واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: ميخواهيم تازگي داشته باشيم
تلويزيون- زينبالسادات افتخاري:
برنامه «روز از نو» برنامهاي است كه صبحها روي آنتن شبكه دو سيماست؛ برنامهاي جديد با مجريان جديد كه سعي دارد قالبها را به نوعي شكسته و فضاي جديدي را ايجاد كند.
اين برنامه تاكنون با اقبال خوبي روبهرو بوده است. به اين بهانه با محمدجعفر خسروي يكي از مجريان برنامه به گفتوگو نشستيم. او سالهاست كه در راديو مشغول به كار است و كارش را هم از راديو مشهد آغاز كرده است. خسروي در برنامههاي مختلف راديويي از جمله «چهارراه جواني» و «يك صبح يك سلام» مجري و تهيهكننده بوده و حالا بعد از مدتها دوري از تلويزيون با برنامه «روز از نو» به جعبه جادو بازگشته است.
* بهنظر ميآيد برنامه روز از نو جزو كارهاي پرمخاطب صبحگاهي باشد؟
اين طور بهنظر ميرسد. يكي از مباني غيرعلمي و غيراستاندارد اما تجربي و رايج براي محاسبه ميزان نفوذ يك برنامه اين است كه ما بازخوردها و فيد بكهاي آن را در ساعات اوليه پخش دريافت كنيم و در مورد اين برنامه، گاهي به ساعت و دقيقه نميرسد يعني ما به محض اينكه اشارتي يا موضوعي يا پيام خاصي را روي آنتن ميفرستيم بلافاصله از طريق پيامك يا تلفن ميبينيم كه بازخوردها شروع ميشود. چه بازخوردهاي حاكي از مقبوليت و يا عدمپذيرش موضوع.
* اين برنامه بعد از برنامه پربيننده «مردم ايران سلام» روي آنتن رفت و استقبال از آن شايد به نوعي باز ميگردد به اقبال آن برنامه بهدليل شباهتهاي موضوعي كه وجود دارد. چقدر سعي شده است تا از اين شباهتها جلوگيري شود؟
شباهت بين اكثر ژانرها يا گونههاي تلويزيوني وجود دارد. شما همين شباهت را بهطور عام در سريالهاي خانوادگي، برنامههاي صبحگاهي، برنامههاي گروه كودك نظير خالههاي متعددي كه وجود دارند و يا برنامههاي گروه جوان ميبينيد. شايد از اين تشابه بشود بهعنوان يك آسيب نام برد كه در اكثر كارهاي ما در محيط رسانهاي، نه تنها رسانه ما، بلكه در رسانههاي شنيداري و حتي تحريري هم ديده ميشود. من احساس ميكنم رويكرد روز از نو از نظر محتوايي و راهبردهايي كه براي خودش دارد متفاوت با برنامههاي پيشين و ساير برنامههاست. به همين خاطر است كه بيننده در مواجهه با برنامه ما ابتدا دچار نوعي تعليق ، بعد تسليم، تحليل و در نهايت تائيد ميشود؛ يعني چهار مرحله را پشت سر ميگذارد و اين به خاطر تفاوتي است كه در شرايط كار وجود دارد.
روز از نو از حيث بصري، در برخي از اجزا و اركان خودش تفاوت محسوسي داشته است، در بعضي از بخشها هم توفيق نداشته است، اما از نظر محتوايي تفاوتهاي محسوسي دارد. يكي از اين تفاوتها استفاده از آدمهاي نو است، نه من و نه هيچكدام از دوستان ديگرم در بخش اجرا پيشينهاي درخاطر مردم نداريم و لاجرم ما بهعنوان آدمهاي حرفهاي در مواجهه اول تلقي نميشويم و بعد وقتي به تدريج كارمان را با يك كيفيت نسبي ارائه ميدهيم، اين مقبوليت نسبي موجب احساس خشنودي در مخاطب ميشود. يكي از مشكلاتي كه ما در تلويزيون، راديو و ديگر رسانهها داريم تكرار چهرهها و آدمهاست و ايجاد تنوع خيلي كار سختي است.
اين يك امتياز است و امتياز ديگر آن اين است كه همه اجزا و اركان را به يك اندازه رعايت ميكند؛ يعني سياسي، اجتماعي، فرهنگي، هنري، علمي، ورزشي و اقتصادي به يك اندازه مورد بررسي قرار ميگيرد اما ميتوانم بگويم غلبه رويكرد روز از نو در بخش علمي و سياسي- اجتماعي بيشتر است، به خاطر اينكه اين دو نياز فعال جامعه است. در مورد همه اينها تامين عنصر هيجان بسيار كار سختي است؛ يعني شما نميتوانيد بحث علمي داشته باشيد كه الزاما براي عامه مرد هيجانانگيز باشد، شايد همه فكر كنند كه موضوع تلفنهمراه يك موضوع خيلي دمدستي است كه برنامه به آن ميپردازد درحالي كه اين طور نيست. تلفن همراه نماد فناوري جديد در زندگي روزمره است.
شما ميبينيد همه آدمها تلفن همراه دارند ولي لزوما همه آدمها كار با اين رايانه كوچك را بلد نيستند. آشنايي با تلفنهمراه موضوعي است كه درلايه اول خيلي سطحي تلقي ميشود اما در لايههاي ثانوي ميبينيد كه خيلي كاربرديتر است و اينها همه قابل محاسبه است. مثلا در ورزش ما سعي كرديم ديدمان خيلي ماجراجويانه و زرد نباشد و منصف و متعادل باشيم. اينها تفاوتهاي محسوسي است. اگر چه برنامه در نگاه سطحي اين طور بهنظر ميرسد كه خودش را به موج توليد سپرده است اما مراقبتهاي عمومي كه از برنامه صورت ميگيرد -چه از ناحيه مديران چه از ناحيه تهيهكننده و حتي خود عوامل توليد برنامه كه مسئوليت صيانت از خودشان را دارند- گواه بر اين است كه برنامه سعي ميكند خودش را در يك سطح نسبي نگاه دارد.
شما اگر نگاهي به ليست مهمانان ما از ابتدا تاكنون بيندازيد متوجه ميشويد كه مثلا در بخش مهمانان دانشگاهي ما از كساني دعوت كردهايم كه از جمع متخصصين و نخبگاني هستند كه در اين برنامه حاضر شدهاند، يا در بخش سياسي هم ما سعي كردهايم در فاصله زماني يكسالهاي كه به انتخابات مانده و ميبايد مراقبتهاي هوشمندانهاي در معرفي آدمها در حوزههاي مختلف سياسي صورت بگيرد، دست و پاي خود را نبسته و اتفاقا از گروهها و جريانهاي مختلف سياسي ميزباني كرده باشيم. اما نقطه مواجههاش با آنها قابليتها و تخصصها و كاربريهاي فرا جناحي شان بوده است و مردم هم خيلي اظهار خشنودي ميكنند و اين باعث افزايش اعتماد به نفس عمومي ميشود.
* پس به نوعي با سياستهاي زير پوستي كار ميكنيد؟
نه سياست را، بلكه همه چيزهايي را كه در يك برنامهسازي لازم است از جمله فرهنگسازي، پرداختن به هنجارهاي قليل و كثير جامعه و... روز از نو سعي نميكند خيلي شكلي و درلايههاي اوليه نشان دهد بلكه لايههاي ثانويه را نيز مدنظر قرار ميدهيم چون ما اعتقاد به ذكاوت و هوش مردم داريم و الزامي ندارد كه همه چيز خيلي صريح و آشكار در برنامه عنوان شود. برخي از مسائل مثل گوشزدهاي انتقادي گاهي ميتواند در لفافه بازگو شود و در لايههاي ثانويه تحليل شود كه هم حرمت شكني نشود و هم ساحت آدمها محترم شمرده شود، چون اين وظيفه ماست كه ساحت عمومي و اعتبار عمومي آدمها و ادب عمومي را رعايت كنيم.
* براي دعوت از مهمانان برنامه چه چيزهايي را ملاك قرار ميدهيد و از چه فاكتورهايي استفاده ميكنيد؟
براي دعوت از مهمانان ما واقعا دچار مشكل هستيم. مهمان انتخابي ما بايد گزينه مناسبي از جمعي باشد كه داعيهدار يك موضوع هستند. بايد قادر باشد به اجمال و اختصار اطلاعات كاربردي به مردم بدهد، اجتناب از گفتوگوي فعال نداشته باشد، عنصر هيجان و جذابيت را مخدوش نكند و شكل، محتوا و پيام خوبي داشته باشد.
* شما چقدر در برنامه خود ساختار شكني و مرز شكني داشتهايد؟
گاهي ما با پيش فرضهاي آزاردهندهاي روبهرو ميشويم و ممكن است تصور كنيم اگر اين سؤال پرسيده شود درست نباشد ولي ميشود اين قالبها را در كمال ادب و فروتني شكست و احساس صميميت بيشتري بهوجود آورد، هم در مقابل مهمان برنامه كه مخاطب لذت ببرد و هم درمقابل خود مخاطب. در اين كار هم جبري بر ما حاكم نيست. ولي گاهي اين جبر عرفي است و ما مجبوريم يك سري شرايط را رعايت كنيم؛ مثلا وقتي من دست در جيب لباسم كردهام و ايستادهام و با مخاطب صحبت ميكنم كسي بر من خرده نميگيرد، اما از نظر بصري غيرمتعارف است.
اين من هستم كه در مديريت رفتارم بايد به شكلي برخورد كنم كه درست باشد. ما اينقدر آلوده شدهايم كه بفهميم كجا مناسبتر است و چه چيزي مناسبتر است. اين هوش حرفهاي ماست و بعد شخصيت آدمهاست. من گاهي شوخ طبعي ميكنم و ميانگيني از چند شخصيت را بازي ميكنم. گاهي اوقات خيلي جدي و گاهي خيلي فاخر، گاهي سنگين، گاهي سياسي. مرتب اين سيلان دارد. اينها كاراكترهاي مختلف آدمهاست و برآيند مجموعه اينهاست كه از برنامه يك شخصيت ميسازد و اين گاه مطبوع برخي است و گاه براي بعضي هم مطبوع نيست.
* چقدر در اجرا، بازي ميكنيد؟
بيشتر بازي اجراست. 2 روش در كار اجرا وجود دارد: يك اجراي رئال و واقعگرايانه مبتني بر قابليت شخصيت فردي. ممكن است من آدم خيلي جدياي باشم. ما كمدينهايي داريم كه در زندگي عادي بسيار آدمهاي جدي هستند ولي هنگام اجرا بسيار طناز هستند. تفاوت اين دو بر ميگردد به اقتضاي حرفهاي و كاري كه انجام ميدهند از طرفي گاهي ما در تلويزيون مبتني بر همين قابليتهاي فردي آدمها را قرار ميدهيم؛ مثلا ميگوييم ما به گوينده خبر نياز داريم و چون عموما آدمهاي جدي هستند بايد واجد اين امتيازات باشند.
اما در برخي از برنامهها اينقدر انعطاف و تغيير و نوسان وجود دارد كه ما نبايد صرفا به قابليت واحد يك نفر متكي باشيم. اتفاقا اگر او بتواند منعطف، متغير و متناسب با اقتضائات برنامه، خودش را تغيير دهد و متاثر از اين شرايط نشان دهد براي او يك امتياز است و من سعي كردم اينگونه باشم؛ گاهي اهل مطايبه، گاهي جدي و تحليلي وگاهي خيلي صميمي. اينها بازيهايي است كه صورت ميگيرد. درهمه جا اين بازي وجود دارد و اين تغييرها جزو لازمه كار است و اينها شكلي است و در ذات اينها بايد يك تغيير عاطفي انساني خيلي زيرپوستي داشت كه از همه چيز مهمتر است.
* اين برنامه در ساعتي پخش ميشود كه عموما مخاطب بهدنبال كارهاي شخصي خود براي خروج از خانه است و بيشتر به برنامههاي راديويي تمايل دارد تا تلويزيوني، چطور اين مرز ديداري و شنيداري بودن را حفظ ميكنيد؟
اين يك نقد درباره تلويزيون تقريبا رايج است. شماها بيش از آنكه ديداري باشيد شنيداري هستيد. دو تحليل وجود دارد؛ يكي شما با نوعي سياهبيني و بدبيني، فكر كنيد كه اين كار ماحصل ناداني، بيتجربگي، كمفروشي يا اهمال برنامهساز است كه من چنين عقيدهاي ندارم و دوم اينكه رسانه دستخوش تغيير است. اينكه ميگوييم بايد كارهاي ساختارشكنانه انجام دهيم به معناي آن نيست كه ماهيت يك موضوع را بخواهيم عوض كنيم. رسانه بصري بايد بصري و رسانه شنيداري بايد شنيداري باشد. اما فناوريهاي نوين و اقتضائات زندگي نو باعث شده كه ما راديوهايي را ببينيم كه در دنيا وجود دارند و بصري هم هستند يعني همزمان روي يك شبكه تلويزيوني ببينيد و روي موج راديويي بشنويد.
پيش از اين هم ما صداي شبكه دو سيما را ميتوانستيم روي موج افام پايتخت بشنويم و در واقع راهبرد و برنامه اين بود كه دومنظوره كار شود. آن موقع اين خيز براي شبكه دو خيلي كار مدرن و متفاوتي بود. در سالهاي اخير ديديم كه خيلي از تلويزيونهاي با پوشش كم، (تلويزيونكها) يا تلويزيونها و شبكههاي معتبر جهاني، هر دو بهطور همزمان اين كار را انجام ميدهند. ما هم در راديو و تلويزيون اين دورهگذار را طي ميكنيم. هر چقدر مديران و تئوريسينهاي ما بر شنيداري بودن راديو و بصري بودن تلويزيون پافشاري كنند به جاي خود محترم است اما اين دگرگوني و تغيير و تحول اجتنابناپذير است و خودش را نشان ميدهد.
در ساعت صبح ما بايد بصري باشيم كه هستيم، اما نه آن قدر كه 150 دقيقه، از ساعت 6 صبح تا 9 صبح فعالترين ساعت زندگي، تمام اعضاي خانواده را پاي تلويزيون بنشانيم. اين وظيفه يك برنامه، در صبح جمعه است. ما بايد كاري كنيم كه حين بصريبودن شنيداري هم باشيم. تاكشوها از همين جا شكل ميگيرند. مقدار حواسي را كه به اختيار ميگيرند اينقدر زياد نيست كه ناچار باشيد كارهاي ديگر را تعطيل كنيد و در خلال انجام كارها ميتوان به اين برنامه هم گوش داد. ما بايد سرعت داشته باشيم چون زندگي سرعت و شتاب دارد و بايد به آن رسيد. به اين دليل ما شنيداري و ديداري هستيم.
* در آن موقع صبح فكر ميكنيد چقدر اين گفتوگوي چالشي كه شما انجام ميدهيد در ذهن مخاطب ماندگار ميشود؟
برخي چيزها از روي عادت است. ما در اين سالها عادت كردهايم برنامههاي صبحگاهيمان فشردهاي از مجموعه مقتضيات شبكه باشد. ما در برنامه صبح، برنامه كودك، ورزش، مناجات، تحليلهاي سياسي و... داريم؛ چيزهاي متنوعي كه همه اينها را بايد در شبكه جستوجو كرد نه دريك برنامه و هركدام شايد به تنهايي مستقل باشند و يك شبكه خاص داشته باشند مانند ورزش.
اين نشان دهنده اين است كه برخي از بحثهاي برنامه بامدادي قابل بسط در حد يك شبكه تلويزيوني يا حداقل يك برنامه مستقل است، پس چرا ما به آنها ميپردازيم به اين خاطر كه برنامههاي صبحگاهي برنامه نيستند؛ مثل شبكههاي كوچك شدهاند به اين خاطر كه در وقت طلايي صبح، عادت شنيداري و ديداري مردم مورد توجه است و نقطه ثقل است و نميتوان از آن به راحتي گذشت. شما در يك روزنامه مجموعهاي از اطلاعات و دانستنيها داريد چون صفحه اول مدخل است و ميتوان بعد در جاي خود مفصل به آن پرداخت. اين عادت اجتماعي و رسانهاي است كه دراين چند سال پديدار شده و ماهم ازكمندش رهايي نداريم و تغييرش هم خيلي مبتكرانه نيست و خيلي كند و متناسب با مقتضيات ميداني صورت ميگيرد.
* چقدر اين برنامه به برنامههاي صبحگاهي شبكههاي ديگر شباهت دارد؟
گاهي تشابه ناخواستهاي وجود دارد و گاهي هم كه ميخواهيم مبدع كاري باشيم جستوجو ميكنيم. ماموريت هركدام ما متفاوت است و ما سعي ميكنيم ماموريت خود را انجام دهيم.
* فكر نميكنيد بعد از ساخت حدود 200 قسمت از يك برنامه ناخودآگاه به درجا زدن بيفتيد؟
همه رفتارهاي تكراري داريم و اجتنابناپذير است، اما درجا زدن فرق دارد. ما بايد سعي كنيم برنامه بيش از آنكه كوششي باشد، جوششي عمل كند. سعي ميكنيم تازگي داشته باشيم چه در بخش مهمان و چه در فرم و جاذبههاي برنامه.
چهارشنبه 22 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]