محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840682113
حجتالاسلام والمسلمين دعاگو مطرح كرد: انتقادات هاشمي از دولت ديرهنگام بود
واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: حجتالاسلام والمسلمين دعاگو مطرح كرد: انتقادات هاشمي از دولت ديرهنگام بود
اگر نسبت به شخصيتي توافق بشود كه در راس همه اين گروهها قرار بگيرد و به عنوان رئيس جمهور برگزيده شود، اصولگرايان، اصلاحطلبان و اعتدالگرايان متفقا او را شايسته بدانند و از هر كس كه در هر كدام از اين طيفها است براساس شايستگي و لياقتش در آن دولت استفاده شود، يكي از بزرگترين آرمانهاي ديني، ملي و ارزشي تحقق مييابد.
آفتاب- سرويس سياسي: حجتالاسلام والمسلمين، محسن دعاگو، در سال 1331 در فيضآباد تربت حيدريه متولد شدهاست. او فعاليتهاي سياسي و مبارزاتي خود را پس از ورود به حوزه علميه مشهد آغاز كرد و به طور پيگير در بسط و گسترش نهضت حضرت امام خميني (ره) كوشا بود. در اين راستا، سالها در تهران به وعظ و خطابه پرداخت و با انتقاد از رژيم فاسد پهلوي موجبات خشم دستگاه امنيتي را فراهم آورد تا جاييكه تحت تعقيب قرار گرفته و در نهايت دستگير و زنداني شد. او كه عضو جامعه مبارز تهران محسوب ميشد، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به عضويت شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي نيز درآمد و به عنوان مسؤول واحد ايدئولوژي حزب به فعاليت پرداخت. او در آن دوران مسؤوليتهاي متعددي نظير مسؤوليت كميته انقلاب اسلامي شميرانات، دبير شوراي ائمه جمعه استان تهران، مسؤول شعبه 12 زندان اوين و نيز امامت جمعه شميرانات را عهدهدار شد، كه فعاليت به عنوان امام جمعه شميران، هنوز توسط ايشان ادامه دارد. وي بعد از آن وارد آموزش و پرورش شد و به عنوان معاون پرورشي و نيروي انساني شروع به كار كرد. او همچنين مدتي به عنوان نماينده قوه مجريه در صدا و سيما و نيز دبير شوراي سرپرستي صدا وسيما به فعاليت پرداخته است. حجتالاسلام دعاگو در دوره رياستجمهوري حجتالاسلام والمسلمين، سيد محمد خاتمي، انتقادات صريحي نسبت به برخي سياستهاي اعمال شده در آن دوره مطرح كرد و به همين دليل به دفعات به عنوان چهرهاي منتقد، خبرساز شد. او در دوره رياستجمهوري محمود احمدينژاد نيز خود را به عنوان چهرهاي منتقد مطرح كردهاست. آنچه كه در پي ميآيد، مشروح مصاحبهاي است كه سرويس سياسي آفتاب، با اين چهره سياسي كشور انجام داده است:
جناب آقاي دعاگو، ضمن تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داريد، اگر اجازه بفرماييد اين سؤال را به عنوان نخستين پرسش از شما مطرحح كنيم كه جنابعالي، چه تعريفي از فضاي سياسي كشور داريد و شخصيت سياسي خود را در كداميك از دستهبنديهاي مرسوم ميدانيد. اين سؤال از آنجا مطرح ميشود كه شما در دوره رياستجمهوري آقاي خاتمي، به عنوان يكي از منتقدان اصلي سياستهاي اعمال شده در آن دوره شناخته ميشديد و به همين دليل در دوره آقاي احمدينژاد بسياري از شما انتظار نداشتند كه تا اين حد به انتقاد از دولت نهم بپردازيد، با اين وجود شما خصوصاً در ماههاي اخير انتقادات تندي را نسبت به عملكرد دولت آقاي احمدينژاد در حوزههاي مختلف ابراز داشتهايد.
بسمالله الرحمن الرحيم. بنده، عضو تشكلهاي حزبي نيستم و در طيفبنديهاي سياسي و جريانهاي جناحي قرار ندارم، نه طيف اصولگرا را به تنهايي به رسميت ميشناسم و نه طيف اصلاحطلب را، بلكه معتقدم اگر دو عنوان اصلاحطلب و اصولگرا هر كدام واقعي باشند، ويژگي ديگر را نيز با خود دارند و نميشود كسي واقعا اصولگرا باشد و اصلاحطلب نباشد و يا اصلاحطلب حقيقي باشد و اصولگرا نباشد.
متاسفانه جبههسازي سياسي در كشور ما به عرف و عادت تبديل شده است هر گروهي براي خود نامي انتخاب و در موارد بسياري گرايشها، مواضع و اهداف و آرمانهاي متفاوت و مجزا از گروههاي ديگر تعريف ميكند در حالي كه بيشتر تفاوتها و شاخصههاي ممتاز، ادعايي و غيرواقعي است.
اصولا گروهها و جناحهاي سياسي با آرمها و پرچمهاي مختلفي ظاهر ميشوند اما تنها دو جريان اصلي وجود دارد، تمام جريانهاي سياسي در دو جريان خلاصه ميشوند، جريان اول جرياني است كه شاخصههاي آن اصولگرايي، اعتدالگرايي و اصلاحطلبي است. يعني كسي كه اصولگرا باشد بايد اصلاحطلب و اعتدالگرا هم باشد و كسي كه اعتدالگرا است قطعا اصلاحطلب و اصولگرا هست و همين طور يك اصلاحطلب واقعي، آراسته به موهبت اصولگرايي و اعتدالگرايي است.
جريان دوم، مدعيان اصولگرايي، مدعيان اصلاحطلبي و مدعيان اعتدالگرايي هستند كه با عناوين و شعارهاي مختلفي ظاهر ميشوند، آنها نه اصولگرا هستند و نه اعتدالگرا و نه اصلاحطلب بلكه تنها مدعي اين شعارها هستند و با محتوا و پيام آنها تعارض دارند.
از نگاه كارشناسانه تكثر به لحاظ سياسي خوب است ولي بايد در قالب جريانشناسي سياسي شاخصههاي بنيادي، مولفههاي حقيقي و عناصر ساختاري آن شناسايي و قواعدش كاملا رعايت شود. انسان نميتواند واقعا معتدل باشد و جزء اركان اعتدالگرايياش اصولگرايي و اصلاحطلبي نباشد.
اين جريان مدعي را چهطور ميتوان شناخت؟
جريان مدعي، منشاء همه درگيريها، جبههسازيها، فتنهها، تفرقهافكنيها و توطئهگريها است اين جريان، آشفته و بيثبات است، ممكن است، عناصري از همين جريان، گاهي مدعي اصلاح طلبي باشند، گاهي با پرچم اصولگرايي ظاهر شوند و گاهي از اعتدال گرايي سخن بگويند. با توجه به شاخصهها و نمادها جريان مدعي، جريان نفاق، تحجر و توطئهگري فرهنگي و سياسي است.
براي مثال اگر براساس ادبيات انقلاب بخواهيم تقسيمبندي كنيم و جريان انقلاب و ارتجاع را مقابل هم ارزيابي نماييم جريان مدعي، همان جريان ارتجاع در مقابل جريان انقلاب است. اگر كسي با ادعاي اصلاحطلبي به مقام معظم رهبري تعرض كند حتما دروغ ميگويد و با هيچ معياري اصلاحطلب نيست يا اگر كسي با آرم اصولگرايي به آيتالله هاشمي رفسنجاني تعرض نمايد و به حرمتشكني بپردازد قطعا اصولگرا نيست همين طور اگر كسي با ادعاي اعتدالگرايي به مقام معظم رهبري يا به آيتالله هاشمي رفسنجاني يا ساختار روحانيت يا به مباني ارزشي نظام، ارزشهاي ديني، ارزشهاي ملي و دستاوردهاي انقلاب اسلامي تعرض كند قطعا اعتدالگرا نيست.
كساني كه مدعي اصلاحطلبي ميشوند و بقيه را نفي مي كنند، قطعاً دروغ ميگويند و واقعا اصلاحطلب نيستند بلكه مدعي اصلاحطلبي هستند. كساني هم كه مدعي اصولگرايي ميشوند و با اين ادعا جريانهاي ديگر را نفي ميكنند و خودشان را محور ميدانند، آنها هم دروغ ميگويند.
اصولگرايان، اصلاحطلبان و اعتدالگرايان حقيقي همه مسلمانند،در ميثاقهاي ديني و ملي مشتركند و در تحولات فرهنگي و سياسي به مشتركات ملي و منافع و مصالح عمومي ميانديشند.
مدعيان در جبهه مقابل قررار دارند. به منافع و مصالح شخصي و گروهي ميانديشند و به ميثاقهاي دينيو ملي وفادار نيستند.
از ديدگاه اسلام دو جبهه وجود دارد: جبهه خدا و جبهه طاغوت. در جبهه طاغوت به تناسب نوع آلودگي دو عنوان وجود دارد اول «مغضوب عليهم» و دوم «ضالين» كه هر دو نفي ميشوند.
به عبارت ديگر جبهه كفر، شرك، نفاق، ارتجاع و ناداني و خودبيني مجموعاً يك جبهه است و جبهه روشنبيني، خدامداري، حق معياري و عدالت محوري هم يك جبهه است كه اين دو در مقابل همديگرند.
از نظر شما اعتدالگرايان چه كساني هستند؟
اعتدالگرايان كساني هستند كه مقام معظم رهبري، آيتالله هاشمي رفسنجاني، مجموعه روحانيت، مجموعه اسلام،
” نبايد نقد كارشناسانه و منصفانه گرفتار ملاحظات سياسي و محدوديتهاي زماني شود چون به هنگام بودن انتقاد از اساسيترين شرايط اثرگذاري شايسته و نقشآفريني بايسته است.... “
ارزشهاي انقلاب و خط امام را در راستاي يكديگر ميبينند و همه را در يك جبهه و مسير در كنار هم ميشناسند و به تحليل و ارزيابي رويكرد، عملكرد و گفتار و رفتارشان ميپردازند.
كمتر از 9 ماه تا برگزاري انتخابات دهمين دوره رياستجمهوري اسلامي ايران باقي ماندهاست. با توجه به تعريفي كه شما از جريانات سياسي كشور ارائه ميكنيد، وظيفه هركدام از اين جريانهاي سياسي را در انتخابات رياست جمهوري سال 88 چه ميدانيد؟
به نظر من در شرايط كنوني تراشيدن جبهههاي گوناگون اصلاً به مصلحت نيست.
اصولگرايان واقعي، اعتدالگرايان واقعي و اصلاحطلبان واقعي با هم بايد يك جبهه را شكل و سازمان دهند اين جبهه اگر سازمان پيدا كرد، مدعيان از صحنه خارج ميشوند وگرنه مدعيان ميآيند و از توانمنديهاي هر سه جريانِ «همساختار» و «با يكديگر سازگار» استفاه ميكنند و عرصههاي قدرت را تسخير ميكنند.
براي پيروزي و حفظ دستاوردهاي انقلاب و نظام اسلامي بايد اصولگرايان، اصلاحطلبان و اعتدالگرايان يك جبهه واحد تشكيل دهند و با آفرينش وحدت و همگرايي آرماني بسترساز رشد و شكوفايي روز افزون براي ايران اسلامي و جهان اسلام باشند.
ويژگيهاي مورد نظر شما براي رئيسجمهور بعدي ايران چيست و شما چه معيارهايي را براي تعيين نامزد مورد نظرتان، در نظر ميگيريد؟
ما بايد به دنبال شخصيتي براي رياست جمهوري آينده باشيم كه از لحاظ شخصيتي فاصلهاش با مقام معظم رهبري واقعاً به اندازه يك رئيس جمهور تا رهبر عالي كشور باشد و نه كمتر.
براساس قانون اساسي، اولين شخصيت كشور، مقام معظم رهبري و دومين شخصيت رئيس جمهور است. از زمان رهبري آيتالله العظمي خامنهاي انصافاً در عرصه رياست جمهوري تا امروز، به جز آيتالله هاشمي رفسنجاني، شخصيتي كه بتوان گفت دومين شخصيت كشور به لحاظ شاخصههاي حقيقي است وجود نداشته است.
گروههاي سياسي كه هم اصولگرا هستند و هم اصلاح طلب و اعتدالگرا، بايد با هم متحد شوند و يك جبهه سياسي قوي تشكيل دهند و مجموعا برروي يك شخصيتي به توافق برسند، كه فاصلهاش با مقام معظم رهبري واقعا به اندازه فاصله رهبر تا رئيس جمهور باشد و بتواند به عنوان شخص دوم مملكت ايفاي نقش كند. اگر چنين فردي معرفي گردد قطعا راي ميآورد و رئيس جمهور ميشود. در اين شرايط مدعياني كه در صحنه انتخابات حضور مييابند و داراي اين شاخصهها نيستند به طور طبيعي با انتخاب درست مردم حذف ميشوند.
در انتخابات رياست جمهوري رقابت بايد بين افراد تقريبا هم سطح صورت بگيرد. وقتي از بين پنج كانديداي انتخابات، يكي داراي مرتبه و جايگاه رياست جمهوري باشد و چهار نفر ديگر اين جايگاه را نداشته باشند، در اين شرايط بديهي است كه رقابتي در كار نخواهد بود و چون افرادي كه شايستگي آن جايگاه را ندارند، از حيث شرايط توانايي به نامزد شايسته نزديك نيستند،رقابت بينشان مفهوم حقيقي ندارد و رقابت افراد نابرابر و فاصلهدار با يكديگر واقعي نيست.
در ماههاي اخير، شخصيتها و گروههاي مختلف سياسي بحث تشكيل يك دولت «همكاري ملي» را مطرح كردهاند. نظر شما در اين خصوص چيست؟
تشكيل دولت همكاري ملي، يا اتحاد ملي ايدهآلترين رويدادي است كه ممكن است در صحنه انتخابات رخ دهد.
اگر نسبت به شخصيتي توافق بشود كه در راس همه اين گروهها قرار بگيرد و به عنوان رئيس جمهور برگزيده شود، اصولگرايان، اصلاحطلبان و اعتدالگرايان متفقا او را شايسته بدانند و از هر كس كه در هر كدام از اين طيفها است براساس شايستگي و لياقتش در آن دولت استفاده شود، يكي از بزرگترين آرمانهاي ديني، ملي و ارزشي تحقق مييابد.
ايران متعلق به همه است، به گروه سياسي خاصي تعلق ندارد، هر گروهي چنين ادعايي كند قانون اساسي و اراده مردمي آن را باطل ميسازد و هر گروهي به قدرت برسد بدون همكاري بقيه گروهها قادر به انجام مطلوب مسئوليت نيست.
بايد به اين نكته توجه كنيم كه مجموعه گروههاي سياسي فعال در كشور، مانند پيكره انسان سالمي هستند كه از اعضا و جوارح مختلفي تشكيل شده و اگر يك جناح سياسي بخواهد به تنهايي وارد صحنه شود، حتي اگر
” بعضي از عزيزاني كه داراي حيثيت دولتي هستند ولي موضعشان ربطي به دولت ندارد، از آغاز برخوردي كه با آقاي هاشمي داشتند، برخوردي غيرمنطقي، نامعقول و ظالمانه بود. ... “
جناح درستي هم باشد، مانند اين است كه بعضي از اين اعضا و جوارح را از آن پيكره سالم جدا كنيم در اين صورت هم آن اعضا جدا شده و هم آن پيكره اصلي ناقص و ناكارآمد خواهند بود.
گروههاي سياسي داراي نيروها و توانمنديهايي هستند كه مجموعهاي از سرمايهها و مغزهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي كشور را شامل ميشوند داراي نظرات و ديدگاههايي هستند كه همه اينها ممكن است مورد نياز نظام باشد، بايد مجموعه اين توانمنديها در يك پيكره واحد كه همان جريان سياسي وفادار به انقلاب و خط امام است جمع شود و با مديريت انسان لايقي كه بتواند از همه توانمندي ها استفاده كند امور و شئون مختلف كشور اداره شود غير از اين هر اتفاقي بيافتد كشور و ملت با فاجعهاي روبهرو ميشوند كه از فاجعههاي گذشته خطرناكتر است.
آيتالله هاشمي رفسنجاني در ماههاي گذشته ضمن انتقاد صريح از عملكرد دولت به ويژه در حوزه اقتصادي از پايان «فرصتمدارا» با دولت، سخن به ميان آوردند. تحليل شما به عنوان يكي از نزديكان آيتالله هاشمي رفسنجاني از اينگونه موضعگيريهاي ايشان چيست؟
به نظر من، جناب آقاي هاشمي رفسنجاني براي نقشآفريني در اصلاح امور لازم بود در پايان سال اول فعاليت دولت نهم، ارزيابيشان را از رويكرد و عملكرد نهاد اجرايي، براي روشن شدن افكار عمومي و نقشآفريني اصلاحي به دولت و ملت ارائه ميكردند؛ چون بعد از گذشت سه سال، اصلاح ساختارهايي كه به صورت غلط شكل گرفتهاند بسيار دشوار و پر هزينه است و به همين دليل انتقادات و ارزيابيهاي جناب آقاي هاشمي ممكن است از اثرگذاري مناسب و مطلوب برخوردار نگردد.
همه ميدانند كه بنده، دوست جناب آقاي هاشمي هستم و در انتخابات گذشته ايشان را تنها فرد شايسته براي رياست جمهوري مي دانستم و اكثر كساني كه در آن زمان گزينه ديگري پسنديدند و تصميم گرفتند در برابر آقاي هاشمي بايستند به اشتباه خود اعتراف دارند و بر فقدان فرصت ارزشمند سازندگي، پويايي و رشد و شكوفايي افسوس ميخورند.
زماني كه جناب احمدينژاد قبل از مراسم تنفيد و تحليف در مورد بورس اظهارنظر كردند و در مورد بانكها گفتند كه سود بانكي را تك رقمي ميكنند، در خطبه هاي نماز جمعه اظهارات ايشان را نقد كردم و گفتم شما هم اكنون رئيس جمهور نيستيد و مسئوليت قانوني نداريد، بهتر است قبل از بررسيهاي كارشناسانه و رسمي از اظهارنظر در مسائل اقتصادي خودداري نمائيد چون اظهاراتتان بازتاب داخلي و خارجي گسترده دارد و بر نظام بانكي و عمليات اقتصادي تاثير منفي ميگذارد.
در آن موقع برخي از دوستان انتقاد به آقاي احمدينژاد را زودهنگام ميدانستند بدون توجه به اين نكته كه نبايد نقد كارشناسانه و منصفانه گرفتار ملاحظات سياسي و محدوديتهاي زماني شود چون به هنگام بودن انتقاد از اساسيترين شرايط اثرگذاري شايسته و نقشآفريني بايسته است.
با اين حال، انتقادات صريح آيتالله هاشمي رفسنجاني، موجي از اعتراضات را در طيف حامي آقاي احمدينژاد برانگيختهاست، تا جاييكه سخنگوي دولت، آقاي هاشمي را متهم به دشمني با دولت نهم كرده و يا برخي از رسانههاي وابسته به دولت، انتقادات ايشان را صرفاً داراي مصرف تبليغاتي براي حضور مجدد آيتالله هاشمي رفسنجاني در عرصه انتخابات رياستجمهوري دانستهاند. با توجه به اين مسائل، آيا شما پاسخ دولت و هواداران دولت به اتنقادات آقاي هاشمي را منصفانه ميدانيد و يا آن را در چار چوب تخريب شخصيت ايشان ارزيابي ميكنيد؟ به نظر شما مباني سياسي تخريب چيست؟ چرا گروهي تخريب آيتا... هاشمي رفسنجاني را در دستوركار دارند؟
تخريب نتيجه فقدان منطق انساني، كمبود خرد سياسي، احساس حقارت و ناتواني و ناكارايي در بسترها و عرصههاي مديريت است.
تخريبگر به فرافكني سياسي براي انحراف افكار عمومي از كاستيها و ناتواناييهايش نياز دارد و تخريب را بر تهمت و دروغ و فريب استوار ميسازد.
مدعياني كه در تدبير، مديريت و توانايي و كارايي كم ميآورند فرافكني را چاره اساسي ميدانند و به آقاي هاشمي تعرض ميكنند.
بنده صريح
” كساني كه مدعي اصلاحطلبي ميشوند و بقيه را نفي مي كنند، قطعاً دروغ ميگويند و واقعا اصلاحطلب نيستند بلكه مدعي اصلاحطلبي هستند. كساني هم كه مدعي اصولگرايي ميشوند و با اين ادعا جريانهاي ديگر را نفي ميكنند و خودشان را محور ميدانند، آنها هم دروغ ميگويند.... “
خدمت شما عرض ميكنم، بعضي از عزيزاني كه داراي حيثيت دولتي هستند ولي موضعشان ربطي به دولت ندارد، از آغاز برخوردي كه با آقاي هاشمي داشتند، برخوردي غيرمنطقي، نامعقول و ظالمانه بود.
آقاي هاشمي شخصيت بزرگ انقلاب است و بعد از مقام معظم رهبري هيجكس به اندازه ايشان در پيشبرد اهداف انقلاب و خط امام (ره) تاثير حياتي و سرنوشتساز نداشته است.
تخريب آقاي هاشمي رفسنجاني و اظهارنظرهاي تعريضآميز نسبت به ايشان، حركت ناصوابي بود كه برخي از دولتمردان بيهيچ منطقي به آن آلوده شدند و اقدامات تخريبيشان هرگز ارتباطي به دولت نداشت.
مواضع و اقدامات تخريبي نسبت به جناب آقاي هاشمي در دوره دولت فعلي بيسابقه است و حتي در زمان آقاي خاتمي هم اينگونه نبود. البته در دوره آقاي خاتمي هم نسبت به ساحت مقدس مقام معظم رهبري ادامالله ظلهالعالي و آيتالله هاشمي رفسنجاني تعرض زياد بود.
در دوره آقاي خاتمي هم برخي از كساني كه در آغاز دولت ايشان، متشكل شدند، در تخريب آقاي هاشمي نقش موثري داشتند؛ در حقيقت مدعيان اصلاحطلبي كه ميثاق گرايي و مواضع ارزشي و اصولي آيتالله هاشمي رفسنجاني را نميپسنديدند به تخريب ايشان پرداختند و تلاش ميكردند كه ايشان را از صحنه خارج كنند.
آن جريان ظالمانه بود ولي آنچه براي مردم خيلي تلخ و سخت است عملكرد و مواضع افرادي است كه مدعي اصولگرايي هستند و در مقابل جناب آقاي هاشمي موضع ميگيرند؛ آن هم در شرايطي كه در مقياس ملي براي رهبري انقلاب و نظام شايستهترين شخصيت مقام معظم مدظله العالي و در حوزه سياسي و اجرايي تواناترين و كارآمدترين شخصيت ملي آيتالله هاشمي رفسنجاني است.
در انديشه اكثر قريب به اتفاق صاحبنظران سياسي به ويژه نقادان و تحليلگران فرهيخته و دلسوخته گزينهاي بهتر از آيتالله خامنهاي براي رهبري انقلاب و نظام جمهوري اسلامي و بهتر از آيتالله هاشمي رفسنجاني براي تصدي شئون فعليشان وجود ندارد و مخالفان هم اگر خردمند و منصف باشند و به منافع و مصالح ملي بيانديشند در بررسيها و تحليلهايشان به گزينهاي بهتر از ايشان نميرسند.
متاسفانه دامنه اين تعرض هر روز گسترش پيدا ميكند و در رسانهها و سايتهاي جهتدار و جناح مدار منعكس ميگردد و حتي زناني كه از دانش، كمبهره، به لحاظ گرايش سياسي آشفته و از حيث نگاه و مواضع فرهنگي تحت تاثير عواطف زنانه و احساسات تند و بيمنطق ماجراجويانه هسند نيز به آيتالله هاشمي رفسنجاني تعرض ميكنند و بدين ترتيب مردان و زنان تخريبگراي افراطي، آزمندان سياسي و خودكمبينان حسود و ناشي، در تخريب سرمايههاي ارزشمند و بيمانند ملي همسو، هماهنگ و همراه شدهاند.
هر روز هر كسي به هر بيان و زباني كه دوست دارد به آيتالله هاشمي رفسنجاني تعرض ميكند، متاسفانه اين افراد سعي كردهاند در نقاب اصولگرايي ظاهر شوند و با توطئه فرهنگي و تضعيف و تخريب سياسي به ترور شخصيتهاي ديني و ملي و آسيب رساني به اعتبار و انسجام جريان اصولگرايي ميپردازند.
تخريبگران در هر نقاب و پوششي قرارگيرند نه اصولگرايند نه اصلاح طلب و نه اعتدالگرا، نه مقام معظم رهبري را قبول دارند و نه آيتالله هاشمي رفسنجاني را، ادعاي ارادت و اطاعت نسبت به آيتالله هاشمي رفسنجاني دروغپردازي و نفاق سياسي است.
اگر كسي مقام معظم رهبري را قبول داشته باشد قطعا در مقابل تخريب آيتالله هاشمي رفسنجاني ميايستد. كساني كه تخريب آقاي هاشمي را مجاز ميدانند به لحاظ سياسي و فرهنگي عقبمانده هستند و بي هيچ ترديدي از گوهر صداقت و عدالت برخوردار نيستند.
با توجه به جميع اين مباحث،سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه اين افراد واقعاً چرا سعي در تخريب شخصيت آيتالله هاشمي رفسنجاني دارند؟
آقاي هاشمي به لحاظ انديشه سياسي، سوابق انقلابي و توانايي و كارايي يك شخصيت استثنايي محسوب ميشوند و سابقه ايشان هم سرشار از افتخارآفريني است چون تخريبگران توانا و كارآمد نيستند براي تخليه ناتوانايي خودشان به آقاي هاشمي حمله ميكنند تا به افكار عمومي اعلام كنند كه منشاء ناتواني ومانع كارآمديشان آقاي هاشمي رفسنجاني است. تخريبگران هم اگر به خردورزي، منطق انساني و عدالت و انصاف برگردند در دانش انديشه سياسي و اقتصادي و دانايي و توانايي برتر جناب آقاي هاشمي رفسنجاني ترديد نميكنند.
آيتالله هاشمي رفسنجاني شخصيت بزرگ ملي و جهان اسلامي و از معدود شخصيتهاي جهاني هستند كه بسياري از شخصيتهاي مهم جهان وي را قبول دارند. در حال حاضر حمله به آقاي هاشمي رفسنجاني يعني حمله و تعرض به يك سرمايه بزرگ ملي و جهان اسلامي.
موضوع ديگري كه در دوره دولت آقاي احمدينژاد براي نخستين بار مطرح شده
” رئيس جمهور محترم و ديگر اعضا كابينه در هيچ شرايطي حق ندارند ديدگاهها و مواضع شخصي و يا گروهيشان را به دولت نسبت دهند و حيثيت دولت جمهوري اسلامي را براي نجات از چالشهاي خود ساخته، آسيبپذير نمايند. ... “
ودر ماههاي اخير شدت بيشتري يافتهاست، موضوع چگونگي روابط متقابل دولت و روحانيت است. عدهاي بر اين باورند كه دولت محترم، برخلاف دولتهاي گذشته، شأن و اعتبار كمتري براي حوزههاي علميه، مراجع تقليد و علماي اعلام قائل است و در امور كشوري كمتر از نصايح و مشورتهاي آنان استفاده ميكند. شما به عنوان عضو قديمي و برجسته جامعه روحانيت مبارز تا چه اندازه اين موضوع را صحيح ميدانيد؟
دولت يك تشكل قانوني و رسمي است و داراي وظايف و اختيارات ويژه است. اگر دولت وظيفه شناس باشد و در چارچوب قانون عمل كند، به لحاظ عملكرد رسمياش دولت موفقي است.
دولت بايد از اختيارات قانوني خود استفاده كند و وظايف قانونياش را به درستي انجام دهد، اگر دولت نسبت به وظايف قانونياش دچار سستي و كاستي شود بايد انتقادات درست مردم را بپذيرد، از مردم عذرخواهي نمايد و در چارچوب قانون به اصلاح امور بپردازد.
در شرايطي كه دولت با اجراي قانون به خدمتگزاري ميپردازد بايد كمكهاي فكري صاحبنظران را قدر بداند. نظرات و انتقادات نادرست را با ادب و سپاسگزاري پاسخ گويد و از خواستههاي غيرمنطقي و ناسازگار با موازين قانوني با متانت عبور نمايد.
اگر دولت جايگاه و حقوقي را كه قانون براي روحانيت و ديگر اقشار ملت در قانون اساسي و قوانين عادي تعيين كرده است را رعايت نكند وظيفهاش را انجام نداده است و ميتوان به دولت ايراد گرفت.
از اين بستر كه خارج شويم به بستر اعتقادي ميرسيم، در اين بستر مواضع و رفتارها تابع نگاهها و باورها است هر كس براساس ديدگاه، نگاه و باورش، مناسباتش را با روحانيت تعيين و تنظيم ميكند و شئون دولتي و غيردولتي در رويكرد و عملكرد اعتقادي آنها تاثير قابل ذكري ندارد و در اين شرايط مواضع دولتمردان نسبت به روحانيت از حوزه تشكيلات دولت خارج ميشود.
اگر شخص رئيس جمهور هم خارج از چارچوب قانون نگاه ويژهاي به روحانيت داشته باشد، نگاه شخصي او است و نگاه دولتي نيست، نگاه شخصيتي است كه رئيس جمهور دولت نهم است و از لحاظ شخصي به فلان روحاني اعتقاد دارد يا ندارد و يا به فلان روحاني بيشتر و به ديگري كمتر ارادت دارد.
اساسا عنوان دولت قالب و جايگاهي است كه متاسفانه برخي افراديكه حرفهايشان حرف دولت و مواضعشان مواضع دولت نيست پشت آن پناه ميگيرند و بعد تلاش ميكنند كه اعتبار دولت را با عقيده خودشان وارد صحنه كنند تا آن ديدگاه و عملكرد را جا بياندازند.
رئيس جمهور محترم و ديگر اعضا كابينه در هيچ شرايطي حق ندارند ديدگاهها و مواضع شخصي و يا گروهيشان را به دولت نسبت دهند و حيثيت دولت جمهوري اسلامي را براي نجات از چالشهاي خود ساخته، آسيبپذير نمايند.
ممكن است رئيس جمهور محترم يا هر يك از وزراي ايشان نظرات خاصي نسبت به مراجع و روحانيت داشته باشند، به كسي كمتر ارادت داشته باشند و به شخص ديگري بيشتر اظهار ارادت كنند، اين به خودشان مربوط است. تكريم و احترام دانشمندان و دينشناسان نماد فرهيختگي، دينداري و هوشمندي سياسي و تبعيت از اوليالامر (رهبر) يك وظيفه عمومي و يك رسالت ديني و ملي است.
در حوزه مراجع، مساله تقليد مطرح است اگر مرجعي فتوايي داد مقلديني كه او را به عنوان مرجع انتخاب كردهاند بايد از وي پيروي كنند ولي صدور حكم حكومتي تنها در اختيار مقام معظم رهبري است. جايگاه مراجع صدور فتوا است و مقلدينشان موظفند به آن فتاوا عمل كنند.
دولت با توجه به ساختار فرهنگي و مباني اعتقادياش بايد از نظرات، نصايح و راهنماييهايي مراجع معظم تقليد و علماي دين براي پيشبرد وظايف قانوني و تحقق اهداف آرمانياش استفاده نمايد و سپاسگزار روشنگري و اصلاحطلبيهاي دلسوزانه و نقد و تحليلهاي راهنما و راهگشاي صاحبنظران فرزانه باشد. درخواستهاي علما و مراجع از دولت خيرخواهانه است ولي پافشاري بر مواردي كه دولت الزام قانوني به اجابت و اجراي آن ندارد جايگاه وشئون فرهنگيشان را آسيبپذير ميسازد.
ولي خارج از حوزه اختيارات و قوانين و مقررات از منظر شئون ديني، روا و شايسته است كه رئيس جمهور و دولت محترم به نظر علما احترام بگذارند. در واقع احترام به نظر مراجع و علما، شيوهاي است كه در اعتقادات اصولگرايان، اعتدالگرايان و اصلاحطلبان ريشه دارد. اگر كسي واقعا اصول گرا، اصلاحطلب و اعتدالگرا است. بايد براي مراجع تقليد و علما احترام شايسته قائل باشد.
بنابراين اگر مراجع و علماي محترم، درخواستي از دولت مطرح مي كنند، گرچه از نظر رئيس جمهور لازم الاجرا نباشد، مقتضاي ايمان و ادب و اخلاق و تكريم حوزه دين، انعطاف و همرهي و هماهنگي با دانشمندان و دينشناسان است.
بسيار از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد، ممنونيم.
من هم از شما تشكر ميكنم و براي شما آرزوي موفقيت دارم.
جمعه 19 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]
-
گوناگون
پربازدیدترینها