واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: بخش عمده--اي از تاريخ قرآن، به بازگويي تاريخ بني--اسرائيل و يهود و رويارويي آنان با پيامبر آخرالزمان پرداخته است و از قوم بني اسرائيل، بيش از بقيه اقوام ياد شده است. و همين كافي است كه بخش عمده--اي از نويسندگان مسلمان به مسأله--اي توجه كنند كه قرآن بدان توجه فراوان كرده است. اما با نگاهي هر چند گذرا، به كارنامة آثار نويسندگان شيعه، چنين چيزي را نخواهيم ديد! و حتي در كتابخانه--ها نيز در اين زمينه آثار فراواني يافت نمي--شود. علت چيست؟ <?xml:namespace prefix = o /><o:p></o:p>
در پاسخ بايد گفت: يهود براي تأثير گذاري بر تاريخ، تلاش فراوان كرده و هزينه--هاي هنگفتي را براي اين كار و تحريف تاريخ صرف كرده است. ايجاد سيستمي براي حذف و سانسور كتاب--ها و نوشتارهاي ضديهودي، از اين جمله است. <o:p></o:p>
استاد شهيد، مرتضي مطهري مي فرمايد: "در قرآن كريم كلمه تحريف به كار رفته است؛ مخصوصاً در مورد يهودي ها كه اين ها قهرمان تحريف در جهان اند؛ نه امروز، از وقتي كه تاريخ يهوديت در دنيا به وجود آمده است. نمي دانم اين نژاد چه نژادي است كه تمايل عجيبي به قلب حقايق و تحريف كردن دارد و لهذا هميشه كارهايي را در اختيار مي گيرند كه در آن كارها بشود حقايق را تحريف و قلب كرد... قرآن چه عجيب درباره اين ها حرف مي زند. اين خصيصه يهودي گري كه تحريف است، در قرآن به صورت يك خصيصه نژادي شناخته شده است." <o:p></o:p>
اين مقاله كوششي است در جهت يافتن سرنخ هاي تكاپوي برخي از يهودي زادگان مسلمان نما، در صدر اسلام. اميد است كه به فضل پروردگار براي خوانندگان سودمند باشد و آنان را به انديشه وادارد. <o:p></o:p>
به تصريح آيه 82 سوره مائده "به طور مسلم، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهي يافت..." <o:p></o:p>
و پيرامون اين آيه، در كتاب "تبار انحراف"، صفحات 258-257، آمده است: "شگرد يهود اين بود كه پيش از آنكه عملياتي را بر ضد پيامبر راه اندازد، مشركان را به ميدان بياورد. در اين آيه، اينكه الَّذِينَ أَشْرَكُوا را با واو به يهود عطف مي--كند، نشان از نوعي تبعيت دارد. يهود محور اصلي است و دشمني مشركان نسبت به يهود تبعي است. يعني اگر موتور اصلي خاموش شود، عمليات تبعي هم خاموش خواهد شد. در عمليات مشركان بر ضد پيغمبر(ص) بايد سرنخ--هاي توطئه يهود در مكه را بيابيم. اين، در جنگ احد و خندق روشن است؛ اما در جنگ بدر بايد بسيار دقت كرد تا سرنخ را يافت." <o:p></o:p>
و براي اثبات اين مدعا، در صفحات 264-263 همان كتاب، با استناد به سيره ابن هشام، ج1، ص562، التبيان، ج3، ص223 و مجمع--البيان، ج2، ص92، آمده است: "پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدينه، گروهي از بزرگان يهود به مكه رفتند. مشركان از آنان پرسيدند: دين ما مشركان بهتر است يا دين محمد(ص)؟ عالمان يهود گفتند: دين شما بت--پرستان، از آيين محمد(ص) برتر است و شما راه--يافته--تر از او و پيروانش هستيد. برخي مفسران شأن نزول آيه 51 سوره نساء را همين واقعه مي--دانند كه فرموده است: <o:p></o:p>
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنْ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَي مِنْ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا؛ <o:p></o:p>
آيا كساني را كه نصيبي از كتاب داده شده--اند، نديده--اي كه به جبت و طاغوت ايمان مي--آورند و درباره كافران مي--گويند كه راه اينان از راه مؤمنان به هدايت نزديك--تر است. <o:p></o:p>
به گفته مفسران، يهوديان به بت--هاي قريش سجده كردند تا به آنان اطمينان دهند." <o:p></o:p>
در حديث شماره 2461، از كتاب شريف "نهج الفصاحه"، پيامبر اعظم(ص) مي فرمايند: "اگر ده نفر از يهوديان به من ايمان آورده بودند، همه يهود به من ايمان مي آورد." <o:p></o:p>
اسناد تاريخي دوران حكومت پيامبر(ص) نشان مي دهد كه تعدادي از يهوديان اطراف مدينه، پس از پيروزي هاي سپاه اسلام بر آنان، از روي لجاجت حاضر شدند بميرند و مسلمان نشوند كه تعدادي از آنان به خاطر كارشكني ها و نقض پيمان ها، مجازات شدند و بسياري نيز به عنوان يهوديان اهل ذمه، تحت حكومت اسلام به زندگي خود ادامه دادند. البته عده زيادي از يهوديان خيبر و بني قريظه نيز، به خيل مسلمانان پيوستند. <o:p></o:p>
با توجه به حديث مذكور، به روشني درمي يابيم كه يهودياني كه به اسلام ايمان آوردند كمتر از ده نفر بودند و در واقع اغلب يهودياني كه به مسلمانان پيوستند يهوديان مسلمان نمايي بودند كه از آن پس، دشمني خود را با اسلام با نقاب نفاق آغاز كردند و نقش مخرب خود را با آزادي كامل در جامعه اسلامي ايفا نمودند. يهودي زاده اي كه با انواع كينه ها و انتقام جويي ها به ظاهر مسلمان مي شود و تظاهر به دينداري مي كند و در ميان مسلمين نفوذ مي نمايد، خطرناك است زيرا مي تواند به نام يك مسلمان از همه حقوق اسلامي برخوردار شده، با سياست نفوذ و ضربه، انواع جاسوسي ها را تحقق بخشد، در پست هاي كليدي نفوذ كند و در فرصت هاي مناسب ضربه هاي كاري خود را وارد سازد. اين يهودي زادگان مسلمان نما در مدينه به دوستان قديمي خود يعني منافقان پس از فتح مكه و منافقان مهاجر پيوستند تا با ياري يكديگر ضربات مهلكي بر پيكره نظام نوپاي پيامبر(ص) وارد آورند. البته دوستي آنان با منافقان مهاجر قديمي تر و مستحكم تر بود زيرا منافقان مهاجر به سفارش آنان به مسلمانان كم تعداد سال هاي اول بعثت پيوسته بودند تا در فرصت هاي مناسب توطئه هاي اولياي خود را عليه اسلام اجرا كنند. بررسي تمامي توطئه هاي اين دوستان قديمي در فرصت اين مقاله نمي گنجد و فقط به بررسي كوتاه و مختصر برخي از مقاطع حساس و بحراني مي پردازيم. <o:p></o:p>
ابتدا از يكي از برهه هاي مبهم و بحث برانگيز تاريخ صدر اسلام، زمان رحلت پيامبر اعظم(ص) آغاز مي كنيم. <o:p></o:p>
پيرامون چگونگي رحلت پيامبر اعظم(ص) شيخ عباس قمي در "منتهي الآمال"، جلد اول، صفحه 159 مي نويسد: "در احاديث معتبر وارد شده است كه آن حضرت به شهادت از دنيا رفت. چنان كه صفّار، به سند معتبر از حضرت صادق(ع) روايت كرده است كه در روز خيبر زهر دادند آن حضرت را در دست بزغاله... پس حضرت در مرض موت خود مي فرمود كه امروز پشت مرا در هم شكست، آن لقمه كه در خيبر تناول كردم. هيچ پيغمبر و وصي پيغمبري نيست، مگر آن كه به شهادت از دنيا بيرون مي رود. در روايت ديگر فرمود كه زن يهوديّه، آن حضرت را زهر داد در ذراع گوسفندي... پيوسته آن زهر در بدن آن حضرت اثر مي كرد، تا آن كه به همان علت از دنيا رحلت فرمود." <o:p></o:p>
در كتاب "تبار انحراف" صفحات 320-319 با استناد به تهذيب الاحكام، ج6، ص2 و تفسير عياشي، ج1، ص200 آمده است: "مطابق روايات معتبر، رسول گرامي اسلام، با شهادت از دنيا رفته--اند. برخي شهادت حضرت را در اثر سمي دانسته--اند كه زني يهودي در عمليات خيبر، در گوشت گوسفند كرده و به ايشان خورانده بود. اما بر اين نظر اشكال وارد است. فاصله عمليات خيبر تا شهادت رسول الله(ص) سه سال است. آيا اين زهر سه سال طول كشيده است تا اثر كند؟ بنابراين نمي--توان پذيرفت كه اين سم مربوط به سه سال پيش در خيبر باشد. شايد در تاريخ دست برده و كلمه «خيبر» را بدان افزوده باشند تا خطي را در كوره راه--هاي تاريخ گم كنند. تاريخ شهادت رسول الله(ص) از برهه--هاي حساس و مهمي بوده است. پيامبر(ص) سپاه اسامه را بسيج كرده--اند تا به سوي موته پيش رود و شكست پيشين در اين منطقه را جبران كند. اگر اسامه در اين نبرد پيروز مي--شد، سد مستحكم يهود به سوي قدس فرو مي--ريخت. بنابراين يهود بايد براي جلوگيري از فتح قدس به دست پيامبر اسلام(ص) دست به كار شود. از آن سوي با شكست يهود، نفاق نيز در مدينه شكست مي--خورد و پايگاه اميد خويش را از دست مي--داد. اگر پيامبر تنها يك ماه ديگر زنده بماند، و اين سپاه به جنبش در آيد، مرگ يهود قطعي است. اينجاست كه منافقان مدينه، براي حفظ حيات خويش و يهود، پيامبر را جام زهر مي--نوشانند." <o:p></o:p>
پيرامون گروهي از منافقان مدينه كه پيش تر، منافقان مهاجر ناميديم در كتاب "فرهنگ سخنان حضرت مهدي(عج)"، حديث 3، به نقل از كمال الدين ص463/ح21/س4، الاحتجاج/ج2/ص532/ذح341/س7، بحارالانوار ج52/ص86/ذح1 و ج31/ص623/ح111 و... امام مهدي(عج) در پاسخ به كسي كه از اجبار يا اختيار ابوبكر و عمر در اسلام آوردن، از يكي از شيعيان و او نيز از امام(عج) پرسيده بود؛ مي فرمايند: <o:p></o:p>
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]