واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: هدیهاى از جنس بلور!
از خیال تا واقعیت
تصوّر كنید درون یك كشتى، آرامآرام، به سوى مقصد پیش مىروید. موجها گاهى سر برمىآورند و گاهى بىصدا از كنارتان مىگذرند. شب فرا مىرسد و آرامش شبانه، مسافرت شما را لذتبخشتر كرده است. بر روى عرشه كشتى مىآیید. به آسمان پر از ستاره نگاه مىكنید. دلتان مىخواهد آرامشتان را در كنار ستارهها بگذرانید. نفسهاى عمیقتان، به شما الهام مىكند كه همه چیز به خوبى پیش مىرود. با خود مىگویید: اینجا كسى مزاحم نیست؛ من هستم و ستارهها و شب و سكوت و خیالى آسوده! به این مقدار آرامش، اكتفا نمىكنید.
به ذهنتان خطور مىكند كه از این آزادى و راحتى بهره بیشترى ببرید و تنى به آب بزنید. خود را آماده شیرجه زدن درون آب مىنمایید. ناگهان سر و كله كسى پیدا مىشود: «آقا! چه كار مىخواهى بكنى؟ این منطقه پر از كوسه است. عمق آب هم به قدرى زیاد است كه گمان نمىكنم بتوانید از آن، جان سالم به در ببرید! در سفرهاى قبلى هم آدمهایى مثل تو، دل به این دریا زدند و دیگر برنگشتند! من نمىتوانم این اجازه را به شما بدهم».
آیا این یك بدشانسى است كه درست زمانى كه مىخواستید از دریا و مسافرت خود لذت بیشترى ببرید، شخصى با این اطلاعات و تجربه، مانع كار شما شده است؟ اگر آزادِ آزاد بودید و تمام تصمیمگیرىهایتان بدون مزاحمت و تذكر دیگران انجام مىگرفت، اینجا چه تصمیمى مىگرفتید؟ آن مرد را شخصى مزاحم مىدانید یا یك دلسوز؟
هدیه بزرگ
آزادى، واژهاى زیبا، جذّاب و دوست داشتنى است. شاید هیچ كس را نتوانیم پیدا كنیم كه از آزاد بودن خود (از این كه خودش فكر مىكند، انتخاب مىنماید و به زندگىاش ادامه مىدهد) شكایت داشته باشد؟ انتخاب شغل، همسر، آینده، سبك زندگى، رشته تحصیلى، دوست، دین و ... همگى گوشهاى از این هدیه الهى به ماست. خداوند با تدبیر خود، نیروى اراده را به انسانها داده و دو چراغ روشن و همیشه فروزان به نام «عقل» و «راهنما (پیامبران و پیشوایان)» را به كمك آن فرستاده است.
از آنجا كه انسان در كنار عقل و فطرت درخشان خود، با كششهاى غریزى هم دست و پنجه نرم مىكند، قوانینى براى بهتر زیستن و مهار غرایز سركش نیز در نظر گرفته شده كه به نام «دین» در كادویى از آرامش و اطمینان و به دست بهترین آفریدههاى آن همیشه مهربان، از زمان تولدِ دوباره انسان (بلوغ)، به او هدیه مىشود: هدیهاى از جنس بلور!
پرچینهاى زندگى
در اطراف خانهاى كه در آن زندگى مىكنیم، پرچینهایى یك دست و زیبا ساخته شده است. دلیل نصب آنها نیز محافظت از خود و زندگى خود است، تا هر كسى به درون خانه سَرَك نكشد و امنیت ما را به مخاطره نیندازد. اگر در آموزههاى آسمانى، محدودههایى براى انسانها سفارش شده، سود اصلى آن، ایجاد امنیت خاطر براى خود اوست و در مرتبه بعد براى دیگران. با رعایت حقوق همدیگر به آزادى و آرامش یكدیگر ارج مىنهیم.
آزادىهاى بىچارچوب، یعنى نداشتن حفاظ در زندگى فردى و اجتماعى كه محصول آن، رشد نیافتگى و ركود است؛ زیرا زندگى در شهر بىقانون، دنیایى از ندانم كارىها را در پى خواهد داشت و انسان رها شده از ضوابط، در هرج و مرج جامعه، با بنبست روحى مواجه مىگردد.
جادههاى بىنشان
اگر زندگى را به یك مسافرت طولانى در جادهاى بزرگ تشبیه كنیم، به خوبى در مىیابیم كه نبود تابلو و نشان در مسیر این جاده، معنایى جز سرگردانى و احتمال نرسیدن به مقصد واقعى را نخواهد داشت. حركت در جادههاى بىنشان، چنان دلهرهاى براى مسافر مىآفریند كه برداشتن گام بعدى را براى او در این مسیر، دشوار مىسازد؛ زیرا با انحراف از جاده اصلى، گامهاى بعدى، مساوى است با دور شدن از شهرى كه قصد ورود به آن را داشتهایم.
آموزههاى آسمانى براى انسانهاى زمینى، مانند تابلوهاى جادههاست كه مسافران را از خطرات آگاه كرده، اطلاعات لازم را در مسیر حركت به آنها مىدهد. مشخّص كردن حریم جاده براى مسافر، سرعت مجاز حركت و همه دستورات مشابه، نه تنها بىحرمتى و محدود سازى براى مسافران و رانندهها نیست، بلكه نوعى لطف و هدیه از سوى قانونگذار به آنهاست كه هم مسیر درست را نشان مىدهد و شخص، از حیرت و سرگردانى نجات مىیابد و هم عمل به آن، سلامت سفر را تضمین مىكند.
سخن آخر
ما مَلَك بودیم و فردوس برین، جایمان بود و در آنجا همه نوع نعمت و آزادى در اختیارمان. فقط و فقط از یك نعمت، نهى شده بودیم و آن را پاس نداشتیم.
در بهشت زمین هم، نهىها آسمانى وجود دارند، وسوسهها هم هستند، بیشتر از قبل. مراقبت باشیم از بهشت زمین، رانده نشویم!
نویسنده : ابراهیم اخوى
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]