واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: سینمای ما- راستش را بخواهيد تا يک دقيقه قبل از اين مصاحبه تصوير مبهم و تا حدودي جانبدارانهاي نسبت به مصطفي زماني داشتم. او را بازيگري محبوب و سوار بر موج سريال «حضرت يوسف»(ع) در حال پولدار شدن و بستن قراردادهاي چندين ميليوني با تهيهکنندگان سينماي تجاري ميدانستم اما زماني که اين مصاحبه شروع شد و من پاي صحبتهاي او نشستم، تمام تصوراتم بههم ريخت. از نظر نگارنده مصطفي زماني يکي از متعهدترين و باسوادترين بازيگران سينماي ايران است که نهتنها پشت نقاب سريال «حضرت يوسف» پنهان نشده بلکه مرتب در حال شکستن کليشههاست.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
بعد از سريال حضرت يوسف (ع) و موفقيتي که براي شما بهعنوان يک بازيگر داشت، انتظار ميرفت شما را از اين پس در کارهاي تجاري ببينيم اما اينچنين نشد و الان من و شما داريم در لوکيشن جديد ترين فيلم حسن فتحي «کيفر» با هم صحبت ميکنيم. خبرهايي هم از حضور شما در فيلم فريدون جيراني به گوش ميرسد، ماجرا از چه قرار است؟
با حرف شما کاملا موافقم. شهرتي که سريال «حضرت يوسف» (ع) براي من به ارمغان آورد، ميتوانست تا مدتهاي طولاني حضورم را در سينماي تجاري ايران تضمين کند ولي از آنجايي که من هميشه سعي کردهام انساني واقعگرا و کمي هم نسبت به آينده کاريم حساس باشم، در انتخابهايم سعي کردم نقشهايي را انتخاب كنم يا با آدمهايي کار کنم که هم قدرت کار با بازيگريشان خيلي خوب است و هم ژانري را تجربه کنم که طرفدارانم و آنهايي که من را با سريال يوسف پيامبر ميشناسند، اين تفاوت در نقش را احساس کنند. از همه مهمتر اين متفاوت بودن در عمل است نه در حرف زدن.
پس بيشتر دوست داريد عمل کنيد تا حرف بزنيد؟
دقيقا چون بهنظرم در سينما اگر قرار است کاري صورت بگيرد در همان فرصتي كه جلوي دوربين هستي، امکان بروز آن وجود دارد. بعد از آن هر چقدر شما مصاحبه کنيد و حرف بزنيد که فلانجا قرار بود آنطور شود به نظر من فايدهاي ندارد.
در جشنواره امسال شما سه فيلم داريد...
چهار فيلم! ظاهرا از سريال «حضرت يوسف» هم قرار است نسخه سينمايياش به دفتر جشنواره ارائه شود.
خب اين براي يک بازيگر تازه کار تعداد بسيار خوبي است. کمي درباره هر کدام از اين کارها حرف ميزنيد؟
اواخر سريال «حضرت يوسف» بود که پيشنهاد بازي در فيلم «آل» را دريافت کردم. پيش از اين با نام بهرام بهراميان به دليل ساخت سريال «ساعت شني» آشنا بودم، تهيهکننده کار هم جناب معلم از منتقدان و روزنامهنگاران قديمي سينماي ايران بودند. همه اينها به علاوه فيلمنامه خوب و اعتبار تيم سازنده فيلم که همگي از من باتجربهتر بودند، سبب شد تا در اين فيلم بازي کنم. بعد از اين فيلم بود که پيشنهاد بازي در فيلم «مرا ببخش مادر» را دريافت کردم. تفاوت اصلي که اين فيلم با «آل» داشت، رفاقتي بودن و شناخت قبلي همه گروه از يکديگر بود. در اين فيلم هم نقش يک تروريست عرب را بازي ميکنم که در يک حادثه همسفر يک سرباز آمريکايي ميشود و در طول فيلم هم عربي صحبت ميکنم.
بهنظر من مهمترين ويژگي «مرا ببخش مادر» پيام جهاني آن است که مردم دنيا را فارغ از هر دين و نژاد به صلح و دوستي دعوت ميکند. بعد از آن هم به دعوت آقاي فتحي سر فيلم «کيفر» حاضر شدم. به نظر من آقاي فتحي يکي از بادانشترين کارگردانان سينماي ايران است که هيچ كدام از سوالهايتان را بدون جواب باقي نميگذارد. با افتخار ميگويم در همين مدت دو ماهي که در خدمت ايشان بودم هر روز چيزهاي جديد و تازهاي آموختم. علاوه بر آقاي فتحي سوژه فيلمنامه هم مرا جذب خود کرد. من در اينجا نقش جواني را بازي ميکنم که برادر بزرگترش بهدليل قتل در زندان است و خانواده ما تلاش ميکند رضايت اولياي دم را بگيرد. روزي که براي گرفتن پول ديه به بانک مراجعه ميکنم، چند سارق کيف حامل پول را از من ميدزدند و حالا بقيه ماجرا. لوکيشني را هم که الان آمديد همان صحنه زدن کيف است.
با اين خلاصه داستانهايي که گفتي به نظر ميرسد در هر کدام يک نقش ويژهاي را بازي ميکني. ميخواستم با اين مقدمه ملاکهايت را براي بازي در يک فيلم بدانم؟
خب مهمترين ملاک براي من کارگردان کار است. سعي ميکنم افرادي را انتخاب کنم که از اعتبار و دانش آنها بتوانم بيشترين استفاده را بکنم.
اگر يک کارگرداني کار اولش باشد چه؟
آن وقت فيلمنامه را ميخوانم، سعي ميکنم روي نقشم مسلط شوم و با کارگردان وارد بحث و گفتوگو ميشوم. بههر حال در اين بحثها افراد چيزهاي زيادي از يکديگر ميفهمند و معتقد هستم کارگردان توانا در همان صحبت و رفتارش توانا بودنش قابل تشخيص است. حتما لزومي ندارد شما فيلمهاي او را ببينيد.
در طول مصاحبه شما مرتب از عنوان فيلم خوب استفاده کرديد. واقعا فيلم خوب از نظر شما بايد چه ويژگيهايي داشته باشد؟
مهمترين ويژگياش ارتباط با اقشار مختلف جامعه است يعني اگر يک منتقد از ديدن فيلم لذت ميبرد، يک شهروند عادي هم بايد لذت ببرد. بعضي مواقع در اين روزنامهها و نشريات سينمايي ميخوانيم فيلم تجاري يا فيلم فرهنگي. من واقعا خودم متوجه اين تعابير نيستم، نميدانم وقتي ميگويند سينماي تجاري يعني چه؟ از نظر من فيلمي خوب است که گيشه خوبي داشته باشد و به همان اندازه شعور و درک مخاطب را بالا ببرد.
بدون تعارف روز اولي که مصطفي زماني وارد عالم سينما شد بهواسطه چهره و فيزيک ظاهرياش بود و به همين دليل در طول پخش سريال «حضرت يوسف» به تيتر يک برخي نشريات هم بدل شد. يک سوال را صادقانه از شما ميپرسم اگر امروز کارگرداني به سراغ شما بيايد با يک فيلمنامه خوب و بگويد من قرار است در اين فيلم چهره شما را بهم بريزم. حاضريد براي ايفاي آن نقش در آن فيلم بازي کنيد؟
صددرصد! همين الان که من و شما داريم با هم صحبت ميکنيم فيلمي را در نوبت اکران دارم بهنام «آل» که در اين فيلم از سکانس 60 به بعد چهره من دگرگون ميشود و در آخر فيلم تقريبا نابود ميشود. در همين کار «کيفر» هم مجبور شديم قسمتي از موهاي سرم را کاملا کچل کنيم و در فيلم آقاي جيراني هم نقش فردي را بازي ميکنم که چهرهاش دچار دگرگوني ميشود. همه اينها را کنار عکسهاي مجلات بگذاريد، فکر ميکنم جواب سوالتان را بگيريد چون اعتقاد دارم زيبايي يک نقش به فيزيک يک بازيگر نيست بلکه به ايفاي درست آن نقش است.
از منظري ديگر به همين بحث بازيگر تجاري ميپردازيم. اگر يک کارگردان مستقل (با شرايط سينماي ايران) بيايد پيش شما و بگويد يک فيلمنامه خوب دارم اما پول به اندازه دستمزد شما ندارم، حاضريد در آن فيلم حضور پيدا کنيد؟
من به سوال شما ميتوانم جواب اين چنيني بدهم. براي فيلم خوب پول خوب نميدهيد! راستش برايم دستمزد اهميت بسياري دارد ولي در حال حاضر معيار انتخابم، پول نيست. اين را هم صادقانه ميگويم در هيچ کدام از فيلمهايي که تا الان بازي کردم، سر قيمت با تهيهکننده چانه نزدم. اصلا به اين مساله فکر نکردم و شما ميتوانيد از دوستان من بپرسيد که هر وقت نه گفتم، به خاطر پول نبود بلکه مساله ديگري در ميان بود. بر اين باور هم هستم که پول در سينماي ايران با تاخيري به دست ميآيد اما نقش خوب خير! اگر نخواهم شعار دهم من صفحات خوب تاريخ را با پول عوض نميکنم.
از سه فيلمي که در جشنواره داريد، کدام يک را ديدهايد؟
واقعيت امر دوست دارم اول مردم فيلم را ببينند، نظرشان را بگويند که خوب بود يا نه چون من بازيم را مقابل دوربين کردهام و لذتش را هم بردهام اما هميشه يک هراس و نگراني از طرف مردم و منتقدان دارم که چه واکنشي به اين فيلم نشان خواهند داد.
چقدر پيگير نظر منتقدان هستيد؟
سعي ميکنم نظر تمامي منتقدان را بخوانم، منتقدان از زاويه ديدهاي مختلفي به ماجرا نگاه ميکنند اما بيشتر پيگير نظر منتقدي ميشوم که ببينم بدون هيچگونه کينه يا غرضي من را نقد ميکند. من بهعنوان يک بازيگر بهتر از هر کسي ميدانم که کجاي کارم عيب داشت و کجاي کارم خوب بود. تا اين حد که از تمام کارگرداناني که با من کار کردند، بپرسيد ميگويند بعضي مواقع به پيشنهاد خودم يک پلان را مجدد گرفتيم. اگر ببينم نظر منتقدي همسو با من است و عيب و نقيصه بازيام را بهدرستي ديده از اين پس در هنگام اکران فيلمهايم ميروم و جستوجو ميکنم فلان منتقد درباره بازي من چه چيزي نوشته. من از نقد صادقانه استقبال ميکنم.
برايم خيلي جالب است بدانم مصطفي زماني با اين طرز فکر چرا مدام با نشريات زرد مصاحبه ميکند؟
من يکبار در يکي از مصاحبههايم جملهاي را گفتم که خيليها ناراحت شدند و آن هم اين بود: «خيلي از بازيگران سوپراستار سينماي ايران مديون مجلات زردند. خيلي بد است که مجلات زرد را بکوبيم.» اين جمله را الان ميگويم، 10 سال ديگر هم ميگويم و تا آخر عمرم به آن تاکيد دارم. بسياري از فيلمهاي ما مديون مجلات زرد هستند. بهنظر من اين مجلات زرد سهم بسيار بزرگي در سينماي بدنه ايران دارند ولي به شرط اينکه تعادل را رعايت کنيم يعني نه مدام تيتر يک اين مجلات باشيم نه کاملا خودمان را کنار بکشيم. حالا که اين را پرسيدي يک چيز را هم بگويم، بنده از سريال يوسف پيامبر تا به امروز که جلوي شما نشستهام بهطور كلي چهار مصاحبه کردم که 60 هزار نسخه از آن بيرون آمد يعني برخلاف خيليها اصلا اهل مصاحبه نيستم.
امسال چهار فيلم در جشنواره داريد، سالهاي پيش حتما اين جشنواره را پيگيري ميکرديد. ميخواستم در پايان اگر خاطرهاي از جشنواره فجر داريد براي ما بگوييد.
حدود چهار سال پيش بود که من بليتهاي جشنواره را پيشخريد کرده بودم. در يکي از روزهاي نمايش که صف طولاني جلوي سينما بسته شده بود، همراه من نتوانست به ديدن آن فيلم بيايد و بليتش دست من ماند. من چون سرماي وحشتناک بيرون و اين حجم مشتاقان سينما را ميديدم، تصميم گرفتم بليت دوستم را به يکي از بچههاي بيرون بدهم اما تا پايم را بيرون گذاشتم مامور سينما با يک رفتار نامناسب آن بليت را پاره کرد. چيزي که من را ناراحت کرد پاره کردن بليت نبود بلکه عدم درک آن مامور از اشتياق جوانان خارج از سالن بود که هر سختي را تحمل ميکردند تا موفق شوند فيلم را ببينند. يادم ميآيد آن روز با يک غم عجيبي فيلم را در سالن تماشا کردم.
سخن آخر در مورد اولين حضورتان در جشنواره...
جشنواره فيلم فجر يکي از شيرينترين خاطرات دوران کودکيام تا به امروز است. امسال يک فرق اساسي با ساير سالها دارد و آن هم حضورم بهعنوان بازيگر در اين رويداد هنري است جشنواره فجر براي شخص من هميشه مهم بوده حتي اگر بازيهايم در اين رويداد ديده نشود، من چيزي را که دوست دارم، نميتوانم به هيچ بهانهاي از دست بدهم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]