واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: انـتـخـاب شـغـل در دنـيـاي امــروز
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: نگاهي به وبلاگها
اين روزها انتخاب شغل از گذشته خيلي سختتر شده است. اين مساله سه دليل دارد: يكي اينكه امروزه شغلهاي خيلي بيشتري نسبت به گذشته وجود دارد، دوم اينكه تعريف شغلهاي مختلف تغييرپذيرتر هستند و آخر اينكه سطح توقع خيلي بالا رفته است.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در وبلاگ "مديريت توسعه" به نشاني http://mahmodig.blogfa.com به برخي نكات جهت انتخاب شغل اشاره شده و آمده است: چه چيز واقعا برايتان اهميت دارد؟ چه چيز سر حوصلهتان ميآورد؟ چه كاري را آنقدر دوست داريد كه اگر برايش به شما دستمزد داده شود، احساس گناه ميكنيد؟ اين سوالات ميتواند به شما كمك كند يكي از مهمترين عناصر انتخاب شغل را پيدا كنيد؛ يعني ارزشها. ارزشهاي شما تكيهگاه احساسي كاري است كه انجام ميدهيد. در شغلهايي كه خوب نتيجه ميدهند معمولا بين ارزشهاي شخصي فرد و كاري كه انجام ميدهند، هماهنگي وجود دارد. جستجوي كارتان را با ارزيابي ارزشهايتان و نوشتن آنها با دقت و وضوح هرچه تمامتر، شروع كنيد.
مهارت چيزي است كه طريق انجام آن را ياد گرفتهايد. استعداد چيزي است كه با آن به دنيا آمدهايد. درك تفاوت بين اين دو اهميت بسياري دارد. ممكن است در كاري مهارت داشته باشيد اما برايتان جالب نباشد. اما اين احتمال وجود دارد كه اگر استعداد كاري را داريد، بين آن استعداد خاص و ارزشهايتان تطابق وجود داشته باشد. اين يعني شما از انجام كارهايي كه در آن استعداد داريد بسيار بيشتر لذت ميبريد تا كارهايي كه مهارت انجام آن را آموخته باشيد.
تعيين اولويتها؛ همه ما اولويتهاي خاصي در زندگي خود داريم. در برخورد خود با ديگران، در طرز فكر خود و تصميمگيريهايمان، در ارجحيت دادن به مفاهيم در مقابل انسانها يا برعكس و ميزان راحتي خود با ابهامات زندگي. براي خيلي از افراد، اين اولويتها در سطح ناخودآگاهشان عمل ميكند اما شديدا بر عملكرد ما با ديگران تاثير ميگذارد. شايد اين سوالها بتواند در فهم اين قضيه كمكتان كند: آيا خودتان را فردي شهودي ميدانيد؟ آيا رفت و آمدي هستيد يا دوست داريد بيشتر در خانه بمانيد؟ در رويارويي با تصميمگيريها، آيا به واقعيات تكيه ميكنيد يا احساساتتان؟ پاسخ شما به اين سوالات شما را به كاري كه بايد انجام دهيد نزديكتر ميكند.
تجربه؛ هيچ جايگزيني براي تجربه وجود ندارد، هرچه بيشتر بهتر است. ميتوان گفت تقريبا همه مشاغل از بيرون، متفاوت از درون آن به نظر ميرسند. اگر به تازگي وارد بازار كار شدهايد يا ميخواهيد شغلتان را تغيير دهيد، با افرادي صحبت كنيد كه در آن شغل دست دارند. شغلي در آن زمينه يا صنعت براي خود پيدا كنيد و مطمئن باشيد هماني خواهيد بود كه هميشه ميخواستيد و به هيچ وجه فقط به يك تجربه كاري تكيه نكنيد. تا آن جا كه ميتوانيد در زمينه كاري خود، تجربه بيندوزيد. با تجربه خواهيد فهميد كه كاري به دردتان ميخورد و با ارزشها و اولويتهايتان جور است يا نه.
تخصص اندوزي؛ در اين دنياي مملو از اطلاعات تكنيكي، فشار زيادي براي تخصصي كردن علوم يعني بيشتر و بيشتر دانستن در مورد يك رشته محدود است. اين خطرناك است، چون اين احتمال وجود دارد كه شديدا از رده خارج شويد. خيلي افراد كارشان را به اين علت از دست ميدهند كه بهتدريج ديدي كانوني نسبت به كس يا چيزي كه هستند و تواناييهايشان پيدا ميكنند. بحث قديميتخصص گرايي در مقابل كليگرايي اين روزها نامي تازه گرفته است: متخصص كليگرا. يعني كسي كه باوجود داشتن شماي كلي از كار، در زمينههاي مختلفي از آن تخصص پيدا كرده است. اين روزها سواد به اين گفته ميشود. اينكه تا ميتوانيد درمورد موضوعي كه دوست داريد در زمينه كاريتان اطلاعات جمع كنيد و مقصد و هدف آن رشته را دنبال كنيد.
انتخاب شغلي كه بتوانيد 110درصد به آن متعهد شويد؛ تعهد پايين و عملكرد متوسط اين روزها به هيچ وجه قابل قبول نيستند. مشكل اينجاست كه ممكن است زماني پي به مفهوم اين جمله ببريد كه ديگر از كار اخراج شده باشيد. پس چطور بايد خودتان را محافظت كنيد؟ اگر كاري را پيدا كنيد كه بتوانيد 11 درصد به آن متعهد شويد، هيچوقت با چنين مشكلي مواجه نخواهيد شد.
بنا كردن سبك زندگي براساس درآمدتان نه توقعاتتان؛ خيلي از شغلهايي كه اين روزها به دنبال نيروي كار است، وعده ميدهد كه طي دو سال حقوق ميليوني برايتان درست كند. مشكل اينجاست كه خيي از تازه واردان به آن كارها با اين ايده وارد آن كار ميشوند و خرج و مخارجشان را هم با همان ايده انجام ميدهند. يك راه بهتر براي شروع اين است كه درست از همان آغاز كار، سبك زندگيتان را طوري ساختاربندي كنيد كه بتوانيد 10 درصد از حقوقتان را هر ماه كنار بگذاريد. پسانداز عاقلانه هميشه يكي از بهترين راههاي پيشرفت بوده است.
تفاوت اينجا بين "جهت" و "برنامه" است. مورچه براي خود جهتي دارد اما برنامه ندارد. او ميداند كه به كجا ميخواهد برود و براي رسيدن به آنجا از هيچ تلاشي فروگذار نميكند. اما آن مورچه اين جهت را جايي ننوشته است فقط با اطمينان كامل ميداند كه جهت اصلي او به آن سمت است و بايد به آنجا برسد. جهت شغلي دنياي امروز هم به همين منوال است.
انتهاي پيام
يکشنبه 5 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]