واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: کابوس تاریخ در قاموس سینما
حسن فتحی در دومین اثر سینماییاش «پستچی سه بار در نمیزند» نشان داد که فقط سریالساز خوبی نیست و توانمندیاش در سینما چیزی کمتر از تلویزیون ندارد.
اگرچه اولین فیلم سینمایی او ازدواج به سبک ایرانی چندان با سبک و سیاق او در فیلمسازی همسو نبود و نظر منتقدان را هم به خود جلب نکرد، اما در پستچی سه بار در نمیزند او هوشمندی خود را به رخ مخاطبان و منتقدان کشید و داستانی را با زبان سینمایی خود به تصویر کشید که میتواند نقطه عطفی در کارنامه سینماییاش در کنار کارنامه درخشان تلویزیونیاش باشد. ۳ ویژگی عمده به عنوان عناصر اصلی کار فتحی در سریال سازی وجود دارد که در این فیلم نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
عناصری که سینمای فتحی را میسازد و امضای او را پای آثارش برملا میکند؛ علاقه به تاریخ و تاریخگرایی، دیالوگپردازیهای فاخر و شخصیتپردازی محکم که هر سه اینها در پستچی سه بار در نمیزند برجسته شده است و در ترکیبی متوازن با هم پیش میرود. فیلم سه مقطع تاریخی معاصر یعنی دوره قاجار، پهلوی و جامعه امروز را در یک روایت مشترک و درهم تنیده به تصویر میکشد که هر کدام از آنان اگرچه داستانی مستقل دارد، در ذیل برخی مفاهیم مشترک چه به لحاظ فرمی و چه از نظر داستانی به هم وصل میشوند و از یک درد مشترک سخن میگویند. دردی که برخاسته تاریخ معاصر ایران است و هر کدام از این روایتهای اپیزودیک را در نهایت همچون قطعات یک پازل به هم وصل میکند تا تصویری کلی و جامعتر از تاریخ معاصر را ترسیم کند.
اساسا نگاه فتحی به تاریخ، ناظر بر تاریخ معاصر است و از این حیث میتوان او را با مرحوم علی حاتمی مقایسه کرد. ضمن اینکه توجه جدی و تاکید او بر دیالوگپردازیهای فاخر و قصارگونه که زبان هر دوره را در ساحت زیباشناختی و موزون به تصویر میکشد آثار او را به زبان سینمایی علی حاتمی نزدیک میکند و شاید بتوان او را ادامه دهنده سینمای حاتمی دانست. ضمن اینکه او بازی خوبی از نقشآفرینانش میگیرد و به شخصیتهایی که خلق میکند عمق میبخشد. مثلا به بازی متفاوت امیر جعفری در این فیلم و سریال میوه ممنوعه توجه کنید که تواناییهای این بازیگر را در قالبی غیر از طنز به اثبات رسانده است، همچنین بازی رویا تیموریان و حسین یاری در شب دهم، شهاب حسینی در مدار صفر درجه، مهدی هاشمی در اشکها و لبخندها و البته علی نصیریان در میوه ممنوعه، ضمن اینکه نمیتوان از بازی خوب پانتهآ بهرام در پستچی هم بسادگی گذشت.
فتحی بدرستی از خلاقیت بازیگرانش متناسب با نقش و فیلمنامه استفاده میکند و همواره قابلیتهای تجربه نشده و دیده نشده آنها را برجسته ساخته و به نمایش میگذارد. پانتهآ بهرام در پستچی سه بار در نمیزند یکی از ماندگارترین نقشهای یک زن صیغهای را بازی کرده است که تا سالها در ذهن میماند. همچنین بازی امیر جعفری در نقش یک جاهل کلاه مخملی با دیالوگگوییهای زیبایی که دارد یکی از شیرینترین کاراکترهای جاهلی را در سینمای ایران به ثبت رسانده است که قطعا نقطه عطفی در کارنامه حرفهای خود او نیز محسوب میشود.
فتحی در نوع روایت سینمایی خود از تاریخ نیز با علی حاتمی قابل مقایسه است؛ بدین معنی که هر دو تاریخ را به روایت خود و با زبان هنر و سینما به تصویر میکشند و ضمن وفاداری به تاریخ، از تخیلات و خلاقیتهای هنری خود نیز در این باز آفرینی استفاده میکنند. فتحی در مجموعه کارهایی هم که برای تلویزیون انجام داده و درونمایه تاریخی داشتهاند، همین شیوه را داشته است. در واقع او بیش از آنکه به جزییات واقعه تاریخی بپردازند سعی میکند از روح تاریخی زمان در داستانپردازی خود استفاده کند و اتفاقا به دلیل مهارتی که در قصهگویی دارد زبان تاریخ را به زبان سینما نزدیک کرده و در هم میآمیزد و موقعیتی دلنشین از ترکیب سینما و تاریخ میآفریند که بخش عمدهای از لذت تماشای پستچی سه بار در نمیزند در همین راز نهفته است. توجه فتحی به تاریخ تا نشانهشناسی اشیاء و ابزار قدیمی گسترش مییابد و او سعی میکند به شکل دراماتیکی از آنها در روایت قصه خود استفاده کند.
مثلا به ۳ ابزار دفاعی شمشیر، چاقو و اسلحه در پستچی سه بار در نمیزند توجه کنید که هر کدام در یک دوره تاریخی به دست شخصیت اصلی قصه است تا وضعیت تمدنی آن دوره را بازنمایی کند. در واقع او به کارکرد مشترک این ابزارها در دورههای مختلف تاریخی میپردازد و تفاوت این دورهها را از این طریق نشانهشناسی میکند. ضمن اینکه این تمهید میتواند بار مفهومی گستردهتری هم داشته باشد و نوعی انسانشناسی تاریخی را به تصویر میکشد که در آن اگرچه زیست جهان آدمی تغییر کرده است اما خصایص مشترک انسانی همچون خطی ممتد ادامه دارد. این گزاره نه فقط در آن مورد خاص که در بسیاری دیگر از تجربههای بشری نیز مصداق دارد. حرص و طمع، ظلم، فساد، خشونت و بسیاری از خصلتهای انسانی فراتر از موقعیت تاریخی آدمها در هر یک از ۳ قصه به چشم میخورد و حقیقت انسان را در بستر تاریخ بازنمایی میکند.
یکی از ویژگیهایی که در آثار حسن فتحی برجسته است، نقش زن و تصویری است که او از موقعیت زنان ترسیم میکندیکی دیگر از ویژگیهایی که در آثار حسن فتحی برجسته است، نقش زن و تصویری است که او از موقعیت زنان ترسیم میکند. زنان در آثار فتحی، نقش برجستهای دارند و بسیاری از تعلیقهای قصه و موقعیتهای داستانی مبتنی بر کنش آنها شکل میگیرد. در پستچی سه بار در نمیزند، در برابر سه مردی که در داستان میبینیم ۴ زن حضور دارند و همین خود گواه بر این مدعاست اما تصویری که از زن در این فیلم میبینیم، شبیه به زنانی است که صادق هدایت در آثارش تصویر میکند. در پستچی سه بار در نمیزند مخاطب با تصویری دوگانه از زن روبهرو میشود که در عین فریبکاری و کینهای که نسبت به مردان دارند خود نیز نمادی از ظلم تاریخی مردان به زنان هستند.
زنانی که استقلال و آزادیشان در چنبره ساختاری مردسالارانه محدود شده است و در واقع به اسارت آنان در آمدهاند. همه این زنان به نوعی در پی رهایی از چنگال مردانی هستند که آنان را به اسارت خود درآوردهاند. تلاش آنان برای رهایی از سلطه مردان در واقع تصویری از جهاد تاریخی زنان را برای خروج از تاریخ مذکر به نمایش میگذارد که البته همچنان در این تقدیر تاریخی دست و پا میزنند و راهی سخت در پیش دارند. همه این زنان نه فقط به لحاظ اجتماعی که به لحاظ فردی و روانی نیز دچار سرخوردگی هستند؛ یکی در حسرت مادر شدن و دیگری در فراق معشوق میسوزد. چهره خواستههای آنان نیز با صورت واحد مردی ( محمدرضا فروتن ) ترسیم میشود تا از درد مشترک آنان پرده بردارد. در میان کاراکترهای قصه و میان این آدمهای بزرگ، کودکی هم به چشم میخورد که صورتی زخمی دارد.
گویی او تصویری از تاریخ معاصر ماست که همواره از حوادث زمانه زخمی بر صورت دارد که هنوز التیام نیافته است. او روح زمانه و ارابه تاریخ است که در جاده زمان میراند و به تکامل نمیرسد. گویی حسن فتحی، درد مشترک تاریخ معاصر ما را که در این سه دوره زمانی مشترک در وجود کودکی ترسیم میکند که بی گناه و معصوم، آماج بی خردی بزرگانی میشود که به تکامل و رشد این کودک نمیاندیشند و او همچنان در کودکی خویش باقی میماند. البته داستانی که فتحی در پستچی... تعریف میکند، آنقدر چند لایه و تاویلپذیر است که مفاهیم متعددی غیر از این تفسیر را میتوان از دل آن بیرون کشید و تاریخ را همچون مورخان گوناگون، به صورتهای مختلفی تعریف کرد.
پستچی سه بار در نمیزند به لحاظ فرمی نیز با مضمون اثر ارتباط نمادین و پرمعنی دارد. هر سه دوره تاریخی این داستانها اگرچه در سه طبقه مختلف رخ میدهد، اما همه این طبقات به یک ساختمان تعلق دارد.
ساختمانی قدیمی که میتواند نمادی از ایران معاصر باشد که وضعیت طبقه اول آن که جامعه کنونی را بازنمایی میکند متاثر از دو طبقه قبلی است و امتداد منطقی آن به حساب میآید. شاید آن تیله رنگی نشانهای از همین صیرورت تاریخی باشد که از طبقه بالا و دوره تاریخی اول به طبقه پایین یعنی دوره تاریخی سوم امتداد یافته است.
اگرچه پستچی سه بار در نمیزند به لحاظ داستانی به سه پرده تقسیم میشود، اما ساختار روایی قصه را به دو نیمه میتوان تقسیم کرد که نقطه مرزی آن به زمانی بر میگردد که آدمهای هر دوره یکدیگر را رویت میکنند. شاید مشکل عمده پستچی... در همین نقطه باشد. ملاقات این آدمها با هم سویه انتزاعی قصه را که در فضایی رئالیستی قرار داشت وارد موقعیتی تخیلی میکند که با اضافه شدن ژانر وحشت به آن، ترکیبی ناموزون از ساختار قصه به وجود میآورد که انسجام نیمه اول فیلم را از بین میبرد و دچار دوپارگی و سردرگمی میسازد.
البته فتحی صحنههای ترسناک فیلم را خوب از آب در آورده است و اگر جنبه تاریخی و جامعه شناختی اثر را در نظر نگیریم، ارتباط منسجمی با فرآیند قصه و فضای آن دارد و با توجه به بضاعت سینمای ایران در ژانر وحشت قابل قبول است. چقدر صدای زنگ موبایل باران کوثری در این فضا کارکرد دارد.
روایت ۳ مقطع تاریخی در یک داستان مشترک، دیالوگهای هوشمندانه و زیباشناختی که متناسب با زمانهای مختلف داستان شکل گرفته است و نقشآفرینی جذابی که از بازیگران فیلم به نمایش گذاشته شده در ترکیبی زیبا با ژانر وحشت و دلهره، عناصر اصلی فیلم پستچی سه بار در نمیزند را تشکیل میدهند که هم در فرم و جذابیتهای بصری و هم در مضمون و بصیرتهای فکری، زیبا و دلنشین است و میتواند زبان خاصی را در قاموس سینمای ایران طی کند که آغازگر آن بلا شک مرحوم علی حاتمی بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1831]