واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: نگاهی به فیلم "شب بخیر فرمانده"
حجم صدا و رنگ
نگاهى به فیلم «شب بخیر فرمانده» به نویسندگى و كارگردانی انسیه شاه حسینیفیلم وقایع جنگ از نگاه خانمى خبرنگار دنبال مى شود. ضرباهنگ فیلم در این صحنه ها تند و متأثر از فضاى برق آساى پیرامون است. حجم صدا تا حدى بالاست كه فضایى هراس آور را در ذهن ترسیم مى كند.
انگار در یك هواى همیشگى و معمولى اوراق كاغذ روى هم تلنبار شدند و براى لحظاتى دست هاى رمان نویس شهیر روسى را به مكث واداشتند. لئو تولستوى كه سخت درگیر نگارش رمان «جنگ و صلح» بود، براى لحظاتى از زاویه دید داناى كل و روایت كلان نوشتارى گریز زد. آن وقت ها اگرچه برادران «لومیر»، دوربین و پرده نقره اى وجود نداشتند، اما گویى تولستوى با كلمات فیلم مى ساخت. او انگار براى لحظاتى دوربین ذهنى خود را جابه جا كرد و آن را جلو چشمان كودكى قرار دارد كه از دیدى دیگر به وقایع پیرامونى رمان مى پرداخت. بعدها این زاویه دید در ژانرهاى هنرى تأثیر بسزایى گذاشت. ژانر داستان كوتاه و سینما كه هرروز از فرزندان مدرنیته بودند به بهترین وجه از این زاویه دید سود بردند. برهمین اساس وقتى با ابتداى فیلم «شب بخیر فرمانده» به كارگردانى انسیه شاه حسینى روبه رو مى شویم، استفاده از زاویه دید داناى كل محدود را مى بینیم. در سكانس ابتداى فیلم وقایع جنگ از نگاه خانمى خبرنگار دنبال مى شود. ضرباهنگ فیلم در این صحنه ها تند و متأثر از فضاى برق آساى پیرامون است. حجم صدا تا حدى بالاست كه فضایى هراس آور را در ذهن ترسیم مى كند. پرداخت مستند گونه فیلم در این صحنه ها همواره ما را در بطن ماجرا قرار مى دهد. فیلمبردارى نیز با دوربین و روى دست انجام مى شود. در میان صداى گلوله، توپ و خمپاره، حركت دروبین تأمل برانگیز است. دوربین با تكان هاى آرام و سلانه سلانه خود را از ذهنیت سیال و مشوش كه پیش از این با تولید فیلم «غروب شد بیا» در سال 83 حضورى دیگر از خود نشان داده بود، این بار به سراغ سال 60 و ژانر سینماى جنگ رفته است. وى در این فیلم اگرچه نگاه زنى خبرنگار را همراه مفهوم جنگ به تصویر مى كشد اما در همان حال دو مفهوم مرگ و زندگى را به صورت موازى در فیلم خود دنبال مى كند. خانم خبرنگار در این فیلم نوعى هویت گنگ و معماگونه دارد. اما آنچه از دید كارگردان مهم مى نماید، نگاه به پدیده هاى جنگ و همچنین زندگى شخصیت محورى مرتبط با جنگ است. از این رو فیلم در رشته حوادثى كه براى وى پیش مى آید، هستى خود را تكمیل مى كند رو به جلو مى رود و بسط و گسترش پیدا مى كند. او بعد از قرار گرفتن در صحنه هاى محض و زنده جبهه و جنگ خود را در جاده ها مى بیند و در راه یك عروسك سخنگو پیدا مى كند كه این عنصر مفهومى و نشانه شناختى تا پایان فیلم حضورى پررنگ دارد. این عروسك با سه زبان مختلف به آدم ها سلام و ابراز محبت مى كند و همواره در دل صحنه هاى تكان دهنده و دلخراش، مانند عنصرى طنز آمیز عمل مى كند. كارگردان سعى مى كند كه از این عنصر برداشتى چخوفى داشته باشد. یعنى همانطور كه آنتوان چخوف بحث عناصر دینامیكى داستان رابا مثال تپانچه بیان مى كند، شاه حسینى نیز به این دینامیك نشانه شناختى و مفهومى اعتقاد دارد. براى نمونه هنگامى كه خانم خبرنگار سوار ماشین مرد جنوبى مى شود این عروسك سخنگو موجب مى شود مرد او را از ماشین خود بیرون بیندازد. با این كه در پایان فیلم این عنصر داستانى در دستان «بشار» قرار دارد و بشار همراه با یك كشتى و روى دریا از نگاه متفكر خانم خبرنگار دور مى شود.
با این حال، كارگردان با استفاده از روایت داناى كل محدود و استفاده سینمایى از این تكنیك ادبى دو نوع ذهنیت را از شخصیت محورى فیلم و درواقع نگاه خود ارائه مى دهد. نگاه اول برداشت رئالیستى از صحنه هاى عینى و تاریخى جنگ است كه همواره به شیوه اى خاص، اگراندیسمان و برجسته سازى مى شود. در این برداشت، صداى گلوله ها، خمپاره ها
و ... بسیار بلندتر از حد معمول است؛ وضع مجروحان وخیم و تعداد آنها زیاد است و درواقع حجم جنگ و تصاویر آن گستره اى فراخ و قلمرویى سنگین دارد. اما پرداخت دوم كاملاً ذهنى است. به تعبیرى در چنین پرداختى اصولاً لایه هاى ذهن شخصیت محورى فیلم كاویده مى شود و نگاه او به جزئیات كهكشان مفهومى جنگ روبه حجم و گستردگى مى نهد.
در صحنه هایى خانم خبرنگار به همراه جنان (زن عرب) و كودكش از بیابان رد مى شوند. در این صحنه براى لحظاتى كودك جنان گم مى شود. وقتى سراسیمه به دنبال او مى روند، با بیابانى پوشیده از كلاه آهنى و پوتین روبه رو مى شوند. در این لحظه پسربچه نیز كلاه آهنى سنگینى را بر سر گذاشته و به حجم گسترده زمین پوشیده از پوتین و كلاه آهنى مى نگرد. بى گمان چنین صحنه اى نوعى فضا سازى ذهنى است و بیش از این كه یك پرداخت سینمایى عینى و مستند باشد، از دستمایه هاى تخیل و نماهاى ذهنى مى آید. اما نكته اى كه در رابطه با زاویه دید فیلم تأمل برانگیز است، به همان شیوه نگاه داناى كل محدود برمى گردد. شیوه اى كه فیلم از نگاه، زبان و ذهنیت یكى از شخصیت ها تعریف مى شود. اما نكته اى كه در این رابطه قابل بررسى است، نوعى شباهت زاویه دید شخصیت محورى فیلم با فرزند جنان است. البته شخصیت محورى فیلم با خود پدیده جنگ و طنین هولناك و تراژیك آن روبه رو است.
اما بچه بنابر ذهنیت و دنیاى كودكانه اش با پیامدهاى جنگ و رویدادهاى بعد از آن روبه رو است. یعنى دربرداشت نشانه شناختى كارگردان دو عضو پوتین و كلاه آهنى مورد استفاده قرار گرفته كه همواره براى بچه ها نوعى جذابیت و كنجكاوى خاصى در پى دارد.
با تمام این تفاسیر انسیه شاه حسینى در تولید فیلم «شب به خیر فرمانده» به سینماى خود وفادار مانده است. وى كه با این فیلم در جشنواره هایى همچون كارلو ویوارى چك، اوراسیا زنان فیلمساز لندن و ... موفقیت هایى را كسب كرده است، نیم نگاهى به فیلم قبلى خود «غروب شد بیا» دارد.
وى در این فیلم نیز مانند فیلم قبلى اش نوعى برش هاى مردم شناسى و قوم شناسى را از مناطق كشور نشان مى دهد. كارگردان در چنین سكانس هایى اگرچه رگه هایى از جوهر ذهنى خسرو سینایى در فیلم «عروس آتش» را با خود به همراه دارد، اما درصدد دو گفتمان محتوایى و تكنیكى خاصى است. به تعبیرى او به یكباره صحنه هاى جنگ را در سكانس هاى آغازین فیلم متوقف مى كند و به زندگى خانواده جنان در یكى از روستاهاى نزدیك جبهه مى پردازد. البته سایه جنگ به لحاظ مفهومى در چنین صحنه هایى هم وجود دارد اما آنچه عمق مفهومى فیلم را نشان مى دهد، نوعى فرهنگ شناسى بومى مردم جنوب است. از این رو رسم و رسومات عزا، عروسى، غذا پختن و ... در چنین سكانس هایى حرف اول را مى زند. شاید اوج چنین برداشتى در دیالوگ جنان با خبرنگار به چشم مى آید. خبرنگار از جنان مى پرسد چرا صبح مرا از خواب بیدار نكردید؟ جنان جواب مى دهد، ما هیچ وقت میهمان را از خواب بیدار نمى كنیم، میهمان خودش از خواب بیدار مى شود. نكته دیگرى كه در رابطه با این فیلم قابل بررسى است تركیب رنگ در هارمونى با نور و كمپوزیسیون تصویرى و نشانه شناختى است. اصولاً در این فیلم دورنگ بر سراسر قلمرو داستان سایه انداخته و تمامى رویدادها در هم تنیده شده است. اول پس زمینه خاكى تمام قاب بندى ها و نماها است كه همواره بارنگ هاى دیگرى تركیبى گرم را به وجود مى آورد. اصولاً برداشت نشانه شناختى از این تركیب رنگ ها، همواره بر حضورى گرم و پویا، البته از نوع جنبشى، حركت و حماسه تأكید دارد. اما نماد دوم، رنگ سبز و طبیعت پویا است. اصولاً در بسیارى از نماها این رنگ از جنس خود طبیعت و بدون استفاده از لنز یا فیلتر خاصى فیلمبردارى مى شود. اصولاً كارگردان از ارائه این دو گفتمان تكنیكى سعى در تركیب دو مفهوم مرگ و زندگى دارد. منتها، مفهوم مرگ عین خود خاك، بیابان و .... به تصویر درمى آید و طبیعت هم بدون تغییر و تحول به صورت محض و زنده تصویربردارى شده است. البته در این میان همیشه در چند نما حضور تك درختى تنها درقاب مشاهده مى شود.
گاهى باد شاخ و برگ این درخت را به سوى بیرون كادر هدایت مى كند و تصویرى شاعرانه را از همان زاویه دید كلى فیلم ارائه مى دهد. با تمام این تفاسیر «فیلم شب به خیر فرمانده» به كارگردانى یك زن فیلمساز ایرانى درصدد ارائه همان زاویه دید روایتى متفاوت است.
لادن مستوفى بازیگرى محورى و ایفاگر نقش خبرنگار به لحاظ حس آفرینى هاى هنرمندانه متأثر از متن و روال كلى داستان است. وى كه براى ایفاى این نقش جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره اوراسیا دریافت كرده است، همواره در پرداخت كلى فیلم و از نگاه كارگردان تعریف مى شود. به تعبیرى ما او را در بسیارى از نماها مبهوت، تأمل برانگیز و گمشده در صحنه هاى جنگ مى بینیم. یعنى پرداخت سینمایى اثر بیش از خود بازى بازیگر جهان ذهنى و درونى بازیگر را به تصویر درمى آورد. از این رو نبردهاى خلاقه بازیگر به طور كامل در خدمت روایت كلى و هماهنگ فیلم قرار دارد و شاید سكوت ها، مكث ها و نگاه هاى تأمل برانگیز و عمیق بازیگر خود نوعى شیوه خاص بازى دردل فضاى جنگ است.
منبع : سایت سوره
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 228]