر اثر مثبتی می گذارند. بازی بینوشه به دلیل اینکه شخصیت وی احساسی و پیچیده است ، به خوبی به چشم می آید. شخصیت او از نقش یک هوادار شیفته آغاز می شود و در نهایت به مرحله ای می رسد که جیمز نمی تواند توقعات وی را برآورده سازد و او را ناامید می کند. و سپس او را در نقش زنی می بینیم که همسرش وی را تنها گذاشته و وقت خود را با سفر به نقاط مختلف دنیا ، بجای خانواده اش برای دیگران صرف می کند. به جای مرد ، با اعتقاد به اینکه وی در نیمه دوم فیلم به جایگزینی برای همسر زن تبدیل می شود و نه همسر واقعی وی ، مخاطبین به زن اعتماد بیشتری دارند. در هر حال ، بازی هر دو نفر عالیست و با اینکه نمایشنامه سعی در به هم ریختن دنیای آن ها دارد اما سبب می شود که با دقت بیشتری فیلم را دنبال کنیم.
کیارستمی ، کارگردان تحسین شده ایرانی که افکارش فراتر از مرزهای کشورش را در برمی گیرد ، با حوصله و بدون شتاب فیلم هایش را کارگردانی می کند. او به برداشت های طولانی ، متداوم و کلوز آپ ها علاقه بسیاری دارد. همانند مواقعی که دوربین به جای فردی که در حال صحبت کردن است ، بر روی شخص دیگری در صحنه فوکوس می کند ، وی به استفاده از زوایای غیرمنتظره نیز علاقه نشان می دهد. رویکرد کیارستمی باعث به وجود آمدن صمیمیت بیشتر فیلم با بیننده می شود که همین امر می تواند باعث انتقال هر چه راحت تر احساس نارضایتی و اضطراب موجود در فیلم به بیننده شود.
با اینکه «کپی برابر اصل» سوالات بسیاری را مطرح می کند اما پاسخ های آسانی ارائه نمی دهد. از برخی منظرها ، این فیلم یک درام ساده با کاراکتر های ساده است اما معمای میانه فیلم سبب می شود نتوان تفسیر آسانی از فیلم ارائه داد. من اصلا از دیدن فیلم خسته نشدم. نیمه نخست فیلم به اندازه کافی بلند و طولانی است تا شخصیت ها را به ما بشناساند و پس از این نقطه ، ذهن من درگیر آنچه شد که در حال رخ دادن بود. در نهایت هم ، درک فیلم مهم ترین نکته در مورد «کپی برابر اصل» نیست، آنچه مهم است تلاشی است که برای درک فیلم انجام می گیرد.
منتقد : جیمز براندینلی
مترجم :احسان رضایی تهیه و ترجمه: سایت نقد فارسی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]