واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مسعود آبپرور را همواره با كارهای پلیسیاش میشناسیم چه سریالهای كه برای تلویزیون ساخته چه فیلمهای سینمایی. حالا وی همان نگاه و شیوه خود را در فیلمسازی در هوش سیاه هم دنبال میكند با این تفاوت كه او این بار مولفهها و عناصر پلیسی را با مضامین و سوژههای تازه در یك فضای مجازی و اینترنتی دنبال كرده و بسط میدهد. از این حیث میتوان هوش سیاه و كار مسعود آبپرور را با جستجوگران محمدعلی سجادی مقایسه كرد. سجادی هم كه به سینمای جنایی ـ پلیسی علاقهمند بود وقتی به سراغ تلویزیون و سریالسازی میآید نیز همان شیوه را در قالبی جدید پی میگیرد یعنی اینبار همان فضای پلیسی را با محوریت پرونده مفاسد اقتصادی به تصویر میكشد.
آپپرور نیز در هوش سیاه با دستمایه قرار دادن پرونده مفاسد اجتماعی ـ فرهنگی همان ساختار پیشین را بازتولید میكند. هوش سیاه نیز همچون جستجوگران، ساختار اپیزودیك را برای تعریف داستانهای خود بر میانگیزد. بدون شك هیچ شیوه دیگری به غیر از اپیزود نمیتوان به این سوژهها پاسخ دهد.
به این دلیل كه هر یك از اپیزودها ریشه در واقعیت بیرونی دارد و آب پرور با ارجاع به پروندههای واقعی در بخش جرایم الكترونیكی پلیس و در واقع جرمهای اینترنتی، قصههای خود را به نمایش گذاشته است به جز یك اپیزود به نام نخ تسبیح كه برخاسته از ذهنیت و تخیل نویسنده سریال است. هوش سیاه كه نام مناسبی هم برای این سریال است جدای از ساختار معمایی ـ پلیسی كه بالطبع جذابیتهای ژانری خاص خود را دارد به دلیل دست گذاشتن روی موضوعات تازه و در واقع جرمهای جدید كه به فضای مجازی و دنیای دیجیتال و اینترنت ارتباط دارد هم مخاطب را با سریالی متفاوت و بكر روبهرو میكند كه دستكم در تلویزیون ما سابقه نداشته است و هم آنان را با جرایم جدید در دنیای مجازی مدرن آشنا میسازد.
البته به همین دلیل هم ممكن است هوش سیاه بخشی از مخاطبان خود را از دست بدهد. مخاطبان میانسال و سنتیتر كه اساسا با دنیای اینترنت و مجازی، آشنایی و سر و كار ندارند و از مناسبات و نابسامانیهای آن سر در نمیآورند اما بالعكس مخاطب جوان از این سریال استقبال كرده و برایشان جذابیت فراوانی دارد.
امروزه در دادسراها و مراجع قضایی با پروندههای زیادی مواجه هستیم كه یك سر آن به همین تخلفات اینترنتی وصل میشود؛ تخلفاتی كه با اینترنت، ایمیل، بلوتوث، هك كردن و.... گره خورده است و در واقع یك نوع خلافكاران جدید و باسواد را به ناهنجاریهای اجتماعی اضافه كرده كه تیپولوژی آنها با خلافكاران سنتی متفاوت است. لذا هوش سیاه در به تصویر كشیدن نیروهای خیر و شر خود نمیتواند به همان تصاویر كلیشهای و تجربه شده مراجعه كند و باید كاراكترهای منفی خود را متناسب با جرایم جدید و دنیای مجازی اینترنتی، هماهنگ سازد.
صفحه حوادث روزنامهها امروزه سرشار از اخباری است درباره لو رفتن بلوتوثهای غیراخلاقی و خانوادگی و یا پیامكهایی كه به قتل و دعوا منجر شده است. بدیهی است كه جای چنین سریالی در تلویزیون ما خالی بود و آبپرور توانسته است با تكیه بر تجربیات خود در ساخت آثار پلیسی، سریال جذاب و پركششی از این ماجراها خلق كند كه دارای تعلیق، هیجان و ساختار روایی جذابی است.
انتخاب حسین یاری در نقش سرگرد احمدی كه نقش محوری این سریال را بازی میكند نیز این جذابیت را تكمیل كرده است. هوش سیاه دقیقا به خاطر اتكا به جرایم دنیای مدرن و دیجیتالی، با فضای متفاوتی از یك اثر پلیسی سر و كار دارد و شاید به همین دلیل ما شاهد نوعی آشناییزدایی از این آثار برای مخاطبان سریال باشیم.
سریال پلیسی بر مبنای یك موقعیت تعقیب و گریز بین مجرم و پلیس بنا میشود كه غالبا دارای كاراكتر و تیپسازیهای مشخصی است اما در اینجا به تناسب نوع جرم، این ساختار بهم میریزد و تصویر دیگری از وضعیت دزد و پلیس ترسیم میشود.
غالبا مجرمان اینترنتی افراد تحصیلكرده و باسوادی هستند كه به دلیل آشنایی با اینترنت و كاركردهای آن به كلاهبرداری و كلاشی دست میزنند و لذا رفتارشناسی آنها با یك دزد یا خلافكار سنتی كاملا فرق میكند. لذا عملكرد پلیس و اساسا رفتار پلیسی در هوش سیاه با سریالهای مشابه در این ژانر فرق میكند. ضمن اینكه این جرایم به دلیل عبور از خط قرمزهای اخلاقی و خانوادگی و طرح مسائل و جرایمی كه به حریم خصوصی افراد ارتباط دارد، كنجكاوی مخاطب را برمیانگیزد و پتانسیل خوبی برای ایجاد تعلیق و تزریق هیجان به اثر دارد.
از سوی دیگر جرایم اینترنتی به لحاظ پلیسی و كشف جرم از پیچیدگی بیشتری برخوردار است و به هوشمندی بیشتری هم از سوی پلیس نیازمند است. به همین دلیل موقعیت معمایی هوش سیاه ساختار پیچیدهتری دارد و ذهن مخاطب را بیش از فیلم پلیسی متداول درگیر میكند و همین هم موجب شده تا مخاطبان با فرآیند حل مساله و گرهگشایی از راز در هوش سیاه بیشتر مواجه شوند و از تماشای آن لذت ببرند. ضمن اینكه در این سریال ما با مجرمان كمهوش یا بیسوادی مواجه نیستیم كه از سر فقر و فلاكت یا بیاخلاقیهای انسانی به سوی خلاف كشیده شدهاند بلكه بالعكس با مجرمان باهوشی مواجه هستیم كه نه ظاهری خلافكار دارند و نه اینكه بسادگی دم به تله میدهند.
آنها حتی ممكن است از پلیس هم باهوشتر بوده و او را به چالش بكشند. لذا در هوش سیاه پلیس با حریف قدر و باهوشی مواجه است كه بسادگی در دام پلیس نمیافتد و ردپایی از خود به جای نمیگذارد. آبپرور در هوش سیاه، هوشمندی خود را در ساخت یك سریال پلیسی نشان میدهد و با خلق فضاهای پرتعلیق و رازآمیز و بهرهگیری از پروندههای واقعی در بخش جرایم الكترونیكی نیروی انتظامی، ضمن حفظ وجوه رئالیستی درام، از عناصر و مولفههای ژانر پلیسی در فضایی متفاوت و مدرن بهره میگیرد و هوش سیاه را در تصویری روشن بازنمایی میكند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]