واضح آرشیو وب فارسی:قدس: لطايف معنوي در ادعيه قرآني
* علي نعيم الدين خاني
طليعه
دعا، رمز گنجينه حقايق «دوست»، و سرچشمه زلال معنويت و شرافت حضرت اوست كه پرتو جمال و كمال الهي را براي «انسانِ» جوياي حقيقت به ارمغان مي آورد و طريق نيل به مقامات معنوي را هموار مي سازد و چه بسيار بزرگيها كه جز از رهگذر دعا دست يافتني نيست. در اين ميان، ادعيه شريف قرآني اهميت والايي دارند و معارف روح پرور و اسرار انسان سازي را به تلاوت كنندگان اين كتاب آسماني مي آموزند و كتاب هدايت آدمي به سوي بهترين هدف، استوارترين راه و شيرين ترين زندگي به شمار مي روند كه ثمره آن، نيل به سعادت دنيوي و اخروي است.
گفتني است، كه در بيش از 60 آيه، فرازهايي نوراني از دعاهاي قرآني را مشاهده مي كنيم كه اشارات تربيت كننده و دقايق معرفت بخشي را عرضه نموده اند. در اين مجال، با بياني ادبي كوشيده ايم تا به گوشه هايي از لطايف معنوي برخي از اين آيات همت گماريم.
از ديار قدسي نور
پروردگارا!انسان را بر سرير عزت و بزرگواري، تاج كرامت و شرافت عطا كردي و او را به خلعت «لقَد خَلَقْنَا الانسان في أَحسن تَقْويم» آراستي و از نور و روح خود بهره اي بي حساب دادي. نورانيت الهي اش را به روحانيت «و نفخت فيه من روحي» كمال بخشيدي و به صراحت «}ِنِي جاعل في الْأَرض خليفة» او را بر سرير شوكت و عظمت نشاندي و پادشاهي ملك و ملكوت را به او ارزاني داشتي و به نشان خليفة اللهي مفتخر نمودي تا پس از نزول از ملا اعلا و فرود در ظلمت سراي عالم ملك، قدر و منزلت نوراني خويش را فراموش نكند و پيوسته از پيشگاه ربوبي خواستار سيادت و اميري در سراي ظاهر و باطن باشد و سليمان وار زبان به دعا بگشايد كه: «پروردگارا!مرا ببخش و حكومتي به من ارزاني دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد. همانا اين تويي كه بسيار بخشنده اي ».
آري، انسان از ديار قدسي نور آمده و به سوي سرچشمه زلال نور نيز مي بايد رهسپار شود و اوج عزت و كرامت خويش را تنها بايد از پروردگاري مسألت نمايد كه سر رشته خير و سعادت به دستان كريمانه اوست؛ « بارالها!]اي[صاحب فرمانروايي!به هر كه خواهي حكومت مي دهي و از هر كه خواهي باز مي ستاني، و هر كه را خواهي عزت مي بخشي و هر كه را خواهي خوار مي كني، ]سر رشته[همه خيرات به دست تواست و تو بر هر كاري توانايي.»
به سوي سراچه ظلمت
آن زمان كه ابليس، شيطان رانده شده درگاه الهي، از سجده بر آدم صفي ا...(ع) متكبرانه سر پيچيد و قصد اغوا و گمراهي انسان را نمود، بساط ظلمت گسترده شد و عرصه ابتلا و آزمايش عيان گشت. هجوم سپاه نفس، ابرهاي تيره و تار غفلت را در فضاي وجود انسان پراكنده ساخت و اولين شب ديجور شيطاني، آسمان نورافشان ضمير آدمي را به غروبي اندوهناك كشاند و دست تقدير الهي، انسان را به سوي سراچه تاريك و پست طبيعت روانه ساخت كه: « سپس او را به پست ترين دركات بازگردانديم.»
و اين سان، نغمه سوزناك توبه اي نصوح در محراب هستي طنين افكند و نداي « ذكر دمادم آدمي شد تا آنكه به بركت الطاف رحماني و در پرتو صبري جميل، به سرمنزل مقصود بار يابد و از دوزخ خسران به بهشت ايمان رجعت نمايد.
در غفلتكده ناسوت
و اين گونه بود كه انسان، از بهشت عدن الهي به دوزخ غفلت گستر ناسوتي گام نهاد و از رهگذر عقل و نفس، طريق شكر و كفران فراسويش گشوده شد كه: «همانا ما راه را به او نشان داديم، يا سپاسگزار است و يا كفران ]مي كند[.» از اين رو، در نشيب چاه ظلماني طبيعت، يوسف وار زبان به دعا گشود و در حضيض ناسوت چنين نجوا نمود كه: « پروردگار ما!عذاب جهنم را از ما بگردان كه عذابش سخت و دائمي است.»
عزيزا!ما را آموختي تا رمز رهايي را در دوري از شرك و هواپرستي بجوييم و مفتاح توحيد را در وارستگي از جاه و مقام دنيوي و تسليم خالصانه به همراه اولياي درگاه ربوبي بدانيم كه: « پروردگارا!من به خود ستم كردم و اينك با سليمان تسليم خداوند، پروردگار جهانيان شدم.» آري، رمز آزادي از اسارت ماديت و جاذبه هاي فريبنده نفسانيات را تمسك به دستگيره صداقت و ياري جستن از انفاس حيات بخش كاملان وادي ولايت معرفي نمودي: « پروردگارا!مرا در هر كاري به درستي وارد كن و به درستي خارج ساز، و از جانب خود برايم حجتي ياري بخش پديد آور.»
بارالها!ايمان را طريق مستقيم رهايي از آتش سوزنده دوزخ قرار دادي و مؤمنان كوي ات را از حرارت جهنم و خشم و غضب مصون داشتي و در قلعه ولايي «لا }له }لا ا...» معتكفان حريمت را از عذاب سوزان جهالت و حيوانيت امان بخشيدي؛ « پروردگارا!اين عذاب را از ما دور كن كه ما ]اينك [مؤمنيم.»
كريما!در هجوم ضلالت بخش شهوت و نخوت شيطاني، آواي «رب اعوذ بك من همزات الشياطين» را رطب اللسان خويش ساخته ام تا در غفلتكده ناسوت از دام فريباي شياطين جن و انس رهايم كني و به بركت ابر باران زاي عنايت و نسيم بهاري رحمتت، شكوفه هاي رشد و كمال را بر شجره خشكيده وجودم بنشاني؛» پروردگارا!ما را از جانب خود رحمتي عطا كن و در كارمان براي ما رشد و تعالي فراهم ساز.» در هجوم عصيان و نسيان كه بوستان ايمان انسان به تاراج رفته و در هجمه شراره هاي خشم و شهوت كه گلشن فطرت آدمي به تلي سوخته مبدل گشته، زبان انابه مي گشاييم و در پرتو نور اميد به «رَوْحِ الله»، به سوي پروردگار خويش باز مي گرديم و فلاح و صلاح را از پيشگاه ربوبي اش مسألت مي نماييم؛ « اميد است كه پروردگارمان بهتر از آن را به ما عوض دهد؛ ]زيرا[ما به پروردگارمان مشتاقيم.»
بهشت امنيت و هدايت
محبوبا!اينك كه به بركت درخشش نور عالم گستر اسلام ناب، فروغ هدايت و معنويت بر فضاي جامعه ما پرتو افكنده و نداي ايمان در جاي جاي اين مرز و بوم طنين انداز شده، به سوي تو روي مي آوريم و به شكرانه اين تفضل بيكران، بر آستان ربوبي ات سر سجود مي ساييم و در مسير اطاعت و بندگي، از زبان دل مي خوانيم: «شنيديم و اطاعت كرديم. بارالها!آمرزش تو را خواهانيم و باز گشت به سوي توست.»
پس به ميمنت اين توفيق رباني و استماع آواي هدايت بخش مناديان رحماني، بر ما منت نه و قلب ما نيازمندانِ روح ايمان را از زنگار شرك و شك بزدا و از آلايش سراچه خاك، پاك نما و شايستگي آن عطا كن كه همراه ابرار حريم ولايي ات به موت از خواهشهاي نفساني نايل آييم؛ «پروردگارا!همانا ما صداي منادي ]توحيد [ را شنيديم كه به ايمان دعوت مي كرد ]و مي گفت:[به پروردگارتان ايمان بياوريد، پس ايمان آورديم. بارالها!پس گناهان ما را ببخش و بديهايمان را پوشيده دار و ما را با نيكان بميران.»
عزيزا!در طي اين صراط پر فراز و نشيب كه دشمني سوگندخورده بر آن آرميده و به كمين بندگان تو نشسته، ما را به خلعت «مخلَصين» مفتخر نما و صدف جواني ما را به گوهر جوانمردي و پرهيزكاري بياراي و صبر و ثبات در اين طريق حميد را زيور گامهاي سلوكمان ساز و جهاد اكبرمان را به حماسه و مجاهدت با ظالمان و معاندان، كمال بخش؛ « پروردگارا!بر ما شكيبايي ببار، و قدمهايمان را استوار ساز، و بر قوم كافر پيروزمان گردان.»
ذكر دمادم شيفتگان معنويت آن است كه در دنيا و آخرت با صالحان و تقواپيشگان، همنشين، و با اهل ولايت همدل و همراه باشند تا به نور معرفت و بصيرت آراسته شوند و از عذاب شهوات امان يابند و طعم هدايت و امنيت معنوي را در قلعه بهشتي ولايت بچشند. از اين رو، زبان حال و قال خويشتن را چنين مترنم مي سازند كه: « پروردگارا!ما را در دنيا نيكي و در آخرت نيكي عطا كن و ما را از آتش نگاه دار.»
اي آرامش بخش دلها!اين ارادت و نياز صادقانه را از ما بپذير كه تويي شنواي سخن ذاكران و داناي حال نيازمندان؛ « پروردگارا!از ما بپذير، كه تنها تو شنوا و دانايي.» كريما!اينك كه سررشته «خير» به دست تو است، قلوب ما را از هر لغزشي مصون دار و به نور ايمان و بصيرت روشني ده و در بحر بيكران بخشش و رحمتت مستغرق ساز؛ « بارالها!دلهاي ما را پس از آنكه هدايتمان كردي، ملغزان و ما را از نزد خويش رحمتي بخشاي كه همانا تو بخشايشگري.»
بارالها!اهل و عيال ما را به نور حقيقت و طهارت، اهليت بخش و فرزنداني پاك طينت ارزاني مان دار كه زبان به ثناي تو گشايند و قدم بر صراط مستقيم تو بنهند و جان بشريت را با ثمرات طيب معنوي خود حياتي ملكوتي بخشند. پس اي شنواي دعا و عطاكننده بي منت!« بارالها!از جانب خود فرزندي پاك عطايم كن كه تو شنواي دعايي.»
فروغ اخوت و معنويت
رئوفا !آسمان زندگي ام را به ستارگان برادران دلسوز ايماني و دوستان خيرخواه ديني زينت بخشيدي و باب اخوت و همدلي را فراسوي دلهايمان گشودي. پس به هدايت «و أَما بنعمة ربك فحدث » حديث نعمت مي سرايم و از پيشگاه كريمانه ات مي طلبم تا ريسمان اخوت را به حلقه دلهايمان گره زني و قلوبمان را از احسان و دوستي نسبت به بندگان خويش سرشار نمايي و محبت به مؤمنانت را زيب و زيور كاشانه قلبهايمان سازي و اين نجواي خالصانه ما را به اجابت رساني كه: « پروردگارا!بيامرز براي ما و براي برادران ما؛ آنان كه پيشي گرفتند ما را به ايمان و نگذار در دل هاي ما كينه اي براي آنان كه ايمان آوردند. پروردگارا!همانا تويي نوازنده مهربان.»
پس اينك كه ما را بر سر سفره وحدت و همدلي نشانده اي، مائده بهشتي عشق و طهارت را از ما دلدادگان آسمان معنا دريغ مدار و حب به جمال با كمال خويش را روزي مان قرار ده تا به سيرت مقربان درگاهت نايل آييم و در سراچه زميني دنيا، از مواهب آسماني كتابت بهره مند گرديم و به آسايش و شادماني راستين در دنيا و آخرت دست يابيم و حريم بي نشانت را در نشانه هاي پنهان و آشكارت بجوييم؛ « پروردگارا!بفرست بر ما خوان خوراكي از آسمان كه عيدي باشد براي آغاز ما و انجام ما، و آيتي از تو، و روزي ده به ما و تويي بهترين روزي دهندگان.»
رحيما!ما را از مائده قرآني ات بچشان تا از رهگذر اين طعام معنوي، چشمان بصيرتمان به شهود حقايق جهان و عرفان به عظايم انسان روشن شود و آسمان قلبمان به مهتاب نوراني هدايتت آراسته گردد. نواي «ربنا آمنا فَاكتبنا مع الشاهدين» رطب اللسان كساني است كه از صهباي ايمان به پروردگار خويش سرمست شده و به منقبت قدسي «عين ا...» واصل گشته اند و شاهد حقايق قرآن و ناظر اعمال مردمان اند و در پرتو عبوديت عارفانه و عاشقانه به شرافت اكمال و اتمام باريافته اند و چنين زبان به دعا گشوده اند كه: «پروردگارا!نورمان را براي ما به كمال رسان و ما را بيامرز كه بي ترديد تو بر هر چيزي توانايي.»
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 189]