تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):توبه زيباست، ولى از جوان زيباتر .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819037446




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نفاق کپنهاگ


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: نفاق کپنهاگ به سال 1922می رویم. در يکي از دانشگاههاي آلمان اتفاق مهمي به وقوع پيوست. بسياري از دانشمندان برجسته دنيا براي شرکت در يک سخنراني در اين دانشگاه گرد هم آمده بودند که ستاره آنها نيلز بور بود. او در 36 سالگي به خاطر کار بي نظيرش درباره واکنش هاي درون اتم جايزه نوبل فيزيک را دريافت کرده بود. وي موقعيتي را يافته بود تا نظرياتش را براي فيزيکدانان ديگر بيان کند. در آن سخنراني همه به سختي سخنان نيلز بور را تحمل مي کردند که دليل عمده آن نحوه عجيب و غريب سخنران بود. او آهسته سخن مي گفت و من من مي کرد و کلمات آلماني را با لهجه غليظ دانمارکي بيان مي کرد و.....






به سال 1922می رویم. در يکي از دانشگاههاي آلمان اتفاق مهمي به وقوع پيوست. بسياري از دانشمندان برجسته دنيا براي شرکت در يک سخنراني در اين دانشگاه گرد هم آمده بودند که ستاره آنها نيلز بور بود. او در 36 سالگي به خاطر کار بي نظيرش درباره واکنش هاي درون اتم جايزه نوبل فيزيک را دريافت کرده بود. وي موقعيتي را يافته بود تا نظرياتش را براي فيزيکدانان ديگر بيان کند. در آن سخنراني همه به سختي سخنان نيلز بور را تحمل مي کردند که دليل عمده آن نحوه عجيب و غريب سخنران بود. او آهسته سخن مي گفت و من من مي کرد و کلمات آلماني را با لهجه غليظ دانمارکي بيان مي کرد و مردم به سختي سخنان وي را مي شنيدند. در نيمه هاي سخنراني کسي حرفهاي او را قطع کرد. مردي جوان دستش را بلند کرد و درحالي که همه با تعجب به او نگاه مي کردند گفت: آنچه که شما مي گوييد از نظر رياضي خطايي دارد. به این ترتیب نيلز بور تحت تاثير قرار گرفت و بحث مرد جوان را سازنده ديد و از وي خواست که بعد از ظهر با هم پياده روي کنند.اين مرد جوان ،ورنر هايزنبرگ، دانشجوي 20 ساله اي بود که استعداد درخشاني در رياضيات داشت و درباره فيزيک اتمي و نظريات نيلز بور مطالعه مي کرد و به فلسفه عشق مي ورزيد و بيشتر وقت آزاد خود را در طبيعت مي گذراند.اینها جزو علائق مشترک آن دو بود. طبيعت در آن دو براي کشف قوانين طبيعت شوري مي انگيخت.


کار نيلز بور در زمينه فيزيک اتمي آنقدر انقلابي بود که دانشمندان سراسر دنيا به کپنهاگ آمدند تا با اين نظريه جديد آشنا شوند. بور مهمانان را به يک کليساي معروف برد و آنان را از پلکان مارپيچ آن بالا برد تا به برج ساعت رسيدند تا بتوانند سازو کار ساعت کليسا را ببينند. بور مي خواست بگويد که کار اتم را نمي توان مانند ساعت پيش بيني کرد و براي بيان کارکرد آن به فرمول بندي جديدي از فیزیک نیاز مند هستیم.
در سال 1925 هايزنبرگ وارد عرصه شد و به دانمارک رفت تا به سمت دستيار نيلز بور مشغول به کار شود . چيزي نگذشت که وی بهترين دوست بور شد.آن دو در تحقيقاتشان در کپنهاگ دريافتند که الکترون براي رفتن از مداري به مدار ديگر جهشهايي ثابت دارد و هنگام جهش انرژي ساطع مي کند. هايزنبرگ براي بيان اين جهشها و قوانين حاکم بر آنها موفق به فرمول بندي مکانيک کوانتومي شد. رابطه نزديک اين دو فيزيکدان، فيزيک را متحول کرده بود. آن دو به ارتفاعات آلپ مي رفتند و با هم اسکي مي کردند و در مکالماتشان اعماق اتم را مي کاويدند. موفقيت هاي هایزنبرگ برای او موقعیت های حساسی را به وجود آورد و باعث شد که در دانشگاه لایپنیتز آلمان به کرسی استادی برسد و در 26 سالگی جوانترین استاد دانشگاه کشورش بشود. در این سالها آن دو از هم دور بودند ولی روابطشان هم چنان مستحکم باقی ماند. در دسامبر 1928 بور نامه ای به هایزنبرگ نوشت که گویای محبت و احترام وی نسبت به هایزنبرگ است. از این نامه نگاری ها بین آن دو بسیار صورت می گرفت و نشان می داد که هايزنبرگ نیز یک احساس محبت و احترام عمیق نسبت به بور داشته است. در حقیقت بور برای هايزنبرگ مانند پدر و معلم بود.





تا اینکه در سال 1932 هايزنبرگ به خاطر سهم عظیمی که در شناخت اتم داشت، موفق شد جایزه نوبل فیزیک را دریافت کند و بور این چنین برای او پیام تبریک فرستاد :" به تو جایزه نوبل دادند و این یکی از شادی بخش ترین لحظات زندگی من است که باعث می شود با رضایت و اطمینان خاطر به گذشته و آینده نگاه کنم".
سال 1933، هیتلر در آلمان به قدرت می رسد و قدرت سیاسی با قدرت اتم همزمان می شود که باعث جدایی هايزنبرگ و بور نیز شد.هايزنبرگ به خطر هیتلر پی برده بود و به یکی از دوستان نزدیکش گفت که من این مرد را از مونیخ می شناسم. در این سالها بسیاری از همکاران مهم علمی هايزنبرگ مجبور به ترک کشورشان شدند چون نازی ها به فیزیک نوین و دانشمندان آن که در راس آنها انیشتین قرار داشت، حمله کردند و به فیزیک نوین ، فیزیک شریر می گفتند.از 32 فیزیکدان آلمانی برنده جایزه نوبل 28 نفر خاک آلمان را ترک گفته بودند و هايزنبرگ کم کم داشت تنها میشد. اما وی و چند نفر دیگر در آلمان ماندند. وی در نامه ای به بور می گوید:" به سبب آنچه که اکنون در این کشور رخ داده است، درباره شما احساس ناراحتی وجدان می کنم". هايزنبرگ با اینکه مخالف نازی ها بود به امید آنکه در ساختن آینده ای بهتر برای کشورش سهمی داشته باشد، در آلمان ماند.








وی باید از قوانین نازی ها طبعیت می کرد و نباید هیچ نامی از دانشمندان ضد نازی ببرد و با آنها ارتباط داشته باشد. نازی ها فهمیده بودند هایزنبرگ برای آنها سودمند است. وی نازی شناخته نمی شد ولی انسان وطن پرستی بود وعقیده داشت تحت هر شرایطی باید در پیشرفت وطنش سهیم باشد. او شروط نازی ها را پذیرفت تا به تدریس فیزیک در کشورش ادامه دهد. این کار باعث شد که به نظر برسد به دوستان قدیمی اش پشت کرده است و همین بین او و بور اختلاف انداخت .در خانه بور نیز نخستین نشانه های عداوت با هایزنبرگ بروز کرده بود.البته نه از طرف بور بلکه از طرف همسر بور، ماگریتا. او می گفت که امکان ندارد کسی در آلمان بماند و شرفش را حفظ کند.

تا اینکه در آلمان اتفاقی دور از انتظار رخ داد. ماه ها قبل از آغاز جنگ نخستین گامها برای ساخت سلاح هسته ای برداشته شد. بدین صورت که اورانیوم را با یک ذره تازه کشف شده بمباران کردند و اتم اورانیوم شکافته شد. بور با شنیدن این خبر گفت که این احتملا کلید آزاد سازی انرژی ای بود که میدانستم درون هسته اتم وجود دارد. این کشف مهم در آغاز جنگ جهانی دوم رخ داد و عواقب خطرناکی داشت. در سال 1939 هایزنبرگ نامه ای به بور نوشت و می ترسید آخرین نامه اش باشد. این نامه باید مخفیانه از آلمان بیرون برده می شد. وی نوشت که: " بور عزیز، میدانی که این جنگ چه قدر مرا غمگین می کند. نمیدانم که آیا دوباره همدیگر را ملاقات خواهیم کرد یا نه.به خاطر تمام چیزهایی که به من آموختی از تو تشکر می کنم".
در همان سال هایزنبرگ از طرف هیتلر ماموریت یافت که در یک کارخانه اسلحه سازی درباره انرژی اتمی تحقیق کند. در حقیقت او دریافت که مجبور شده است که ساخت سلاح اتمی را بررسی کند. وی پس چند ماه گزارشی هراس انگیز به نازی ها ارائه داد که، ساخت سلاح اتمی امکان پذیر است ولی بسیار دشوار خواهد بود و جزئیات فنی آن مشخص نیست.این طور به نظر میرسید که هایزنبرگ آماده است که به ساخت سلاح اتمی کمک کند.پس از تسلیم شدن دولت دانمارک در برابر ارتش آلمان ،قرار شد برای ساخت بمب بور نیز همکاری کند، ولی وی سرباز زد.

در سال 1941 هایزنبرگ وارد موسسه بور در دانمارک شد. این عمل میتوانست باعث تجدید دیدار مسرت بخش برای آن دو شود. ولی جنگ همه چیز را عوض کرده بود. هایزنبرگ را نازی ها فرستاده بودند تا پیام انها را ترویج کند. او نماینده فرهنگ و علوم آلمان بود و قرار بود از شهرتش برای کشاندن مردم برای سخنرانی ها استفاده کند و برای نازی ها تبلیغ کند. وی می گفت که آلمان ها در جنگ حتما پیروز خواهند شد و این خشم بور را برانگیخته بود. هایزنبرگ مجبور بود که این حرفها را در جمع بزند به نحوی که تبلیغاتی باشد. البته بور به دو پهلو بودن حرفهای هایزنبرگ پی نبرد. در آن دیدار هایزنبرگ با بور درباره ساخت سلاح اتمی نیز به طور محرمانه گفتگو کرد. او می خواست بداند نظر بور در این باره چیست و در این گفتگو ها بود که بیان کرد که آلمان در حال ساخت سلاح اتمی است. بور از اینکه ممکن است هایزنبرگ نیز درگیر این برنامه باشد، شوکه شده بود و جوابی نداد و نخواست که در این باره صحبت بکند.
این ملاقات باعث شد که بور برای بریتانیا پیام هشدار بفرستد و آنها را متوجه خطر آلمان سازد. پس از آن وی نامه ای محرمانه دریافت کرد و فهمید که آنها نیز در حال ساخت سلاح هسته ای هستند،ولی مشکلی دارند که بور می تواند آن را برطرف کند و به او گفتند که دانمارک را ترک کند و به انگلستان بیاید. ولی وی حاضر به این کار نشد. تا اینکه اخطاری را دریافت کرد و فهمید که نازی ها نقشه های وحشتناکی در سر دارند. بنابراین اماده شد تا با خانواده اش دانمارک را ترک کند. سفر وی بسیار خطرناک بود. نیمه های شب با قایق به سوئد رفت و سپس در هواپیمایی پنهان شد و به انگلستان رفت و پذیرفت که به امریکا برود و در ساخت سلاح اتمی به متفقین کمک کند.

در حالی که بور به آمریکا رفته بود، در آلمان وزیر سلاح نازی ها به هایزنبرگ گفت که باید در موئد مقرر بمب اتمی را بسازند.هایزنبرگ در جواب گفت که مهندسان و فیزکدانان لازم برای این کار را نداریم. این کار هزینه و زمان لازم زیادی را مطلبد و بدین گونه نازی ها را از ساخت سلاح اتمی منصرف ساخت.
تا اینکه در 6 اوت 1944 قدرت مخرب بمب اتم در هیروشیما به کار گرفته شد. هایزنبرگ و گروه تحقیقاتی اش دستگیر شده بودند و خبر انفجار بمب را در زندان شنیدند.آنها شوکه شده بودند.
پس از پایان جنگ،خیلی از دوستان هایزنبرگ از او دوری می جستند.گویی وی کسی است که مردم را در آلمان زندانی کرده و بمب اتمی ساخته بود. آنچه که برای هایزنبرگ اهمیت داشت این بود که می خواست بداند بور درباره او چه نظری دارد.بور علاقه داشت که دوباره دوستی آنها از سر گرفته شود. وی پس از 6 سال در اولین نامه به هایزنبرگ نوشت که: امیدوارم همکاری ما از سر گرفته شود و شاهد روزهای شادتری باشیم. هایزنبرگ از دریافت این نامه خوشحال شد. او علاقه داشت که سوءتفاهم بین آن دو از بین برود.
اما بعد از مدتی نظر دنیا نسبت به هایزنبرگ تغییر کرد. کتابی به چاپ رسیده بود که در آن به نقش هایزنبرگ در منصرف ساختن نازی ها از ساختن سلاح اتمی اشاره شده بود.بعد ها خود هایزنبرگ به نویسنده کتاب نامه ای نوشت ومطالب آن را تائید کرد. آخرین دیدار این دو فیزیکدان در سال 1961 در مراسم دریافت جایزه نوبل بود.بور بیمار بود و علاقه ای هم به مرور گذشته نداشت.از طرفی هایزنبرگ می خواست که هم چیز روشن شود. بور آن روز به وی گفت که فردا با هم صحبت می کنیم. ولی شب هنگام حالش وخیم شد و مجبور شد به دانمارک برگردد و مکالمه ای که هایزنبرگ انتظارش را می کشید هرگز رخ نداد.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن