واضح آرشیو وب فارسی:الف: پيششرط را برداريد؛ اكنون زمان مذاكره است
اكنون زمان آن فرا رسيده كه پيش از آغاز مذاكرات، پيششرط تعليق غنيسازي اورانيوم از سوي ايران را كنار بگذاريم. اين پيششرط چندان فايدهمند نيست چراكه ايران ميتواند هر وقت كه بخواهد غنيسازي را از سر بگيرد و فقط بهانه به دست ايران ميدهد.
سال آينده سيامين سالگرد انقلاب ايران خواهد بود، پس زمان تجديد نظري كلي در رويكرد ايالات متحده در قبال ايران هم فرا رسيده است.
انقلاب ايران يك قيام مذهبي و در عين حال ملي عليه دخالتهاي بيجاي ايالات متحده - از جمله طراحي كودتاي سال ۱۹۵۳ (عليه دولت ملي دكتر مصدق) توسط سيا و حمايت از شاه - در اين كشور بود. ايران ميداند كه اين هويت ملي و مذهبي همچنان ضامن قدرت اوست. ايران خود را خط مقدم جنبشهاي ضدآمريكايي ميداند و بر روي خيابانهايي كه مملو از جمعيت مسلمان ميشوند، حساب ميكند.
جمهوري اسلامي اين نكته را هم ميداند كه با از بين رفتن صدام حسين، بزرگترين دشمن ايران، و رساندن شيعيان به مراكز قدرت در بعداد توسط ايالات متحده، قدرت تهران در سالهاي اخير تا چه اندازه افزايش يافته است. ايران ميداند كه نيروهاي تحت حمايتش - حزبالله و حماس - نيروهاي مستحكمي هستند. تهران ميداند كه نيروهاي نظامي آمريكا چقدر پراكنده هستند و ميداند كه برنامه هستهاي اش كه نماد بلندپروازيهاي منطقهاي آنان است، تا چه حد درون كشور محبوبيت دارد.
اين واقعيتها شايد چندان براي ما خوشايند نباشند، اما اگر سالهاي رياستجمهوري بوش فقط يك درس براي ما داشته باشد، اين است كه متوهمانه رفتار كردن بيفايده است. دست دادن با آمريكا براي ايران هزينه هنگفتي در بر دارد. ولي آنها منافع مشتركي هم با آمريكا دارند؛ در پيشگيري از تجزيه عراق، در جلوگيري از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان و در ممانعت از تقابل خشونتآميز گروههاي شيعه و سني. ايران خواستار امنيت و دسترسي بيشتر به بازارهاي اقتصادي است و درواقع خواستار بازيابي روابط ديپلماتيك خود با ايالات متحده است.
همه اينها من را به اين نتيجه ميرساند: عميقتر فكر كنيد. مساله هستهاي اگرچه مسالهاي بحراني است، اما نبايد نسبت به آن دچار وسواس فكري شويد. همه چيز را روي ميز بگذاريد و بررسي كنيد. واقعگرا باشيد، مثلا بگوييد: ما منافعي داريم، شما هم منافعي داريد. آيا اين منافع در بعضي زمينهها بر هم منطبق نميشوند و منافع مشتركي پديد نميآيد؟
قدرت نوظهور خاورميانه(ايران) كه حتي با نفت ۷۰ دلاري هم قدرتش رو به فزوني است؛ چه برسد به نفت ۱۴۰ دلاري ؛ اگر خاورميانه براي ما مسالهاي جدي است، اين روند بايد تغيير كند.
بحران والاستريت، سياست خارجي را در مبارزات انتخاباتي ايالات متحده به حاشيه رانده است، اما در روز پنجم نوامبر(روز برگزاري انتخابات رياستجمهوري آمريكا)، اين سياست خارجي است كه باز هم در كانون توجهات قرار ميگيرد. رئيسجمهور آينده در اولويتهاي كاري خود، رسيدگي به دو جنگ مهارناپذير (در عراق و افغانستان) و يك جدول زماني فشرده - احتمالا دو ساله براي ممانعت از دستيابي ايران به توانايي ساخت تسليحات هستهاي دارد.
اين دستور كاري است كه ارتباط ايران با آن انكارناپذير است. گذشته از مساله هستهاي كه بهگونهاي پيشرفته كه همهچيز را تحتالشعاع قرار داده است، تصور ايجاد ثبات دراز مدت در عراق و افغانستان بدون همكاريهايي از سوي ايران ممكن نيست، در موارد ديگري همچون برقراري صلح در لبنان و پايان دادن به درگيريهاي اسرائيليها و فلسطينيها نيز اوضاع به همين منوال است.
دست از موعظه كردن برداريد.درس اخلاق ندهيد.همهچيز؛ از پايان دادن به برنامه هستهاي گرفته تا تروريسم و مداخله در لبنان و غزه را با هم نخواهيد، آن هم بدون آنكه بستر لازم براي حمايت از اين مطالبات فراهم باشد. در نظر نگرفتن اين مسائل، موجب شكست بوش شده است.
اكنون زمان آن است كه بزرگترين شخصيتهاي آمريكايي را بيابيم، صرفنظر از اينكه متعلق به كدام حزب هستند، تا آنها اين مذاكرات را به پيش ببرند.همان طور كه اوباما گفت:"ما با استالين مذاكره كرديم، ما با مائو مذاكره كرديم، چرا با ايران نه؟
من در پاسخ به همه اعتراضات ميگويم: با خونسردي بر واقعيتهاي امروز تمركز كنيد. اكنون زمان مذاكره است.
شنبه 11 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]