تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827595047




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ناخداي كشتي تشيع


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ناخداي كشتي تشيع
اشاره: در هنگام برگزارى كنگره علمى زندگى امام هشتم، عليه السلام، توسط دانشگاه اسلامى رضوى، مقام معظم رهبرى در پيامى جامع يكى از فصلهاى عمده زندگي سياسى امام رضا، عليه السلام، را مورد بررسى قرار دادند. درآستانه سالگرد ولادت اين امام بزرگوار خوانندگان را از اين پيام محققانه بهره‌مند مي‌كنيم.

***

بايد اعتراف كنيم كه زندگى ائمه ، عليهم السلام، به درستى شناخته نشده و ارج و منزلت جهاد مرارت بار آنان، حتى بر شيعيانشان نيز پوشيده مانده است. على‌رغم هزاران كتاب كوچك و بزرگ و قديم و جديد درباره زندگى ائمه ، عليهم السلام، امروز همچنان غبارى از ابهام و اجمال، بخش عظيمى از زندگى اين بزرگواران را فرا گرفته وحيات سياسى برجسته ترين چهره‌هاى خاندان نبوت كه دو قرن و نيم از حساس‌ترين دورانهاى تاريخ اسلام را دربرمىگيرد، با غرض ورزى يا بى اعتنايى و يا كج فهمى بسيارى از پژوهندگان و نويسندگان روبرو شده است.اين است كه ما از يك تاريخچه مدون و مضبوط، درباره زندگى پرحادثه و پرماجراى آن پيشوايان، تهيدستيم.

زندگى امام هشتم ،عليه السلام، كه قريب بيست سال از اين دوره تعيين كننده و مهم را فراگرفته، از جمله برجسته ترين بخشهاى آن است كه بجاست درباره آن تامل و تحقيق لازم به كار رود.

مهم‌ترين چيزى كه در زندگى ائمه ، عليهم السلام، به طور شايسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر «مبارزه حاد سياسى» است.از آغاز نيمه دوم قرن اول هجرى كه خلافت اسلامى به طور آشكار با پيرايه‌هاى سلطنت آميخته شد و امامت اسلامى به حكومت جابرانه پادشاهى بدل گشت، ائمه اهل بيت ،عليهم السلام، مبارزه سياسى خود را به شيوه‌اي متناسب با اوضاع و شرايط، شدت بخشيدند. اين مبارزه بزرگ‌ترين هدفش تشكيل نظام اسلامى و تاسيس حكومتى بر پايه امامت بود.بى شك تبيين و تفسير دين با ديدگاه مخصوص اهل بيت وحى، و رفع تحريف‌ها و كج فهمى‌ها از معارف اسلامى و احكام دينى نيز هدف مهمى براى جهاد اهل بيت به حساب مي‌آمد.اما طبق قرائن حتمى، جهاد اهل بيت به اين هدفها محدود نمىشد و بزرگ‌ترين هدف آن، چيزى جز تشكيل حكومت علوى و تاسيس نظام عادلانه اسلامى نبود.بيشترين دشواريهاى زندگى مرارت بار و پر از ايثار ائمه و ياران آنان به خاطر داشتن اين هدف بود و ائمه ، عليهم السلام، از دوران امام سجاد، عليه السلام، و بعد از حادثه عاشورا به زمينه سازى دراز مدت براى اين مقصود پرداختند.در تمام دوران صد و چهل ساله، ميان حادثه عاشورا و ولايتعهدى امام هشتم ،عليه السلام، شيعيان هميشه بزرگ‌ترين و خطرناك‌ترين دشمن دستگاههاى خلافت به حساب مىآمدند، در اين مدت بارها زمينه‌ها پيش پي‌آمد و مبارزات تشيع كه بايد آن را نهضت علوى نام داد، به پيروزيهاى بزرگى نزديك گرديد؛ اما در هر بار موانعى برسر راه پيروزى نهايى پديد مي‌آمد و غالبا بزرگ‌ترين ضربه از ناحيه تهاجم بر محور و مركز اصلى اين نهضت، يعنى شخص امام در هر زمان و به زندان افكندن يا به شهادت رساندن آن حضرت وارد مي‌گشت و هنگامى كه نوبت به امام بعد مىرسيد، اختناق و فشار و سخت‌گيرى به حدى بود كه براى آماده كردن زمينه به زمان طولانى ديگرى نياز بود.

ائمه ،عليهم السلام، در ميان طوفان سخت اين حوادث هوشمندانه و شجاعانه تشيع را همچون جريانى كوچك اما عميق و تند و پايدار از لابه لاى گذرگاههاى دشواروخطرناك گذراندند.و خلفاى اموى و عباسى در هيچ زمان نتوانستند با نابود كردن امام، جريان امامت را نابود كنند و اين خنجر برنده، همواره در پهلوى دستگاه خلافت، فرو رفته ماند و به صورت تهديدى هميشگى آسايش را ازآنان سلب كرد. هنگامى كه حضرت موسى بن جعفر،عليه السلام، پس از سالها حبس در زندان‌هارونى مسموم و شهيد شد در قلمرو وسيع سلطنت عباسى اختناقى كامل حكمفرما بود.

در آن فضاى گرفته كه به گفته يكى از ياران امام على بن موسى، عليه السلام، «از شمشير‌هارون خون مي‌چكيد» بزرگ‌ترين هنر امام معصوم و بزرگوار ما آن بود كه توانست درخت تشيع را از گزند توفان حادثه سلامت بدارد و از پراكندگى و دلسردى ياران پدر بزرگوارش مانع شود و با شيوه تقيه آميز و شگفت آورى جان خود را كه محور و روح جمعيت شيعيان بود، حفظ كرد و در دوران قدرت مقتدرترين خلفاى بنى عباس و در دوران استقرار و ثبات كامل آن رژيم، مبارزات عميق امامت را ادامه داد.تاريخ نتوانسته است ترسيم روشنى از دوران ده ساله زندگى امام هشتم در زمان‌هارون و بعد از او در دوران پنج‌ساله جنگهاى داخلى ميان خراسان و بغداد به ما ارائه كند. اما به تدبر مىتوان فهميد كه امام هشتم در اين دوران همان مبارزه دراز مدت اهل بيت، عليهم‌السلام، را كه در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته، با همان جهت گيرى و همان اهداف ادامه مىداده است. هنگامى كه مامون در سال صدونود و هشت از جنگ قدرت با امين فراغت يافت و خلافت بى منازع را به چنگ آورد، يكى از اولين تدابير او حل مشكل علويان و مبارزات تشيع بود، او براى اين منظور، تجربه همه خلفاى سلف خود را پيش چشم داشت. تجربه‌اي كه نمايشگر قدرت، وسعت و عمق روزافزون آن نهضت و ناتوانى دستگاههاى قدرت از ريشه كن كردن و حتى متوقف و محدود كردن آن بود. او مىديد كه سطوت و حشمت ‌هارونى حتى با به بندكشيدن طولانى و بالاخره مسموم كردن امام هفتم در زندان هم نتوانست از شورشها و مبارزات سياسى، نظامى، تبليغاتى و فكرى شيعيان مانع شود. او اينك در حالى كه از اقتدار پدر و پيشينيان خود نيز برخوردار نبود و به علاوه بر اثر جنگهاى داخلى ميان بنى عباس، سلطنت عباسى را در تهديد مشكلات بزرگى مشاهده مىكرد، بىشك لازم بود به خطر نهضت علويان به چشم جدىترى بنگرد. شايد مامون در ارزيابى خطر شيعيان براى دستگاه خود واقع بينانه فكر مىكرد. گمان زياد بر اين است كه فاصله پانزده ساله بعد از شهادت امام هفتم تا آن روز و به ويژه فرصت پنج‌ساله جنگهاى داخلى، جريان تشيع را از آمادگى بيشترى براى برافراشتن پرچم حكومت علوى برخوردار ساخته بود.مامون اين خطر را زيركانه حدس زد و درصدد مقابله با آن برآمد و به دنبال همين ارزيابى و تشخيص بود كه ماجراى دعوت امام هشتم از مدينه به خراسان و پيشنهاد الزامى وليعهدى به آن حضرت پيش آمد و اين حادثه كه در همه دوران طولانى امامت كم نظير و يا در نوع خود بى نظير بود تحقق يافت.

اكنون جاى آن است كه باختصار، حادثه وليعهدى را مورد مطالعه قرار دهيم.

در اين حادثه امام هشتم، على بن موسى الرضا، عليه‌السلام، در برابر يك تجربه تاريخى عظيم قرار گرفت و در معرض يك نبرد پنهان سياسى كه پيروزى يا ناكامى آن مي‌توانست سرنوشت تشيع را رقم بزند، واقع شد.

دراين نبرد رقيب كه ابتكار عمل را به دست داشت و با همه امكانات به ميدان آمده بود، مامون بود.مامون با هوشى سرشار و تدبيرى قوى و فهم ودرايتى بىسابقه قدم در ميدانى نهاد كه اگر پيروز مي‌شد و مىتوانست آنچنان كه برنامه ريزى كرده بود كار را به انجام برساند، يقينا به هدفى دست مي‌يافت كه از سال چهل هجرى يعنى از شهادت علىبن‌ابىطالب، عليه السلام، هيچ يك از خلفاى اموى و عباسى با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به آن دست يابند، يعنى مي‌توانست درخت تشيع را ريشه كن كند و جريان معارضى راكه همواره همچون خارى در چشم سردمداران خلافتهاى طاغوتى فرو رفته بود، به كلى نابود سازد.

اما امام هشتم با تدبيرى الهى بر مامون فائق آمد و او را در ميدان نبرد سياسى كه خود به وجود آورده بود، به طور كامل شكست داد و نه فقط تشيع، ضعيف يا ريشه كن نشد، بلكه حتى سال دويست و يك هجرى، يعنى سال ولايتعهدى آن حضرت، يكى از پربركت‌ترين سالهاى تاريخ تشيع شد و نفس تازه‌اي در مبارزات علويان دميده شد، و اين همه به بركت تدبير الهى امام هشتم و شيوه حكيمانه‌اي بودكه آن امام معصوم دراين آزمايش بزرگ از خويش نشان داد.

براى اينكه پرتوى بر سيماى اين حادثه عجيب افكنده شود، به تشريح كوتاهى ازتدبيرمامون وتدبيرامام در اين حادثه مي‌پردازيم.

مامون ازدعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقيب مي‌كرد:

اولين و مهم‌ترين آنها، تبديل صحنه مبارزات حاد انقلابى شيعيان به عرصه فعاليت سياسى آرام و بىخطر بود.همان طور كه گفتم شيعيان در پوشش تقيه، مبارزاتى خستگى ناپذير و تمام نشدنى داشتند، اين مبارزات كه با دو ويژگى همراه بود، تاثير توصيف ناپذيرى در برهم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ويژگى، يكى مظلوميت بود و ديگرى قداست.

شيعيان با اتكاء به اين دو عامل نفوذ، انديشه شيعى را كه همان تفسير و تبيين اسلام از ديدگاه ائمه اهل‌بيت است، به زواياى دل و ذهن مخاطبان خود مىرساندند و هركسى را كه از اندك آمادگى برخوردار بود، به آن طرز فكر متمايل و يا مؤمن مي‌ساختند و چنين بود كه دائره تشيع، روز به روز در دنياى اسلام گسترش مي‌يافت و همان مظلوميت و قداست بود كه با پشتوانه تفكر شيعى، اينجاو آنجا، در همه دورانها قيامهاى مسلحانه وحركات شورشگرانه را بر ضد دستگاههاى خلافت سازماندهى مي‌كرد.

مامون مي‌خواست يكباره آن خفا و استتار را از اين جمع مبارز بگيرد و امام را از ميدان مبارزه انقلابى به ميدان سياست بكشاند و به اين وسيله كارايى نهضت تشيع راكه بر اثر همان استتار و اختفا روز به روز افزايش يافته بود به صفر برساند.با اين كار مامون آن دو ويژگى مؤثر و نافذ را نيز از گروه علويان مي‌گرفت؛ زيرا جمعى كه رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و وليعهد پادشاه مطلق العنان وقت و متصرف در امور كشور است، نه مظلوم است و نه آن چنان مقدس. اين تدبير مي‌توانست فكر شيعى را هم در رديف بقيه عقايد و افكارى كه درجامعه طرفدارانى داشت، قرار دهد و آن راازحد يك تفكر مخالف دستگاه كه اگرچه از نظر دستگاهها ممنوع و مبغوض است، از نظر مردم به خصوص ضعفا پرجاذبه است، خارج سازد.

دوم، تخطئه مدعاى تشيع مبنى بر غاصبانه بودن خلافتهاى اموى و عباسى و مشروعيت دادن به اين خلافتها بود، مامون با اين كار به همه شيعيان مزورانه ثابت مي‌كردكه ادعاى غاصبانه و نامشروع بودن خلافتهاى مسلط كه همواره جزء اصول اعتقادى شيعه به حساب مي‌آمده است، يك حرف بىپايه و ناشى از ضعف و عقده‌هاى حقارت بوده است، چه اگر خلافتهاى ديگران نامشروع و جابرانه بود، خلافت مامون هم كه جانشين آنهاست، مي‌بايد نامشروع و غاصبانه باشد و چون على بن موسى الرضا، عليه‌السلام، با ورود در اين دستگاه و قبول جانشينى مامون او را قانونى و مشروع دانسته، پس بايد بقيه خلفا هم از مشروعيت برخوردار بوده باشند و اين، نقض همه ادعاهاى شيعيان است. با اين كار نه فقط مامون از على بن موسى الرضا ، عليه السلام، بر مشروعيت حكومت خود و گذشتگان اعتراف مي‌گرفت، بلكه يكى از اركان اعتقادى تشيع يعنى ظالمانه بودن پايه حكومتهاى قبلى را نيز درهم مي‌كوبيد.

علاوه بر اين ادعاى ديگر شيعيان مبنى بر زهد و پارسايى و بى اعتنايى ائمه به دنيا نيز با اين كار نقض مي‌شد كه آن حضرات فقط در شرايطى كه به دنيا دسترسى نداشته‌اند، نسبت به آن زهد مي‌ورزيدند و اكنون كه درهاى بهشت دنيا به روى آنان باز شد به سوى آن شتافتند و مثل ديگران خود را از آن متنعم كردند.

سوم، اينكه مامون با اين كار، امام را كه همواره يك كانون معارضه ومبارزه بود، دركنترل دستگاههاى خود قرار مي‌داد. به جز خود آن حضرت، همه سران و گردنكشان و سلحشوران علوى را نيز در سيطره خود درمىآورد و اين موفقيتى بود كه هرگز هيچ يك از اسلاف مامون، چه بنى اميه و چه بنى عباس، بر آن دست نيافته بودند.

چهارم، اينكه امام را كه يك عنصر مردمى و قبله اميدها و مرجع سؤالها و شكوه‌ها بود، در محاصره ماموران حكومت قرار مي‌داد و رفته رفته رنگ مردمى بودن را از او مي‌زدود و ميان او و مردم و سپس ميان او و عواطف و محبتهاى مردم فاصله مي‌افكند.

پنجم، اين بود كه با اين كار براى خود وجهه و حيثيتى معنوى كسب مي‌كرد.طبيعى بود كه در دنياى آن روز همه او را بر اينكه فرزندى از پيغمبر و شخصيتى مقدس و معنوى را به وليعهدى خود برگزيده و برادران و فرزندان خود را از اين امتياز محروم ساخته است، ستايش كنند و هميشه چنين است كه نزديكى دينداران به دنياطلبان از آبروى دينداران مي‌كاهد و بر آبروى دنياطلبان مي‌افزايد.

ششم، آنكه در پندار مامون، امام با اين كار به يك توجيه گر دستگاه خلافت بدل مي‌گشت، بديهى است شخصى در حد علمى و تقوايى امام با آن حيثيت وحرمت بىنظيرى كه وى به عنوان فرزند پيامبر در چشم همگان داشت، اگر نقش توجيه حوادث را در دستگاه حكومت بر عهده مي‌گرفت، هيچ نغمه مخالفى نمى توانست خدشه‌اي بر حيثيت آن دستگاه وارد سازد، اين خود در حكم حصارى بود كه مي‌توانست همه خطاها و زشتى‌هاى دستگاه خلافت را از چشمها پوشيده بدارد.

به جز اينها هدفهاى ديگرى نيز براى مامون متصور بود. چنان‌كه مشاهده مي‌شود اين تدابير به قدرى پيچيده و عميق است كه يقينا هيچ كس جز مامون نمىتوانست آن را به خوبى هدايت كند و بدين جهت بود كه دوستان و نزديكان مامون از ابعاد و جوانب آن بىخبر بودند.از برخى گزارشهاى تاريخى چنين برمىآيد كه حتى «فضل بن سهل» وزير و فرمانده كل و مقرب‌ترين فرد دستگاه خلافت نيز از حقيقت و محتواى اين سياستها، بى خبر بوده است. مامون حتى براى اينكه هيچ‌گونه ضربه‌اي برهدفهاى وى از اين حركت پيچيده وارد نيايد داستانهاى جعلى براى علت و انگيزه اين اقدام مي‌ساخت و به اين و آن مي‌گفت.

حقا بايد گفت سياست مامون از پختگى و عمق بىنظيرى برخوردار بود. اما آن سوى ديگر اين صحنه نبرد، امام على ابن موسىالرضا، عليه‌السلام، است و همين است كه على رغم زيركى شيطنت‌آميز مامون، تدبير پخته و همه جانبه او را به حركتى بى اثر و بازيچه‌اي كودكانه بدل مي‌كند، مامون با قبول آن همه زحمت و با وجود سرمايه‌گذارى عظيمى كه در اين راه كرد، از اين عمل نه تنها طرفى بر نبست، بلكه سياست او به سياستى بر ضد او بدل شد. تيرى كه با آن، اعتبار و حيثيت و مدعاهاى امام على بن موسىالرضا، عليه السلام، را هدف گرفته شده بود، خود او را آماج قرار داد، به طورى كه بعد از گذشت مدتى كوتاه ناگزير شد همه تدابير گذشته خود را كان لم‌يكن شمرده، بالاخره همان شيوه‌اي را در برابر امام در پيش بگيرد كه همه گذشتگانش درپيش گرفته بودند، يعنى «قتل» و مامون كه در آرزوى چهره قداست مآب خليفه‌اي موجه و مقدس و خردمند، اين همه تلاش كرده بود، سرانجام در همان مزبله‌اي كه همه خلفاى پيش از او در آن سقوط كرده بودند؛ يعنى فساد و فحشا و عيش و عشرت توام با ظلم و كبر فرو غلطيد.

دريده شدن پرده ريا مامون را در زندگى پانزده ساله او پس از حادثه وليعهدى در دهها نمونه مي‌توان مشاهده كرد كه از جمله آن به خدمت گرفتن قاضى القضاتى فاسق و فاجروعياش، همچون يحيى بن اكثم و همنشينى و مجالست با عموى خواننده و خنياگرش، ابراهيم بن مهدى وآراستن بساط عيش و نوش و پرده درى در دارالخلافه او در بغداد است.

اكنون به تشريح سياستها و تدابير امام على بن موسىالرضا، عليه السلام، در اين حادثه مي‌پردازيم:

1. هنگامى كه امام را از مدينه به خراسان دعوت كردند، آن حضرت فضاى مدينه را از كراهت و نارضايى خود پر كرد، به طورى كه همه كس در پيرامون امام يقين كردند كه مامون با نيت سوء، حضرت را از وطن خود دور مي‌كند، امام بد بينى خود به مامون را با هر زبان ممكن به همه گوشها رساند، در وداع با حرم پيغمبر، در وداع با خانواده‌اش، در هنگام خروج از مدينه، در طواف كعبه كه براى وداع انجام مي‌داد، با گفتار و رفتار با زبان دعا و زبان اشك، بر همه ثابت كرد كه اين سفر، سفر مرگ اوست، همه كسانى كه بايد طبق انتظار مامون نسبت به اوخوش بين و نسبت به امام، به خاطر پذيرش پيشنهاد او بدبين مي‌شدند، در اولين لحظات اين سفر دلشان از كينه مامون كه امام عزيزشان را اين طور ظالمانه از آنان جدا مي‌كرد و به قتلگاه مي‌برد، لبريز شد.

2. هنگامى كه در مرو پيشنهاد ولايتعهدى آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنكاف كردند و تا وقتى مامون صريحا آن حضرت را تهديد به قتل نكرد، آن را نپذيرفتند. اين مطلب همه جا پيچيد كه على بن موسى الرضا ،عليه السلام، وليعهدى و پيش از آن خلافت را كه مامون به او با اصرار پيشنهاد كرده بود، نپذيرفته است، دست اندركاران امور كه به ظرافت تدبير مامون واقف نبودند، ناشيانه عدم قبول امام را همه جا منتشر كردند، حتى فضل‌بن‌سهل در جمعى از كارگزاران و ماموران حكومت گفت من هرگز خلافت را چنين خوار نديده‌ام؛ اميرالمؤمنين آن را به على بن موسى الرضا ، عليه‌السلام، تقديم مي‌كند و على بن موسى دست رد به سينه او مي‌زند.

خود امام در هر فرصتى، اجبارى بودن اين منصب را به گوش اين و آن مي‌رساند و همواره مي‌گفت من تهديد به قتل شدم تا وليعهدى را قبول كردم.طبيعى بود كه اين سخن همچون عجيب ترين پديده سياسى، دهان به دهان و شهر به شهر پراكنده شود و همه آفاق اسلام در آن روز يا بعدها بفهمند كه در همان زمان كه كسى مثل مامون فقط به دليل آنكه از وليعهدى برادرش امين عزل شده است، به جنگى چند ساله دست مي‌زند و هزاران نفر، از جمله برادرش امين را به خاطر آن به قتل مي‌رساند و سر برادرش را از روى خشم، شهر به شهر مي‌گرداند.

كسى مثل على بن موسى الرضا،عليه السلام، پيدا مي‌شودكه به وليعهدى با بى اعتنايى نگاه مي‌كند و آن را جز با كراهت و در صورت تهديد به قتل نمىپذيرد. مقايسه‌اي كه از اين رهگذر ميان امام علىبن‌موسى الرضا، عليه السلام، و مامون عباسى در ذهنها نقش مي‌بست، درست عكس آن چيزى را نتيجه مي‌داد كه مامون به خاطر آن سرمايه‌گذارى كرده بود.

3. با اين همه على بن موسى الرضا، عليه السلام، فقط بدين شرط وليعهدى را پذيرفت كه در هيچ يك از شئون حكومت دخالت نكند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبير امور نپردازد و مامون كه فكر مي‌كرد فعلا در شروع كار، اين شرط قابل تحمل است و بعداً به تدريج مي‌توان امام را به صحنه فعاليتهاى خلافتى كشانيد، اين شرط را از آن حضرت قبول كرد، روشن است كه با تحقق اين شرط، نقشه مامون نقش برآب مي‌شد و بيشتر هدفهاى او برآورده نمى گشت.




 دوشنبه 20 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 189]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن