واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: روشی برای زنده ماندن دل
دومین قسمت از وصایای امام علی (ع) به فرزندشان امام حسن (ع) :
- و عمارة قلبک بذکره،
-و عمارة قلبک بذکره،- و آباد ساختن دلت با یاد او.
هر که دلش را به تداوم یادخدا آباد سازد ، رفتارش در آشکار و پنهان، زیبا می.شود.1
و نیز می.فرماید: هر که یاد خداوند سبحان کند ، خداوند دلش را زنده می.سازد و عقل و اندیشه.اش را روشنی می.بخشد.2
- و الا عنصام بحبله.
- و به چنگ آوردن دست آویز او.
- و ایّ سبب أوثق من سبب بینک و بین الله إن أنت أخذت به؟
و میان خود و خدایت کدام رابطه محکم.تر و کدام واسطه مطمئن.تر از حبل.الله، اگر که به آن دست پیدا کنی؟
اشارت:
خداوند متعال می.فرماید: و اعتصموا بحبل.الله جمیعاً و لا تفرقوا.
همگان به ریسمان الهی در آویزید و پراکنده نگردید.
کسی از پیامبر(ص) پرسید: این ریسمان الهی چیست؟ که خداوند فرموده: در آن چنگ بزنید و پراکنده نگردید؟
در آن حال، حضرت علی (ع) در کنار پیامبر(ص) نشسته بود. پیامبر دست بر شانه علی.(ع) گذاشت و فرمود: حبل الله، علی است. اگر نجات و رستگاری می.خواهید ، چنگ در دامن علی بزنید.3
- احی قلبک بالموعظة،
- دلت را با نصیحت زنده گردان.
اشارت:
و فرمود: هر که دلش بمیرد ، به آتش جهنم وارد می.شود.4
و فرمود: نصیحت ، حیات بخش دل.ها است. 5
و فرمود: نتیجه نصیحت ، هشیاری و بیداری است. 6
یکی از نعماتی که در استحاله فرهنگ و هویت ما، وجه منفی یافته و مذموم و منفور گشته ، نصیحت است. گویی که نصیحت کردن امری قبیح و ناپسند است و فرار از شنیدن موعظه و نصیحت، لازم و طبیعی.
و این جهلی است که مبتلا شدن به آن لاجرم انسان را به سمت جهل مرکب سوق می.دهد و تاریکی روح انسان را دو چندان می.کند. در حالی که بزرگان و اولیاء و اهل معرفت، نصیحت را یک نیاز مستمر روحی می.شمرده.اند و هر کجا به هر مرد راهی می.رسیده.اند ، از او طلب موعظه می.کرده.اند. بسیاری از کلمات درخشان تاریخ در پاسخ به تقاضای «عظنی» (موعظه. کن مرا) پدید آمده است.
- و أمته بالزّهادة،
- و با زهد و بی.رغبتی به این جهان ، بمیران.
اشارت:
و خود در تعریف زهد فرمود: اصل زهد ، حس اشتیاق است به آنچه در نزد خداوند است. 7
زهد ، کوتاه کردن آرزوهاست و شکر بر نعمت.ها و مقاومت در مقابل حرام.ها. 8
و به تعبیر دقیق.تر: هر کس که غصه گذشته را نخورد و دل به آینده خوش نکند ، زهد را از هر دو سو دریافته است. 9
زهد نیز از آن فضائل و مناقب و صفات و خصال ستوده.ای است که در طول تاریخ از جایگاه رفیع خود تنزل کرده و مذموم و منفور تلقی شده.- و شاید نقش ادبیات فارسی در این استحاله کم نبوده که عموماً زهد را نقطه مقابل عشق و معرفت قرار داده و زاهد را دشمن سرسخت عاشق و رند و عارف تلقی کرده و پر واضح است که بیشترین بهانه و مضمون را هم زاهدان ریایی به دست ادبیات داده.اند.- در حالی که معنی حقیقی زهد، حتّی نداشتن دنیا نیست، بلکه تعلق نداشتن به دنیاست و دل نسپردن به دنیا. و دقیق.ترین مصداق این تعریف، سیره حضرت مولاست در تعامل با دنیا.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]