واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: موانع سعادت در قرآن، بدعت در دين
يكي از پرسش هاي بنيادين بشر از آغاز، هدف از آفرينش است؟
دغدغه اي كه همواره او را به خود مشغول داشته و دارد، انسان با يافتن پاسخ آن، نه تنها هدف را مي يابد بلكه به نقش، جايگاه و وظايف خود نيز آگاه مي گردد و از بي معنايي رهايي مي يابد.
يافتن پاسخ درست به اين پرسش بنيادين با دشواري هاي چندي رو به رو بوده است. درك نادرست از خود و هستي، محدوديت هاي زماني و مكاني، عدم احاطه علمي به چرايي و چگونگي پديده ها، ناپيدايي آغاز و انجام و امور ديگري از اين دست، موجب مي شود تا همواره پاسخ ها را ناتمام بيابد. افزون بر اين ناتوانيها انسانها از نظر ادراك و دريافت و فهم امور تفاوت هاي زيادي دارند كه پاسخ ها گاه بسيار دشوارياب مي نمايد. از اين رو دچار سرگرداني مضاعف مي گردد.
پاسخ هايي كه از سوي فلاسفه و فرزانگان به اين پرسش داده شده است با توجه به بنيادهاي هستي شناختي و ابزارهاي معرفتي و روش هاي استنباطي در دو سويه متناقضين قرار مي گيرد. فيلسوفاني كه هستي را بدون آفريننده مي بينند و ابزارهاي معرفتي ايشان تنها حس و روش هاي علمي استنباطي ايشان تنها تجربه پذيري- ابطال پذيري يا اثبات پذيري- است، جهان را بي هدف و بي شعور مي پندارند و هدف از زندگي انساني را بهره گيري مادي از دنيا و لذت طلبي مي داند. از اين رو به اصالت لذت بسنده كرده و لذت را تنها بهره مندي بيشتر و بهتر از ماديات معنا مي كنند.
در برابر، فيلسوفاني كه از ابزارها و روش هاي معرفتي ديگر استفاده مي كنند و براي هستي وراي امور مادي، دنياي غيرمادي تصوير مي كنند هدف از زندگي را گونه اي ديگر تفسير مي نمايند. اختلاف تفاسير ايشان نيز برخاسته از اختلاف در نحوه نگرش آنان به هستي و چگونگي به كارگيري ابزارها و روشهاي معرفتي است. تفاوت هايي كه تأثير به سزايي را در نحوه بيان نقش، جايگاه و وظايف انسان از خود به جا مي گذارد.
همه اين پاسخ ها مي كوشند تا به زندگي انسان معنا بخشيده و از بي معنايي و پوچي و بي هدفي رها سازند. اين پاسخ ها مي كوشند تا وضعيت او را در نظام هستي روشن نموده و آغاز و انجام او را در حد توان بنمايانند.
يكي از روشن ترين پاسخ ها كه افزون بر معنابخشي به زندگي انسان، هدف از آفرينش و جايگاه نقش، و وظايف او را به خوبي ترسيم مي كند پاسخ هايي است كه از سوي پيامبران الهي به ويژه پيامر اسلام (ص) داده شده است. در اين پاسخ انسان مي يابد كه آغاز و انجام او از خداست: "انالله و انا اليه راجعون" و خداوند حكيم هستي را آفريده است و هدف از آفرينش رسيدن هر موجود به كمال مطلوب و لقاءالله و اين كه اين لقاء براي انسان اگر به صورت اختياري باشد بسيار مفيد است. (1)
هدف نهايي و مطلوب ذاتي انسان چيزي جز سعادت نيست كه برخاسته از "حب ذات" است و انسان به طور فطري در پي بدست آوردن آن است؛ از اين رو نه تنها چون و چرا بردار نيست بلكه در پرتو آن هدف، تمامي كارهاي ديگر معنا پيدا مي كند.
بنابراين سعادت به عنوان هدف اصلي براي خود انسان مطرح است -و انسان به طور فطري و ذاتي مي كوشد تا به آن برسد. خوشبختي كه در سايه آسايش و آرامش فراهم مي آيد، خوشبختي فرازماني و بيرون از دايره تنگ زماني است؛ و اين جز با پيوستگي و بستگي به ذات لايزال خداوندي امكان پذير نيست از اين رو به سوي آن كدح، تلاش و حركت دارد تا با پيوستگي و بستگي تام و تمام به خداوند لايزال سعادت دايم را در آغوش گيرد.
ملاك سعادت و شقاوت در معارف قرآن، لذت و رنج ابدي است؛ به اين معنا كه اسلام، و به ويژه قرآن در معناي سعادت و شقاوت تغيير نمي دهد و در اين زمينه مفهوم جديدي را مطرح نمي كند كه از دسترس درك و فهم مردم به دور باشد؛ بلكه سعادت را به همان معناي رايج لذت پايدار و شقاوت را به معناي عرفي، رنج و الم بيشتر مي داند ولي در مصداق آن دو تغيير مي دهد و چون لذايذ و آلام دنيوي دوام و ثباتي ندارد، لذايذ و آلام ابدي جهان آخرت را به عنوان مصاديق صحيح و حقيقي سعادت و شقاوت مطرح مي كند.
مفاهيم لذت و سعادت و انديشه هاي مربوط به آن دو واجد نزديكي عميقي است. انديشه هاي لذت جويي و سعادت خواهي آبشخورها و منابع فكري نزديك و در برخي موارد يكساني دارد؛ ولي تفاوت ها و پيچيدگي هايي در كاربردهاي تاريخي آنها پيش آمده است. با اين حال بايد در نظر داشت كه گرچه قايل شدن تميز ميان آن دو از نظر تحليلي ممكن است ولي حفظ چنين تمايزي در عمل و واقعيت دشوار است.
انديشه هاي لذت طلبي مهم ترين هدف و انگيزه بشري در زندگي است، چنان چه در مفهوم سعادت نيز خود را به نحوي نشان مي دهد؛ حتي مي توان گفت كه مفهوم لذت نوعي همپوشي دارد و سعادت را دربر مي گيرد؛ زيرا مفهوم لذت، مفهومي دربرگيرنده و جامع است و شامل سعادت نيز مي شود. هرچند كه سعادت نيز از بعد ديگر مفهومي دربرگيرنده است و مفاهيمي چون آرامش و آسايش را همپوشي مي كند.
در حقيقت مفاهيمي چون آرامش و آسايش جاودان و دائمي جوهر سعادت را تشكيل مي دهند ولي اين آرامش و آسايش نيز مفاهيمي است كه "لذت" آن را دربر مي گيرد با اين همه لذت به تنهايي نمي تواند هدف باشد بلكه تنها لذتي مي تواند هدف والا و عالي باشد كه دربرگيرنده سعادت يعني آرامش و آسايش جاودانه باشد و اين چيزي است كه دين مدعي برآورده كردن آن براي انسان است.
دين نه تنها هدف را براي انسان تبيين و تعيين مي كند بلكه راه و زندگي و ايدئولوژي او را نيز بيان مي دارد؛ به اين معنا دين از همان آغاز لذت را "تحديد" مي كند و از لذت هاي زودگذر و ناپايدار باز مي دارد، البته اين مخالفت دين با لذت هاي ناپايدار به مفهوم مردود شمردن و نفي مطلق نيست بلكه به معناي تحفيظ و جلوگيري از افراط و تفريط است.
از اين رو مي بينيم كه دين درباره شهوت جنسي و لذت هايي كه انسان از طريق خوردن و آشاميدن و مانند آن ها مي برد روش اعتدال و ميانه اي را پيش گرفته است و با بيان روش و شيوه هايي چگونگي بهره گيري از اين لذت هاي زودگذر و ناپايدار همراه با عدم خروج از هدف اصلي يعني سعادت جاودانه را مشخص و معلوم داشته است.
قرآن به عنوان بهترين راهنما و دستور عمل براي رسيدن به سعادت و بهره گيري از همه لذت هاي مشروع دنيا و آخرت عوامل تحقق سعادت را برشمرده است كه خود نوشتار جداگانه اي را مي طلبد. ما در اين نوشتار تنها به عوامل بازدارنده و موانع رسيدن انسان به سعادت اشاره مي كنيم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 313]