واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: نظام سه پايه جهان
با گسترش بحران بازارهاي مالي و سقوط شاخص هاي بورس سهام در مراكز مهم اقتصادي دنيا در ماه ها و هفته هاي اخير شاهد اظهار نظر هاي متفاوتي از سوي مسوولان اقتصادي و سياسي كشور بوده ايم. هر چند اين نظرات دامنه اي وسيع از ابراز خرسندي نسبت به وقوع اين بحران در جوامع صنعتي و تلقي آن به مثابه تنبيهي الهي براي اين كشورها تا اظهار نگراني از اثرات منفي اين بحران بر فعاليت هاي اقتصادي كشور را در بر مي گيرد اما در مجموع و با كاهش قيمت هاي نفت و سقوط شاخص هاي بازار سهام تهران به نظر مي رسد خوش بيني هاي اوليه نسبت به بركناربودن كشور از اثرات منفي اين بحران جاي خود را به نگراني و احساس لزوم هوشياري در اين مورد داده است.
خبر تشكيل هياتي در دولت براي بررسي اين بحران و اثرات احتمالي آن بر اقتصاد كشور خود مويد اين امر است البته در هفته هاي گذشته شماري از صاحبنظران و كارشناسان اقتصادي كشور در اين باره سخن گفته و نوشته هايي منتشر كرده اند با اين حال اهميت موضوع ايجاب مي كند تبادل نظر بيشتري در اين زمينه صورت گيرد تا ابعاد قضيه روشن تر شده و احياناً در تصميم گيري ها به كار آيد. در اين نوشته با استفاده از گزارش هاي منتشر شده از سوي كارشناسان و موسسات تخصصي بين المللي 1 به طور خلاصه دلايل، ابعاد و پيامدهاي احتمالي بحران اعتباري و مالي كشورهاي بزرگ صنعتي و اقتصادهاي در حال ظهور بررسي شده است. تكيه اصلي در اين بررسي بر تحولات اقتصادي در آمريكاست هرچند به سياست هاي كشورهاي صنعتي ديگر نيز اشاره شده است.
¦¦¦
پايه هاي نظام مالي جهاني و وضعيت موجود براي درك دلايل وقوع اين بحران ابتدا بايد به اين نكته توجه كرد كه نظام مدرن مالي جهاني بر سه پايه سرمايه، نقدينگي و اعتماد بنا شده است. هر سه پايه اين نظام پيچيده در بحران اخير آسيب ديده است. زيان هاي پيش بيني نشده اخير كه تا كنون حداقل به
5/1 تريليون دلار ضرر و زيان در بخش مالي و چندين برابر آن كاهش ارزش سهام در بازارهاي عمده سرمايه جهان منجر شده است سرمايه موسسات عظيم مالي جهان را سريع تر از آنچه بتوانند منابع جديدي براي تامين سرمايه بيابند تحليل برده است. اين فرآيند به كمبود نقدينگي در بازارهاي سرمايه دامن زده و تامين مالي و پرداخت بهره و اصل بدهي هاي اين بنگاه هاي عظيم را با مشكل مواجه كرده است.
مشاهده اين تكانه هاي شديد اعتماد عمومي به اعتبار موسسات مالي و اعتباري را نيز كاهش داده و پديده نامتقارن بودن اطلاعات (بين موسسات مالي و سرمايه گذاران) و مخاطرات اخلاقي كه از عوامل شناخته شده شكست بازار در تخصيص بهينه منابع است، اختلال زيادي در جريان عمليات بين بانكي ايجاد كرده است به طوري كه گفته مي شود از زمان بحران عظيم اقتصادي 1929 چنين تكانه بزرگي بر بازارهاي مالي دنياي سرمايه داري بي سابقه بوده است. هرچند نظام هاي اعتباري و مالي در مركز اين بحران قرار دارد اما بدون شك اثرات مخرب آن به ساير بخش هاي اقتصادي نيز منتقل مي شود. در چارچوب حساب هاي ملي خدمات موسسات مالي و بانكداري در اكثر كشورهاي صنعتي زيربخش مهمي از بخش خدمات محسوب مي شود. هرچند ارزش افزوده اين زيربخش اقتصادي در بسياري از كشورهاي صنعتي به تنهايي بيشتر از 10درصد توليد ناخالص آن كشورها نيست (بريتانيا در مورد استثناست) اما به دليل نقش مهمي كه بازارهاي مالي متشكل از موسسات اعتباري، شركت هاي بيمه، صندوق هاي سرمايه گذاري و نظام هاي بانكداري در تجميع پس اندازها و تخصيص آن در فعاليت هاي سرمايه گذاري دارند بحران در اين بخش فعاليت هاي اقتصادي و در كل نظام اقتصادي را تحت تاثير قرار مي دهد. در دهه هاي گذشته فرآيند سريع صنعتي شدن كشورهاي در حال ظهور، جهاني شدن زنجيره هاي توليد و تحرك و جنب و جوش بين المللي جريان كارآفريني همه با در دسترس بودن آسان سرمايه و تسهيلات اعتباري كه توسط بانك ها و موسسات مالي و سرمايه گذاري فراهم مي شد امكان پذير بوده است. بنابراين اختلال در فرآيندهاي تامين مالي پروژه هاي اقتصادي بدون شك بر آهنگ رشد اقتصادي اثر خواهد گذاشت.
پرسشي كه مطرح مي شود آن است كه اين بحران چرا و چگونه آغاز شد. به طور خلاصه بحران اعتباري كنوني نتيجه تقبل ريسك هاي حساب نشده از سوي موسسات عظيم و با نفوذ مالي به خصوص در آمريكا بوده است. توضيح آنكه چرا اين موسسات به رغم تخصص در شناسايي ريسك هاي سرمايه گذاري چنان رفتار ريسك پذيري داشته اند، آسان نيست. در هر حال تركيبي از خوش بيني نسبت به آينده رشد اقتصادي و افزايش قيمت دارايي ها، پايين بودن نرخ بهره براي مدت طولاني، نامتقارن بودن اطلاعات بين وام گيرندگان و موسسات مالي ارائه كننده اعتبار در اين وضعيت موثر بوده است. برخي كارشناسان مقبوليت گسترده سه پيش فرضي را كه اكنون معلوم شده پايه و اساس محكمي نداشته است در اين مورد موثر مي دانند. اين پيش فرض ها را مي توان الف) باور به بالابودن اعتبار استقراض كنندگان، ب) اعتقاد به هوشمندانه بودن پروژه هاي سرمايه گذاران و ج) فرض گسترده بودن توزيع ريسك ها، عنوان كرد. با اين حال نبايد تصور كرد غيرمنطقي بودن اين پيش فرض ها همواره روشن و آشكار بوده است. حتي تا اوايل سال گذشته ميلادي باور به معتبر بودن استقراض كنندگان منطقي به نظر مي رسيد. گزارشي كه در تابستان گذشته در مجله اقتصادي اكونوميست لندن از شرح عمليات روزانه و نحوه تصميم گيري چند نفر از فعالان بازارهاي مالي آمريكا چاپ كرده بود نشان مي دهد چرا فعالان بازارهاي مالي اين فروض را منطقي مي دانستند. در اواخر سال 2006 نرخ نكول در بازپرداخت وام هاي درجه دو خريد خانه در آمريكا حدود يك درصد بوده است در حالي كه در اواخر سال 2007 اين رقم به 10درصد رسيده بود با اين حال شيب اين افزايش تا اوايل تابستان سال گذشته هنوز زياد نبود و وضعيت غيرعادي تلقي نمي شد. برآورد شده است بين سال هاي 2004 تا 2007 بانك ها در آمريكا حدود 15 ميليون مورد اعتبار خريد خانه كه ريسك آنها بالا برآورد مي شده است ،اعطا كرده اند. هم اكنون به نظر مي رسد 2/3 اين وام ها نكول شود. يكي از دلايل پيش فرض معتبر بودن وام گيرندگان را مي توان خوش بيني موسسات مالي به افزايش قيمت املاك و مستغلات دانست.
اين موضوع باعث شد احتمال بازگشت وام ها بيشتر از واقع برآورد شده و نرخ هاي بهره پايين تري به وام ها تعلق گيرد كه خود موجب تشويق درخواست وام مسكن حتي از سوي خانوارهايي كه درآمدي متناسب با ميزان وام مورد تقاضا نداشتند، شد. برخي از اقتصاددانان مسووليت دولت ها در پايين نگه داشتن نرخ بهره براي سال هاي طولاني بدون آنكه تعادل هاي اقتصاد كلان (نسبت پس انداز به درآمد ملي) چنان نرخ هايي را تجويز كند، تشويق شركت هاي بزرگ نيمه دولتي مسكن براي اعطاي اعتبارات با شرايط آسان به متقاضياني كه جريان درآمدي منظمي نداشته اند و نيز عدم دقت و نظارت لازم بر سوء استفاده از مقررات مالي و اعتباري و تلاش براي شفاف سازي سازوكارهاي بازارهاي اعتباري و مالي را در پيدايش اين ذهنيت ياد آور شده اند. اين از موارد روشن تاثير سياست هاي اقتصاد كلان بر رفتار عوامل اقتصادي در هر دو طرف عرضه و تقاضاست. فرض دوم يعني فرض هوشمندانه بودن طرح هاي سرمايه گذاري وام گيرندگان از سوي ديگر موجب آسودگي خيال موسسات مالي و بانك ها شده و مانع بررسي و تحقيق دقيق در معتبر بودن وام گيرندگان مي شد.
با دسترسي روزافزون به داده هاي آماري فناوري ها و مدل هاي مدرن محاسبه سودآوري پروژه هاي سرمايه گذاري اين باور عموميت يافته بود كه هم وام گيرندگان و هم موسسات مالي اعطا كننده تسهيلات از هوشمندي لازم براي احتراز از ريسك هاي بالا برخوردار بوده و قادر هستند ريسك هر پروژه مشخصي را برآورد كرده و با روش هاي پيشرفته بيمه هاي اعتباري پوشش دهند. به اين ترتيب ريسك اين سرمايه گذاري ها عملاً ناچيز برآورد مي شد. همچنين بين فعالان بازارهاي مالي و اعتباري اين اعتقاد به وجود آمده بود كه ريسك موجود به گسترده ترين شكل ممكن بين سرمايه گذاران در سطح جهاني توزيع شده است و حتي در صورت وقوع اشتباهاتي در تجزيه و تحليل هاي مالي و در اعطاي اعتبارات، توزيع ريسك بين تعداد بسيار زيادي از سرمايه گذاران و عدم تمركز ريسك مي تواند مانع حاد شدن مساله شود. اين موضوع موجب شد به رغم افزايش قابل توجه قيمت ساختمان و مسكن در آمريكا سرمايه گذاران در بخش مالي آمريكا و برخي ديگر از كشورهاي صنعتي مانند بريتانياي كبير و اسپانيا نگران پديده حباب قيمت ها در اين بخش غيرتجاري كه خارج از حيطه رقابت كشورهاي در حال توسعه بود، نباشند.
اينك معلوم شده است آن را وام هاي اعطايي به شمار قابل توجهي از دريافت كنندگان وام خريد خانه ريسك قابل توجهي داشته است كه پايين برآورد شده بود. همچنين كاشف به عمل آمده كه در كارايي سيستم رده بندي ريسك پروژه هاي مختلف و نيز توزيع ريسك بين شمار زياد سرمايه گذاران بيش از حد اغراق شده بود. با آشكار شدن اين مسائل كه در گزارش هاي مختلف از تابستان سال گذشته در آمريكاي شمالي و كشورهاي اروپايي منتشر شده است،اعتماد سرمايه گذاران نيز به سيستم مالي و نظام بانكداري كاهش يافت. در نتيجه بانك ها از اواسط سال گذشته تلاش كرده اند پيش فرض هاي يادشده براي ادامه فعاليت هاي خود را اصلاح كنند. اين رويكرد عملاً به سخت تر شدن شرايط اعطاي وام ها منجر شده و انعطاف پذيري سيستم مالي و نظام بانكداري آمريكا و بسياري از كشورهاي عمده صنعتي را كه امتياز مهمي در توسعه فعاليت هاي اقتصادي بود، كاهش داد. اين رويكرد همچنين ميزان اعتبار اعطايي توسط بانك ها را كاهش و هزينه آن را افزايش داد در نتيجه از سودآوري و اثرگذاري موسسات مالي در اقتصاد كاسته شد. در نيمه دوم سال گذشته صدور اوراق قرضه متكي به دارايي ها 75 درصد كاهش داشت و در سال 2008 صدور اين اوراق تقريباً متوقف شده است. حتي ميزان استقراض عادي نيز 75درصد كمتر از متوسط سال هاي 2007-2003 بوده است. همانطور كه اشاره شد برخي كارشناسان ميزان ضرر و زيان بخش مالي در جريان بحران اخير را حدود 1500 ميليارد دلار برآورد كرده اند. با فرض نسبت 5/12 به يك بين سرمايه به دارايي ها برآورد مي شود ظرفيت اعطاي اعتبارات و تسهيلات بانكي حدود 19 تريليون دلار كاهش يافته باشد كه تقريباً معادل هفت درصد سطح جهاني اعتبارات بانكي در حال حاضر است. با فرض نسبت سرمايه به توليد چهار به يك اين بحران مي تواند به كاهش حدود دو درصد از نرخ رشد جهاني اقتصاد منتهي شود. با فرض ضريب كشش درآمدي تقاضا براي نفت معادل 40درصد براي مجموعه كشورهاي توسعه يافته (با فرض ضريب كشش قيمتي هفت درصد) برآورد مي شود كه رشد تقاضاي كشورهاي صنعتي در سال جاري و سال آينده براي نفت خام منفي باشد و همين موضوع دليل كاهش قيمت نفت در ماه هاي اخير بوده است كه در صورت تداوم مازاد كنوني عرضه و افزايش سطح انبارها ادامه خواهد يافت.
اقدامات كشورهاي صنعتي براي كنترل بحران مالي
ورشكستگي موسسه عظيم سرمايه گذاري لهمن برادرز در ماه گذشته (اواسط سپتامبر) تكانه شديدي بر بازارهاي مالي آمريكا و ساير كشورهاي صنعتي به خصوص بريتانيا كه اين شركت در آن فعاليت گسترده اي داشت ،وارد ساخت. برآورد مي شود ورشكستگي اين شركت حدود 100 ميليارد دلار صرفاً به موسسات بيمه كننده اوراق بهادار اين شركت ضرر و زيان وارد آورده باشد. هنوز دلايل واقعي عدم حمايت دولت آمريكا (خزانه داري و فدرال رزرو) از اين شركت و جلوگيري از ورشكستگي آن به روشني بيان نشده است. دولت آمريكا در هفته هاي قبل از شركت هاي بيمه (تزريق 85 ميليارد دلار به شركت بيمه
آ اي جي) و بانك سرمايه گذاري مشابه ديگر (مريلينچ)حمايت كرده بود. شايد مقامات اقتصادي آمريكا تصور مي كردند بحران مالي در مراحل پاياني خود است و بايد به بخش خصوصي و بازارهاي مالي نشان دهند دولت مايل نيست بيش از اين پول ماليات دهندگان آمريكايي را براي نجات موسساتي كه در سرمايه گذاري هاي خود دقت لازم را نداشته اند به خطر اندازد. با اين حال موج عظيمي كه ورشكستگي اين شركت معظم سرمايه گذاري ايجاد كرد موجب ترديد جدي بازارهاي مالي از نيت دولت آمريكا براي پايان دادن به بحران مالي شد و عدم اطمينان و سرگشتگي در بازارهاي مالي را دامن زد. گذشته از ضررهاي مستقيم، ورشكستگي لهمن برادرز تاثير منفي قابل توجهي بر بازار 3400 ميليارد دلاري صندوق هاي سرمايه گذاري داشته است. اين موضوع باعث شد عمليات اعتباري بين بانكي به شدت كاهش يابد و منابع لازم براي سرمايه در گردش شركت ها مسدود شود. هنگامي كه اين وضعيت نگراني هاي جدي به بار آورد دولت آمريكا ضمانت اين صندوق هاي سرمايه گذاري را به عهده گرفت تا از خروج سپرده هاي سرمايه گذاران در اين صندوق ها مانع شود. با اين حال اين اعلام پشتيباني مالي دولت از صندوق ها كفايت نكرد و احتراز اين صندوق ها از ريسك اعطاي اعتبار به موسسات مالي و بانك ها موجب خشك شدن جريان نقدينگي در بازارهاي تجاري مشتقات مالي و كاغذي شد. در اين مرحله فرآيند كاهش اعتماد و انسداد عمليات بين بانكي به ساير كشورهاي صنعتي كشيده شد و صحبت از ذوب شدن نظام مالي كشورهاي صنعتي و تاثير مخرب آن در بخش واقعي اقتصاد پيش آمد كه زنگ خطر را براي مقامات اقتصادي و سياسي اين كشورها به صدا درآورد. نكته قابل توجه در اين فرآيند وسعت و عمق درهم آميختگي و يكپارچگي بازارهاي مالي كشورهاي توسعه يافته بود كه ضرورت اقدام بين المللي براي كنترل بحران را مسجل كرد.
ادامه دارد
منبع: رستاك
شنبه 25 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]