تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833345377
علمدار سپاه
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: علمدار سپاه
شجاعت حضرت عباس علیه السلام در میان اصحاب امام حسین علیه السلام بینظیر بود، چگونگی شهادت او، و رجزهای او، و جهاد او با دست بریده، همه بیانگر اوج صلابت و شهامت او است، او تنها به سوی آب فرات رفت، و در برابر چهار هزار نفر تیرانداز قرار گرفت، صف آنها را با کشتن هشتاد نفر از آنها، در هم شکست و خود را به آب فرات رسانید.روایت شده: هنگامی که وسائل غارت شده از شهدای کربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگی بود، یزید و حاضران دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده ولی دستگیره آن سالم است، پرسید: این پرچم را چه کسی حمل میکرد؟ گفته شد: عباس بن علی علیه السلام آن را حمل میکرد. یزید از روی تعجب و تجلیل از آن پرچم، دو یا سه بار برخاست و نشست و گفت: «به این پرچم بنگرید، که بر اثر صدمات و ضربات، هیچ جای آن سالم نمانده جز دستگیره آن که پرچمدار آن را با دست حمل میکرده است.(یعنی سالم ماندن دستگیره نشان میدهد که پرچمدار، تیرها و ضرباتی را که بر دستش وارد میشود تحمل میکرد و پرچم را رها نمیساخته است.) »مادرش امالبنین علیهاالسلام در شهر خطاب به او میگوید:لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احد؛ «اگر شمشیرت در دستهایت بود، کسی را جرئت نزدیک شدن به شمشیرت نبود.»روایت شده: هنگامی که وسائل غارت شده از شهدای کربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگی بود، یزید و حاضران دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده ولی دستگیره آن سالم است، پرسید: این پرچم را چه کسی حمل میکرد؟گفته شد: عباس بن علی علیه السلام آن را حمل میکرد.یزید از روی تعجب و تجلیل از آن پرچم، دو یا سه بار برخاست و نشست و گفت:انظروا الی هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن و الضرب الا مقبض الید التی تحمله؛ «به این پرچم بنگرید،که بر اثر صدمات و ضربات، هیچ جای آن سالم نمانده جز دستگیره آن که پرچمدار آن را با دست حمل میکرده است.(یعنی سالم ماندن دستگیره نشان میدهد که پرچمدار، تیرها و ضرباتی را که بر دستش وارد میشود تحمل میکرد و پرچم را رها نمیساخته است.) »سپس یزید گفت:ابیت اللعن یا عباس، هکذا یکون وفاء الاخ لاخیه؛ «لعن و ناسزا از تو دور باد (و ناسزا برای تو زیبنده نیست) ای عباس، این است معنای وفاداری برادر نسبت به برادرش.»عباس سه برادر پدر و مادری داشت که مادرشان امالبنین علیهاالسلام بود، یکی از آنها عبدالله بود که 25 سال داشت، دیگری عثمان بود که 21 سال داشت و سومی جعفر بود که 19 سال داشت.حضرت عباس که از آنها بزرگتر بود و 34 سال داشت، به برادران رو کرد و گفت: «ای پسران مادرم به پیش بتازید تا خلوص و خیرخواهی شما را در راه خدا و رسول خدا بنگرم.»آنها یکی بعد از دیگری روانه میدان شدند و جنگیدند تا به شهادت رسیدند.وقتی که همه یاران حسین علیه السلام کشته شدند، و حضرت عباس خود را تنها یافت به حضور برادر آمد و عرض کرد: به من اجازه رفتن به میدان بده، امام سخت گریه کرد، عباس علیه السلام عرض کرد: سینهام تنگ شده و از زندگی دلتنگ گشته و به تنگ آمدهام، میخواهم انتقام خون شهیدان را از دشمن بگیرم.طبق روایت مشهور، صدا زد: «یا اخاه ادرک اخاک»؛ «ای برادر، برادرت را دریاب.» امام حسین علیه السلام مانند شهاب ثاقب به بالین عباس شتافت او را غرق در خون دید که پیکرش پر از تیر شده و دستهایش از بدن جدا گشته و چشمهایش تیر خوردهاند.«با کمر خمیده به عباس نگریست و سپس در بالین او نشست و گریه کرد تا عباس به شهادت رسید.» نیز نقل شده: با صدای بلند گریه کرد و فرمود: «اکنون پشتم شکست، و رشته تدبیر و چارهام از هم پاشید، و دشمن بر من چیره شد و شماتت کرد.»امام حسین علیه السلام فرمود: برو برای این کودکان تشنه لب، اندکی آب بیاور.حضرت عباس علیه السلام روز عاشورا سوار بر اسب اطراف خیام میگشت و نگهبانی میکرد و مراقب بود تا دشمن جلو نیاید.در این هنگام زهیر بن قین (یکی از یاران با وفای امام حسین) نزد عباس علیه السلام آمد و عرض کرد: در این وقت آمدهام تا تو را به یاد سخن پدرت علی علیه السلام بیندازم، عباس علیه السلام که میدید خیام اهلبیت در خطر تهدید دشمن است، از اسب پیاده نشد و فرمود: «مجال سخن نیست ولی چون نام پدرم را بردی، نمیتوانم از گفتارش بگذرم، بگو که من سواره میشنوم.»زهیر گفت: پدرت هنگامی که خواست با مادرت امالبنین علیهاالسلام ازدواج کند، به برادرش عقیل فرموده بود زن شجاعی از خاندان شجاع برایم پیدا کن، زیرا میخواهم فرزند شجاعی از او به دنیا بیاید و حامی و ایثارگر فداکار برای برادرش حسین علیه السلام باشد. بنابراین ای عباس، پدرت تو را برای چنین روزی (عاشورا) خواسته است مبادا کوتاهی کنی.غیرت عباس با شنیدن این سخن به جوش آمد و چنان پا در رکاب زد که تا تسمه رکاب قطع گردید و فرمود: ای زهیر! آیا با این گفتار میخواهی به من جرئت بدهی، سوگند به خدا هرگز دست از برادرم بر نمیدارم و در حمایت از حریم او کوتاهی نخواهم نمود.«والله لاریتک شیئا ما رایته قط»؛ «به خدا قسم فداکاری خود را به گونهای ابراز کنم و به تو نشان دهم که هرگز نظیرش را ندیده باشی.»آنگاه عباس علیه السلام به سوی دشمن حمله کرد، آن گونه که گوئی شمشیرش، آتشی است که در نیزار افتاده است، تا این که صد نفر از قهرمانان دشمن را کشت.از جمله با «مارد بن صدیف تغلبی» قهرمان بیبدیل دشمن جنگ تن به تن کرد، نیزه بلند مارد را از دست او درآورد و نیزه را تکان سختی داد و فریاد زد: «ای مارد، از درگاه خدا امیدوارم که با نیزه خودت، تو را به جهنم واصل کنم.»آنگاه آن نیزه را در کمر اسب مارد فرو برد، اسب مضطرب شد و مارد خود را به زمین انداخت، با این که جمعی از دشمن به کمک مارد آمدند، عباس علیه السلام همان دم نیزه را به گلوی مارد فرود آورد که مارد به زمین افتاد و گوش تا گوش او بریده شد و به هلاکت رسید، و در این درگیری شدید جمعی دیگر نیز به دست عباس علیه السلام کشته شدند.حضرت عباس علیه السلام به سوی دشمن شتافت، آنها را موعظه کرد، و از عاقبت بد ترسانید، ولی نصایح آن حضرت در آن کوردلان اثر نکرد، عباس نزد برادرش حسین علیه السلام بازگشت، شنید صدای العطش کودکان بلند است.در روایتی آمده: خیمهای مخصوص مشکهای آب بود، حضرت ابوالفضل داخل آن خیمه شد، دید اطفال آن مشکهای خالی را برداشته و شکمهای خود را بر مشکهای نمدار میگذاشتند بلکه از عطش آنها کاسته شود، به آنها فرمود: «نور دیدگانم صبر کنید اکنون میروم و برای شما آب میآورم.» در همین هنگام سوار بر اسب شد و نیزه و مشک خود را برداشت و به سوی فرات رهسپار گردید.
آری عباس علیه السلام مشک را پر از آب کرد، ولی از آب نیاشامید و به خود خطاب کرد و گفت:یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا کنت ان تکونی هذا الحسین وارد المنون و تشربین بارد المعین تالله ما هذا فعال دینی؛ «ای نفس! بعد از حسین، زندگی تو ارزش ندارد، و نباید بعد از او باقی بمانی، این حسین است که لب تشنه و در خطر مرگ قرار دارد میخواهی آب گوارا و خنک بیاشامی، سوگند به خدا دین من اجازه چنین کاری را نمیدهد.»بعضی نقل کردهاند حضرت علی علیه السلام در شب 21 رمضان (شب شهادتش) عباس را به آغوش گرفت و به سینهاش چسبانید و فرمود: پسرم، به زودی در روز قیامت به وسیله تو چشمم روشن میگردد. «پسرم هنگامی که روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدی، مبادا آب بیاشامی با این که برادرت تشنه است!»و به نقل بعضی، فرمود: به خدا قسم لب به آب نمیزنم در حالی که آقایم حسین علیه السلام تشنه باشد.«والله لا اذوق الماء و سیدی الحسین عطشانا.»عقل میگوید: آب بیاشام تا نیرو بگیری و بتوانی خوب بجنگی، ولی عشق و وفا و صفا میگوید: برادرت و نور دیدگان برادرت تشنهاند، چگونه تو آب بنوشی و آنها تشنه باشند؟بعضی نقل کردهاند حضرت علی علیه السلام در شب 21 رمضان (شب شهادتش) عباس را به آغوش گرفت و به سینهاش چسبانید و فرمود: پسرم، به زودی در روز قیامت به وسیله تو چشمم روشن میگردد.«ولدی اذا کان یوم عاشورا، و دخلت المشرعه، ایاک ان تشرب الماء و اخوک الحسین عطشان؛ «پسرم هنگامی که روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدی، مبادا آب بیاشامی با این که برادرت تشنه است!»آن حضرت با همان یک دست، حمله بر دشمن کرد، بسیاری از شجاعان دشمن را بر خاک هلاکت افکند. در این بحران، حکیم بن طفیل از کمین نخلهای بیرون جهید و ضربهای بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت، و دستش را از بند (مچ) قطع کرد (فقطع یده من الزند).آن حضرت مشک را به دندان گرفت و همت میکرد تا مشک را به خیمهها برساند که ناگاه تیری بر مشک آب آمد و آب آن ریخت، و تیر دیگری بر سینهاش رسید و از اسب بر زمین افتاد. (1)در روایتی آمده: خیمهای مخصوص مشکهای آب بود، حضرت ابوالفضل داخل آن خیمه شد، دید اطفال آن مشکهای خالی را برداشته و شکمهای خود را بر مشکهای نمدار میگذاشتند بلکه از عطش آنها کاسته شود، به آنها فرمود: «نور دیدگانم صبر کنید اکنون میروم و برای شما آب میآورم.» در همین هنگام سوار بر اسب شد و نیزه و مشک خود را برداشت و به سوی فرات رهسپار گردید.ابی مخنف مینویسد: وقتی که دستهای عباس علیه السلام جدا شد، در حالی که از دو طرف دستش قطرات خون میریخت به دشمن حمله کرد تا این که ظالمی با گرز آهنین بر سر مبارکش زد و آن را شکافت، آن هنگام آن مظلوم به زمین افتاد و در خون خود غوطهور گردید و صدا زد:«یا اخی یا حسین علیک منی السلام»؛ «ای برادرم حسین خداحافظ.» (2)و طبق روایت مشهور، صدا زد:«یا اخاه ادرک اخاک»؛ «ای برادر، برادرت را دریاب.»امام حسین علیه السلام مانند شهاب ثاقب به بالین عباس شتافت او را غرق در خون دید که پیکرش پر از تیر شده و دستهایش از بدن جدا گشته و چشمهایش تیر خوردهاند.«فوقف علیه منحنیا و جلس عند راسه یبکی حتی فاضت نفسه»؛ «با کمر خمیده به عباس نگریست و سپس در بالین او نشست و گریه کرد تا عباس به شهادت رسید.»یزید گفت:«لعن و ناسزا از تو دور باد (و ناسزا برای تو زیبنده نیست) ای عباس، این است معنای وفاداری برادر نسبت به برادرش.»نیز نقل شده: با صدای بلند گریه کرد و فرمود:«الان انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی»؛ «اکنون پشتم شکست، و رشته تدبیر و چارهام از هم پاشید، و دشمن بر من چیره شد و شماتت کرد.» (3)پینوشتها:1- منتهی الآمال، ج 1 / ص 279/ اعیان الشعیه، ج 1، ص 608/ معالی السبطن، ج 1 / ص 446.2- ترجمه مقتل ابی مخنف، ص 99/ تذکرة الشهداء، ص 269.3- فرسان الهیجاء، ج 1 / ص 203/ معالی السبطین، ج 1 / ص 446.منبع:راهنمای تبلیغ 6 ، نمایندگی ولی فقیه در سپاه .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 357]
صفحات پیشنهادی
علمدار سپاه
علمدار سپاه شجاعت حضرت عباس علیه السلام در میان اصحاب امام حسین علیه السلام بینظیر بود، چگونگی شهادت او، و رجزهای او، و جهاد او با دست بریده، همه بیانگر اوج ...
علمدار سپاه شجاعت حضرت عباس علیه السلام در میان اصحاب امام حسین علیه السلام بینظیر بود، چگونگی شهادت او، و رجزهای او، و جهاد او با دست بریده، همه بیانگر اوج ...
طرح گازرساني به روستاي شهيد بروجردي به بهره برداري رسيد
به گزارش خبرنگار اعزامي ايرنا، جليل بشارتي معاون رييس جمهور و رييس دفتر مناطق محروم رياست جمهوري در اين مراسم گفت: شهيد بروجردي علمدار سپاه امام راحل بود و ...
به گزارش خبرنگار اعزامي ايرنا، جليل بشارتي معاون رييس جمهور و رييس دفتر مناطق محروم رياست جمهوري در اين مراسم گفت: شهيد بروجردي علمدار سپاه امام راحل بود و ...
هلال كاروان
... یابد و گریزی به رشادت و شهادت سبط اكبر امام حضرت علی اكبر (ع) 4 – علمدار تقدیم امان نامة دشمن به علمدار سپاه امام ، سكوت مرگباری است كه قطعة علمدار را آغاز می كند و ...
... یابد و گریزی به رشادت و شهادت سبط اكبر امام حضرت علی اكبر (ع) 4 – علمدار تقدیم امان نامة دشمن به علمدار سپاه امام ، سكوت مرگباری است كه قطعة علمدار را آغاز می كند و ...
علمدار کربلا
علمدار کربلا نويسنده: جواد محدثي مادرش "فاطمه ي کلابيه" بود که بعدها با کنيه ي "ام ... درحادثه ي کربلا، سمت پرچمداري سپاه حسين ( عليه السلام ) و سقايي خيمه هاي اطفال ...
علمدار کربلا نويسنده: جواد محدثي مادرش "فاطمه ي کلابيه" بود که بعدها با کنيه ي "ام ... درحادثه ي کربلا، سمت پرچمداري سپاه حسين ( عليه السلام ) و سقايي خيمه هاي اطفال ...
شهید علمدار ، پیش از عروج آسمانی اش
او در تاریخ 17/4/66 ملبس به لباس سپاه شد. شهید سید مجتبی علمدار بعد از عملیات کربلای پنج ضمن حضور در اکثر عملیات ها چند بار مجروح گردید. بعد از اتمام جنگ، در ...
او در تاریخ 17/4/66 ملبس به لباس سپاه شد. شهید سید مجتبی علمدار بعد از عملیات کربلای پنج ضمن حضور در اکثر عملیات ها چند بار مجروح گردید. بعد از اتمام جنگ، در ...
سپاه روح الله:فتح خرمشهر نشانه اي از ايمان و منشا تحول در منطقه ...
سپاه روح الله:فتح خرمشهر نشانه اي از ايمان و منشا تحول در منطقه بود-به گزارش ايرنا ... عرضه کرد، براي جامعه امروز امري ضروري است که رسانه ها بايد علمدار آن باشند .
سپاه روح الله:فتح خرمشهر نشانه اي از ايمان و منشا تحول در منطقه بود-به گزارش ايرنا ... عرضه کرد، براي جامعه امروز امري ضروري است که رسانه ها بايد علمدار آن باشند .
قرص قمر فاطمه
چشم تو روشن ســردار سپــاه شــهِ ابــرار خـوش آمد علمدار خوش آمد علمدار خوش آمد قـرص قـمــر فـاطمــه از راه رسیـده خیزید به وصفش همه گوییم قصیده بر روی حسین ابن علی ...
چشم تو روشن ســردار سپــاه شــهِ ابــرار خـوش آمد علمدار خوش آمد علمدار خوش آمد قـرص قـمــر فـاطمــه از راه رسیـده خیزید به وصفش همه گوییم قصیده بر روی حسین ابن علی ...
علمدار جبهه ها
علمدار جبهه ها اصفهان، اعزام رزمندگان طینت مردم اصفهان با حب محمد و آل محمد صلواتالله علیهم قوام گرفته است ... اما فرماندههای سپاه اسلام امروز همهی آن معیارها را درهم ریختهاند.
علمدار جبهه ها اصفهان، اعزام رزمندگان طینت مردم اصفهان با حب محمد و آل محمد صلواتالله علیهم قوام گرفته است ... اما فرماندههای سپاه اسلام امروز همهی آن معیارها را درهم ریختهاند.
اولین عباس علمدار حسینی
اولین عباس علمدار حسینیآئینه داران آفتاب (8) اولین عباس علمدار ... را تدارک می بیند.مسلم، سپاه را آماده کرد؛ پرچم قبیلهی کنده و ربیعه را به عمروبن عزیز کندی سپرد.
اولین عباس علمدار حسینیآئینه داران آفتاب (8) اولین عباس علمدار ... را تدارک می بیند.مسلم، سپاه را آماده کرد؛ پرچم قبیلهی کنده و ربیعه را به عمروبن عزیز کندی سپرد.
اثر اوليه ای كه حفظ و قرائت قرآن و مانوس شدن با آن در بردارد حفظ ...
مسابقات قرآن كاركنان پاسدار و سرباز سپاه خاتمه يافت اختتاميه بيست و ... غدير طنينانداز شد و سپس حاضران به شنيدن نوای زيبای گروه تواشيح «علمدار» دعوت شدند.
مسابقات قرآن كاركنان پاسدار و سرباز سپاه خاتمه يافت اختتاميه بيست و ... غدير طنينانداز شد و سپس حاضران به شنيدن نوای زيبای گروه تواشيح «علمدار» دعوت شدند.
-
گوناگون
پربازدیدترینها