واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سيدمحمد خاتمي:اخلاق جهاني به معناي تسلط يك دين بر ديگر اديان نيست
رئيس مؤسسه بين المللي گفتگوي فرهنگها و تمدنها با تأكيد بر اينكه اخلاق جهاني، تسلط يك ايدئولوژي جهاني بر همه و يا حتي يك دين بر اديان ديگر نيست، افزود: مراد از اخلاق جهاني اجماعي اساسي در باب ارزشهاي الزام آور، معيارهاي فسخ ناپذير و رفتارهاي سودمند شخصي است و حتي ميتوان اين امر را به عنوان ارزشي كه همه دينهاي الهي به آن فراخوانده اند در نظر گرفت.
به گزارش خبرگزاري مهر، حجت الاسلام سيد محمد خاتمي رئيس مؤسسه بين المللي گفتگوي فرهنگها و تمدنها در دانشگاه وين گفت: بحث درباره اخلاق جهاني منحصر به مباحث شناخته شده در حوزه فلسفه نخواهد بود، بلكه لازم است بحث كنيم كه چگونه مي توانيم راهي به مباني روشن، قابل اجرا و احكام آور اخلاقي پيدا كنيم كه در سايه آن احكام، قدرتهاي بزرگ و كوچك جهان موظف و مكلف به رعايت حقوق اساسي انسان و كرامت و احترام نسبت به آحاد بشر شوند.
وي افزود: فكر مي كنم با رجوع به جوهر اديان الهي، بخصوص اسلام و مسيحيت، كه هر دو بر اخلاق تكيه دارند مي توان نه تنها ميان پيروان راستين اديان ابراهيمي همدلي ايجاد كرد، بلكه موجب همراهي و همگامي آنان براي درمان آلام امروز بشر و مهار كردن قدرتهاي بداخلاقي شد كه جز به زور و اشغال و سركوب و ترور نمي انديشند.
خاتمي در مورد اخلاق جهاني، حقوق و گفتگوي فرهنگها،در بحث اخلاق جهاني گفت: جهان پيش روي ما داراي ارتباطي فشرده تر از گذشته و حركتي شتابنده تر مي شود، در نتيجه به مباني و معيارهاي مشترك براي بهتر زيستن بيشتر نياز پيدا مي كند.
وي افزود: جهاني شدن و ورود به عصر اطلاعات را چه فرصتي براي نوع بشر و چه تهديد يا تركيبي از فرصت و تهديد براي او قلمداد كنيم، نيازمند موازيني جهاني در حوزه اخلاق است. وقتي همه فاصله ها در زمان و مكان در حال كم شدن است، بايد براي نزديكي يكدست و يكنواخت چاره اي انديشيد. مي توان براي اين بيم يا اميد بشر فهرست گوناگوني از متغيرها و شاخص هاي جديد فراهم كرد.
خاتمي در ادامه يادآور شد: برخي صاحبنظران بر اين باورند كه حد و مرززدايي يا منطقه زدايي به عنوان متغيري اجتماعي مهم ترين وجه جهاني شدن است، چون حضور تأثيرگذار رسانه هاي ارتباطي موجب شده روندها و رخدادهاي گوناگون بتوانند در هر جا و مكاني از جهان به وقوع بپيوندند. در واقع، ديگر ”سرزمين“ به معناي سنتي آن يعني يك مكان قابل تشخيص از نظر جغرافيايي و يا يك مكان خاص از نظر اجتماعي در معرض تغييرات پرشتاب است. در اين تغيير نه تنها مرزها كه جامعه ملي، نظام جوامع بين المللي و نوع بشر يعني چهار عنصر مهم حيات انساني دستخوش دگرگوني اند. مي توان در برابر اين دگرگوني، انبوهي از مسائل جديد را كه نيازمند تبيينِ جديد و پاسخ هايي جديد اند برشمرد.
وي از جمله اين مسائل را بالا رفتن آگاهي نسبت به جهان، توجه به ارزشهاي پسا مادي گرايانه، افزايش روندها و جنبشها و نهادهاي جهاني، موضوعيت يافتن مسئله تنوع و تكثر فرهنگي، تبديل حقوق مدني به مسأله اي جهاني، پيچيده تر شدن مفهوم ”خود“ به سبب طرح عوامل جنسيتي و نژادي و قومي و مذهبي عنوان كرد.
رئيس مؤسسه بين المللي گفتگوي فرهنگها و تمدنها افزود: گروهي نيز در برابر پيدايش افق جهاني شدن به فرهنگ تكيه دارند. آنان معتقدند كه عنصر اصلي جهاني شدن بر بستري قرار دارد كه مي توان آن را سبك فرهنگي ناميد. از اين رو جهاني شدن، شبكه اي را فرا روي انسان و جامعه مي نهد كه مركب از پيوندها و وابستگيهاي متقابل است، اين خود وجه مشخص زندگي مدرن به شمار مي آيد.
وي گفت: گروهي ديگر با تأكيد بر جهاني شدن اقتصاد، مسئله پيش روي ما را جا به جايي بافت تجربههاي زندگي ميدانند. به زعم آنان در اوضاع مدرنيته متأخر معني زندگي كردن اقتصادي انسان در جهان با نحوه زيستن او در دوره هاي پيشين فرق كرده است. هر چند همگان به صورت محلي زندگي مي كنند، اما دنياهاي پديدار شده افراد عمدتاً جهاني اند. يك اقتصاد كاملاً جهاني، در متن حتي همه مبادلات تجاري منطقه اي و ملي حضور دارد.
خاتمي همچنين يادآور شد: برخي جهاني شدن و مفاهيم مهمي درحوزه سياست چون دموكراسي را در كانون توجهات نظري و تجارب عملي قرار مي دهند. در انديشه آنان تحولات حاصل از فرايند جهاني شدن، همه چارچوبها از جمله چارچوب ملت را مي شكند و قدرت دولت و ملتها را به طور مداوم تضعيف ميكند. از اين نظر مسير جهاني شدن هر قدر هم مبهم باشد، اما از اين رو روشن است كه جهاني شدن را منادي پايان دوره سلطه جهاني دولت- ملتها به منزله الگوي اصلي سامان سياسي بداند.
وي تصريح كرد: بي ترديد فارغ از قاعده اخلاق جهاني نمي توان در پي نظم بهتر جهاني رفت. دست به كارشدن همه ما براي تأمين عدالت، آزادي، صلح، پيشرفت حقوق بشر، پاسداشت طبيعت و حفظ كره زمين اكنون يك ضرورت است، ما همه در قبال يك نظم جهاني بهتر مسئوليت داريم. يك نظم جهاني بهتر را نمي توان فقظ با توصيه، قرارداد و قانون پديد آورد و اعمال كرد.
خاتمي با يادآوري اينكه تحقق صلح، عدالت، آزادي، مدارا و محيط زيست پايدار به بينش و آمادگي همه مردان و زنان براي عمل عادلانه بستگي دارد، گفت: حقوق بدون اخلاق به صورت جامع به دست نمي آيد و بدون يك اخلاق جهاني واقع گرا نمي توان به همزيستي و بهزيستي در پرتو نظم جهاني بهتر دست يافت.
رئيس مؤسسه بين المللي گفتگوي فرهنگها و تمدنها با تأكيد بر اينكه اخلاق جهاني، تسلط يك ايدئولوژي جهاني بر همه و يا حتي يك دين بر اديان ديگر نيست، افزود: مراد از اخلاق جهاني اجماعي اساسي در باب ارزشهاي الزام آور، معيارهاي فسخ ناپذير و رفتارهاي سودمند شخصي است و حتي مي توان اين امر را به عنوان ارزشي كه همه دينهاي الهي به آن فراخوانده اند در نظر گرفت.
وي گفت: ما نبايد فقط براي خود زندگي كنيم، بايد به ديگران نيز خدمت كنيم. ما نبايد هيچ شخص و جامعه اي را به گونه هاي مختلف مورد سوءاستفاده قرار دهيم. ما بايد براي ايجاد نظم اجتماعي و اقتصادي عادلانه اي بكوشيم كه در آن هركس بتواند براي نيل به توان كامل انساني خود از فرصت و مجالي برابر با ديگران برخوردار باشد.
خاتمي با اشاره به اينكه مي توان اصول و چارچوب هاي اين اخلاق جهاني را در ژرفاي تعاليم ديني نيز جستجو كرد، افزود: در تعاليم ديني، بخصوص اديان ابراهيمي اخلاقي وجود دارد كه مي تواند دردها و رنج هاي جهاني را به مدد عقل و اراده انسان تقليل دهد.
وي در تعريف حقوق يادآور شد: انسان به اعتبار گوهر انساني اش موجودي ذي حق است. از اين رو خود بايد موضوع حقوق باشد. اين به آن معناست كه هر انساني، فارغ از جنس، رنگ، زبان، دين، توانايي جسمي و ذهني، نگرش سياسي، پايگاه اجنماعي و يا خاستگاه ملي، داراي كرامت است و هر فرد و نهاد و دولتي بايد اين كرامت را پاس بدارد.اين اصل مستلزم معيارهاي ملموسي است كه ما انسانها بايد به آنها سخت ملتزم باشيم.
خاتمي در تشريح برخي از اين لوازم گفت: آموزه هاي اديان الهي بر انسان و كرامت انساني تأكيد بسيار دارند. از عهد عتيق و جديد تا قرآن مجيد همگي انسان را به عنوان گل سرسبد آفرينش و موجودي برخوردار از كرامت ذاتي معرفي كرده اند. در اين متون انسان شبيه به خداوند و جانشين او در زمين قلمداد شده است. مفاهيم مهمي چون عدالت، رحمت، عقلانيت، حريت، انصاف، احسان و تعاون در زبان دين، بنيانهاي تبيين حقوق بشر و تضمين كرامت او را نهاده اند.
وي در تعريف ابزاري ديگر افزود: آنچه در عصر ما نيز به عنوان حقوق بشر شناخته شده بخشي از ميراث گرانقدر جامعه بشري در مسير دستيابي به كرامت انساني است. بشريت براي نيل به اين دستاوردها تجربه هاي سنگيني را پشت سر نهاده و هزينه هاي فراواني پرداخته است. اين البته به آن معنا نيست كه مباحث ياد شده به ويژه بخش نوپاي آن كه از قرن گذشته پديدار شده از انگاره ها و نگرشهاي قوم مدارانه و بومي مبراست. مباحث مطرح شده در اين قلمرو هم در زمينة نظر و هم در ميدان عمل نيازمند تأملات جدي، پالايش و بازنگري است. از جمله كاستيها در اين زمينه آن است كه ادبيات حقوقي به ويژه حقوق بشر يعني آموزه هاي جديد و تفسيرهاي نو از آنها، روايتي محدود به غرب دارد و در انحصار بخش خاصي از جامعه نخبگان بشري مانده است.
خاتمي گفت: جهاني كه در آن به سر مي بريم به دليل همان گرايش به سوي ادغام، يكسان سازي و هژموني طلبي اقتصادي، سياسي و فرهنگي رو به سوي ديگري نيز دارد. ميل به تنوع فرهنگي و تكثرگرايي، رويه ديگر جهان ماست كه طلب حقوقي ويژه اي نيز در پي داشته است. بيانيه جهاني يونسكو درباره تنوع فرهنگي كه در سال 2001 به تصويب رسيد و دستورالعمل بيست گانه آن در نخستين اجلاس جهاني جامعه اطلاعاتي ژنو كه در سال 2003 مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت، وجه جديدي از مطالبات حقوقي است كه صورت قديم تر آن در بيانيه جهاني حقوق بشر به تصوير در آمده است.
وي افزود: به روشني ديده مي شود كه امروز دو گرايش به سوي جهان شمولي و نسبيت بر اخلاق و حقوق سايه افكنده است. از يك سو جهان شمولي افراطي به سلطه روايت خاصي از مفاهيم حقوق بشري مي انجامد و از سوي ديگر نسبيت فرهنگي كه هر جامعه اي را در داشتن حقوق بشري خاص خود مجاز مي كند مسئله حقوق بشر را در مقياس جهاني اساساً منتفي مي شمارد.
رئيس مؤسسه بين المللي گفتگوي فرهنگها و تمدنها در مورد گفتگوي فرهنگها يادآور شد: گفتگوي فرهنگها را مي توان راهي براي نزديك كردن فاصله ميان نسبيت و تنوع فرهنگي با اخلاق جهانشمول و توافقي به حساب آورد. گفتگو در تمام عرصه هاي فلسفي و اجتماعي و حتي علمي به عنوان راه كشف و انتقال حقيقت شناخته شده است. علاوه بر شناخت كه از بينش حاصل ميشود، ديالوگ در مسائلي كه متعلق به فهم نيز هست اصلي ترين راه به شمار مي رود.
وي با اشاره به اينكه نياز امروز ما به ديالوگ به مراتب بيشتر از گذشته است، گفت: با گفتگو، زبان مشترك پيدا مي شود و با زبان مشترك، فكر مشترك شكل مي گيرد و با فكر مشترك، رويكرد مشترك در مقابل جهان و حوادث جهاني به وجود مي آيد. از اين رو حاصل گفتگو در نهايت همدلي و همزباني است. اما سخن اصلي اين است كه آيا اين گفتگو در قالب نظامها و شبكه هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي كنوني ممكن است؟ به نظر من ”آري“، اما نمي دانم نظر شما در اين باره چيست؟
خاتمي افزود: راهبرد گفتگوي فرهنگها از اين حيث كه در جستجوي جانشيني خرد به جاي قدرت در عرصه مناسبات ملي و بين المللي است، راهبردي گشاينده در برابر انسداد روابط انساني واجتماعي است و تبيين و تدقيق مفهومي و كاربردي آن ميتواند افقهاي جديدي در عرصه هاي درون فرهنگي و بيرون فرهنگي بگشايد. الگوي گفتگوي فرهنگها واحد عمل را نه افراد بلكه در وهله نخست، فرهنگها قرار داده است.
وي يادآور شد: به اين معنا موضوع اساسي در اين الگو، نه فرد بلكه ساحتهاي جمعي است. اما از آنجا كه گفتگو نيازمند گشودگي، گوش سپردن و همدلي است، بر پذيرش تنوع و تكثر و شخصيت و هويت مستقل در طرفين گفتگو تأكيد دارد. اين امور تنها از اين ديدگاه محل توجه نيست كه عرصه بين المللي را ملتزم به خرد مي كند، بلكه گشودگي و همدلي، قبل از آنكه عرصه هاي سياسي و اقتصادي را تحت تأثير قرار دهد، عرصه هاي فرهنگي و اجتماعي را متأثر مي كند.
خاتمي با اشاره به اينكه الگوي سامان دهنده گفتگو بر پذيرش طرفها و حوزه هاي متكثر فرهنگي متكي است، گفت: اين نوع گفتگو معرفت بين الاذهاني و توافق اخلاقي و حقوقي را مد نظر دارد. معرفت و توافقي كه به جاي افراط در نظر به توازن ميان جهانشمولي و نسبيت و به جاي زياده روي در عمل به تعامل ميان قواعد مشترك جهاني و هويت هاي منتوع فرهنگي مي انديشد. اين گفتگو اگرچه رويكردي حداقل گراست اما در دنياي واقعي هم مطلوب است و هم ممكن.
رئيس مؤسسه بين المللي گفتگوي فرهنگها و تمدنها تأكيد كرد: اگر انديشه و زبان را در اين راه به كار گيريم و درباره امكان و لوازم و سازوكارهاي آن باب گفتگو را بگشاييم، مي توانيم افقهايي گشوده تر از حال پيش رو ببينيم. پس چشم ها را بشوييم و جور ديگر ببينيم.
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]