محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846750346
دیگر حتی جنون نیز عاری از گناه نیست
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
از زمانی كه آن فاجعه اسفبار در بیمارستان روانی شهر پو در ماه دسامبر ۲۰۰۴ پیش آمد، «دیوانگان» مجدداً به مسئله روز تبدیل شدند و مورد مرحمت برنامههای تلویزیونی و صفحات نشریات قرار گرفتند.
البته این امر با هدف عنوان كردن شرایط سخت این بیماران صورت نگرفت، بلكه به منظور هشدار به شهروندان در رابطه با خطرناك بودن آنها انجام شد. تا با برانگیختن ترس از دیوانگان، بر نگرانیهای قربانیان بالقوه كه هم اكنون از همه سو مورد تهدید بزهكاران جنسی، تروریستها، آنفولانزای مرغی، مهاجرین غیر قانونی و ارتجاعیون اسلامی هستند، بیفزاید! وزیر بهداری نیز در پاسخ به این نگرانی، بودجهای برای استخدام نگهبان در بیمارستانها، افزودن زنگ خطر خصوصی در اطاقها برای «تحت پوشش امنیتی» قراردادن هر اطاق و هم چنین ایجاد واحدهای درمانی مجهز در بخش روانی اختصاص داد. او حتی گشودن واحدی ویژه برای بیماران پریشان و آشوبگر را پیش كشید.
پس از این همه سر و صدا، یك سؤال پیش میآید: آیا بیماران روانی از افراد عادی خطرناكترند؟ در پاسخ به آن، برای یك بار هم كه شده روانپزشكان متفق و پاسخی مشترك دارند: خیر. همه بررسیها نشان میدهد كه نرخ بزهكاری در میان افراد عادی نسبتاً بالاتر است. برعكس، اكثر بیماران روانی، خود قربانی خشونت اجتماعی، اقتصادی و حتی گاه جسمی میباشند و به دلیل موقعیت شكنندهشان (خشونت علیه آنها، بیماری، تصادف،...) معمولاً امید زندگیشان ده سال از میانگین عمومی پایینتر است.
● دربند كشیدن بیماران برای محافظت از آنها!
مسلماً خشونت به بیمارستانها هم كشیده میشود. خانم كلر گارنیه، مسئول سندیكای ث.ژ.ت در بیمارستان پل گیرو در شهر ویلژویف (واقع در حومه پاریس در ناحیه وال دو مارن) میگوید: «به دلیل كمبود پرسنل، گاه برای بیست بیمار كمتر از دو پرستار وجود دارد و پرستاران جوان كه به دلیل ضعف آموزش دورههای لازم را نگذراندهاند، نمیدانند در شرایط بحرانی چگونه باید عمل كرد، لذا ما هر روز با خشونت بیشتری درگیریم». به نظر او بیمارستان با پدیده ورود جوانانی «لب مرز» مواجه است كه همه معیارهای اجتماعی را از دست دادهاند و معنای «موازین اجتماعی و احترام» را نمیدانند و اكثراً به مواد مخدر نیز آلوده شدهاند. مدیر بیمارستان، آقای اریك گرندورژ این گفته را تائید میكند: «بیمارستان محیط بستهای نیست و خشونت موجود در جامعه آن را نیز فرا میگیرد. هرچه بیماران بیشتر از میان افراد فرودست باشند، بیشتر نیز خشونت خود را به همراه میآورند. مواد مخدر وارد صحن بیمارستان میشود، حتی افراد از خارج به آن وارد میشوند تا به بیماران مواد مخدر بفروشند. امروز این بیمارستان است كه باید خود را در مقابل جامعه حفظ كند.» آقای گرن دورژ در نظر دارد ورود به بیمارستان را تحت كنترل گیرد و از كارتهای مغناطیسی استفاده كند و كارمندان را با شیوههای محافظت الكترونیكی مجهز سازد، تا بیماران را در مقابل دنیای خارج حفظ نماید و به این ترتیب مجدداً آنها را در بند كشد.
به نظر آقای پاتریك شالتیل، روانپزشك در منطقه بوندی (حومه فقیرنشین پاریس) و از مسئولین دیده بان خشونت در بیمارستان شهر اورارد واقع در حومه پاریس: «خشونت معمولاً ناشی از بیماری نیست و اكثراً عكسالعملی است در مقابل خود به رها شدن، سرگشتگی، تنهایی، كمبود مسكن و طرد، كه بیماران روانی معمولاً قربانی آناند. خشونت میتواند زائیده عصیانی باشد كه هر شهروند عادی نیز قادر است در برابر اینگونه شرایط، از خود بروز دهد.»
خانم آن لول، جامعهشناس، توضیح میدهد: «برداشت از بیماری روانی از پنجاه سال پیش تا كنون در ذهن افراد متحول نشده است». مطابق یك بررسی در فرانسه بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۳، به نظر ۹۴% افراد، بیماران دچار «افسردگی» را میتوان معالجه و درمان كرد، اما تنها ۵۵% افراد، «دیوانگان» و ۶۹% «بیماران روانی» را قابل درمان میدانند.
یكی از محورهای سیاست بهداشتی سازمان بهداشت جهانی، مبارزه علیه «محكوم كردن» بیماران روانی است. در فرانسه نیز این گزارش تقریباً در تمام گزارشهای رسمی به چشم میخورد. به ویژه در گزارشی كه اریك پیل و ژان لوك رولاندت در سال ۲۰۰۱ ارائه دادند كه كارپایه برنامه بهداشت روانی دوران برنارد كوشنر (وزیر سابق بهداشت) قرار گرفت و در نظر داشت یك كارزار اطلاع رسانی در این رابطه برای دست اندركاران بهداشت و مردم عادی به راه اندازد، اما این تمهیدات در مقابل سیاست امنیت گرایی كه بیماران روانی طبیعتاً در مركز آن قرار دارند، چه وزنی دارد.
جامعه در واقع، معضل «جنون» را از همان ابتدا از زاویه امنیت طلبی مورد بررسی قرار میدهد. گواه این امر نیز در دو متن كه هنوز به صورت طرح میباشند متجلی است. اولی «برنامه پیش گیری از بزهكاری» است كه وزیر كشور، آقای نیكلا ساركوزی تدوین كرده است و همه چیز با صراحت در آن بیان شده است: «پیشگیری در عرصه بیماری روانی به معنای جلوگیری از بروز بحرانهای جنون است كه میتواند نظم عمومی را بر هم زند». برای مقابله با چنین خطری، متن طرح مجموعهای از موازین را پیشنهاد میكند كه «امنیت» را بر درمان ارجحیت می بخشد. مثلاً هر فردی كه بر اساس تدابیر اجباری روان درمانی مثل انتقال بدون مجوز یا به دنبال تقاضای فرد ثالث، در بیمارستان بستری شود، میبایست به مدت حداقل ۷۲ ساعت در آنجا تحت نظر بماند تا «تشخیص دقیقتر» گردد و خصوصاً «اجرای موازین امنیتی تسهیل شود تا شهردار بتواند در حیطه عملی وسیعتر در رابطه با فردی كه پریشانی روانی او مخل امنیت افراد و یا نظم عمومی است، عمل كند».
شهردار كه مطابق طرح، دارای اختیارات بیشتری است میتواند به قاضی مسئول آزادیها و زندان مراجعه كرده و بدون اجازه رسمی وارد خانه فرد مظنون به بیماری روانی كه از رفتن به بیمارستان سر باز میزند شود و یا ورود پرستاران، پلیس و نیروهای انتظامی را مجاز سازد. شهردار همچنین میتواند در رابطه با خروج بیماران از بیمارستان، زمانی كه بستری شدن آنها به دنبال تدابیر اجباری باشد، نظر دهد، البته به طور مسلم نظر او بر موازین امنیتی مبتنی است و نه بر مصالح پزشكی.
مدیر بیمارستان نیز دارای اختیارات بیشتری میشود و مثلاً میتواند در مورد اجبار به درمان، كه امروز در حیطه قضایی است، نظر دهد. در عین حال میتواند با مراجعه به فرماندار، یك بیمار آزاد بستری را به بیماری بستری و دربند تبدیل سازد. در عین حال، چنانچه فرماندار لازم بداند، میتواند اگر نظر پزشك معالج، به زعم او، در جهت حفظ امنیت عمومی نباشد، بررسی كارشناسی متفاوتی را تقاضا كند و بالاخره، متن پیشنهاد میكند تا یك پرونده ملی از اسامی همه افرادی كه در بیمارستان به صورت تأدیبی بستری میباشند تهیه شود. در حال حاضر این فهرست در سطح استانها وجود دارد تا دادهها برای مدت معلومی محفوظ بماند؛ در این رابطه توضیح داده نمیشود.
متن دوم نیز گواه دیگری بر برخورد امنیتی با بیماری روانی است و به صورت گزارشی میباشد كه ژان بورژولین، دادستان سابق دیوان عالی كشور به وزیر كشور ارائه داده است. نخستین پیشنهاد متن، تشكیل دادگاه ویژه برای بیماران روانی است، «دادگاهی ویژه كه صلاحیت دارد تا در مورد قابل منسوب بودن عمل به متهم نظر دهد، حتی اگر عدم مسئولیت قضایی مرتكب به جرم به دلیل پریشانی روانی تائید شده باشد.» یعنی افرادی كه در موردشان این قضاوت به عمل آمده است كه قادر به حضور در دادگاه نیستند، در یك بازی نمایشی عدالت شركت میكنند. در واقع این به معنای تعریف «قوانین ویژه دیوانگان» است، نوعی تیمارستان قضایی؛ شیوه غریبی در به رسمیت شناختن حق شهروندی این بیماران. دلایل ارائه این پیشنهادها به روشنی چنین بیان شده است: «جامعه معاصر، با همگانی شدن گفتمان روانشناسانه به این نظر رسیده است كه شاید جلسه دادگاه بتواند به مثابه مرحله لازمی از واكنشی باشد كه به قربانی جرم اجازه میدهد تا توضیح بیشتری در رابطه با ستمی كه بر او روا شده به دست آورد و در ملأ عام به عنوان قربانی شناخته شود.»
دومین پیشنهاد كمیسیون بورژین مبنی بر «تشكیل مراكز بسته محافظت اجتماعی» است كه قرار است افرادی را كه «پس از پایان دوره اسارت»، خطرناك تشخیص داده میشوند، نگهداری كنند. نوعی اردوگاه گوانتانامو كه نه زندان است و نه بیمارستان روانی. اسارت در این مراكز میتواند یكسال به طول كشد و مدت آن بر حسب میزان خطرناكی فرد مورد نظر، میتواند تمدید شود. فیلیپ كاریر، دكتر روانپزشك در نشریه «درون و بیرون» از انتشارات دیده بان بینالمللی زندانها میپرسد: «چگونه میتوان بدون دلیل داشتن دلیل موجه، آزادی را از افراد سلب كرد؟»
البته این زرادخانه قضایی كنونی و آتی تنها وجهی از سیاست «همه چیز امنیتی است» میباشد، وجوه دیگر، مثل حضور فوری در مقابل دیدگاه نیز پیشبینی شده است كه مطابق آن، فرد ظرف چند دقیقه و برای مدت چندین ماه روانه زندان میشود. در این رابطه نظر كارشناسی به هیچ وجه اجباری نیست و در عمل هرگز به كار نمیآید، شمار بیماران روانی كه نه قاضی و نه وكیل مدافع انتصابی وضعیت واقعی آنها را نمیشناسند و با این حال محكوم میشوند، بسیار بالاست.
این «جنون» امنیت گرایی را نمیتوان از وضعیت عمومی بیماران روانی در فرانسه و طرحی كه هر روز شمار بیشتری قربانی آن میباشند، تفكیك كرد. از بیست سال پیش تا كنون، دولتهای متوالی دهها هزار تخت بیمارستانهای روانی را حذف كردهاند و این كار به نام پایان «در بند كشی» انجام گرفته است؛ آنها مدرك پرستار كارشناس را حذف و وامهای مربوط به این گونه بیمارستانها را قطع كردهاند و هیچ ساختار بدیلی نیز برای پاسخ به این كمبودها به وجود نیاوردهاند. این نتیجهگیریها را كمیته عالی رسیدگی به مسكن افراد مستمند در نهمین گزارش خود به ریاست جمهوری، در سال ۲۰۰۳ ارائه داده است. گزارش مینویسد: «در حالی كه بیمارستان روانی مسكن دراز مدتی را برای این افراد تأمین میكرد، امروز آنها تنها زمانی محدود، آن هم به هنگام بحران بیماری در بیمارستان بستری میشوند. باید دانست كه افرادی كه از بیمارستان روانی خارج میشوند هنوز بیمارند و به درمان دائمی احتیاج دارند. این كمبود سرچشمه ناراحتی خانوادههایی است كه بیماران را میپذیرند و هم چنین دلیل نرخ بالای بیماران روانی در رسیدگی به بیماران نیز بر اثر این كمبود لطمه میبیند».
به این ترتیب است كه شمار فزایندهای از بیماران روانی تحت پوشش هیچ سیستم درمانیای نیستند و در میان فقیرترین فقرا و مطرودترین طرد شدگان در پناهگاههای موقتیای هستند كه سازمانهای نیكوكاری برای شرایط اضطراری بیخانمانها به راه میاندازند و یا در خیابانها دیده میشوند. به گفته آقای الن مركول، روانپزشك و مسئول شبكه بهداشت روانی و مبارزه با طرد اجتماعی، در بیمارستان روانی سنت آن پاریس : «۳۰% بیخانمانها دارای مشكلات روانیاند». این رقم مورد تائید آقای میشل تریانتافویلو، پزشك مدیر بخش روانی بیمارستان ماكس فورستیه در منطقه نانتز (حومه پاریس) نیز میباشد: «از میان آنهایی كه مراكز پذیرش بیخانمانها به بخش ما میفرستند، ۲۵% دچار افسردگی، ۲۵% دچار ناهنجاریهای ناشی از وحشت یا فوبی و ۳۰% هم دارای اختلالات جدی روانی یا سایكوز میباشند. افسردگی میتواند ناشی از بیخانمانی و ماندن در خیابان باشد، وحشت زیادی نیز عموماً طرد شدن از جامعه را تشدید میكند اما بیماران شیزوفرن نمیبایست در خیابان به سر برند». این جاست كه میتوان از بیماران به حال خود رها شده سخن راند.
در واقع اقتصادگرایی مسلط كنونی میخواهد در عین مهاركردن بیماران، آنها را با كمترین هزینه «اداره» كند. برای نیل به این هدف، دولت راهكاری منسجم را در چارچوب سیستم بهداشتی مستقر كرده است كه به صورت ساده میتوان چنین خلاصه كرد: بیماران پولدار دچار افسردگی، در كلینیكهای خصوصی و بیماران روانی سایكوتیك فقیر در بخش دولتی با امكانات محدود. در مركز این سیستم بیمارستان و به ویژه بخش اورژانس آن برای آرام كردن شرایط بحرانی بیماران قرار دارد كه در وهله اول نیز از داروهای شیمیایی از بخت خوش شركتهای دارویی) استفاده میكند و دوران اقامت در بیمارستان به كوتاهترین مدت ممكن تقلیل مییابد.
● عمومیت بخشیدن به درمان از طریق داروهای شیمیایی
اما به این دلیل كه بیماری روانی مثل سرماخوردگی درمان نمیشود، بیماران همواره مجدداً مراجعه میكنند. دستاندركاران درمان این بیماران در این مورد اصطلاح «چرخ و فلك» و یا «بازگشت دائمی» را به كار میبرند: برای مقابله با مشكل مزمن بودن این نوع بیماریها، بیماران هرگز از بیمارستان كاملاً تندرست خارج نمیشوند. سیستم، بیماران را به خانوادههایشان ارجاع میدهد و بار سنگینی را بر دوش آنها میگذارد و یا آنها را به مراكز پزشكی اجتماعی كه بیش از پیش اجتماعی و در واقع شاید بهتر باشد بگوییم نیكوكارانه و مردمی میباشند، میسپارد.
برای رسیدن به چنین وضعیتی، دهها سال كار نظری لگد مال و جنبش بینظیر «ضد از خود بیگانگی» كه از دوران مقاومت ضد فاشیسم و رهایی فرانسه پس از جنگ دوم جهانی پاگرفته بود آشكارا و یا ذره ذره زیر پا نهاده شده است. جنبش فوق به دنبال پایان بخشیدن به حبس و انزوای بیماران بود كه بدون درمان واقعی، وضعیت آنان را وخیمتر میسازد جنبش در نظر داشت بیماران را به جامعه مدنی بازگرداند تا مطابق جمله زیبای لوسین بنافه، یكی از نظریه پردازان آن، «از نیروی بالقوه معالج مردمی» بهره جوبند. بیمارستان ضمن آن كه عملكرد آن تغییر پیدا میكرد میبایست ابزاری در میان دیگر راهحلها باشد و قرار بود درمان به یك گروه (روانپزشك، پرستار، كمك پرستار و روانشناس) سپرده شود، كه در منطقهای معین نقش محوری بازی كنند. این منطقه قرار بود در محدودترین ابعاد ممكن به صورت یك «بخش» تعریف شود. این راهكارها نگاه دیگری به بیماری روانی داشت و آن را در تمام ابعادش اجتماعی، روانی، بیولوژیك و در یك كلمه، انسانی بررسی میكرد.
امروز تعریف «بخش» مفهوم خود را از دست داده است و از «منطقه بهداشتی» سخن میرود كه بسیار وسیعتر است. بیماریها دستهبندی شدهاند، مثل دوران جداكردن بیماران و منزوی كردن آنها كه بخش بیماران بیخطر و بخش بیماران عصیان زده وجود داشت. این نوع دستهبندی كه توسط پزشكان مترقی دوران پس از جنگ، «از خود بیگانه» كننده ارزیابی شده بود، امروز با زیر علامت سؤال بردن «لزوم ادامه درمان» درون و بیرون از بیمارستان، مفهوم ناروشن «بهداشت روانی» را مطرح میكند كه در عمل «جنون» را در مفهوم «رنج روانی» تودهها میگنجاند و در نظر دارد با جنبه «روانی» دادن به معضل فقر از طرح سؤالات اجتماعی و سیاسی اساسی جلوگیری كند.
بیماری روانی مجدداً تحت فشار مكتب روانپزشكی آمریكایی تنها در چارچوب جنبه بیولوژیك آن و تنها به اختلال مفروض موجود در مغز انسان محدود میشود. دیگر موضوعی نیست كه بتوان با آن رابطه برقرار كرد، بلكه همچون زائدهای است كه در صورتی كه برای جامعه مضر باشد، علائم آن را با مواد شیمیایی میتوان از بین برد. البته این كار قبل از آن است كه در یك خوابگاه پست، در خیابان و یا در زندان، بیمار را روانه مرگ سازند، مرگی روحی و یا مرگی حقیقی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]
-
گوناگون
پربازدیدترینها