واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: تقدیم به همه ایرانیان وفرهنگ دوستان ایران
مهر ایران
به ایرانیان این پیام من است
که ما را چه پروایی از دشمن است
ز تون تا زهاب وز بم تا ارس
همه مهر ایرانیان در تن است
نسیمی که شاد آید، از گلشنش
فرح بیز وبویاتر از لادن است
نوای که برخیزد از نای او
به دل های غمدیده،شور افکن است
درختی که بالیده در خاک وی
مرا سایه افکن به هر گلشن است
بود مرغزارش چو خرم بهشت
که بس جوی ونهرش به پیراهن است
چو در دامنش پرورش یافتم
سرم خوش بود تا بدین دامن است
درو بوی انس آیدم بر مشام
رهم تا به هر کوی وهر برزن است
درین چار دیوار مینو سرشت
مرا شکر یزدان بهین مامن است
چه گویم ز تهران که در چشم من
بسی به ز پایس و لندن است
به هر روم در جهان فراخ
دلم تنگ از دوری میهن است
مرا دور از ایران جنت طراز
بهشت ارم چون چَهِ بیژن است
چو ایران نباشد تن من مباد
که ایران فرح زایِ روح من است
نه ضحاک را ماند بر تخت جور
نه زاسکندرش،زنگ در آهن است
نه ز قهر تازی درآمد زپای
نه با دستبر مغول کمزن است
شدن چیره بر فر ایران زمین
چو کوبیدن آب در هاون است
غبارش به چشمم بود سرمه ای
که جولانگه سام و رویین تن است
چو یاد آورم تیغ البرز کوه
مرا زال وسیمرغ دستان زن است
ز مازندران، یاد رستم کنم
که در هفتخان گُردِ شیرواژن است
بهشتی ست گیلان ومازندران
که هر سویش از گل بسی خرمن است
ستایم به مردانگی پارس را
که سردار وی آریوبرزن است
ز شیراز، سعدی به یاد آیدم
که چون حافظ ای روضه اش مدفن است
ز مشهد فرا یادم آید رضا(ع)
که ازنعت اویم زبان الکن است
گهی کز خراسان کنم یاد طوس
ز فردوسیم چشم دل روشن است
زهی بر سپاهان که از بس هنر
جمال وکمالش جهان آکن است
فری بر خُزِستان که زرّ سیاه
پس افکندش اندر بسی مخزن است
غمم بسترد آذزآبادگان
که باغش پر از سور وسوسن است
نظامی از آنجاست کز فر و زیب
گران سنگ ، یاقوت این معدن است
به بنگاه کُرد ولُر از من درود
که دلکش چو آهنگ اوُرامن است
هم از هگمتانم بسی قصه هاست
که در جنگ آشور، بنیان کن است
اراک است زاینده مردان که باز
به شیران ارغنده آبستن است
سلامم به بوم وبر سیستان
که یعقوب لیثش به سر گرزن است
ز کرمان به خواجو کنم آفرین
که شعرش به از نغمه ارغن است
به سمنان و دامغان درود
که ورزیده استاد در هر فن
زقوم بلوچ آورم یادها
که شیدای ایرام ز مرد و زن است
کنم یاد کرمانشه از بیستون
که سنگین فر از بانوی ارمن است
ز گردان دشتی چه رانم سخن؟
که گیتی ازین زادن استرون است
کجا سر سپارم به بیگانگان
مرا کز وطن طوق بر گردن است
منم پور ایرانِ دشمن شکن
که ظرف ثباتش همی نشکن است
به وابستگی سر نیارم فرود
که مهروطن رهگشای من است
نه با شرق پیوند خواهم نه غرب
که پیمان من با وطن متقن
به ملّیت و مذهبم، پای بند
جدا زین دو بودن چو نا بودن است
به یزدان پناهم، نیایش کنان
که او یارم از کید اهریمن است
به تن مهر میهن گَه کار زار
(ادیب برومند) را جوشن است
ادیب برومند شاعر این شعر زیبای (مهر ایران )است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]