واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: جهان - بهانه جنگ واشنگتن با ترور اينبار در سوريه
جهان - بهانه جنگ واشنگتن با ترور اينبار در سوريه
سامي موبيد/ ترجمه: محمدحسين باقي:روابط پرفراز و نشيب ميان واشنگتن و دمشق يكشنبه (هفته پيش) در حالي از بد به بدتر گراييد كه حمله هوايي ايالات متحده به مرز سوريه نزديك عراق هشت غير نظامي از جمله يك زن را كشت. تلويزيون سوريه اين حمله را «قتل عام » آمريكايي ناميد اما جزئيات آن همچنان در حال افشاست. روز سهشنبه بود كه آمريكا سكوت خود در مورد اين حادثه را با اين ادعا شكست كه « ابو غديه » عامل اصلي القاعده را در اين عمليات هدف گرفته و طي آن چيزي كه در مطبوعات غربي به عنوان «حمله پيشگيرانه» توصيف شد وي را كشته است. آسوشيتدپرس ـ به نقل از يك مقام نظامي آمريكا بدون ذكر نام ـ گزارش داد كه الغديه قصد انجام حملهاي به عراق داشت. الغديه كه نام واقعياش «بدران تركي هيشان المزيدي» است رهبر يك شبكه حرفهاي القاعده است كه مبارزان خارجي القاعده را به بخشهاي مقاومت زيرزميني به عراق منتقل ميكند. اين حمله يك روز پس از آن بود كه يك فرمانده عاليرتبه نظامي آمريكا در عراق به خبرنگاران گفت كه نيروهاي آمريكايي حضور خود در مرزهاي سوريه را تقويت ميكنند؛ مرزي كه وي آن را دروازه «غير قابل كنترل» براي ورود مبارزان به عراق ناميد. جزئيات تاييد نشده و تراژدي محقق اين حمله، روابط سوريهـ آمريكا را به اغما برده است. مقامهاي عاليرتبه در دمشق از اين تاكتيكهاي «كابوي گونه» نيروهاي آمريكايي به شدت خشمگينند و افكار عمومي سوريه به شدت ضدآمريكايي شده است. اين حمله منجر به جنگ ميان آمريكا و سوريه نخواهد شد اما نقطه عطف مهمي را در روابطي غيرقابل پيشبيني و آشفته به وجود ميآورد كه ريشه در 60 سال پيش دارد.
ميراثي از بياعتمادي
در سال 1945، «ناظم القدسي» اولين سفير سوريه در واشنگتنـ كه قويا با دولت خود جدل داشتـ سعي داشت دمشق را قانع كند كه زمين سفارت در واشنگتن را خريداري كند. رئيسجمهور آتي سوريه ابراز داشت كه هزينه آن خيلي زياد نبود ( با علم به اينكه وزارت خارجه سوريه پولي براي خريد زمين در واشنگتن ندارد) به اين دليل كه آمريكا در مسير تبديل شدن به تك ابرقدرت بود و بسيار محتمل بود كه متحد شماره يك دمشق نيز بشود. وي گفت: اين يك سرمايهگذاري سودآور بلندمدت بود كه در آمريكا ريشه ميدوانيد. آن همانا « فرانكلين.دي. روزولت» رئيسجمهور آمريكا بود كه قول داد سوريه را از «سيستم الزامآور و نفرت انگيز فرانسوي» رها سازد و از حق تعيين سرنوشت و رهايي و آزادي مردم جهان سوم سخن گفت. اما تا سال 2005، روابط سوريه ـ آمريكا به بدترين مرحله خود رسيد. اين به دليل دوران دولت بوش بود كه ايالات متحده خواهان تغيير رژيم در سوريه بود. پس از اشغال عراق در سال 2003، ايالات متحده در حال حاضر مرزي 605 كيلومتري با سوريه دارد و اين كشور را متهم به خرابكاريهاي بسيار در اين كشور جنگ زده ميكند. اين اتهامات در سال 2003 با اين ادعا شروع شد كه سوريه از وفاداران صدام حمايت ميكند، اين اتهامات سپس تا جايي گسترش يافت كه سوريه به اعزام نيروهاي جهادي خارجي به ميدان نبرد با آمريكا در عراق متهم شد. روابط دو طرف با ترور رفيق حريري نخستوزير لبنان در فوريه 2005 به پايينترين سطح خود رسيد و طي سه سال گذشته از «بد» به «بدتر» تغيير جهت داد. آشكار است كه روابط سوريهـ آمريكا از يكشنبه گذشته تا كنون بازهم كاهش يافت. كمي پس از چهار عصر 26 اكتبر، چهار هليكوپتر آمريكايي از مسير عراق حريم هوايي سوريه را نقض كردند. دو تا از اين هليكوپترها در روستاي «سكاريه» در شهر «ابو كمال» نزديك مرز عراق فرود آمدند. سربازان آمريكايي پياده شده و سپس آغاز به شليك به سوي غيرنظاميان كردند و هشت نفر از جمله يك زن را در نبردي كه 40 دقيقه به طول انجاميد كشتند. كمي بعد، يكي از خبرنگاران تلويزيون سوريه ابتدا خبر اين حمله را منتشر كرد و آن را « قتل عام آمريكاييها در سوريه » ناميد. وزارت خارجه سوريه بلافاصله كارداران عراق و آمريكا را براي محكوم كردن اين حمله فراخواند. وليد معلم وزير خارجه سوريه كه از لندن سخن ميگفت از رفتار «كابويگونه» آمريكاييها انتقاد كرد و شديدا به دولتهاي عرب به ويژه عربستان سعودي به دليل سكوت آنها و اينكه انتظار ديدن پاسخ واشنگتن را دارند تاخت. يك نظر بر اين است كه تمام اين مشكلات بخشي از سياستهاي داخلي آمريكا در مرحله نهايي مبارزات رياست جمهوري است و هدف آن افزايش فرصت براي مككين جمهوريخواه و دادن بهانه بيشتر به اوست تا «جنگ با ترور» بوش را اين بار با سوريه پيش گيرد. 24 ساعت پس از حمله، «منابع» آمريكايي اين حمله را تاييد و ادعا كردند كه ارتش آمريكا در حال تعقيب عناصر جهادي بود كه از مرز سوريه براي ورود به عراق استفاده ميكردند. البته هر چند وزارت خارجه، پنتاگون و كاخ سفيد در اين مورد ساكت ماندند اما اعلام داشتند كه يك چيزي در واشنگتن بسيار اشتباه بود. اگر به راستي آمريكاييها به يك پايگاه تروريستي حمله كرده بودند، تيم بوش در زمره اولين كساني بودند كه در مطبوعات غربي لافزني و گندهگويي را آغاز ميكردند. اين واقعيت كه رجزخواني سنتي آمريكاييها همچنان سكوت را پيشه خود كرده است دليلي است بر اين امر كه آمريكاييها به كاري كه كردند خيلي نميبالند و شايد خطاي انساني نيز وارد كار شده باشد.
هدف اصلي از حمله چيست؟
براي يك ملت بسيار بعيد و قبيح- و البته غيرقانوني- است كه فضاي حاكميت ملياش مورد حمله قرار گيرد، نيروي زميني به آنجا اعزام شود و شهروندان بيگناه آن كشته شوند مگر اينكه يك هدف اصلي در پي آن باشد. اما گزارشات اوليه در مورد تلفات ابو كمال هيچ تروريستي را در آن ساختمانهاي متروك نشان نميداد بلكه كارگران روزمره معمول و يك زن آنجا بودند. اگر آمريكاييها فكر ميكردند كه آنجا پايگاهي براي القاعده است واقعا اشتباه ميكردند. جاشوا لانديس متخصص سوري در مقالهاي نوشت كه اين حمله « احتمالا از سوي رئيس ستاد مشترك ارتش و نه دفتر ديك چني انجام شده است. روشن است كه موضوعاتي واقعي در مرز وجود دارد و ژنرال پترائوس به سوريه هشدار ميداد كه بايد همكاري بيشتري كنند. اطلاعات جاسوسي احتمالا قاچاقچيان را هدف قرار داده است كه به تعبير آمريكاييها القاعده بودند. اين احتمال هست كه اين مردم بدبخت و فقير كه در حمله آمريكاييها كشته شدند خانواده همان قاچاقچيان بودند». پاسخ مسكوت آمريكاييها ممكن است شاهدي بر اين سوء قضاوت باشد و با نشان دادن اينكه چگونه حمله آمريكاييها وحشيانه بود توهيني هم بر اين جراحت ميافزايد. ضمن اينكه نشان ميدهد كه چگونه به سوريه به شدت بياحترامي شد. چند سال پيش، وقتي از بشار اسد در مورد همكاري مرزي سوريه پرسيده شد وي اين سوال را از روزنامه آمريكايي پرسيد:« با چه كسي همكاري كنيم؟ اگر به مرز برويد تنها نگهبانان سوري را مشاهده خواهيد كرد. اما اگر به مرز عراق نگاه كنيد هيچكس نيست. نه نگهبان عراقي و نه مرزباني آمريكايي. هيچ كس». مسلم است كه اين حمله ـ كه نياز به جزئيات بيشتري در مورد آن است ـ منجر به تنشهاي گستردهاي ميان دمشق و واشنگتن خواهد شد. سوريها احساس ميكنند كه ايالات متحده به دليل مجموعهاي از اقداماتي كه سوريه به حل آنها كمك كرده است مثل: كمك به اسكان 5/1 ميليون آواره عراقي، سخت كردن كنترل مرزي، به نتيجه رساندن توافق دوحه، پايان دادن به دوراهي رياست جمهوري در لبنان و... ناسپاسي پيشه كردهاند. بهرغم اينكه ايالات متحده نگران است كه سوريه موفق به گريختن از انزواي تحميلي آمريكا شده است اما واشنگتن ميفهمد كه همكاري سوريه براي حل مسائل خاورميانه لازم است. در دسامبر 1990، جيمز بيكر وزير خارجه سابق آمريكا سوريه را به مثابه « يك كشور مهم عرب كه منافع مشتركي با آمريكا دارد» توصيف كرد. اما در دسامبر 2004، جورج بوش رئيسجمهور آمريكا چنين گفت:« سوريه كشوري بسيار ضعيف است و لذا مورد اعتماد نيست». تفاوتهاي عميق در سياست آمريكا نسبت به سوريه طي 15 سال گذشته نشان ميدهد كه بهبود روابط بسيار گسيخته و مرهم نهادن بر روابط دو طرف چقدر دشوار است. اين تنش و كاهش روابط به ويژه پس از حوادث 27 اكتبر چنين شد و تا زماني كه بوش در كاخ سفيد است يا جان مككين جانشين او شود همچنان اينگونه خواهد ماند. وقتي جنگ خليج فارس در سال 1991 آغاز شد سوريه به دليل تلاش ناكام براي منفجر كردن يك هواپيماي اسرائيلي در فرودگاه هيثروي لندن در سال 1986 در ليست سياه آمريكا بود. در پرتو جنگ خليج فارس، بوش فهميد كه به همان ميزان كه علاقهمند به تنبيه سوريه است اما به همان ميزان به سوريه نياز داشت تا مانع وقوع جنگهايي مشابه شود. رئيسجمهور مرحوم حافظ اسد ـ كه مشتاق توافق بود ـ براي اولين بار در 14 سپتامبر 1990 با بيكر ديدار كرد كه نشانهاي از ماه عسل 10 روزه در روابط دمشق ـ واشنگتن بود. بعد در 23 نوامبر اسد با بوش ـ كه خواستار حمايت سوريه در عمليات توفان صحرا بود - ديدار كرد و بوش قول داد تا كنفرانس صلح عرب ـ اسرائيل را به محض آزاد شدن كويت برگزار كند. وقتي جنگ خليج فارس در ژانويه 1991 آغاز شد بوش مطمئن شد كه اسرائيل از اين معركه ستيز بيرون ميماند تا باعث خشم سوريه نشود. او حتي اسرائيل را مجبور به خويشتنداري كرد تا زماني كه صدام حسين موشكهاي اسكاد را به تل آويو پرتاب كرد. پس از آن، بوش از ييتزاك موداي وزير اقتصاد اسرائيل پريشان خاطر شد چرا كه از واشنگتن خواست دو ميليارد دلار غرامت براي جبران حملات موشكهاي اسكاد براي حفاظت در برابر سوريه بپردازد. در پاسخ، بوش از پرداخت 400 ميليون دلار وام مسكن به وزير مسكن اسرائيل كه كسي جز آريل شارون نبود خودداري كرد. اين 400 ميليون دلار براي اسكان يهوديان روسي كه از جمهوريهاي سابق شوروي به غزه و اراضي غربي ميآمدند اختصاص داه شده بود. پاداش ديگر آمريكا به سوريه بازگذاشتن دست اين كشور در لبنان بود؛ پاداشي براي مشاركت اسد در عمليات توفان صحرا. همانگونه كه بوش به اسد قول داده بود، كنفرانس مادريد در اكتبر 1991 برگزار شد. در سال 1994 بوش در دانشگاه تافتس سخنرانياي كرد كه در آن گفت:« نقش سوريه براي منافع آمريكا مهم است». دو سال بعد، جيمز بيكر سخنراني ديگري در تافتس كرد كه چنين بيان داشت:« اگر به خاطر پذيرش سوريه و موضعگيري مثبت اين كشور نبود ـ كه از سوي حافظ اسد پذيرفته شده بود ـ فرآيند صلح آغاز نميشد». بيل كلينتون بار ديگر براي ديدار با سوريه تلاش كرد و دو بار با اسد در سال 1994 ديدار كرد. او خاطرنشان كرد كه نقش سوريه «براي دستيابي به صلحي جامع و پايدار در خاورميانه مهم است». سوريه كه راضي به نظر ميرسيد به اين ابتكارات و حركات آمريكا با لبخند پاسخ داد. پس از ماجراي يكشنبه گذشته، سوريه ديگر راضي به نظر نميآيد. تاريخ اثبات كرده كه زماني كه سوريه خشمگين ميشود، كارهاي بيشتري ميتواند در خاورميانه انجام دهند. ناظم القدسي در سال 1945 درست ميگفت: آمريكا بهطور بالقوه بهترين دوست سوريه است. اما اين دوستي بالقوه تنها با وجود مرد عاقلي مثل روزولت كارگر است و نه فردي مانند جورج بوش كه حريم هوايي سوريه را نقض كرده و شهروندان اين كشور را ميكشد.
منبع: آسيا تايمز
شنبه 11 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]