واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > شهبازی، رامتین - این مطلب به رابطه میان هنرمند و منتقد می پردازد. منتقد نقد را برای چه کسی می نویسد. اصولا نقد را باید نوشت یا اینکه آن را بصورت محاوره ای و در گفتاشنود با دیگران بیان داشت؟ مدتی است که این مسائل دستخوش جدل هایی شده است که برخی از منتقدان در حوزه های مختلف هنری با آن درگیر هستند. هنرمندان فکر می کنند که نقد منتقد برای آنهاست. برخی منتقدان نیز می انگارند که باید نقد خود را برای هنرمند و صاحب اثر بنویسند. در صورتیکه نقد متعلق به مخاطب است. منتقد قرار است حد واسطی باشد میان هنرمند و مخاطب. در این میان هنرمند نیز می تواند یکی از مخاطبان نقد باشد. مخاطبی در خیل مخاطبان دیگر و نه در جایگاهی یکه و متمایز از دیگران. منتقد دارای ادبیات و آدابی است که باید آنها را در نقد رعایت کند. اینکه منتقد این آداب را رعایت می کند یا نه موضوع این بحث نیست. ما فرض این یادداشت را بر این می گذاریم که با منتقدی کاربلد مواجهیم که در طول سال ها کار در این حیطه تخصصی ادب نقد را آموخته است. در این میان همین منتقد با هنرمندانی مواجه می شود که در برخی گفت و گو های شفاهی به او - و یا دیگر دوستانش دائم تذکر می دهند- باید آنگونه بنویسی و اظهار نظر کنی که من می گویم. اگر آنگونه که من می گویم نظر دادی نقدت بر اثر من پذیرفتنی است و اگر نه "تو را به عنوان یک منتقد بی سواد و ناکارآمد" به شمار خواهم آورد. اینکه یک منتقد تا چه اندازه زیر بلیت یک هنرمند قرار بگیرد نیز بحثی است جداگانه. شیفتگی یک منتقد نسبت به یک صاحب اثر گاه موجب ایجاد این تفکر و سوء تفاهم ها می شود. یک اثر هنری زمانی که خلق شد از صاحب خود جدا می شود و می تواند در مقاطع و به شیوه های گوناگون مورد خوانش قرار گیرد. امروزه نقد هنر به یک اصل آکادمیک تبدیل شده است. علمی که منتقد آکادمیک را از اظهار نظر شخصی دور می کند. این علم مسیری را پیش روی منتقد قرار می دهد که او با تاسی بر آن از اظهار نظر های شخصی و سلیقه ای دور می شود و البته چگونگی تربیت سلیقه شخصی نیز خود بخشی از این آموزه های آکادمیک است. با این تفاسیر برای نگارنده جالب است که چگونه یک هنرمند فکر می کند تا به منتقد دائم یادآوری کند که باید چه بنویسد و چگونه نقد کند. جالب تر اینجا که همین هنرمند زمانیکه شیوه کار خود را تغییر داد از همان منتقد نیز می خواهد که زاویه نگاهش را تغییر دهد و دوباره آنگونه بنویسد که هنرمند در راه تازه از او انتظار دارد. با تاسف در ایران برخی هنرمندان به روزنامه نگار و منتقد به شکل یک ابزار تبلیغاتی نگاه می کنند. ابزاری که اگر از اثر آنها حمایت کرد صاحب شعور و سواد است و اگر نه در جایگاهی نیست که شان اجل اثر هنری را زیر سئوال ببرد. این نیز از همنشینی های نا متجانس فرهنگی ماست. همنشینی هایی که باید تغییر یافته و اصلاح شود. اگر هرم هنرمند ، مخاطب و منتقد نه بر پایه سود و زیان های شخصی و گهگاه مالی که بر مبنای ایجاد یک جریان منطقی و اصولی فرهنگی بنا نهاده شود، آنگاه هر یک از این رئوس در جایگاه خود واقع شده و همان مبنای گفت و گویی که مد نظر بسیاری از فلاسفه بوده نزج می گیرد. در هنرهای نمایشی نقد عمری همپای هنر دارد. همان زمان که ارسطو قوانین و سنگ بنای دسته بندی آثار هنری را انجام می داد به شکل تلویحی همو نقد و چگونگی انجام نقد را نیز به منتقد آموزش داده است. از همین رو اگر ما توانسته ایم که هنر های جدید را بر مبنای بنیان های ارسطویی بنا کنیم، نقد نیز در طول این سال ها توانسته که خود را تغییر داده و با شرایط آموخته کند. اگر هم این اتفاق در کشور ما رخ نداده نمی توانیم، همه چیز را بر گردن نقد و منتقد بی نوا بیندازیم. باید پذیرفت که اگر نقد به بلوغ نرسیده، پای هنر هم در برخی جهات می لنگد. که این دو تابعی مستقیم از یکدیگرند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]