تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند متعال، به بنده‏اش در هر روز نصيحتى عرضه مى‏كند، كه اگر بپذيرد، خوشبخت و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838141226




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حكمت عملي در نظر حكيم طوس


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: حكمت عملي در نظر حكيم طوس


اشاره:ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن طوسي ملقب به خواجه نصير ، فيلسوف، متكلم، فقيه، دانشمند، رياضيدان و سياستمدار ايراني سده هفتم و يكي از سرشناس‌ترين و متنفدترين شخصيت‌هاي تاريخ جريانهاي فكري اسلامي است. تحصيلاتش را در نيشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندي برجسته شهرت يافت. به هنگام حمله مغول به ايران در پيش ناصرالدين --- محتشم قهستان -- به كارهاي علمي مشغول بود. پس از حمله هلاكو و تسليم اسماعيليان، به دستگاه ايلخانان پيوست و منشأ خدمات فراواني در آن دوران پر وحشت گرديد؛از جمله آنكه سنت فلسفه مشّايي را كه پس از ابن سينا رو به افول گذاشته بود، بار ديگر احيا كرد. وي مجموعه آرا و ديدگاههاي كلامي شيعه را در كتاب تجريد الاعتقاد گرد آورد. ضمناً در مراغه رصدخانه‌اي ساخت و كتابخانه‌ معظمي به وجود آورد و با پرورش شاگردان و گردآوري دانشمندان، عامل انتقال تمدن و دانش‌ پيش از مغول به آيندگان شد.او در بيشتر زمينه‌هاي علمي و فلسفي و رسالاتي از خود به يادگار گذاشت كه از آن ميان مي توان به اين موارد اشاره كرد: شرح اشارت بو علي ، قواعد العقايد، اخلاق ناصري ، آغاز و انجام، تحرير مجسطي، تحرير اقليدس، تجريدالمنطق، اساس الاقتباس، زيج ايلخاني، آداب البحث،آداب المتعلمين، روضهالقلوب، اثبات بقاء نفس، تجريد الهندسه، اثبات جوهر، جامع الحساب، اثبات عقل، جام گيتي نما، اثبات واجب الوجود، الجبر و الاختيار، استخراج تقويم،اختيارات نجوم، رساله در كليات طب،ايام و ليالي، علم المثلث، الاعتقادات، شرح اصول كافي، كتاب الكل و...آنچه در پي مي آيد،بخشي از كتاب است كه به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

***

حكمت و فلسفه به طرق مختلف تعريف شده است. شايد ساده‌ترين تعريفها در اين باب همان چيزي باشد كه خواجه‌نصيرالدين طوسي در اخلاق ناصري آن را مطرح كرده است:

اين تعريف اساس سخن همه كساني است كه حكمت را به دو قسم علمي و عملي تقسيم مي‌كنند. كسي كه به اين دو نوع حكمت آراسته باشد، حكيم كامل و انسان برجسته است و مرتبه او بسيار بلند و رفيع شناخته مي‌شود. در قرآن كريم نيز به اين مساله اشاره شده است در آنجا كه آمده است: در ايران باستان نيز اين مساله مطرح بوده و هنگامي كه كمال انسان مورد بررسي قرار مي‌گرفته است به حكمت نظري و حكمت عملي اشاره مي‌شده است. پندار نيك و گفتار نيك و كردار نيك عبارتي مشهور است كه در ايران باستان اساس زندگي اجتماعي بوده و در آثار مردم اين سرزمين ثبت شده است. كلمه در اين جمله به معني توهم و خيال نيست، بلكه بر نوعي دريافت عقلي و فكري اطلاق مي‌شود كه مي‌توان آن را حكمت به شمار آورد.

در نظر انديشمندان گذشته، حكمت نظري به سه قسم اصلي الهيات، طبيعيات و رياضيات تقسيم شده است. حكمت عملي نيز بيشتر به مساله تهذيب اخلاق و تدبير منزل و سياست مدن اطلاق مي‌شده است. در اينجا بايد يادآور شويم كه عنوان سياست مدن بيشتر به كشورداري تفسير شده و در واقع معنايي از آن به ذهنها متبادر مي‌ گردد كه به وظايف سلاطين و حكام و امرا مربوط مي‌شود، در حالي كه اين كلمه بيشتر به آداب معاشرت و وظايف مردم نسبت به يكديگر ناظر است و اين چيزي است كه مي‌توان آن را ناميد. به همين دليل بي‌مناسبت نيست اگر سياست مدن به كشورداري و مردم‌داري اطلاق شود.

در اينجا ممكن است اين پرسش پيش آيد كه: آيا حكمت عملي در مقوله علم و آگاهي جاي مي‌گيرد يا فقط به فعل و عمل مربوط مي‌گردد؟ با مراجعه به آنچه در تعريف حكمت مطرح شده است، مي‌توان به اين پرسش پاسخ گفت. بررسي آثار انديشمندان بزرگ نشان مي‌دهد كه اين اشخاص در مقام تعريف حكمت عملي بر مصالح اعمال و اخلاق تكيه مي‌كنند و از صرف رفتار و كردار كمتر سخن مي‌گويند.‌خود خواجه‌نصيرالدين طوسي نيز، در تعريف حكمت عملي به گونه‌اي سخن گفته است كه مصالح اعمال و افعال منظور و مقصود شناخته مي‌شود و البته معلوم است كه ادراك مصالح و مفاسد به عقل مربوط مي‌گردد و در مقوله علم جاي مي‌گيرد.

از باب نمونه مي‌توان به علم فقه اشاره كرد كه بدون ترديد موضوع آن افعال مكلف شناخته شده است. ترديدي نمي‌توان داشت كه فعل مكلف عمل است و عمل كه به جوارح انسان مربوط مي‌گردد در مقوله فعل جاي مي‌گيرد. فقيه به كسي گفته مي‌شود كه عارف به احكام و عالم به مسائل شرعي است اعم از اين كه خود او به اين احكام عمل كند يا نكند. اين مساله نيز مسلم است كه علم به احكام و مسائل، در مقوله علم جاي مي‌گيرد و به حوزه دانش و آگاهي مربوط مي‌گردد.

البته بسيار واضح و روشن است كه وقتي يك فقيه به علم خود عمل كند، فقيه عامل و كامل شناخته مي‌شود. اين سخن در مورد حكيم نيز صادق است؛ يعني وقتي يك حكيم متخلق به اخلاق نيكو باشد، حكيم كامل و انسان والا خوانده مي‌شود.

خواجه نصير از جمله كساني است كه براي حكمت عملي اهميت فراوان قائل مي‌شود و خود او نيز به صفات نيكو و پسنديده آراسته بود. اما به اين نكته بنيادي بايد توجه داشته باشيم كه در نظر او اخلاق با تربيت ارتباط وثيق و محكم دارد و بررسي مسائل اخلاقي در نظامي كه با تربيت شكل مي‌گيرد، در واقع جز گسترش نظام فكري و توسعه اصول عقلي چيز ديگري نيست و به همين دليل است كه در ميان تربيت و پيشرفت‌هاي اجتماعي به ارتباط وثيق و محكم باور دارد و علم و آگاهي را از شرايط اصلي آن مي‌شناسد.

حكيم طوس از افكار فلسفي و انديشه‌هاي ژرف برخوردار بود و در تدبير امور و از ميان برداشتن مشكل‌ها به درستي مي‌انديشيد. او به روشني مي‌دانست كه پيروزي نظامي بر قوم مغول و فرمانداران بي‌رحم و بي‌فرهنگ آنان آسان نيست؛ اما به اين واقعيت آگاهي داشت كه با پيشرفت علم و فلسفه و بالا بردن سطح آگاهي مردم، جايي براي مردم بي‌فكر و بي‌فرهنگ باقي نخواهد ماند. او به طرز تفكر و نوع عواطف و احساسات خان مغول آگاهي داشت و به درستي مي‌دانست كه هلاكو به مسائل مربوط به نجوم و اوضاع ستارگان و پيش‌بيني‌هايي كه از اين طريق مطرح مي‌شود، علاقه و اشتياق فراوان دارد. به همين جهت بود كه از اين فرصت استفاده كرد و ضرورت جمع‌آوري كتب و رسائل مربوط به علم نجوم را با او در ميان گذاشت. هلاكو نسبت به اين امر ابراز رضايت و خرسندي كرد. حكيم طوس نيز بي‌درنگ تصدي و توليت امور اوقاف سرزمينهاي پهناور اسلامي را از او درخواست كرد و پس از موافقت خان مغول بود كه همه انديشمندان بزرگ و علماي علم رياضي و نجوم و هيئت را به شهر مراغه دعوت كرد و به ساختن رصدخانه در اين شهر مبادرت نمود.‌

خواجه نصيرالدين تنها به اين كار بسنده نكرد. او به درستي مي‌دانست كه انديشه‌هاي ژرف و مسائل عقلي از ميان مردم رفته و جامعه مسلمان در انحطاط فرهنگي و فرومايگي فكري فرو رفته است. آنچه در حوزه‌هاي علمي آن زمان رواج كامل داشت، جز جمود بر ظواهر احاديث و بحث‌هاي بي‌حاصل مربوط به كلام اشاعره چيز ديگري نبود.او عزم خود را جزم كرد كه به اين انحطاط و فرومايگي پايان دهد و جريان امور را از تقليد و سلفي‌گري به سوي حيات عقلي و انديشيدن درست و منطقي در امور تغيير دهد. به عبارت ديگر مي‌توان گفت او يك انقلاب فرهنگي و فكري به وجود آورد و توانست رشته زندگي فكري و فرهنگي مردم را به دوران پيش از حمله‌هاي سهمناك و جنگهاي ويرانگر حاكمان مغول متصل سازد.‌

برخي از اهل تحقيق نوشته‌‌اند كه خواجه طوسي مقرر كرده بود به دانشجويان رشته فلسفه بيش از دانشجويان رشته‌هاي ديگر شهريه پرداخت شودو همين امر موجب شده بود كه بسياري از طلاب و علاقه‌مندان به امر تحصيل نسبت به فراگيري اين رشته از دانش بشري و پس از آن به رشته طب و پزشكي علاقه و اشتياق بيشتري داشته باشند. برخي گفته‌‌اند كتابهايي كه در كتابخانه بزرگ شهر مراغه گرد آمده بود به چهارصد هزار مجلد بالغ مي‌گشت.1 و البته معلوم است كه ساختن يك رصدخانه بزرگ و مجهز و به وجود آوردن يك كتابخانه عظيم در يك شهر، پس از آن همه ويراني و قتل و غارت كار چندان آساني نبوده است.

انقلاب فكري و فرهنگي خواجه نصيرالدين انديشه‌هاي بسياري از مردم را دگرگون كرد و به دنبال اين دگرگوني نه تنها حاكم مغول، پس از مرگ هولاكو در سال 663 هجري مسلمان شد، بلكه او دستور داد همه مغولها تغيير مذهب دهند و به آيين مقدس اسلام وارد شوند. به اين ترتيب مردمي كه از جهت نظامي و در جبهه جنگ، مغلوب يك قوم طاغي و غارتگر شده بودند، توانستند از جهت فكر و فرهنگ و نوع انديشه بر آنها غلبه پيدا كنند و راه درست و طريق رستگاري را به آنها نشان دهند.

حكيم طوس به اين امر آگاه بود كه نيروي انديشه و نور دانش در دل مردم راه پيدا مي‌كند و با فتح قلوب مي‌توان به حل بسياري از مشكلات دست يافت. او براين باور بود كه اصلاح جامعه بدون علم و انديشه درست امكان‌پذير نمي‌گردد؛ زيرا تنها با علم است كه انسان از حيوانات ممتاز مي‌گردد. افضل بودن او بر فرشتگان كه دليل مسجود واقع شدن او نيز هست، براساس علم و آگاهي او قابل توجيه است. بنابراين راه رسيدن به رستگاري ابدي جز علمي كه به مقتضاي آن، عمل صورت مي‌پذيرد چيز ديگري نيست. باتوجه به آنچه در اينجا ذكر شد مي‌توان گفت علم و آگاهي و عمل به مقتضاي آن اساس سعادت فرد و جامعه بوده و تربيت واقعي و درست نيز بدون علم و عمل تحقق نمي‌پذيرد.‌

تربيت درنظر خواجه يك مسئله محوري و بنيادي است كه به هيچ‌وجه از حوزه انديشه‌هاي او بيرون نمي‌ماند. او به خوبي مي‌داند كه براي پيدايش نهضت علمي و يك جريان فكري، نوع تربيت و چگونگي آن نقش عمده و اساسي دارد. به همين جهت است كه در تحقق بخشيدن به اين آرزوي ديرينه، به نوشتن رساله مهم پرداخت و در اين رساله انديشه‌هاي ژرف و تجربه‌هاي شخصي خويش را در باب چگونگي فراگيري علم و آگاهي به نگارش درآورد. اين رساله بسيار كوچك در دوازده فصل تنظيم شده و نسخه خطي آن كه در كتابخانه دانشگاه قاهره مصر محفوظ است، به همت دكتر يحيي‌الخشاب به طبع رسيده است.

خواجه طوسي در فصل اول اين رساله به بيان فضيلت علم و آگاهي پرداخته و آن را اساس سعادت و رستگاري به شمار آورده است. در فصل دوم براهميت نيت تاكيد مي‌كند و درباره لزوم و ضرورت كوشش براي تحصيل علم و بردباري در برابر مشكلاتي كه ممكن است در اين راه پيش آيد سخن مي‌گويد. در فصل سوم به انتخاب استادو گزينش علمي كه فراگيري آن لازم است، اشاره شده و به طالب علم توصيه مي‌شود كه بيش از مراجعه به حواشي، به متون بپردازد. در فصل چهارم بيش از هر چيز ديگر برداشتن همت بلند تاكيد و گفته شده است كه همت بلند براي طالب علم، همانند داشتن پر و بال براي يك پرنده است. در هر يك از فصلهاي ديگر اين رساله نيز به يك سلسله از مسائل مهم اخلاقي اشاره شده كه رعايت آنها براي طالب علم مي‌تواند منشا آثار بزرگ باشد.2

آنچه خواجه در رساله آداب المتعلمين مطرح كرده، به حوزه حكمت عملي مربوط مي‌گردد و اين رساله در رديف دو كتاب مهم ديگر او قرار مي‌گيردكه آنها نيز در انواع حكمت عملي نگاشته شده‌‌اند. آن دو كتاب عبارتند از: و كه از مهمترين كتب مربوط به اخلاق در جهان اسلام شناخته مي‌شوند. كتاب اخلاق ناصري زماني نوشته شد كه خواجه مقيم قهستان و مصاحب حاكم و فرمانرواي اسماعيلي مذهب آن ناحيه، ابوالفتح ناصرالدين عبدالرحيم بن منصور (متوفي 655) بود. به اين ترتيب اين كتاب به نام همان ناصرالدين عبدالرحيم اخلاق ناصري ناميده شد. حاكم قهستان از وي خواسته بود كه كتاب طهارهالاعراق في تهذيب الاخلاق نوشته ابوعلي مسكويه را از زبان عربي به زبان فارسي ترجمه كند. خواجه طوسي به دو دليل از اين كار تن زد و عذر خواست: يكي اين كه ترجمه تحت‌اللفظي كه منظور ناصرالدين عبدالرحيم بود، در شان حكيمي چون خواجه نبود. خواجه اين عذر خود را با نزاكت ادبي اين گونه توجيه مي‌كند كه معاني بدين شريفي از الفاظ بدان لطيفي كه گويي قبايي است بر بالاي آن دوخته سلخ كردن، و در لباس عبارتي واهي نسخ كردن، مسخ كردن باشد. دليل دوم اين بود كه كتاب الطهاره فقط در تهذيب اخلاق است كه يك بخش از سه بخش حكمت عملي است و از دو بخش ديگر كه تدبير منزل و سياست مدن باشد، خالي است. پس اولي اين است كه ذمت همت به عهده ترجمه آن كتاب مرهون نباشد.‌

بدين سبب بر تاليف كتابي مستقل همت بست كه هر سه قسم از اقسام حكمت عملي را مشتمل و متضمن همه نوشته‌هاي كتاب الطهاره نيز باشد. اين بود كه كتاب اخلاق ناصري را در انواع حكمت عملي به فارسي تاليف كرد و در ابتدا خطبه‌اي مطابق مشرب و مذاق طايفه اسماعيليه به نام علاءالدين محمدبن حسن (653-618) پادشاه اسماعيليه آن زمان نوشته كه خود خواجه بعد از انقراض اسماعيليه به دست هولاكو، خطبه اول آن را تغيير داد و نيز بعد از سي سال كه تاليف كتاب گذشته بود، در سال 663 ق برحسب يادآوري و اشارات يكي از فضلا و بزرگان رجال آن عهد به نام عبدالعزيز نيشابوري، فصل رعايت حقوق پدر و مادر را در مقاله دوم آنجا كه گفتگو از تربيت فرزندان است بركتاب ملحق ساخت.‌

اخلاق ناصري در سه مقاله و مقاله اول در تهذيب اخلاق است. در اين مقاله كه مفصل‌ترين و مهمترين مقاله‌هاي آن كتاب است، همه توجه خواجه به كتاب الطهاره ابو علي مسكويه بوده و تقريبا تمام آن كتاب را به طور پراكنده در جاي جاي اخلاق ناصري پخش كرده است. به عبارت ديگر در اين بخش سنت ترجمه تحت‌اللفظي و پاي‌خوان و ترتيب كتاب ابن‌مسكويه را رعايت نكرده، بلكه پيش و پس و مقدم و موخر، تمام گفته‌هاي استاد را با عباراتي فصيح و فارسي نقل فرموده است. مآخذ مقاله اول كتاب اخلاق ناصري كه طبعاً جزء مصادر كتاب الطهاره نيز شمرده مي‌شود بعد از قرآن مجيد و احاديث نبوي و كلمات اميرالمومنين علي(ع) عبارتند: از كليله و دمنه ابن مقفع، طب روحاني محمدبن زكرياي رازي و كتب اخلاقي يعقوب كندي از قبيل دفع‌الاحزان و غيره، مولفات اخلاقي جالينوس و كتاب اخلاق نيكو ماخوس و فضائل النفس و كتاب مقولات ارسطو و كتاب بروسن(‌‌Bruson) كه پنج قسمت اخير همه جزو كتبي است كه در قرون اوليه اسلام از يوناني به عربي ترجمه شده بود.

مقاله دوم اخلاق ناصري تدبير منزل است. خواجه در اين مقاله، رساله 3 ابوعلي سينا را به فارسي ترجمه كرده است.

مقاله سوم اخلاق ناصري در سياست مُدُن است. خواجه در اين مقاله از كتاب فارابي و كتب ديگر استفاده كرده است. در خاتمه اخلاق ناصري، وصاياي افلاطون يعني نصايح و پندنامه او را نقل كرده است كه همه آنها عينا در كتاب ابوعلي مسكويه آمده است و ظاهراً مأخذ خواجه كتاب مسكويه است و البته كتاب از ترجمه‌هاي اسحاق‌بن حنين به شمار مي‌آيد.‌

بايد يادآور شويم كه خواجه در تاليف اخلاق ناصري نه فقط از كتاب الطهاره و جاويدان خرد، بلكه از ديگر مولفات اخلاقي مسكويه از قبيل و نيز استفاده كرده است. كتاب اخلاق ناصري بزرگترين و مهمترين كتابي است كه در حكمت عملي با روش فلسفي به فارسي تاليف شده است و با اينكه از زمان خواجه تاكنون چندين كتاب به تقليد و اقتباس از اخلاق ناصري نوشته شده، هيچ كدام به پاي آن نرسيده است. از جمله كتابهاي اخلاقي كه بعد از كتاب اخلاق ناصري به رشته تحرير درآمده است، مي‌توان به كتابهاي زير اشاره كرد:‌

1‌‌- كتاب كه نام اصلي آن است. اين كتاب از آثار ملا جلال دواني است كه در سال 908، به ضبط كشف‌الظنون و برخي ديگر در سال 907، وفات كرده است.

2‌- است كه از آثار ملاحسين واعظ كاشفي، متوفاي 910 به شمار مي‌آيد. اين كتاب براي محسن ميرزا پسر سلطان حسين بايقرا در سال 900 هجري تاليف شده است.

3‌- است كه از آثار غياث‌الدين منصور دشتكي شيرازي است و در سال 948 نگاشته شده است.

4‌- است كه از آثار جمال‌الدين محمد آقرائي به شمار مي‌آيد. اين كتاب به نام سلطان ايلدرم بايزيد دوم پادشاه عثماني در سال 918 نوشته شده است.

همان گونه كه يادآور شديم انديشمنداني كه به تاليف هر يك از كتابهاي چهارگانه مزبور مبادرت كرده‌اند، در واقع به كتاب اخلاق ناصري خواجه توجه داشته و به نوعي از آن اقتباس كرده‌اند، اما كساني را مي‌شناسيم كه به شرح يا تلخيص اين كتاب پرداخته‌اند. از جمله شرحهايي كه بر كتاب اخلاق ناصري نوشته شده كتابي است كه فاضل عبدالرحمن بن عبدالكريم برهان پوري براي عالمگير شاه اورنگ زيب پرداخته است.5 اما تلخيص اين كتاب كار سيدعلاءالدين حسين خليفه سلطان متوفي 1064 داماد شاه‌عباس است. او به دستور شاه‌صفي، اخلاق ناصري را تلخيص كرد و آن را توضيح‌الاخلاق ناميد.6‌

ركن‌الدين محمدبن علي فارسي گرگاني كه از شاگردان برجسته علامه حلي محسوب مي‌شود نيز كتاب اخلاق ناصري را به زبان عربي ترجمه كرده است. ركن‌الدين گرگاني علاوه بر اخلاق ناصري دو كتاب ديگر خواجه نصيرالدين طوسي را از فارسي به عربي ترجمه كرده است كه يكي و ديگري نام دارد. رساله فصول العقايد گرچه بسيار كوچك و مختصر است، ولي از جهت محتوا از جمله آثار ژرف و شگفت‌انگيز خواجه طوسي به شمار مي‌آيد. براي اينكه به اهميت محتوايي اين رساله اشاره كرده باشيم بي‌مناسبت نيست اصل نخستين آن را كه مانند ساير اصول آن كوتاه و موجز است در اينجا ذكر كنيم. اصل اول اين رساله در ترجمه ركن‌الدين گركاني چنين است: 7

يعني هر كس چيزي را ادراك مي‌كند ناچار وجود خود را نيز ادراك مي‌كند؛ زيرا به طور ضروري مي‌داند كه هر مدركي موجود است و چيزي كه موجود نيست، مدرك نخواهد بود و هنگامي كه وجود او ضروري باشد، مطلق وجود نيز ‌ضروري خواهد بود، زيرا مطلق جزء مقيد است. بنابراين وجود نيازمند تعريف نيست و تعريف وجود با چيزي كه خود به واسطه وجود يا همراه وجود معلوم مي‌گردد مورد ستايش خردمندان نخواهد بود. ركن‌الدين گرگاني با حسن انتخابي كه داشته، سه كتاب بسيار مهم و اساسي خواجه نصيرالدين طوسي را به عربي ترجمه كرده است. به همان اندازه كه دو كتاب اخلاق ناصري و اوصاف الاشراف در حكمت عملي اهميت دارند، كتاب كوچك و مختصر فصول‌العقايد نيز در حكمت نظري و عالم الهيات مهم و معتبر شناخته مي‌شود.‌

روح خواجه نصيرالدين طوسي، به سبب كثرت ممارست و انسي كه با فلسفه و رياضيات داشت، فلسفي - رياضي بار آمده بود و طبعا ًقلم او در تحرير مطالب جنبه استدلال رياضي و فلسفي به خود مي‌گرفت. به همين جهت است كه نوشته‌هاي او همانند حلقه‌هاي زنجير به يكديگر پيوسته است و انشاي او نيز كاملا مستدل و منطقي به شمار مي‌آيد. به همين دليل مي‌توان گفت جنبه خطابي نوشته‌هاي خواجه نسبت به جنبه برهاني و استدلالي او بسيار ناچيز است.‌

كتاب اخلاق ناصري نمونه بارزي از يك نوشته مستدل و پرمغز است و روي هم رفته در زمره كتب مشكل علمي قرار مي‌گيرد. پاره‌اي از فصول و مباحث آن بر مبادي و اصول فلسفه نظري مبتني مي‌گردد.7 به اين ترتيب مي‌توان گفت آنچه در اين كتاب آمده، بيش از آنكه علم اخلاق باشد، فلسفه اخلاق به‌شمار مي‌آيد. درست است كه در اين كتاب از كسب فضايل و دوري از انواع رذايل سخن به ميان مي‌آيد و رسيدن به سعادت، غرض اصلي و مقصود اساسي شناخته مي‌شود، ولي درباره معني فضيلت و رذيلت و ماهيت سعادت و هستي نفس ناطقه به عنوان يك امر مجرد نيز بحث و بررسي مي‌شود.

مسئله اثبات نفس ناطقه به عنوان يك امر مجرد و اشرف بودن آن نسبت به ساير موجودات، يك مسئله بنيادي است كه اگر مورد توجه دقيق واقع نشود، از كمال و سعادت جاويدان نمي‌توان سخن به ميان آورد. بحث و بررسي درباره ماهيت خلق و خوي انسان و اينكه آيا خوي آدمي تغييرپذير است يا اينكه هر كوششي براي دگرگون كردن آن همانند قرار گرفتن گردكان بر گنبد است، خود يك مسئله اساسي به‌شمار مي‌آيد.

طرح مسئله تفاوت ميان خير و سعادت نيز از جمله مسائل بزرگي است كه در اين كتاب مورد بررسي قرار گرفته است. در نظر خواجه نصيرالدين طوسي خير چيزي است كه در همه افراد مردم واحد و يگانه شناخته مي‌شود، اما سعادت نسبت به اشخاص و مواضع مختلف، تفاوت پيدا مي‌كند. سعادت در وجود يك شخص مي‌تواند غير از آن چيزي باشد كه در شخص ديگر تحقق مي‌يابد در حالي كه خير در همه اشخاص و در همه جا يكسان و داراي معني واحدي است.از نظر خواجه طوسي معني سعادت در مورد حيوانات صدق نمي‌كند و اطلاق اين عنوان بر زندگي حيوان جز به وجه مجازي قابل توجيه نيست؛ زيرا حركت حيوانات بر اساس راي و رويت صورت نمي‌پذيرد و جايي كه راي و تامل نباشد، سعادت نيز محقق نخواهد بود. او سعادت را به اقسام مختلف تقسيم‌كرده و درباره هر يك از اقسام آن به تفصيل سخن گفته است.‌

مسئله محوري كتاب اخلاق ناصري اجناس و انواع فضايل و رذايل اخلاقي است. فضيلت اخلاقي براساس اعتدال و حد وسط ميان افراط و تفريط معرفي و تحديد شده است. همان‌گونه كه در مبحث كليات منطق، افراد زير عنوان اصناف و اصناف زير عنوان انواع و انواع تحت اجناس قرار مي‌گيرند در فضايل اخلاقي نيز يك دسته به منزله اجناس شناخته مي‌شوند و دسته‌هاي ديگر در زمره انواع و اصناف قرار مي‌گيرند. چهار فضيلت كه به منزله اجناس شناخته مي‌شوند، به ترتيب عبارتند از:1‌) حكمت2 ؛) شجاعت3 ؛) عفت4 ؛) عدالت.

حكمت به اعتدال قوه نظري و شجاعت به اعتدل قوه غضبي يا قوه دفع منافر اطلاق مي‌گردد. عفت نيز اعتدال قوه شهوي بهيمي يا قوت جذب امور ملايم است. عدالت هم يك حالت بسيط وحداني است كه از تركيب و امتزاج سه فضيلت ديگر يعني حكمت و شجاعت و عفت به دست مي‌آيد و البته هر كدام از اين چهار جنس داراي انواع و اصناف متعدد و گوناگون است.

براساس آنچه ذكر شد، در مقابل هر يك از اجناس كلي فضيلت، دو جنس كلي رذيلت قرار مي‌گيرند كه دو طرف افراط و تفريط آن را تشكيل مي‌دهند. به‌طور مثال مي‌توان گفت در مقابل فضيلت شجاعت دو رذيلت تهور و ترس قرار مي‌گيرند كه تهور طرف افراط و ترس طرف تفريط شناخته مي‌شوند. حرص و خمود در شهوت‌راني نيز دو طرف افراط و تفريط فضيلت عفت به شمار مي‌آيند.

در پاسخ به اين پرسش كه: چندين وجه ذكر شده است كه ما در اينجا به يكي از آنها اشاره مي‌كنيم. دراين وجه گفته مي‌شود نفس انساني داراي دو قوه است كه يكي ادراك به ذات و ديگري تحريك به آلات خوانده مي‌شود. هر يك از اين دو قوه نيز به دو قسم تقسيم مي‌شود. ادراك به ذات دو قسم است كه يكي ادراك نظري و ديگري ادراك عملي خوانده مي‌شود. قوه تحريك به آلات نيز، دو قسم است كه يكي قوه دفع امور ناملايم و ديگري قوه جذب امور ملايم نام دارد. دفع امور ناملايم قوه غضبي و جذب امور ملايم قوه شهوي خوانده مي‌شود. به اين ترتيب اقسام كلي نيروهاي انسان چهار قسم خواهد بود.

اكنون اگر هر يك از اين چهار نيرو در موضوع خود بر وجه اعتدال و بدان‌گونه كه هست و بايد عمل كند و از هرگونه افراط و تفريط دور بماند يك فضيلت به وقوع مي‌پيوندد. نتيجه تهذيب در قوه ادراك نظري، فضيلت حكمت‌است و نتيجه تهذيب در قوه ادراك عملي، فضيلت عدالت خوانده مي‌شود. تهذيب قوه غضبي شجاعت و تهذيب قوه شهوي نيز عفت ناميده مي‌شود و اين فضيلت‌هاي چهارگانه اجناس كلي فضايل شناخته مي‌شوند و همان‌گونه كه يادآور شديم، در زير عنوان هر يك از اين فضيلت‌هاي چهارگانه،‌ انواع مختلف و متعددي از فضيلت‌ها مندرج است كه از ذكر آنها صرف‌نظر مي‌كنيم.8

پي‌نوشتها:

1- مراجعه شود به ائمه‌`الفكرالتربوي الاسلامي، محمد جواد رضا، چاپ كويت، ص .136‌

2‌- براي اطلاع بيشتر رجوع شود به در نصوص الدراسه في‌الحوزه المعلميه، موسسه اعلمي، بيروت، .1988‌

3‌- كتاب تدبير المنازل يا السياسه‌`المنزليه ابوعلي سينا دوبار در بيروت به سالهاي 1960 و 1911 ميلادي و بار سوم در مجله المرشد بغداد به سال 1929 به طبع رسيده است. استاد جلال‌الدين همايي مي‌گويد چاپ اخير اين كتاب را در همان ايام كه تازه انتشار يافته بود به دست آورده است.‌

4‌‌- الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج چهارم.

5- استاد جلال‌الدين همايي مي‌گويد كتاب ديگري در تلخيص اخلاق ناصري ديده است كه به عهد سلاطين آق‌قوينلو مربوط مي‌شود.

6‌- نصوص الدراسه في‌‌الحوزه‌العلميه، ، ص .428

7‌. استاد جلال‌الدين همايي مي‌گويد در ايام تحصيل بخش معظم اين كتاب را در محضر استاد فلسفه خود، شيخ محمد خراساني كه خاتم حكماي حوزه اصفهان شناخته مي‌شود، قرائت كرده است.‌

8‌- براي اطلاع بيشتر در اين باب رجوع شود به حكمت عملي، جلال‌الدين همايي، ص 280، كه ما در اين فصل از آن بهره فراوان برده‌ايم.




 سه شنبه 14 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن