واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: سياست - 13 آبان؛ خروج از پوسته
سياست - 13 آبان؛ خروج از پوسته
اميرعباس ميرزاخاني:13 آبانماه سالروز تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران است. اكنون قريب به سه دهه از آن ماجرا ميگذرد. نقشآفرينان آن حادثه نيز در گذر زمان راههاي متفاوت و متنوعي را پيش گرفتهاند. حادثهاي كه روزگاري، طرفداري از آن نماد مبارزه با امپرياليسم بود. اكنون صرفا موضوعي تاريخي است كه عمدتا در چالشهاي هويتي جريانهاي مختلف كاركرد يافته است. اكنون جريانهاي درگير خود نيز ميدانند كه اين چالش تا آنجا كه به نفس آن حادثه و چند و چون آن مربوط ميشود، موضوعي تاريخي است و نميتواند جاي چالشهاي اصولي كه مضمون موضوعات جاري را مشخص خواهد ساخت، بگيرد. تسخير لانه جاسوسي در شرايطي صورت پذيرفت كه متاثر از فضاي انقلابي كشور، دولت و دستگاه اجرايي توان كنترل امور را نداشت. گروههاي اپوزيسيون و ضدانقلاب با حركتهاي افراطي هر روز غوغايي ميآفريدند. مرزهاي كشور تقريبا ناامن بود و مناطق و استانهاي مرزي از كردستان و كرمانشاه گرفته تا خوزستان و سيستان و بلوچستان و تركمنصحرا و آذربايجان دستخوش حركتهاي تجزيهطلبانه يا شورش و طغيان بود. سپاهي وجود نداشت، كميتههاي انقلاب، نظامي متمركز نداشتند و نيز هنوز عناصر ناسالم و وابسته در ارتش فعال بودند. حركت تصرف لانه جاسوسي اوضاع را كاملا دگرگون ساخت. تمامي گروههاي مدعي مبارزه ضدامپرياليستي را خلع سلاح كرد و همه نيروها و احزاب ناگزير از تاييد اين حركت شدند و وحدت و انسجامي فراگير در ميان اقشار مردم پديد آمد. مبارزه ضداستعماري وجه لاينفك مبارزه ضداستبدادي ملت ايران در مقطع پاياني دهه 50 بود. تفكيكناپذيري اين دو وجه مبارزه، ريشه در ماهيت وابسته رژيم داشت. تاسيس نظامي نوين از پس آن رژيم، خواه ناخواه درگير چالش با استعمار و مشخصا امپرياليسم آمريكا ميشد. رژيم آمريكا ميكوشيد تا به انحاي ممكن چه از طرق شبكه عوامل مخفي خود و چه با تقويت بازماندگان رژيم سابق و تقويت نيروهاي گريز از مركز و برانداز، نظام نوپاي جمهوري اسلامي كه هنوز در حال تثبيت پايههاي خود بود و كماكان از وضعيتي متزلزل رنج ميبرد را به سمت و سوي خاص خود كه چيزي جز صورتي نوين از نظم ورشكسته پيش از انقلاب نبود، سوق دهد. دولت موقت جمهوري اسلامي نيز با ذهنيت نابهنگامي كه از ماهيت رژيم استبداد و طرق بازتوليد آن داشت و درك نادرست آن از ماهيت استعمار و نسبت آن با نظم ارتجاعي پيش از پيروزي نميتوانست موضع مناسبي در مقابل خطري كه از ناحيه امپرياليسم و پايگاههاي داخلي آن، انقلاب و نظام تازهتاسيس را تهديد ميكرد، اتخاذ كند. اين در حالي بود كه كادرهاي انقلاب از گرايشهاي مختلف و حتي لايههاي مختلف اجتماع، خواهان مقابله جدي با امپرياليسم بودند. موج مطالبات مردمي در ميان لايههاي آگاهتر، آنگاه فزوني گرفت كه آمريكا با پذيرش شاه، ستيزه خود با نظام تازهتاسيس را آشكارتر كرد. شيوه رهبري انقلاب از سوي امام خميني(ره) با ماهيت «از مردم به مردم» خود، به بهترين نحو مطالبات تودهها و نياز زمانه را اخذ و سپس پردازش كرده و در مناسبترين قالبها آنها را بستر هدايت و رهبري خلق به سمت آرمانهاي تاريخي ايشان اعم از آزادي، عدالت اجتماعي و استقلال ملي در پرتو مكتب رهاييبخش اسلام ميكرد. در مقطع مورد بحث ما نيز در شرايطي كه فشار از پايين و ناتواني دولت موقت از درك مقتضيات خاص شرايط انقلاب هردو رو به فزوني گذارده بود، امام خميني در پيام مورخ دهم آبانماه خطاب به دانشآموزان، دانشگاهيان و طلاب (يعني همان اقشاري كه تجربه ايشان در شركت در انقلاب ثابت كرده بود كه از پويايي بالايي در فرآيند تحول و دگرگوني اجتماعي و پيشبرد رهنمودهاي ارائه شده از سوي رهبري در پروژه تغيير برخوردارند) خواستند كه بر حملات خود عليه آمريكا بيفزايند تا اين رژيم را ناگزير از استرداد شاه مخلوع به ايران كنند. گويي امام به صرافت و هوشمندي خاصي كه در امر راهبري خلق داشت، نيك دريافته بود كه با تمركز بر اين مطالبه معمول در عرف روابط بينالملل و ايجاد پشتوانه تودهاي لازم براي آن ميتواند آمريكا را كه در مقابل نظام تازهتاسيس و متزلزل آن روز از موضع برتري برخوردار بود، دچار انفعال كرده و نظام نوين را از وضعيت تزلزل به سرمنزل تثبيت رهنمون شود. امام در همان پيام ياد شده فرمودند: «بر دانشآموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم ديني است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه آمريكا و اسرائيل گسترش داده و آمريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند و اين توطئه بزرگ را بار ديگر شديدا محكوم كنند. بر دانشآموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم ديني است كه با تمام نيرو وحدت خويش را حفظ و از انقلاب اسلامي خود طرفداري نمايند و بر ملت است كه از اين دو جناح عزيز با تمام قدرت پشتيباني كنند.»
(صحيفه نور- جلد 10- صفحه 97).
در اين بين طرحي مبنيبر تسخير سفارت آمريكا نيز در جلسات دروني نمايندگان انجمنهاي اسلامي برخي از دانشگاههاي تهران موضوع بحث بود. طراحان و حاميان اين طرح آنچنان كه خود بعدها گفتهاند وضعيت آن روز ميهنمان را وضعيتي همچون ايام بلافاصله پيش از كودتاي 28 مرداد ميديدند و معتقد به وضعيتي بودند كه كانون توطئه در اين ميان، سفارت آمريكاست. امري كه اسناد منتشره پس از تسخير لانه نيز ثابت كرد كه تحليل بيراهي نبود. ظاهرا پروژه تسخير لانه، بيش از آنكه ضربه زدن به كانون توطئه را هدف قرار داده باشد در وهله نخست حركت نماديني بود و تصميم آن بود كه با تحصن در حياط سفارت، آمريكا را براي عقبنشيني در مقابل انقلاب و نماد آن در آن مقطع يعني استرداد شاه، تحت فشار قرار دهد و با اين هجمه وجه ضداستعماري انقلاب را تغليظ و به بهترين نحو در مقابل توطئههاي ضد امپرياليستي از نظام برآمده از انقلاب مردمي دفاع كنند. ايده تسخير سفارت آمريكا با پيام امام به مناسبت روز دانشآموز همراه شد و دانشجويان كه ابتدا تصميم خود را به اطلاع امام نرسانده بودند با مطالعه پيام امام كه البته بدون ارائه راهكاري مشخص، صرفا جوانان را به گسترش حملات خود نسبت به آمريكا و مطالبه استرداد شاه دعوت كرده بود، در عزم خود راسخ شدند و سرانجام روز 13 آبانماه 58، سفارت آمريكا در تهران از سوي جمعي از دانشجويان اشغال شد. اين حركت با موج حمايتهاي مردمي مواجه شد كه پيش از اين در فضاي گفتاري آن روز، آمريكا را مويد استبداد و خفقان پهلوي ميديدند و آن را توطئه عليه انقلابشان ميشمردند. اين موج از آن رو قوت بيشتري يافت كه با رهنمودهاي كلي امام بهخصوص پيام روز دانشآموز نيز همراه شد و گمان برده ميشد كه حركت دانشجويان تحقق عيني خواست امام در پيام مزبور است. در چنين وضعيتي امام كه درك به موقع، صحيح و عميق از عينيت اجتماعي، ويژگي وي در رهبري انقلاب كبير 22 بهمن بود با تاييد اين حركت و جهتدهي آن، آن را به نحوي صورتبندي كرد كه نقطه عزيمت و نمادي براي تغليظ جهتگيري ضداستعمار انقلاب و نهايتا تثبيت نظام برآمده از آن شود. با موج حمايتهاي مردمي و تاييد امام، حركت دانشجويان از حد چند صد دانشجو خارج شد و تبديل به يك حركت ملي شد. امپرياليسم آمريكا به نحو بيسابقهاي خود را با يك حركت خلاف عرف ديپلماتيك مواجه ميديد اما در واقع ميديد كه نه با يك گروه و جريان يا حتي يك دولت، بلكه با يك ملت مواجه است. ملتي كه گسترشطلبي و حمايت آن از رژيم استبدادي كودتايي و آزاديستيز محمدرضا شاه را به چالش كشيده و آن را ناگزير از امتيازدهي به ملتي ميكرد كه حيثيت و هويت و استقلالش سالها تحقير شده بود. اين حركت ملي در آن مقطع از آنچنان حقانيتي برخوردار مينمود كه حمايت غالب گروهها و جريانهاي سياسي وقت را به خود جلب كرد تا بد آنجا كه «نهضت آزادي ايران» نيز با انتشار بيانيهاي تسخير لانه جاسوسي را موجه شمرد. با دستيابي دانشجويان به اسناد سفارت و انتشار تدريجي آن مخالفتها نمود مشخصي يافت و نهضت آزادي نيز در چرخشي آشكار بناي اعتراض گذارد. حركتي كه قرار بود چند روزي ادامه يابد با تبديل شدن به يك حركت ملي 444 روز تداوم يافت. گو اينكه گروهها و جريانهايي كه در آن هنگام با اصل تسخير سفارت موافق بودند در چگونگي تداوم و پايان آن سلايق مختلفي داشتند. به هر تقدير اكنون پس از سپري شدن سه دهه، حوادث داخلي و خارجي و از جمله ماجراي 13 آبان همچون تابلوي راهنمايي است كه عمل سياسي امروز و فرداي ما را تعين ميبخشد. پديده «امپرياليسم» كماكان در جهان امروز از تحقق خارجي برخوردار است. گرچه تعبير لنيني از امپرياليسم به مثابه آخرين مرحله تكامل سرمايهداري، شايد امروز خام و ناتوان از تبيين روندهاي واقعا موجود بنمايد. اما جوهره اين مفهوم كماكان با واقعيات كنوني جهان سازگار است. از ديگر سو در جهان امروز واحدهاي ملي جزيرههاي از هم گسسته نيستند. بلكه سياستگذاري داخلي آنها در ابعاد سياسي، اقتصادي يا فرهنگي بهشدت متاثر از متن و زمينه جهاني و فرآيندهاي جاري در اين متن است. فرآيندهايي كه مضمون امپرياليستي آنها را بيهيچ ترديدي نميتوان انكار كرد و لذا تعيين نسبت خود با اين پديده از سوژههاي ناگزيري است كه روشنفكران غرب نميتوانند از آن رخ برتابند. داعيههاي فرهنگي- تمدني ما در جهت اثبات هويت خويش و داشتن حق تعيين سرنوشت نسبت به روندهاي جهاني و نيز ضرورتهاي عيني توسعهاي اين نسبت را بهزعم ما نسبتي چالشي و تعارضي خواهد ساخت. تعارضي كه امروز تلاشهاي تئوريك و راهبري روشنفكران انقلابي و ترقيخواه ميهن ما را به خود ميخواند. گرچه روشنفكران اسلامي در اين ميان از رسالتي به مراتب سنگينتر برخوردارند. متاسفانه با قالبهاي تاريخي و مشروط به ناگزيريهاي مقطعي حيات انقلاب ما گشته است. اتفاقا اكنون اين رسالت نيروهاي ضدامپرياليست و انقلابي است كه قامت بلند اصول را از جامه تنگ حوادث تاريخي (كه در جاي خود قابل دفاعاند) برهانند. دستيابي به استقلال ملي، استيفاي تمامعيار حق تعيين سرنوشت مردم ما در مقياس جهاني و قطع يد امپرياليسم از حيات سياسي- فرهنگي ملتي با سابقه هويتي ديرين يك هدف بلندمدت است كه در قالب خطمشيهاي متنوع، نموديافتني است. خطمشيهاي مقطعي از يك سو در اصول ريشه دارد و از سوي ديگر در شرايط و اقتضائات خاص تاريخي. قطع يد امپرياليسم و تعميق و گسترش استقلال در تمامي ابعاد آن، هدف ثابتي است كه حيات تاريخي ما در نسبت با تمدن جهانگير غرب باعث ثبات آن است اما لازمه ثبات هدف ثبات خطمشي در هر مقطع نيست. اگر روزگاري روالهاي قانوني در جامعه ما شكل نگرفته بود ترتيبات مدني ناكاركرد بودند و لذا تكيه بيشتر بر بسيج تودهاي در قالب خاص آن مقطع ضروري مينمود و ميتوانست از پشتوانه اجتماعي برخوردار باشد. دال بر آن نيست كه همواره چالش با «سلطه» با آنچنان راهكارهايي صورت تحقق پذيرد. وانگهي بازتوليد نابهنگام راهكارهاي گذشته به ناگزير چشم بستن بر عوارض منفي آن راهكارها را هم در برخواهد داشت. عوارضي كه گاه كاملا در جهت مخالف تحقق آرمانها و منجمله چالش با امپرياليسم عمل ميكردهاند. اين عوارض اگر در مقطع خاص تولد پديدههاي تاريخي همچون تسخير لانه جاسوسي آمريكا اجتنابناپذير بودند با تقليدهاي نابهنگام و ناشيانه، تكرار مختارانه و آگاهانه خطا خواهند بود. امروز آنچه ضروري است بازانديشي بر صورتهاي نوين امپرياليسم و سپس ترسيم خطمشيها و راهكارهايي متناسب با شرايط زمان در جهت چالش با امپرياليسم و سپس كار تبليغي ترويجي مدام براي گسترش تودهاي اين انديشه است اين راه گامهاي شجاعانه، عالمانه و مومن روشنفكران، عالمان و جوانان اسلامي اين مرز و بوم را ميطلبد.
پنجشنبه 16 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]