تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835024031
نويسنده: محمدحسين جمشيدي مفهوم و ماهيت «قيام» در انديشه سياسي امام خميني (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمدحسين جمشيدي مفهوم و ماهيت «قيام» در انديشه سياسي امام خميني (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: نگرش امام خميني به قيام در دو بعد مرتبط و منسجم عرفاني و سياسي ـ در آثار و مشي سياسي ـ عرفاني او قابل تأمل و بررسي است. بر اين اساس؛ برداشت سياسي امام خميني از قيام، از سويي با ديد و نگرش عرفاني آن حضرت از انسان و حركتش در مسير سير و سلوك ارتباط مييابد.
ب ـ مفهوم سياسي
برداشت سياسي امام از واژة قيام از سويي با ديد عرفاني و فلسفي ايشان از انسان و حركت وي در مسير سير و سلوك ارتباط دارد و از سوي ديگر با بينش سياسي و ديد فقهي ـ فلسفي او ارتباط مييابد كه "سياست" را تحقق عملي اخلاق و عرفان در جامعه و آخرين سير از سيرهاي چهارگانه عارف (سير فيالخلق بالحق) و نيز عين "ديانت" و "معنويت" ميداند. از ديدگاه ايشان سياست، "طريقت" است، طريقتي در درون اجتماع و در درون انسانها، سير و سلوكي معنادار و باهدف در جمع و اجتماع. اگر مفهوم كليدي فلسفة اخلاقي و عرفاني امام را "عمل صالح" تشكيل دهد، "قيام" بارزترين و برجستهترين مصداقِ عمل صالح است و شايد دربرگيرندة كليت عمل صالح ـ در نزد ايشان ـ باشد.
پس در ديدگاه امام خميني قيام فصل مشترك سياست، و عرفان است. بدين معنا كه انسانِ داراي اختيار و عقل ميتواند هم با به كارگيري اراده در جهت تهذيبنفس و حيات دروني خود قيام كند و هم در جهت تهذيب جامعه و حيات بيروني خود گام بردارد. بنابراين انسان همانگونه كه با ارادة برتر خود ميتواند در برابر بتهاي دروني و قدرتهاي خبيث نفساني ايستادگي كند، به همان نسبت اين توانايي را دارد كه در برابر بتهاي بيروني و قدرتهاي سلطهگر اجتماعي كه مانع تجلي كمال انساني هستند دست به قيام و نهضت بزند.
قيام مبارزهاي است سياسي ـ معنوي، استقامتي است اخلاقي ـ سياسي و سياستي است عرفاني و عرفاني است سياسي. نهضت و قيام براي امام در عين اخلاقي بودن، سياسي است و در عين سياسي بودن، عرفاني است و اين سيرة تمام انبيا و اولياي الهي و تكليف هر انساني است:
"سيرة انبيا؛ همين بوده است كه اگر چنانچه يك سلطاني جائر بر مردم حكومت ميخواهد بكند، بايستيد در مقابلش، و به هر چه، به هرجا ميخواهد منتهي بشود، بايد برويم سراغش و نهي از منكرش و امر به معروفش كنيم و بكشيم او را پايين از اين تخت باطل...".
[صحيفة امام؛ 1378: ج 4/ 152].
يكي از تعابيري كه حضرت امام براي قيام ـ به مفهوم سياسي آن ـ به كار ميبرد (علاوه بر واژة قيام)، اصطلاح "نهضت" است. حضرت امام اين اصطلاح را گاه معادل واژة قيام به كار برده و قيام براي خدا را معادل نهضت براي خدا يا در راه او دانسته است. براي نمونه در مورد پيامبر اسلام(ص) ميفرمايد:
"رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اول كه مأمور شد خودش ـ تنها ـ مأمور شد "قُمْ فَأنْذِر [مدثر/2] نهضت كن و مردم را دعوت كن... "واستقم كما اُمِرتُ [شوري/ 15] نهضت كن و استقامت كن. اين دو خاصيت در پيشبرد مقاصد بزرگ پيغمبر اسلام دخالت داشت: قيام و استقامت... رمز پيروزي لشگر اسلام در صدر اسلام با آنكه هيچ ابزار جنگي ميشد بگويي نداشتند، قيام لله بود. نهضت براي خدا، ايمان به خدا پيروز كرد پيغمبر اكرم را..." [همان ج 7: 244ـ 245].
به طور كلي آنچه ديدگاه حضرت امام را نسبت به قيام و مفهوم آن نشان ميدهد اين است كه زندگاني فرد و جامعه از دو بعد اساسي تشكيل يافته است. يكي از اين ابعاد كه جنبة نظري دارد همانا عقيده و اعتقاد "جهانبيني، جهاننگري و ايدئولوژي" است. بُعد ديگر كه جنبة عملي دارد، عمل صالح، قيام و مبارزه در راه آن عقيده و نگرش است. شعار ايشان در اين بيان همان شعار معروف "ان الحيوة عقيدة و جهاد" است. وزندگاني كه در آن مكتب و عقيده و جهاننگري وجود دارد ولي در آن، قيام نيست، آزادگي و عزت انساني نيست اصلاً زندگاني نيست و مرگ بر چنان زندگاني برتري دارد؛ او در نگرش امام خميني، با توجه به بعد مادي و معنوي سير تكاملي انسان، قيام ميتواند به دو صورت جلوه كند؛ نخست قيام طاغوتي يا شيطاني يا قيام براي خود و مبارزه در جهت تحقق خواستههاي شيطاني و نفساني كه بيانگر حركت وارونة انسان است، يعني حركت به سوي طبيعت و ماديّات محض و دور شدن از خدا و بندگي او. اين نوع قيام مصاديق گوناگوني دارد.
ديگري، قيام براي خداست كه نشانگر حركت صحيح انسان در بستر انسانيت براي يافتن خود و شأن وجودي خود يا خداگونه شدن است. اين قيام رو به سوي خدا و پشت به ماديات و طبيعت دارد و اگر هم به طبيعت و ماديات توجهي كند، توجهش جنبة ابزاري و استخدامي دارد و مصداق واقعي "الدنيا مزرعة الاخرة" است.
امام خميني در مورد اين دو نوع قيام ميفرمايد: "قيام براي خدا در مقابل تمام قيامهايي كه طاغوتي است و اگر براي خدا نشد شيطاني است. طاغوت است و الله. قيام هم يا براي خداست يا براي غير خدا. آن قيام، قيام طاغوتي است، غلبه ظالمي بر ظالم ديگر، غلبه چپاولگري بر چپاولگر ديگر. قيامي كه خداي تبارك و تعالي دستور ميفرمايد، قيام لِلّه است" [همان؛ ج 13: 137].
قيام طاغوتي و قيام براي نفس، قيام براي خودِ مادي و منافع شخصي و منشأ انحطاط جوامع اسلامي است، در حالي كه قيام و نهضت براي خدا عامل پيروزي و تعالي و تكامل جوامع اسلامي است و در آن شكست معنايي ندارد زيرا اين نوع قيام و اين نوع نهضت، وظيفه و تكليف است، تكليفي انسان و الهي، تكليفي مقدس و نجاتبخش:
قيام براي خدا، نهضت در راه اوست و چنين نهضتي صرفاً با تكيه بر او انجام ميگيرد و پشتوانهاش نيز اوست. چنين نهضتي از خلوص و پاكي تام برخوردار است. اين است كه به تعبير امام خميني شايد وصفي كه در دنبال آية "قُلْ اِنَّما اَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ اَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْني وَ فُرادي" [سوره سبا: 46] براي حضرت صاحب و امام عصر(عج) ذكر شده است اين باشد كه بالاترين قيام، همان قيام آن شخص واحد است، از آن رو كه بالاترين درجة خلوص و خدايي بودن در آن مطرح است. قيام براي خدا زمان مشخصي ندارد. از ديدگاه امام خميني اين امر موعظهاي الهي، هميشگي، همگاني و كاملترين و برترين موعظة ممكن است كه همواره با قداست و مسئوليت همراه است. اين است كه چنين قيامي مسلماً هيچ نقص و زياني ندارد، بلكه به معنايي هميشه نفع است. قيام لله، يعني قيام حق بر باطل، آشكارسازي حق و پوشاندن باطل، قيام الوهيت بر طاغوت، قيام الله بر شيطان، قيام اهورامزدا بر اهريمن، قيام انسانيت بر توحش، قيام تمدن بر بربريت، ... و در چنين قيامي شكست معنا ندارد و كشته شدن، نيز خود پيروزي است. "و اِحْدَي الحُسْنَيَينْ" است:
"قيام اگر لله هست، براي خداست، قيام لله هيچ خسران ندارد، هيچ ضرر توي آن نيست، قيامهاي براي دنيا دو رو دارد، يك رويش ضرر است، يك رويش نفع است... اما اگر چنانچه قيام براي خدا باشد، انسان كاري را براي خدا بكند، اين هيچ توي آن ضرر نيست...". [صحيفة امام، 1378؛ ج 5/ 35ـ 34].
ماهيت قيام از ديدگاه امام خميني
يك چيز يا يك امر همان حقيقت، آن است. ولي حقيقت برخي از امور و پديدهها جز به ويژگيها و خصايص آن نتوان شناخت. قيام نيز ميتواند از اينگونه پديدهها و امور باشد. بنابراين براي شناخت ماهيت قيام در انديشه و ديدگاه امام خميني و نيز در هر مكتب و انديشة ديگري بايد به ويژگيهاي تشكيلدهندة آن ماهيت توجه كرد. زيرا ماهيت هر چيزي جز ذوات و مهيات و حقايق تشكيلدهندة آن نيست. بر اين مبنا، براي اينكه ببينيم قيام در انديشة امام خميني به چه معناست و چيست و جواب "ما هو القيام" را در حد امكان دريابيم، بايد به خصايص و ذوات گوناگون آن توجه كنيم. بر اين اساس در انديشة امام خميني پنج ويژگي عمده است قيام لِلّه آنها را داراست و ما در اين نوشتار توجه خود را به اختصار به اين پنج خصلت و ويژگي معطوف ميداريم:
1ـ دفاعي بودن قيام
اصولاً در انديشه و تفكر اسلامي، ماهيت اوليه و اساسي قيام، مبارزه و جهاد را "دفاع" و "تدافعي بودن" تشكيل ميدهد. مبارزه، قيام، انقلاب و جهاد، حالت دفاعي دارد بدين معنا كه براي دفاع از حق و حقيقت يا در جهت تحقق عدالت يا احقاق حقوق صورت ميگيرد و در اين زمينه ترديدي نيست كه دفاع از ضروريات حيات بشري و لازمة استمرار و بقاي موجودات انساني است. بر اين مبنا قيام و مبارزه نيز طبعاً جزء ضرورتهاي حياتي بشر به شمار ميرود. قرآن در اين مورد چنين تصريح دارد:
"لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض". [بقره: 251]
بر اساس اين آيه، قيام و مبارزه به عنوان امري تدافعي، مانع از فسادِ زمين ميشود. چه اگر قيامها و دفعها صورت نپذيرد امور زمين و جوامع بشري رو به فساد و انحطاط ميرود. استاد مرتضي مطهري در بيان دفاعي بودن جهاد و مبارزه مينويسد:
"در اين جهت اختلافي ميان محققين نيست كه ماهيت جهاد دفاع است... جهاد فقط به عنوان دفاع و در واقع مبارزه با يك نوع تجاوز است و ميتواند مشروع باشد" [مطهري؛ 1368: 31].
بر اين اساس آنچه مشروعيت جهاد و نه تنها جهاد كه هر نوع قيام و مبارزهاي را تعيين ميكند، "دفاعي بودن" آن است و از نظر اسلام نيز هر قيام و مبارزهاي در راه خدا و براي او باشد تا زماني كه في نفسه دفاع است. حال اين دفاع گاه از دين و سرزمين و حيات و مال و ناموس و استقلال و... است و گاه دفاع از آزادي بشر و رهايي وي از نوع استبداد و ستم و بيعدالتي و گاه دفاع از حقوق بشريت و انسانهاي ضعيف و دربند و گاه دفاع از بيداري و آگاهي در برابر ظلمت و جهل يا دفاع از حقوق از دست رفتة انسانها، دفاع از آزادي و حيثيت انساني، دفاع از عدالت، دفاع از حق و حقيقت حتي جنگ و جهاد رهاييبخش نيز دفاع است، دفاع از آرمانهاي بشري و حقوق انساني و هر آنچه به بشريت تعلق دارد.
ناگفته نماند كه امام خميني در بعد فقهي ميان دفاع و جهاد تفاوت قائل شده است ولي اين مسألهاي فقهي است، نه نظري و فلسفي؛ و بيانگر شرايط و نحوه تحقق هر يك از اين دو نوع قيام و مبارزه است، نه اينكه ماهيت آنها متفاوت باشد. امام در بعد نظري و فلسفي، هر نوع مبارزه و قيام را حركتي دفاع ميداند، زيرا آن را در برابر "تجاوز"، "سلطه"، "زور"، و مقولههايي از اين قبيل قرار ميدهد. در اين ديدگاه، جهاد رهاييبخش و ابتدايي نيز قيام در راه خداست كه براي دفاع از ارزشهاي الهي صورت ميگيرد. البته اين گفتار بدان معنا نيست كه هر قيامي در برابر نوعي تجاوز تحقق پيدا ميكند بلكه بدين معنا است كه از نظر امام خميني قيام و مبارزه طبعاً تجاوز نيست، بلكه چيزي غير از تجاوز است و در تعارض با مفهوم تجاوز و سلطه قرار دارد. بنابراين با تجاوز مغايرت تام و تمام دارد.
البته ميتوان گفت قيامي دفاع محسوب ميشود كه "قيام لِلّه" است ولي قيامي كه براي خدا نيست خود ميتواند به عنصر تجاوز نيز آلوده گردد و چنين قيامي به تعبير امام خميني ـ طاغوتي و نفساني ـ ميباشد. بنابراين چون قيام مورد نظر امام خميني تجاوز نيست، بلكه دفاع است زيرا تعدي و تجاوز از نظر او محكوم است:
"ما كراراً گفتهايم كه ما به حسب دستور اسلام نه ظالم هستيم و نه مظلوم. نه ميتوانيم زير بار ظلم برويم، و نه خود ظلم ميكنيم. نه يك وجب از خاك ديگران را طمع به آن داريم... دستور اين نيست و برنامه اسلام اين نيست كه تجاوز كنيم..." [صحيفة امام؛ 1378؛ ج 14: 85].
"ما واجب است برايمان دفاع كنيم از نواميس اسلام و نواميس خودمان و دفاع كنيم از كشور اسلامي خودمان و مادامي كه در حال دفاع هستيم، با هر قدرتي كه بخواهد هجمه بكند بر ما، مقابله ميكنيم و هيچ هراس نداريم" [همان؛ ج 17: 402].
"ما هيچ وقت سر دعوا با كسي نداشتيم، ما براي حفظ اسلام دفاع بايد بكنيم، براي حفظ مملكت اسلامي دفاع بايد بكنيم" [همان؛ ج 15: 117]
2ـ كمال و برتري قيام
رزم، قيام و مبارزه نه تنها ضرورتي حياتي براي دفاع از فرد و جامعه و ارزشهاي انساني است، بلكه خود، كمال و امري برتر و والاست. چه انسان و جامعه را از حالت خمود و سستي و ضعف بيرون آورده باعث رشد و شكوفايي استعدادهاي انسان و حركت او به سوي كمال است. همانگونه كه ترك قيام و مبارزه يا ترس از رزم، يك نقص است، دست نكشيدن از تلاش و كوشش و رزم و مبارزه وقتي براي هدفي چون دفع ظلم و ستم باشد، وقتي براي دفاع باشد و وقتي براي خدا باشد، "كمال" و در نتيجه برتر است. اين است كه خدا در قرآن آن را "فوز عظيم" دانسته است:"اِنَّ الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم... ذلك هو الفوز العظيم" [توبه: 110].
و امام علي(ع) آن را "عزت اسلام" ميداند و ميفرمايد:"... و عزّاً للإسلام" [امام علي(ع)، ح 244].
و يكي از ياران شهيد امام، آيتالله دكتر سيد محمدحسين بهشتي ميگويد: "ما در انقلاب فهميديم كه رزميدن يك "كمال" است و ترسيدن از رزم يك "نقص"... اگر انسان در راه خدا حرب كند و غضبش في الله و لله باشد، اين كمال است. اگر انسان در راه دفاع از حقوقش غضبناك و خشمگين شود باز هم كمال است..." [بهشتي؛ 1361: 48].
امام امت، مبارزه و جهاد را كمال، و مذهب و مكتب به دور از مبارزه و جنگ و جهاد را ناقص ميدانند.
ايشان در وصيتنامة سياسي ـ الهي خود، رزم جاويدان ـ اين كمال راستين ائمه هدي(ع) در برابر ستمگران ـ را ماية افتخار ما شيعيان ميدانند:"ما مفتخريم كه ائمة معصومين ما ـ صلواتالله و سلامه عليهم ـ در راه تعالي دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكي از ابعاد آن است در حبس و تبعيد به سر برده و عاقبت در راه براندازي حكومتهاي جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند" [صحيفة امام؛ 1378 ج 21: 397].
3ـ قداست و معنويت قيام
از آنجا كه قيام، مبارزه، جهاد و جنگ در اسلام نه تنها ضرورتي حياتي و دفاعي بلكه تكليف و وظيفهاي الهي ـ انساني يا عقلي و فطري است بگونهاي كه به عنوان يكي از عبادات مطرح شده است، قداست و معنويت خاصي دارد. قيام و جهاد از ديدگاه اسلام يك "عبادت" است و لذا به قصد تقرب الي الله صورت ميگيرد. بنابراين داراي ارزشي مقدس و معنوي ميباشد. گويا هالهاي از قداست و پاكي و معنويت اطراف مفهوم مبارزه، دفاع، قيام و جهاد را فراگرفته است. در اين مكتب مبارزه راه هدايت و رسيدن به كمال و معنويت و برتري و رستگاري است و لذا خود نيز كمال است و مقدس و امري است كه بايد با نيت نزديكي به خدا و اجراي فرمان او صورت گيرد. اين است كه ديده ميشود امام از جنگ ايران و عراق كه يكي از نهادهاي بزرگ مبارزه در عصر حيات اوست، به عنوان "جهاد مقدس" ياد ميكنند:
در چنين نگرشي نه تنها قيام و رزم داراي قداست و معنويت است بلكه به اعتبار آن قيامكننده، انقلابي و مجاهد و مبارز نيز داراي قداست و معنويت خواهد بود. امام خميني در وصف مجاهدان و مبارزان فيسبيلالله و قداست و معنويت آنها ميفرمايند:
"مجاهد فيسبيلالله بزرگتر از آن است كه گوهر زيباي عمل خود را به عيار زخارف دنيا محك بزند".
"دنيا با همة زرق و برق و اعتباراتش، به مراتب كوچكتر از آن است كه بخواهد پاداش و ترفيع مجاهدان فيسبيلالله گردد". [مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام 1374: 63].
مراجعه به آثار حضرت امام نشان ميدهد كه وي تا چه اندازه بر جايگاه رفيع مجاهدان، مبارزان و قيامگران راه حق و حقيقت تأكيد دارند و چه زيبا دست به دعا برميدارند: "خداوندا اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روي مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مكن. خداوندا كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نيازمند به مشعل شهادت؛ تو خود اين چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! ... و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيدهام، و در برابر عظمت و فداكاري اين ملت بزرگ احساس شرمساري ميكنم". [صحيفة امام، 1378؛ ج 21: 93].
4ـ بيمرزي و بيانتهايي قيام
دانستيم كه قيام و مبارزه يك فعل يا كنش واحد زماني و مكاني نيست، بلكه ضرورت و حركتي دائمي و گسترده است كه از ازل تا به ابد ادامه دارد و روندي مستمر و تكاملي است. بنابراين نميتوان براي آن حد يا مرزي را تعيين نمود. پاياني ندارد و تمامشدني نيست. مبارزه، صيرورت است و حركت و تا انسان هست و تا اين جهان با اين ويژگيهايش وجود دارد مبارزه و قيام هست.
از سوي ديگر قيام و مبارزه روند رسيدن به كمال است و كمال امري است بيانتها و بيپايان و همين امر، مبارزه و قيام را بيپايان و بيانتها ميسازد. چه، زماني انسان مبارزه را كنار ميزند كه به كمال انقطاع انساني رسيده باشد و چون رسيدن به درجات كمال درجهاي، مرحلهاي و نسبي است، لذا نميتوان براي رسيدن به كمال حقيقي و مطلق، نقطة پاياني تصور كرد لذا براي مبارزه نيز نميتوان نقطة پاياني در نظر گرفت. به تعبير شهيد رابع سيد محمدباقر صدر:
"زيرا انسان محدود نميتواند به الله كه مطلق و نامتناهي است برسد، ولي در راه خود به سوي او، هر چه گامهاي بيشتري بردارد، به سوي راهها (و افقهاي) جديدي راهنمايي ميشود..." [صدر، بيتا: 9].
همچنين بر اين اساس كه مبارزه بين دو مظهر حق و باطل، كفر و توحيد، خير و شرّ و... صورت ميگيرد و اينها تا انتهاي اين جهان هستند، لذا مبارزه نيز تمامشدني نيست؛ يعني تا مادامي كه وجود دو مظهر متعارض و دوگانه در جهان مطرح هست، قيام و مبارزه نيز وجود دارد.
"جنگ ما، جنگ حق و باطل بود و تمامشدني نيست، جنگ ما، جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما، جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد" [صحيفة امام، 1378؛ ج 21: 284].
امام خميني در جاي ديگر ميفرمايد:
"ما ميگوييم: تا شرك و كفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستيم" [همان؛ 21: 88 و مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1374، 161].
در موردي ديگر نيز با اشاره به آيات قرآن كريم جايگاه بادوام و مستمر مبارزه را بدين سان مطرح ميسازند: "قرآن... ميگويد: "جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم"؛ يعني بايد كساني كه تبعيت قرآن ميكنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آنجايي كه قدرت دارند، ادامه به نبردشان بدهند تا اينكه فتنه از عالم برداشته بشود" [صحيفة امام؛ 1378؛ ج 19: 113].
5ـ خدايي بودن قيام
برجستهترين بعد ماهوي قيام و مبارزه كه بيانگر ماهيت و جوهر وجودي آن است و بدان و به تمام ويژگيهاي ديگر آن معنا و اعتبار ميبخشد، "الهي و خدايي بودن" آن است: "قيام لله". بدين معنا كه قيام امري است كه با الهي بودن و خداگونه بودن قيامگر و خود عمل قيام و در راستاي تحقق ارزشهاي الهي و خدايي كه همان ارزشهاي انساني هستند معنا و مفهوم پيدا ميكند.
در اسلام و مكتب انبيا، قيام داراي ماهيتي مقدس و الهي است. بدينمعنا كه همة هدفها، شيوهها، استراتژيها، تاكتيكها، برخوردها و... به قيام براي خداوند ختم ميشود و آنچه به قيام و مبارزه اصالت ميدهد، همين ويژگي بنياني است. اين ويژگي در قرآن با الفاظي چون "فيسبيلالله" "...لِلّه" "يكون الدين كُلُهُ لِلّه" "ليكون كلمة الله هي العليا" و... بيان شده است. امام امّت اين مسئله حياتي و سرنوشتساز را تحت عناوين گوناگون ـ به ويژه "قيام براي خدا" ـ از آغاز حركت و قيام خود (مدتها قبل از قيام خرداد 1342) تا پايان عمر بارها مطرح ساخته است؛ "خداي تبارك و تعالي ميفرمايد كه من فقط يك موعظه دارم به شما... "انما اعظكم..." به امت بگو كه فقط من يك موعظه دارم به شما و آن موعظه اين است كه قيام كنيد و قيام لله باشد؛ قيام لله كنيد." [همان؛ ج 8: 8].
در تفسير سوره حمد نيز به اين مسئله اشاره ميكنند و حتي آن را (چون صاحبان كتاب "منازل السائرين") نخستين منزل سلوك، يا مقدمة سلوك ميدانند: "... همه چيز و همه مسائل از اينجا شروع ميشود كه قيام لِلّه باشد. انسان نهضت كند براي خدا، بايستد براي خود و از اين خواب بيدار شود" [امام خميني، 1374: 39].
بنابراين قيام براي خدا و در راه احياي ارزشهاي الهي ـ انساني كمال واقعي و هدف راستين و راه نيل به سعادت و خير برين است. امام امت در طول حيات علمي و عملي خود بيش از 7 مرتبه به آية شريفة "قل انّما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثني و فرادي" در مورد قيام استناد كرده و شايد صدها بار به موضوع قيام براي خدا و الهي بودن قيام توجه كرده است، [ر.ك: امام خميني 1378: 1ـ 22]. زيرا قيام براي خدا را كمال واقعي و هدف راستين انسانها ميدانست. يكي از نمونههاي بارز اين استناد و توجه، بدين نحو است:
"خداي تبارك و تعالي ميفرمايد فقط يك موعظه ـ همه موعظهها را حالا. يك موعظه ـ من دارم. پيغمبر اكرم واسطه، خدا واعظ، ملت متعّظ، من فقط يك موعظه، بيشتر از يك موعظه ندارم، "انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله" اينكه براي خدا قيام كنيد..." [همان، ج 8: 10].
امام امت در طول حيات علمي و عملي خود، به اين موضوع در بعد عرفاني نيز بارها اشاره كرده است. براي نمونه در كتاب "مصباحالهدايه" چنين ميفرمايد:
"پس در عالم وجود نه صاحب جمالي است و نه فاعل جميل تا آنكه به خاطر زيبايياش يا كار زيبايش مورد ستايش قرار گيرد، مگر همان زيباي مطلق و... اين مطلب كلمة شريفة لاحول و لاقوة اِلاّ بالله است..." [امام خميني 1360: 70ـ69].
ايشان در بياني ديگر نه تنها دستور به قيام و مبارزه براي خدا ميدهد. بلكه پيروزي را در اين ميدانند كه قيام لله باشد و آن را تكليفي الهي معرفي مينمايد، خواه پيروزي عملاً تحقق يابد يا نه؛ مهم اين است كه قيام براي خدا و براي رضاي او و تحقق اهداف الهي باشد و بس، زيرا كار براي خدا شكست ندارد:
"قيام كنيد براي خدا، نهضت كنيد براي خدا، اگر نهضت، نهضت الهي باشد، اين، پيروزي در آن هست، چه به حسب ظاهر ما شكست بخوريم باز پيروزيم، اگر شكست نخوريم هم پيروزيم، براي اينكه ما براي خدا كار كرديم، وقتي براي خدا شد، اين پيروزي است خودش..." [صحيفة امام، 1378؛ ج 6: 105].
"قيام لِلّه هيچ خسران ندارد، هيچ ضرر توي آن نيست." [همان؛ ج 5: 34].
همانطور كه قبلاً گذشت امام خميني با بررسي تاريخ، نهضت پيامبران الهي، اولياء و مؤمنين را قيامي الهي و خداگونه ميداند. قيام، مبارزه، جهاد و جنگ آنها هم الهي و براي خدا بود ولي ساير حركتها در راه طاغوت و براي طاغوت و جز اين دو راه، راه ديگري براي هيچ حركت و مبارزهاي وجود ندارد. لذا جنگها و قيامها به طور كلي بر اساس چنين معياري "الهي بودن" دو گونهاند:
"در جنگها، هم جنگ طاغوتي هست و جنگ توحيدي. جنگهايي كه پيغمبرها ميكردند، اولياء ميكردند، مؤمنين ميكردند براي اين بود كه اشخاص سركش را از آن سركشيها برگردانند و تأديب كنند، اين جنگ، جنگ الهي است و آن جنگهايي كه براي احراز مقام است، براي به دست آوردن قدرت است، براي تحميل بر جامعههاست، براي جنايتكاري اين ابرقدرتهاست يا هر قدرتي، اين جنگها، جنگهاي ابليسي است و جنگهاي طاغوت است." [همان؛ ج 13: 173]
امام خميني با اشاره به جنگهاي پيامبر اسلام(ص)، حضرت امير(ع)، و قيام امام حسين(ع)، بيان ميدارد كه وقتي هدف مبارزه خدا و قيام براي او باشد، شكست معنا ندارد، هرچند در ظاهر نتيجة برخورد با دشمن شكست ظاهري را به دنبال داشته باشد. زيرا آنچه ارزش قيام، جنگ، جهاد و مبارزه را تعيين ميكند "الهي بودن" است نه پيروزي بر دشمن يا شكست از دشمن. بنابراين، اصل "انگيزه و نيت" قيام هست نه نتيجه و پيآمد قيام. پس از ديدگاه حضرت امام ماهيت مبارزه را "انگيزه"، "قصد"، "عزم"، "نيت"، "اراده" و "نحوة نگرش" و "باور" ميسازد، نه نتيجه، عملكرد يا پيآمد آن:
"پيغمبر(ص) در بعضي از جنگها شكست خورد.. حضرت امير در جنگ با معاويه شكست خورد. حضرت سيدالشهدا را كشتند اما [كشته شدن] اطاعت خدا بود، براي خدا بود، تمام حيثيت براي او بود از اين جهت هيچ شكستي در كار نبود، اطاعت كرد." [قيام عاشورا، 1375: 42].
در اين انديشه، قيام و مبارزهاي كه ماهيت الهي دارد و عملي خداگونه است، نه تنها به بقاي حيات مادي نميپردازد، بلكه رهايي از اين دنيا و رسيدن به شهادت و ايثار در راه خدا را بالاترين آرزو ميداند. در چنين قيام و مبارزهاي شهادتطلبي و تضحيه تبديل به يك آرمان مقدس
"ما مفتخريم كه ائمه معصومين ما ـ صلواتالله و سلام عليهم ـ در راه تعالي دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكي از ابعاد آن است در حبس و تبعيد بسر برده و عاقبت در راه براندازي حكومتهاي جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند."
ميگردد و مبارزه مشتاقانه بدون انديشه به بقاي خود يا پيروزي ظاهري بر دشمن به استقبال آن ميشتابد. دليل اين امر نيز روشن است؛ زيرا در مبارزهاي كه ماهيت الهي دارد و قياملِلّه هست، نتيجه را انگيزه تعيين ميكند. لذا نتيجه هرچه باشد نيكو است و اين تعبيري است كه قرآن از آن تحت عنوان "اِحدي الحُسْنَيين" ـ يكي از دو عاقبت ونتيجة نيكو و حسنه ـ ياد ميكند:
"قُلْ هَلْ تربَّصُونَ بِنا اِلاّ اِحْدي الحُسْنَييْنِ..." [توبه: 52]
ترجمه: (اي پيامبر ـ بگو شما جز يكي از دو عاقبت نيكو ـ فتح يا بهشت ـ چه ميتوانيد بر ما انتظار بريد.)
بنابراين در چنين مبارزهاي نه تنها يأس، نوميدي، فرار و... مطرح نيست، بلكه هر چه انسان به تحقق وظيفه و تكليف خود نزديكتر ميشود، اشتياق و رغبتش افزون ميگردد، تا آنگاه كه در حين نبرد هرچه تنهاتر شود، برافروختهتر ميگردد:
"ميبينيد كه در بعض روايات هست كه حسين بن علي ـ سلام الله عليه ـ هر چه به ظهر عاشورا نزديكتر ميشد، افروختهروتر ميشد، رويش افروختهتر ميشد. براي اينكه ميديد كه جهاد در راه خداست و براي خداست و چون جهاد براي خداست، عزيزاني كه از دست ميدهد، از دست نداده است، اينها ذخايري هستند براي عالم بقا..." [صحيفة امام؛ 1378؛ ج 17: 414].
در اين زمينه حضرت سجاد(ع) ميفرمايد: "چون كار بر حسين بن عليبن ابيطالب(ع) دشوار شد، همراهانش به او نگريستند و دريافتند كه او برخلاف آنها بر حالي ديگر است زيرا هر چه كار دشوارتر ميشد رنگ آنان دگرگون ميگشت و اندامشان به لرزه ميافتاد و ترس دلهايشان را فرا ميگرفت. در حالي كه روي امام حسين(ع) و برخي از كساني كه با او بودند ميدرخشيد و اندامشان آرام ميگرفت و دلهايشان قرار مييافت..." [مجلسي، 44/297].
اين موضوع، الهي و خدايي بودن ماهيت قيام و مبارزه نه تنها در انديشة امام خميني بلكه در سيرة عملي او نيز آشكارا ديده ميشد. از همان آغاز حركت خود در سالهاي 41 ـ 1340 تا زماني كه از دنيا رحلت نمود، مبارزه در سرلوحة اعمال او قرار داشت. بدون آنكه سختيها و مشكلات راه، مبارزهطلبي بيگانگان داخلي و خارجي، فاجعههاي بعد از پيروزي انقلاب. نظير كردستان، طبس، كودتاي نوژه، ترور بهترين شخصيتهاي انقلاب اسلامي، حملات عراق و... از اراده و عزم او چيزي بكاهد.
نتيجهگيري
بر اساس آنچه گذشت بنيان استوار و ركن ركين انديشه و سيره امام خميني را "قيام لِلّه" و "نهضت در راه خدا و براي او" تشكيل ميدهد. قيام و مبارزهاي وسيع و گسترده، در درون جان (بيداري) و برون از جان، در درون جامعه، قيامي كه خالصانه و به صورت مستمر براي تحقق اهداف الهي و آشكار ساختن حق و حقيقت صورت ميگيرد، قيامي خداگونه، براي رسيدن به جانان، بيمرزي، كمالگرايي، قداست و معنويت تشكيل ميدهد و چنين مبارزه و قيامي تنها با نيستي و فنا شدن در راه او حاصل ميآيد و به كمال ميرسد. لذا در تحقق چنين قيامي، در هر ميداني از ميادين وجود بايد پروانه شد، بريان گشت تا صفت مبارز و قيامكننده به معناي حقيقي و الهي را يافت؛ به بيان امام خميني:
"بايد از آفاق و انفس بگذري تا جان شـوي و آنگه از جان بگذري تا درخور جانان شوي
طــُرّة گيســوي او در كف نيايد رايگــان بايد اندر اين طريقت پاي و سر چوگان شوي
كـي توانـي خواند در محـراب ابرويش نماز قــرنها بايد در اين انديشه سرگردان شـوي
در ره خال لبـش لبـريـز بايد جــــام درد رنج را افــزون كنـي، ني در پي درمان شوي
در هـواي چشم مستش در صف مستان شهر پاي كوبي، دست افشانـي و هم پيمان شـوي
اين ره عشق است و اندر نيستـي حاصل شود بايدت از شـوق، پروانه شـوي، بريان شـوي."
[امام خميني، ديوان امام، 1374: 185].
پاورقيها:
1ـ قيام در اصل "قوام" بوده است كه در اثر اعلال ـ تبديل واو ساكن ماقبل مكسور به يا ـ قيام شده است ولي هر دو واژه استعمال و كاربرد دارند.
2ـ قيام جمع قائم و قعود جمع قاعد است. قيام و قعود= ايستادگان و نشستگان.
منابع:
ـ آيتالله زاده شيرازي، مرتضي و محمد زعفراني. (1364). فرهنگ اصطلاحات روز. تهران: انتشارات اميركبير.
ـ الياس، انطون الياس. (1358). القاموس العصري (فرهنگ نوين). ترجمة سيد مصطفي طباطبايي. تهران: انتشارات اسلاميه.
ـ بهشتي، سيد محمدحسين. (1361). بررسي و تحليلي از جهاد، عدالت، ليبراليسم و امامت. تهران: حزب جمهوري اسلامي.
ـ جر، خليل. (1376). المعجم العربي الحديث (فرهنگ عربي ـ فارسي). ترجمه: سيدحميد طيبيان. تهران: اميركبير. ج 2.
ـ جمشيدي، محمدحسين. (زمستان 1375). "آيين مبارزه در انديشه حضرت امام خميني(س). فصلنامه 15 خرداد. مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره 24. سال پنجم.
ـ الحسيني القزويني،عبدالكريم. (1362). چهره حقيقتي قيام حسيني در آيينه اسناد تاريخي. ترجمه علي علوي. تهران: انتشارات بدر.
ـ خميني، روحالله. (1369). آخرين پيام (وصيتنامه سياسي ـ الهي). تهران: انتشارات اسوه.
ـ خميني، روحالله. (1390). تحريرالوسيله. نجف اشرف. مطبعه الاآداب. ج اول.
ـ خميني، روحالله. (1376). تفسير سوره حمد. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. چاپ سوم.
ـ خميني، روحالله. (1361). جنگ و جهاد (از مجموعه در جستجوي راه از كلام امام، دفتر قم). تهران: انتشارات اميركبير.
ـ خميني، روحالله. (1374). ديوان امام، سرودههاي امام خميني. تهران: مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني. چاپ ششم.
ـ خميني، روحالله. (1360). رساله نوين. ترجمه و شرح عبدالكريم بيآزار شيرازي. تهران: مؤسسه انجام كتاب. ج چهارم.
ـ صحيفه امام. تهيه و تنظيم مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول 1378،ج 22.
ـ خميني، روحالله. (بي تا). كشف اسرار. قم: انتشارات آزادي. چاپ دوم.
ـ خميني، روحالله. (1360). مصباحالهدايه الي الخلافة و الولاية. ترجمه سيد احمد فهري. تهران: انتشارات پيام آزادي.
ـ دهخدا، علي اكبر. (1372). لغتنامه دهخدا. تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران: چاپ اول از دوره جديد. جلد 11.
ـ راغب اصفهاني، ابيالقاسم حسين. (1324 ه). المفردات في غيب القرآن. مصر: مطبعه الميمنه.
ـ سازمان تبليغات اسلامي، انديشههاي امام خميني، (مجموعه مقالات هشتمين كنفرانس بينالمللي انديشه اسلامي). تهران: سازمان تبليغات اسلامي. 1368. جلد اول.
ـ سجادي، سيد جعفر فرهنگ اصطلاحات تعبيرات عرفاني. تهران: انتشارات كتابخانه طهوري. چاپ سوم. 1375. به نقل از اصطلاحات شاه نعمتالله ولي كرماني.
ـ سجادي، سيد جعفر. فرهنگ و معارف اسلامي. جلد 3 (ن ـ ي) تهران: انتشارات كومش. 1372
ـ شيخ صدوق، معاني الاخبار. قم: انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم. 1361.
ـ صدر، سيد محمدباقر. منابع القدره في الدولة الاسلامية. تهران: جهاد البناء. بي تا.
ـ عبدالباقي، محمد فؤاد. 1364 ه. "المعجم المفهرس الالفاظ القرآن الكريم"، القاهره: مطبعة دارالكتب المصرية.
ـ علي بابايي، غلامرضا. فرهنگ علوم سياسي. تهران: شركت نشر ويس، سه جلدي. جلد دوم.
ـ عميد، حسن. فرهنگ فارسي سه جلدي عميد. تهران: انتشارات اميركبير. 1374. جلد سوم.
ـ كليني، ابوجعفر محمد بن يعقوب. اصول كافي. ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي. تهران: انتشارات علميه اسلاميه. بي تا. جلد اول.
ـ مجلسي، محمدباقر. بحارالانوار. تهران: انتشارات علميه اسلاميه. 110 جلدي. چاپ جديد.
ـ مجلسي، محمدباقر. بحارالانوار. بيروت: 110 جلدي. چاپ جديد.
ـ مصطفوي، حسن. التحقيق في كلمات القرآن الكريم. تهران: وزارت الثقافة و الارشاد اسلامي. الطبعه الاولي. 1368 ق. المجله التاسع. (ف. ق).
ـ مطهري، مرتضي. جهاد. تهران: انتشارات صدرا. 1368.
معلوف، لويس. المنجد في اللغة و الاعلام. بيروت: دارالمشرق: الطبعة الثالثة و العشرون.
ـ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. اسلام ناب در كلام و پيام امام خميني. چاپ دوم. 1374.
ـ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. قيام عاشورا (تبيان، دفتر سوم). تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. چاپ چهارم. 1375.
ـ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. كلمات قصار، پندها و حكمتها، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. چاپ هفتم. 1374.
ـ نوروزي خياباني، مهدي. فرهنگ لغات و اصطلاحات سياسي. تهران. مركز نشر و ترجمه كتاب. چاپ اول. 1373.
ـ وجداني، مصطفي. سرگذشتهاي ويژه از زندگاني امام خميني. جلد 2. تهران: انتشارات پيام آزادي. چاپ چهاردهم. 1374.
ـ وكيليان، منوچهر. گردآوري. امام، جنگ و شهادت. تهران: انتشارات ياسر. 1362.
.......................................................................................
منبع: فصلنامه حضور، شماره 57
چهارشنبه 17 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]
-
گوناگون
پربازدیدترینها