واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: در جستجوي نور؛ خاطرات كوتاه از عمليات تفحص شهيدان در مناطق عملياتي از زبان جستجوگران پيكرهاي شهدا
خبرگزاري ايسكانيوز: پيكرهاي مطهر كبوتران خونين بال دفاع مقدس همزمان با سالروز شهادت رييس مكتب حضرت امام صادق(ع) تشييع مي شوند.
به گزارش روز چهارشنبه باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز"، در فكه كنار يكي از ارتفاعات تعدادي شهيد پيدا شدند كه يكي از آنها حالت جالبي داشت. او در حالي روي زمين افتاده بود كه دو دبه پلاستيكي 20 ليتري آب در دستان استخواني اش بود. يكي از دبه ها تركش خورده و سوراخ شده بود ولي دبه ديگر سالم و پر از آب بود در دبه را كه باز كرديم، با وجود اينكه حدود 12 سال از شهادت اين بسيجي سقا مي گذشت آب آن دبه بسيار گوارا و خنك مانده بود.
• نيمه شعبان سال 1369 بود گفتيم امروز به ياد امام زمان (عج) به دنبال عمليات تفحص مي رويم اما فايده نداشت. خيلي جستجو كرديم، پيش خود گفتيم يا امام زمان يعني مي شود بي نتيجه برگرديم، در همين حين چهار يا پنج شاخه گل شقايق را ديديم كه بر خلاف شقايق ها، كه تك تك مي رويند، آنها دسته اي روييده بودند. گفتيم حالا كه دستمان خالي است شقايق ها را مي چينيم و براي بچه ها مي بريم شقايق ها را كنديم، ديديم روي پيشاني يك شهيد روييده اند او نخستين شهيدي بود كه در تفحص پيدا كرديم شهيد مهدي منتظر قائم.
• آخرين روز سال امام علي "ع" بود به دوستان گفتم امروز آقا به ما عيدي خواهد داد. در زيارت عاشوراي آن روز هم متوسل شديم به منظور عالم، حضرت علي(ع)، همه بچه ها با اشك و گريه آقا را قسم كه اين شهيدان به عشق او به شهادت رسيده اند. از اميرالمومنين خواستيم تا شهيدي بيابيم. رفتيم پاي كار، همه از نشاط خاصي برخوردار بوديم مشغول كند و كاو شديم آن روز اولين شهيدي را كه يافتيم با مشخصات و هويت كامل پيدا شد نام كوچك او عشقعلي بود.
• پيكر يكي از شهدا به نام احمدزاده را كه بر اساس شواهد دوستانش پيدا كرده بوديم و هيچ پلاك و مدركي نداشت تحويل خانواده اش داديم مادر او با ديدن چند تكه استخوان، مات و مبهوت فقط مي گفت اين بچه من نيست حق هم داشت او در همان لحظات تكه پاره هاي لباس شهيد را مي جست كه ناگهان چيزي توجه اش را جلب كرد، دستانش را ميان استخوان ها برد و خودكار رنگ و رو رفته اي را در آورد با گوشه چادر، بدنه خودكار را پاك كرد. سريع مغزي خودكار را درآورد و تكه كاغذي را كه داخل بدنه آن لوله شده بود خارج ساخت اشك در چشمانش حلقه زد همه متعجب شده بودند كه چه شده، ديديم بر روي كاغذ لوله شده نام احمدزاده نوشته شد، مادر آن را بوسيد و گفت اين دست خط پسر من است اين پيكر پسرمه خودشه.
- دفتر اسناد و خاطرات مركز فرهنگي دفاع مقدس نشر يا زهرا - /02//120
چهارشنبه 1 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 263]