واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: كابوس اينترنتي
آثار نوجوانان- دوچرخه:
داستاني از ساحل اسماعيلي، خبرنگار جوان از تهران و يادداشتي بر آن از جعفر توزندهجاني، مسئول بخش داستانهاي نوجوانان «دوچرخه».
ديشب تا خود صبح داشتم كابوس ميديدم. خواب ديدم هرچه ميكنم نميتوانم وبلاگم را به روز كنم. بعد ديدم كه ارتباطم قطع ميشود. سعي ميكنم دوباره متصل شوم. بيب بيب بيب! خط اشغال است. دوباره تلاش ميكنم.انگار در نام و رمز ورود اشكالي پيش آمده. به ياد مبلغ سرسام آور قبض تلفن ماه پيش ميافتم. يكهو برق ميرود! فريادم به هوا بلند ميشود. تصميم ميگيرم از لبتاپ براي وصل شدن استفاده كنم. اما... اينكه لبتاپ من نيست! بي خيال. در تاريكي، بدون برق روشنش ميكنم و يك ارتباط با سيم ايجاد ميكنم. سيم كجاست؟ كورمال كورمال سيم تلفن را از پشت كامپيوتر جدا و به لبتاپ متصل ميكنم. عدم برقراري ارتباط. روي صفحه اخطار كمبود باتري ظاهر ميشود.
تصويرگري ازساناز رفيعي
لبتاپ هنگ ميكند؛ نور صفحه هر لحظه كمتر ميشود... ناگهان تمام اتاق پر ميشود از لبتاپ ها و كامپيوترهايي كه موقع وصل شدن هنگ كردهاند! سر و صداي وحشتناك بيب بيب بيب بيب...! ميخواهم فرار كنم؛ اما پاهايم گير ميكند. تمام زمين را سيمهاي برق و تلفن پوشانده. به سختي از بين سيمها ميدوم؛ اما به در نميرسم! صداي بوقهاي تلفن و اينترنت... ويروسها!
تقتقتق! دستم را كه به طرف دستگيره در جلو بردهام، عقب ميكشم. قبضهاي تلفن خشمگين پشت در تجمع كردهاند و در ميزنند!
تق...
در باز شده؛ خواهرم است. در نور طبيعي روز مثل احمقها پلك ميزنم.
ـ چقدر ميخوابي؟ يه ساعته دارم صدات ميكنم. پاشو بيا ببين اين كامپيوتر چهاش شده؟ نميتونم برم اينترنت. راستي اين همه سيم چيه كف اتاق؟!
ساحل اسماعيلي، خبرنگار جوان از تهران
يادداشت
كابوس اينترنتي داستاني است در باره اينترنت و مشكلات آن. گرچه اينترنت دنياي ما را دگرگون كرده، اما بدون دردسر هم نيست. عدم ارتباط، قطع شبكه، مشكلاتي كه نرمافزارها و سختافزارها به وجود ميآورند، گاه ميتواند همچون كابوسي دنياي ما را آشفته كنند.شخصيت اين داستان گرچه خواب ميبيند، اما خوابش عين واقعيت است.
اشكال در نام و رمز عبور، مبلغ سرسامآور قبض تلفن و مهمتر از همه گيركردن پاهاي او در سيمهايي كه زمين را پوشانده، همه و همه تصويري روشن از كابوسي است كه بسياري در زندگي واقعي با آن روبهرو هستند. اگرچه نويسنده از همان آغاز از دهان شخصيت داستان ميگويد كه دارد خواب ميبيند، اما همه چيز چنان واقعي است كه كاملاً باورپذير است. اين داستان كابوسي است كه گرچه از خواب شروع ميشود اما در بيداري هم ادامه پيدا ميكند. نگاه كنيد به جمله پاياني «نميتونم برم تو اينترنت، راستي اين همه سيم چيه كف اتاق؟»
سه شنبه 23 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]