واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بخش نخست/بررسي نسبت اساطيرالاولين به آيات قرآن
گروه خبرنگاران افتخاري / احمد صالحي نژاد: در اين نوشتار نويسنده سعي كرده است كه شبهه «قرآن و افسانههاى پيشينيان» (اساطيرالاولين) كه به آيات قرآن از طرف مشركين نسبت داده شده بود را با همه جوانب آن بحث و بررسى كند.
عصر بعثتخاتمالانبياء، محمد مصطفى(ص) عصر جاهليت، خرافات و ... بود. در چنان زمانىكه عقيدههاى خرافى گوناگون و رايج در جامعه (جزيرةالعرب) زندگى اجتماعى، مذهبى، سياسى و اقتصادى مردم را شكل مىداد، (1) نزول وحى الهى با بيان عقايد و قوانينى جديد كه مبتنى بر اصولى چند از جمله، «ستيز با عقائد خرافى و دعوت به پرستش خداى يگانه، پرهيز از شرك، ظلم، تجاوز و رعايتحقوق انسانى و برابرى انسانها» بود واكنشهاى گوناگونى در پىداشت.
از طرفى تشنگان حقيقت را به جستوجوى چشمهسار حقيقت وامىداشت و از سوى ديگر كوران و كران ناآگاه و متعصب كه از سنتهاى غلط پدران، رؤسا و بزرگان پيروى مىكردند، به ستيزه با حق و انكار وحىالهى از طرق مختلف بهخصوص تهمتهاى گوناگون بر پيامبر(ص) و ايجاد شبهه در جامعه بر مىخاستند.
از جمله تهمتها عبارت بود از: «و قالوا اساطير الاولين اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و اصيلا»(2) (اين كلماتى كه محمد(ص) ادعا مىكند كلام خدا و وحى است، افسانههاى پيشينيان است كه نگاشته شده، كه هر صبح و شام بر او املاء (خوانده) مىشود.
شبهه اساطيرالاولين «افسانههاى خرافى پيشينيان» از روزهاى نخست نزول وحى در جهت تكذيب ادعاى پيامبر اكرم(ص) در ضديت با دين اسلام مطرح بوده است. در عصر حاضر، بسيارى از مستشرقان مغرض و معاند همچون اسلاف خود ادعا مىكنند: محمد(ص) آنچه را بهعنوان قرآن و وحى الهى مطرح كرده است، همان مطالبى است كه توسط افرادى از كتابهاى مقدس و تورات و انجيل بر او خوانده مىشد، اگرچه او امى بود لكن با هوش و حافظه فوقالعادهاش مطالبى كه املاء مىشد، فرا گرفته و با قريحه سرشار خود آنها را پرداخته و به زبان تازى، بهعنوان وحى الهى بيان كرده است.(3)
در دهه اخير همين شبهه در قالبى زشتتر توسط يكى از چهرههاى پليد و خودفروخته و عامل دست سرويسهاى جاسوسى صهيونيزم تحت عنوان «آيات شيطانى» مطرح شده است. با كمال تأسف برخى از پژوهشگران علوم قرآنى با تأثيرپذيرى از انديشه مستشرقان و همنواى با آنان مطالبى را بهعنوان كشف وجوه اعجاز و شاهكارهاى قرآن گفتهاند كه با روح قرآن و عقايد اسلام موافقت ندارد.
از جمله گفتههاى اين گروه آن است كه در قرآن افسانههاى بىاساس وجود دارد اينان معتقدند، قصههاى قرآن همچون ساير قصههاى رايج در جامعه خيالى و غيرواقعى است. اين عده كه بهتازگى در دهههاى اخير در ميان دانشمندان اسلامى مصر پيدا شدهاند و بر اين باورند كه قصههاى قرآن از نوع قصه فنى است كه عنصر خيال و وهم اساس آنرا تشكيل مىدهد و خداوند هم در قرآن مجيد از اينگونه قصهها براى هدايت مردم بيان كرده است.
اين انديشه واكنشهايى را در پى داشته و جمعى به رد آن پرداختند، لكن با مراجعه به مجموعههاى فراهم آمده پيرامون قرآن و علوم قرآنى، عنوانى مستقل درباره شبهه افسانه در قرآن (اساطيرالاولين) ديده نشد، بلكه در لابهلاى كتابهاى مربوط به قصص قرآن و برخى از كتابهاى وجوه اعجاز قرآن و تفسيرها (ذيل آيات مربوطه) بهصورت پراكنده مطالبى آمده است. اما از آنجا كه شبهه افسانه در قرآن از شبهههاى مهمى است كه از عصر نزول تا عصر حاضر، از سوى مخالفان اسلام و رسولالله(ص) بر آن تأكيد شده است، شايسته است كه بهصورت مستقل مورد توجه قرار گيرد.
ما در اين نوشتار با استعانت از درگاه پروردگار در پى آنيم كه شبهه «قرآن و افسانههاى پيشينيان» (اساطير الاولين) را با همه جوانب آن بحث و بررسى كنيم.
اساطير در لغت
لغتشناسان عرب معانى گوناگونى را براى اساطير ذكر كردهاند كه اهم آنها عبارت است از: الاباطي: پوچ، برخلاف حقيقت، ياوه(4)؛ الاحاديث لانظام لها سخنها: روايتهاى نامنظم(5)؛ احاديث تشبهالباطل: روايتها و سخنهايى كه مانند چيزهاى باطل است(6)؛ اعاجيبالاحاديث: روايتها و سخنهاى شگفتانگيز(7)؛ الاكاذيب: دروغها(8)؛ مالا اصل له: آنچه بىريشه است(9)؛ اذا زحرف له الاقاويل و نمقها: آراستن و زينت دادن دروغهاى ساخته شده(10)؛ الحكايات: داستانها «آنچه را نقل و روايت كنند.»(11)
از مجموع معانى هشتگانه مىتوان نتيجه گرفت كه اسطوره و اساطير عبارتاست از: افسانههاى پوچ و خرافى كه هيچگونه پايه و اساسى ندارد، لكن آنچنان آراسته شده كه انسان آنرا واقعى مىپندارد.
اساطير در اصطلاح
اسطوره Mythe حكايتى است كه از افسانههاى باستانى و داستانهاى پهلوانى گرفته شده باشد. مجموعه آن روايات را كه در آن مطالبى از طبيعت يا تاريخ برگرفته و با حكايات خرافى آميخته شده ميتولوژى Mythologie گويند. به عبارت ديگر، ميتولوژى، تاريخ افسانهاى هر قوم و ملت است و آن مللى كه بيشتر داراى اين نوع تاريخ هستند عبارتند از: يونانيها، هنديها، ايرانيها، روميها، ژرمنها و اسلاوها.
دانشمندان از مطالعه در ميتولوژى هر ملت، حقايق بسيارى از تاريخ دينى، نژادى و ادبى آن ملل استخراج مىكنند. بعضى گفتهاند كه كلمه اسطوره از ريشه يونانى Historia ؛ يعنى تاريخ گرفته شده است. مردم عرب نيز داراى اساطير و داستانهاى خرافى بودهاند كه مربوط است به سرگذشت بتها و اصنام و حكايات درباره جن، غول و كواكب و امثال آن.(12)
«فريد وجدى» در دائرةالمعارف خود چنين مىگويد: «اساطير الاولين، اى ما سطروه من اعاجيب احاديثهم و هو جمع اسطار و قيل جمع اسطورة و هى ما يعبر عنه الاروبيون بالميتولوجيا.»(13)
«عزيزالعظمه» در مقاله «النص و الاسطورة و التاريخ» مىنويسد: «اما الاسطورة، فهى عبادة نستخدمها بمعناها الفنى المستخدم فى تاريخ الاديان، الاسطورة خبر عن بداية ليستسوية الاموراللاحقة الا استعادات لها و ما التاريخ الا استمرارا نوعيا لها، اوتدهورا نوعيا فى سويتها. بهذا المعنى، قد تكون الاسطورة خرافة و هذا هو الشان الغالب و قديكون لها اساس فىالواقع التاريخى.»(14)
بنابراين نتيجه مىگيريم آنچه از شرح وقايع و حوادث (چه بهصورت مكتوب و يا غير مكتوب) گذشته در دسترس ما قرار دارد به دو قسم تقسيم مىشود: 1 - وقايع و حوادثى كه حقيقت خارجى داشته و قهرمانان آن نيز واقعى هستند كه از آن تعبير به تاريخ مىشود. 2 - حوادث و وقايعى كه جنبه افسانهاى دارد و ساخته و پرداخته ذهن بشر است، لكن گذر زمان آنرا جا انداخته و در جامعه شكل اعتقادى به خود گرفته است. اين همان اساطير يا افسانهها است.
به يقين مىتوان گفت تمام ملتها براى خود افسانهها و اسطورههايى داشتهاند. وجود قهرمانان افسانهاى در ادبيات هر ملت (مانند رستم در ادبيات ايران، عنتره در ادبيات عرب، پرومته در ادبيات يونان) بهمنظور ابراز غرور ملى و تحريك و تشويق مردم به پايدارى و جانبازى در راه ميهن و ملتخويش است. علاوه بر قهرمانان افسانهاى و افسانههاى ملى، اساطير فكرى و فلسفى زيادى در ميان اقوام و ملتها وجود دارد كه دربر گيرنده مطالب عميق فلسفى و عرفانى و گاهى بيانگر جهانبينى آنها است.
اساسىترين وجه مشترك اساطير فلسفى، عرفانى اعتقاد به خدايان گوناگون بوده است. در ميان ملتها، يونانيان و سپس روميان و پس از آن ساير ملتها داراى غنىترين اساطير فلسفى هستند. خدايان اساطيرى هر يك مظهر پديدهاى از طبيعت مانند آب، آتش، باد، باران و ... بودند. مثلا در ميتولوژى يونان، «زئوس» خداى خدايان (در اصطلاح روميان «ژوپيتر») و «آفروديت» الهه زيبايى (در اصطلاح روميان «ونوس») و «آرتميس» ربالنوع زمين و دريا (در اصطلاح روميان «آپولون») و «هرمس» (در اصطلاح روميان «مركور») خداى باد بوده است. اينها و خدايان ديگر همواره با انسان در ستيز بوده و از او قربانى مىخواستهاند.(15)
در ايران باستان نيز علاوه بر پرستش اهورامزدا و اهريمن به خدايانى چون «امشاسپندان» يا خدايان ششگانه ميترا، ناهيد، آناهيتا و ... معتقد بودند. در مصر به «اوزيريس»، «آدمون»، آنويس و ... معتقد بودند. در هند به «كريشنا»، اينديرا، ارونا، نيروانا ... و در چين به شانكتى، هاتن، تائو و ... و در ژاپن به كامى، ايزانامى، جىزو و نيز الوهيت امپراتوران حاكم، اعتقاد داشتند.(16)
متن كامل مقاله را اينجا بخوانيد!
پىنوشتها:
1) تاريخالعرب قبلالاسلام 8/371.
2) سوره فرقان آيه / 5.
3) سيكولوجية القصة فىالقرآن، التهامى نقره ص 61 ، من آراءالمستشرقين فىالقرآن و قصصه.
4) الصحاح 2/684، معجم مقاييساللغة 3/72 لسانالعرب 3/363، تاجالعروس 12/25.
5) لسانالعرب 3/363، القاموسالمحيط 2/49، اقربالموارد 1/515 تاجالعروس 12/25.
6) لسانالعرب 3/363، اقربالموارد 1/515، تاجالعروس 12/25.
7) اقربالموارد 1/515.
8) تاجالعروس 12/25.
9) لسانالعرب 3/363، تاجالعروس 12/25.
10) لسان العرب 3/363، اقرب الموارد 1/515.
11) اقربالموارد 1/515، تاجالعروس 12/25.
12) امثال قرآن، علىاصغر حكمت ص 9، به نقل از معجمالقرآن طبع قاهره ص 404.
13) دائرةالمعارف القرنالعشرين 5/128.
14) الاسلام و الحداثة ص 265.
15) بينش تاريخى قرآن، يعقوب جعفرى، ص 17 به نقل از فرهنگ اساطير يونان و روم، ترجمه دكتر احمد بهمنش نوشته پيرگريمال؛ انسان و سمبولهايش، گوستاو يونگ، ترجمه ابوطالب صارمى، ص 160.
16) همان ص 18، جاهليت و اسلام، يحيى نورى.
چهارشنبه 15 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]