واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: سوءاستفاده از تماشاگران
علي ميرزايي
اگر با حوصله به تصويرهاي بسته يي نگاه كنيد كه گاه دوربين تلويزيون از تماشاگران مسابقه هاي فوتبال مي گيرد، متوجه مي شويد كه اكثريت نزديك به تمام اين تماشاگران را پسران نوجوان(زير 17- 16 سال) و در موارد اندكي جوانان تا 21- 20 سال تشكيل مي دهند- اكثريت تعيين كننده با نوجوانان است. چهره هاي مردان بيش از 21 سال را تك و توك مي بينيم- زنان كه هيچ. در مورد اين نوجوانان يك واقعيت قطعيت دارد و آن اينكه آستانه تحريك پذيري آنان بسيار بالا است. يعني خيلي زود تحت تاثير قرار مي گيرند و از خود واكنش نشان مي دهند. اگر يكباره اين جمعيت عليه علي دايي سرمربي تيم ملي شعار مي دهد(روز بازي پرسپوليس- برق در تهران) و علي كريمي را به اوج مي برد، نشانه يي از همين تحريك پذيري است و اگر در شروع نيمه دوم همان بازي از علي دايي دلجويي مي كنند، باز هم نشانه يي از همان تحريك پذيري است. ماجرا ساده است؛ تماشاگران را «ليدر»ها رهبري مي كنند، اين ليدرها گوش به فرمان پيام هاي تلفني موبايل چند نفر خاص هستند كه روانشناسي تماشاگران نوجوان را مي دانند و مي شناسند و به زبان هاي رايج از آنان سوءاستفاده مي كنند. نوجوان و جوان ما نيز كه جاي ديگري را براي فرياد كشيدن، جز ورزشگاه ها نمي شناسد، با خواسته اين اشخاص همنوايي مي كند و مي كند آنچه را كه نبايد بكند؛ به سرمربي تيم ملي بي احترامي مي كنند. به كسي بي احترامي مي كنند كه امروز سكان هدايت تيم ملي براي رفتن به جام جهاني فوتبال به دست او سپرده شده است. مي خواهند روحيه او را تضعيف كنند، مي خواهند اعتماد به نفس او را بگيرند و همه اينها، به انتهاي ماجرا كه نگاه كنيد، معلوم نيست چه فايده يي براي ملت و مملكت دارد ولي براي آن اشخاص قطعاً فايده دارد. من كه زماني در هيات مديره پرسپوليس به عنوان «رئيس» و سپس «مديرعامل» حضور داشته ام چوب اين بي اخلاقي هاي ناجوانمردانه را خورده ام و به چم و خم ماجرا آگاه شده ام. منظورم تماشاگران نوجوان و جوان نيستند. حتي منظورم ليدرها نيستند. منظورم بي اخلاق هايي هستند كه با تلفن موبايل دستور صادر مي كنند و تماشاگران را به اين سو و آن سو مي كشانند. نمونه ديگري از برخورد ناشايست را در بازي ابومسلم- پيام شاهد بوديم كه تماشاگر مشهدي به مربي ابومسلم(آقاي برگي زر) دستور مي داد كه حيا كند و ابومسلم را رها كند، اين مربي كه اين گونه مورد بي احترامي قرار گرفت مربي همان تيمي است كه پرسپوليس را در مشهد شكست داد. واقعاً چقدر تلخ و نادرست است كه تماشاگر ما، اين گونه وجه المصالحه اشخاص قرار مي گيرد كه به دنبال مطامع خودشان هستند و قطعاً رشد و توسعه و تعالي اين فوتبال نيمه جان را دنبال نمي كنند. باز به آن تصوير بسته يي كه دوربين تلويزيون مي گيرد برمي گرديم و آن را مقايسه مي كنيم با تصويرهايي كه همين جعبه جادويي از تماشاگران منچستريونايتد، بارسلونا، رئال مادريد و بايرن مونيخ نشان مي دهد. در آنجا هم نوجوانان و جوانان حاضر هستند، در آنجا هم آستانه تحريك پذيري نوجوانان و جوانان بسيار بالا است ولي اولاً نه به اندازه نوجوان و جوان ما چون آنان براي جوانان و نوجوانان طراحي هايي كرده اند كه در صد جا انرژي خود را تخليه كنند يكي هم در ورزشگاه، ولي تماشاگر فوتبال ما هيچ جاي ديگري براي تخليه انرژي ندارد و ثانياً در كنار آن جوانان و نوجوانان زنان و مرداني را مي بينيد كه به اصطلاح در «سن عقل» هستند و حتي موهايشان كاملاً سفيد شده است و تيم مورد علاقه خود را تشويق مي كنند. ما چه كرده ايم كه اين زنان و مردان در سن عقل و موي سپيد (مگر انگشت شمار) ديگر به ورزشگاه ها نمي آيند. اين از ديدگاه جامعه شناسي ورزشي و مديريت قابل بررسي است. علاقه مندان به تيم هاي پرطرفدار ما چرا وقتي به سن عقل مي رسند به ورزشگاه ها نمي آيند؟ و چرا در گذشته مي آمدند؟ چرا در سال هاي دهه 1340 و نيمه اول دهه 1350 هزاران پزشك و مهندس و مدير و هنرمند و دانشگاهي طرفدار پرسپوليس به ورزشگاه امجديه مي آمدند و در سمت چپ جايگاه قرار مي گرفتند و امروز نمي آيند؟ يا اگر مي آيند به آن شكل در ورزشگاه حضور ندارند؟ بگذريم. موضوع مورد نظرم اين نيست. مي خواهم درباره نوجوانان و جوانان بيشتر صحبت كنم. برمي گرديم به آن تصوير بسته. چهره ها و لباس ها نشان مي دهد علاقه مندان سرسخت فوتبال ما (كه اگر دنيا به كامشان نباشد، صدها صندلي ورزشگاه را مي شكنند و به داخل زمين پرتاب مي كنند) از اقشار كم درآمد جامعه هستند. آمدن به ورزشگاه، فرياد كشيدن به شادي يا اندوه، تنها تفريح ممكن آنها است. آنها معصومان جامعه ما هستند. اگر از اقشار فقير باشند، از قربانيان فقر و وضعيت بد اقتصادي هستند. از مواهب اقتصادي و فرهنگي جامعه كمتر بهره مندند. گذران اوقات فراغت بالنده و سازنده برايشان بي معنا است. فقر اقتصادي تجربه جهاني اين است، محرومان را محروم تر مي كند. نوجواني كه در برابر دوربين تلويزيون از اعماق وجودش فرياد مي كشد عضوي از جامعه ما است كه محروم از بسياري از امكانات، به ورزشگاه مي آيد و در آنجا با دست آموزي هاي «ليدر»ها كه خود دست آموز عده يي غوغادوست و منفعت طلب هستند، فرياد و فغان مي كنند. گريه بسياري از آنان را ديده ايم كه باخت تيم مورد علاقه خود را پايان جهان مي دانند (در واقع از جهان و آنچه در آن مي گذرد غافل مي شوند) و با پيروزي تيم محبوب خود در عرش سير مي كنند (باز هم غافل از آنچه در جهان و مافيا مي گذرد). اين تماشاگر متاسفانه آموزش لازم را نديده است. متاسفانه به او آموزش نداده ايم كه صندلي ورزشگاه را نبايد بشكند و چرا نبايد بشكند. اقتصاد دولتي ما كه ورزش دولتي از كنار آن زاييده شده امكان مشاركت علاقه مندان فوتبال به تيم محبوب شان را به صفر رسانده است. هواداران فقط در ورزشگاه است كه هوادار مي شوند در حالي كه آن طرفدار سپيدموي مثلاً اينترميلان يا يوونتوس سهامدار باشگاه محبوب اش هست و مي داند هر ريال كه به باشگاهش زيان برساند به خود زيان رسانده است. اين تماشاگر ممكن است ورزشگاه را آتش هم بزند ولي اگر اين كار را بكند آگاهانه است و پيامدهاي آن را مي داند. ولي نوجوانان حاشيه نشين شهر تهران كه به ورزشگاه آزادي مي آيند هيچ پيوندي جز همين فرياد كشيدن كور با تيم مورد علاقه شان ندارند از اين صداقت و معصوميت هم البته سوءاستفاده مي شود وگرنه چه دليلي دارد كه به مربي تيم فوتبال ابومسلم اهانت شود آن هم به وسيله تماشاگران طرفدار همين تيم؟
باشگاه هاي ورزشي همه پسوند «فرهنگي» را در نام هاي خود يدك مي كشند ولي بگويند كدام كار فرهنگي را براي آموزش و راهنمايي تماشاگران نوجوان و گاه جوان خود انجام داده اند در مورد بازيكنان هم همين طور است ضمن اينكه در باشگاه هاي معتبر دنيا قواعد و اصولي حاكم است كه رئيس باشگاه و مربي و طرفدار و بازيكن تكليف خود را مي دانند و مي دانند اگر دست از پا خطا كنند چه بر سرشان خواهد آمد در حالي كه اصلاً پسوند «فرهنگي» پشت سر نام شان نيست.ما اين «فرهنگي» را داريم و مي كنيم آنچه را نبايد بكنيم. فكر نمي كنيد ما به جاي پرداختن به اصول و مباني به ظواهر چسبيده ايم. اين بمب آماده انفجار در ورزشگاه (نوجوانان حاضر در آن تصوير بسته را عرض مي كنم) پديده قابل مطالعه يي است. اصولاً تماشاگراني كه در ورزشگاه ها حاضر مي شوند و آنها كه طرفداران واقعي هستند و به عدم حضور در ورزشگاه ها مجبور شده اند پديده هاي قابل مطالعه يي هستند. چرا آنها مي آيند چرا اينها نمي آيند؟
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]