واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: سرپناهسازي ويرانگر معماري ايراني
زيباسازي- عباس ثابتيراد:
چشم كه بچرخاني در تودرتوي اين شهر هزار پيچ و خم، ديوارها و خانههايي لرزان ميبيني با اشكال كج و معوج.
چشم كه بچرخاني، نه رنگي از شكوه معماري گذشته ميبيني نه نشاني از كوچههاي كاهگلي روزهاي از دست رفته. اين شهر سالهاست كه معماري گذشتهاش را از ياد بردهاست.
تهران، شهري بيهويت است. شهري تهي از معماري مبني بر اقليمش. اين شهر سالهاست دستخوش تاخت و تاز ساختمانهايي شده كه بيرنگ است و تهي. از آن همه شكوه معماري كه درگذشته اين سرزمين بوده، تهران نصيبي نبردهاست. چشم كه ميچرخاني و به هزار توي اين شهر پر دود و آهن مينگري، از خودت ميپرسي آيا دوباره ميتوان معماري گذشته اين سرزمين را در پايتختش بازيافت. دوباره خيابانهاي اين شهر دودگرفته به روزهايي بازخواهند گشت كه منارههاي قديمي قد علم كنند و خبري از ساختمانهاي كجومعوج نباشد و ازدحام شيشه و سنگ و آهن اين شهر برچيده شود؟ با وجود آنكه 3 دهه معماري اين سرزمين به دست فراموشي سپرده شدهاست، برخي كارشناسان اميدوارند كه دوباره روح معماري را ميتوان در اين شهر دميد اما شايد اين نگاه بسيار خوشبينانه باشد.
در طول سالهاي گذشته شهرها به نحو حيرتآوري توسعه يافتهاند. بدون آنكه به اصول معماري – شهرسازي گذشته چندان وفادار باشند. در تمام اين سالها آنچه بر شهرها رفتهاست، نشاني ندارد از معماري بومي؛ معماري كه براساس شرايط محيطي شكل گرفت و به آن وفادار بود؛ معماري كه اگر با توسعه و رشد همراه بود، تنها با اتكا به منابع مختلف محيطي گسترش مييافت و بس. اما در اين سالها كسي نيست راهي بجويد به سالهاي گذشته.
تهران به مانند تمام شهرهاي بزرگ كشور، در بحراني به نام بيهويتي معماري به سر ميبرد. رشد نامتوازن شهرها تمام آنچه به جا مانده از روزگار گذشته را به فراموشي سپردهاست.
كوچه كوچه، ساختمان. كوچه كوچه مكعبهاي بيشكل خاكستري. اين شهر تراكم احجام نامتوازني است به نام ساختمان. چگونه ميتوان معماري گنبد و تالار، هشتي و پستو را در اين خيابانهايي كه در هر سويش ستونهاي بزرگ آهني علم شده، بازيافت. ساختمانهاي آجري را دوباره با همان هيات و سيما در كوچهها ديد. اين شهر بسيار از معماري گذشتهاش فاصله گرفته و اميدي نيست براي بازيابي آن. مدير طرح ساماندهي بافتهاي فرسوده تهران و مدير طرح ساماندهي اراضي عباس آباد اما اينگونه نمينگرد. او اميدوار است. مهرداد مال عزيزي ابتدا، سخن از ويژگي معماري بومي به ميان ميآورد او ميگويد: معماري بومي يعني معماري كه با شرايطي محيطي همراه باشد؛ معماري كه متناسب با اقليمي كه در آن قرار دارد، باشد.
در گذشته هر شهر يا مركز جمعيتي با توجه به شرايط اقليمي و منابع مختلف آبي ، خاكي و طبيعي در محلي خاص پيريزي ميشد، يا توسعه مييافت. اگر قرار بر توسعه و رشد بود، حتما منابع مختلف طبيعي مورد توجه و بررسي قرار ميگرفت. بسياري از روستاهاي كشور براساس همين ديدگاه جانمايي شده و بهوجود آمدند. بنابراين هر شهر با توجه به اقليم خاص، ميتوانست تا اندازهاي مشخص توسعه يابد و از طرفي منابع محيطي موجود در آن مهمترين عامل براي توسعه هر شهر قلمداد ميشد.
در شيوه معماري نيز اين اقليم و طبيعت و همچنين مصالح بومي بود كه بر سيماي شهر تاثير ميگذاشت.اما هماكنون شاهد اين هستيم كه تمام اين دستاوردها به فراموشي سپرده شده است و در 3 دهه اخير بهدليل خللهاي مختلف، نتوانستهايم معماري گذشته را بازيابيم.مدير طرح ساماندهي بافت تاريخي دزفول به گذشته اشاره ميكند و ميگويد: در گذشته ما هيچ برنامه و طرحي براي شهرسازي نداشتيم. تنها الگو براي ساخت شهرها و حتي شكلگيري معماري شرايط اقليمي و منابع آبي و خاكي بود؛ روندي كه در دهههاي گذشته به كناري گذاشته شد و شهرها به مناطق مهاجرپذير تبديل شدند و خيلي زود و بدون توجه به الگوهاي گذشته شروع به رشد كردند.
در طول اين سالها در اين شهرها كار آمايش سرزمين صورت نگرفت تا ظرفيت هر شهر و منطقه مشخص شود. بهعنوان مثال در طول سالهاي 55 تا 65 كه يك دوره آماري است در شهري مثل شوش در جنوب غرب كشور، با وجود جنگ تحميلي، رشد جمعيت به 112 درصد رسيد. اين آمار براي شهر كوچكي مثل شوش يك فاجعه بود. ترديدي نيست كه بيبرنامگي در شهرها بر اقليم آنها تاثيري بسيار بد گذاشتهاست. شهرها در گذشته متكي و منطبق بر طبيعت بودند، موضوعي كه در سالهاي اخير فراموش شدهاست.
معماري بومآورد
آنچه بر شهرهاي اين مرز و بوم گذشت البته منحصر به اين سرزمين نيست. اين تجربه عمومي انسان در قرن گذشته بود. بسياري از شهرهاي جهان پيشتر از شهرهاي كشورهاي در حال توسعه بر همان راهي رفتند كه امروزه تهران و شهرهاي كشور ميروند. آنان اين مسير ناهموار را پيمودند و پس از تجربهاي تلخ دوباره به شيوههاي معماري خود بازگشتند. انتظار بر اين است كه تهران و همه شهرهاي كشور دوباره مسير آزموده را نپيمايند، راهي كه به نابودي اقليم و از ميان رفتن معماري منجر ميشود.
مالعزيزي وجود طرحهاي جامع در شهرهاي كشور را اگرچه دير اما بسيار اميدوارانه ميداند. او در بخش ديگري از سخنانش ميافزايد: رشد جمعيت بسيار زياد كه عمدتا ناشي از مهاجرت بوده، سيماي شهري كشور را دگرگون كردهاست؛ چرا كه مردم بيشتر به سمت يك سرپناه بودند نه جايي مانند خانه. در گذشته اگر ميخواستند خانه بسازند، آنقدر فرصت داشت كه پاسخ تمام نيازهاي بهرهبردار را بدهند. تمام آنچه يك فرد نياز داشت در خانهاش طراحي ميشد. بهعنوان مثال يك طراح براي طراحي يك منزل در حدود 6 ماه وقت داشت.
اما امروزه تنها به نياز سرپناه بهرهبردار توجه ميشود. يعني خانه تنها قرار است بهعنوان سرپناهي باشد براي مردم. فقط همين. مسلما اين تعريف كه تنها در كمتر از يك هفته براي طراحي آن وقت گذاشته ميشود نميتواند نيازهاي مختلف بهرهبردار را تامين كند. جمعيت زياد شهرها باعث شد كه رفتهرفته اين رويكرد بهعنوان يك رويكرد مسلط درآيد و اگر خانهاي يا بنايي در شهري ساخته ميشود تنها با هدف سرپناه بودن ساخته شود. اين جريان بهمدت 3 دهه بر معماري كشور تسلط يافت و پاسخي بود به رشد نامتوازن جمعيت در شهرها.
با وجود چيرگي در 3 دهه اخير، هنوز سرپناهسازي همچنان ادامه دارد؛ به عبارتي در طول اين سالها اگرچه در ساخت بناها و ساختمانها و حتي توسعه شهري، كمترين توجهي به جلوههاي معماري گذشته نشد، اما جريان سرپناهسازي هم نتوانست موفق باشد؛ به عبارتي با وجود گذشت 3 دهه از اين جريان هنوز هم به نيازهاي جمعيت شهرها توجه نشدهاست و بخش عمدهاي از آنها همچنان پاسخي مناسب براي نيازشان نيافتهاند.از طرفي در گذشته معماريها بومآورد بود و براساس مصالح محلي. بهعنوان مثال مردم شمال از جنگلها بهعنوان منبع اصلي ساخت خانه استفاده ميكردند. در عين حال رشد جمعيت آنقدر كم بود و متناسب با اقليم كه چندان آسيبي به جنگلها وارد نميآمد اما با رشد بيرويه جمعيت در طول سالهاي گذشته، ديگر اين روند نيز دچار خلل شد.
معماري براساس محيط از ميان رفت. هنگامي كه سرپناهسازي رايج شد، مصالح غيربومي از مناطق دوردست به شهرها آورده ميشد؛ چرا كه ميزان مصرف با تقاضا يكسان نبود و مصالح بومي ديگر كفاف جمعيت در حال رشد شهرها را نميداد. با اين وصف چندان عجيب نيست كه معماري گذشته ما در اين سالها افول كند و جاي خود را به ساختمانسازيهاي بيهويت بدهد؛ ساختمانهايي كه در همه شهرها و در اقليمهاي مختلف به يك شيوه ساخته ميشوند و از مصالحي يكسان استفاده ميكنند.
اميد به تداوم معماري گذشته
آيا روح معماري ايران در فضاهاي شهري ايران كاملا از دست رفتهاست و ديگر قابل احيا نيست؟ برخي بر اين عقيدهاند و يورش نابرابر دانش ترجمهاي به عرصه معماري را بدون تاثير نميدانند و برخي نيز به مانند مهرداد مالعزيزي اميدوارند دوباره آن سنتهاي گذشته را در شهرها ميتوان بازيافت. «ما ميتوانيم معماري گذشته را بازيابيم. هسته مركزي شهرها را داريم. هسته مركزي كه نطفه اصلي شهرهاي جديد ميتواند باشد. بافت قديم تهران و بسياري از شهرهاي بزرگ كشور، سرشار از هويت معماري است. اين الگوهايي كه در مناطق بسيار ارزشمند زمينهاي شهري قرار دارند، ميتوانند بهتدريج بر عرصه عمومي شهرها تاثير بگذارند و پس از افول جريان سرپناهسازي دوباره هويت شهرها را متجلي سازند. دوباره در آينده ما شاهد ظهور آثاري خواهيم بود كه مبتني بر منابع محيطي است.
سرپناهسازي
در مطالعات شهري، اولين و مهمترين نكته به جمعيت اختصاص دارد. هر برنامهريز شهري ابتدا به معادلات جمعيت توجه ميكند و سپس فضاها ، كاربريها و عملكردها را در يك محدوده فضاي شهري مورد بررسي قرار ميدهد. شايد در اين موضوع بسيار داراي اهميت باشد كه در جريان آمايش سرزمين، وزارتخانههايي مانند بهداشت هم به كمك بيايند. كنترل رشد جمعيت باعث ميشود كه جريان سرپناهسازي هرچه زودتر متوقف و عرصه براي ظهور معماريهاي عمومي فراهمتر شود. اگرنه سياستهاي شهرسازي همچنان درگير جرياني ميشوند كه در مواقع بحراني نميتواند كارايي داشته باشد؛ به عبارتي، جريان سرپناهسازي درست به مانند اين است كه براي عدهاي زلزلهزده سرپناهي فراهم كنيم؛ بدون آنكه به نيازهاي ديگر آنها توجه داشته باشيم.
اميد تازه
وزارت مسكن و شهرسازي، وزارت كشور و سازمان ميراث فرهنگي، 3 نهادي هستند كه در كنار شهرداريها ميتوانند بر جريان ساختوساز شهرها نظارت كنند. در طول سالهاي گذشته 3 نهاد اصلي مذكور به همراه شهرداريها حركتي تازه را آغاز كردند. حركتي تازه كه براساس آن مركز شهرهاي بزرگ كشور كه سرشار از معماري گذشته است، بهعنوان الگوهاي اصلي ساماندهي انتخاب و مورد توجه قرار گرفت. بر اين اساس ميتوان انتظار داشت كه علاوه بر ساماندهي بافتهاي مركزي شهرها، زمينه براي الگو برداري بخشهاي مختلف شهرها از اين الگو فراهم و بهگونهاي معماري گذشته بازيابي شود. هرچند نبايد انتظار داشت كه قالب و چهرهاصلي شهر يكباره تغيير كند. اما بهتدريج ميتوان منتظر اين اتفاق بود.
يکشنبه 5 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]