واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تكرار كمدي هاي قديمي در شبكه تهران
«مامور بدرقه» به كارگرداني سعيد سلطاني كه از شبكه تهران پخش شد، يك كمدي پرحرف و شلوغ بود. اينكه ژانر كمدي به اين سريال اطلاق مي شود، امتياز مثبتي براي آن است، چرا كه كمتر كاري در ميان سريال هاي مفرح تلويزيون موفق به رويكرد كمدي بوده اند. اما از منظر تازگي و طراوت، اين سريال چيزي در چنته نداشت. بهتر است كه در اين زمينه «مامور بدرقه» را يك سريال مقروض به فيلمفارسي هاي قديمي ارزيابي كرد.
اغراق هاي غيرضروري و شكستن خط قصه و پرتاب ماجراها به فرعياتي نچسب براساس تصادف و فاقد منطق ازجمله آشكارترين گرايشات «مامور بدرقه» به آثار سطحي و ضعيف دهه هاي دور سينماي ايران بود.
سازندگان اين سريال، به ويژه كارگردان آن حتي اگر عمده تلاش خود را بر رخ دادن موقعيت هاي كمدي به كار مي گرفت، به مراتب موفق تر مي شد تا اينكه براي خنده گرفتن از بيننده به همه تمهيدات نازل دست يازد. مثلا فصل هايي را كه جواد رضويان و دستيارش به شكل و شمايل هاي غيرمتعارف درمي آيند تا فلزياب و گنج را بدست آورند، به ياد بياوريد. يا اينكه جواني ميان سال! از طبقات پايين جامعه همه جوره دوز و كلك را به كار مي گيرد تا به دنيا بهتر بچسبد. ماموري كه به سياق آثار جيمز باندي و جاسوسي با لباس مبدل آن هم در آستانه بازنشستگي در تلاش نفوذ در باندي است كه اصلا هم مخوف نيستند و اتفاقاً هيچ فعل خلاف قابل توجهي تا راه افتادن قصه از آن ها سر نزده است تا بيننده آن ها را در جايگاه معرفي شده باور كند. اين قبيل مسايل مطروحه در سريال، همگي با فقدان انگيزه هاي لازم و منطق روايي كنار يكديگر قرار گرفته بودند تا شايد بيننده بخندد.
با اين حال مامور بدرقه را از منظر گونه شناسي (ژانر) مي توان با اغماض يك كار كمدي موقعيت توام با طنز كلامي به شمار آورد. غلبه اتفاقات منجر به بلاهت و موقعيت هاي كميك نشان دهنده شناخت كارگردان از اين گونه است. تركيب گرجستاني، رضويان و تنابنده با دستياري اعضاي خانواده شان و خصوصا حسين عابديني به درستي همه تيپ هايي بودند كه هر كدام در لحظات معدودي از كار موقعيت هايي ازكمدي را به وجود مي آوردند و ...
اما پرسش اصلي اين است كه براي يك سريال يك ماهه آن هم در مناسبتي مهم مانند ماه خدا، اين كه كاري فقط بتواند در يك زمينه تكنيكي موفق ظاهر شود كفايت مي كند؟ در توليدات سيما براي حداقل چنين مناسبت هايي نبايد درونمايه و موضوع فراموش شود. در يك بررسي آسيب شناسانه و نقد محتوايي به اين واقعيت مي رسيم كه سريالي مانند مامور بدرقه ارمغاني قابل ستايشي براي اين منظور نداشت. اين سريال چه چيزي مي خواست بگويد؟ اينكه اعتياد بدو بلاست ، كه اصلا تنها چيزي كه فراموش شد، همين مسئله بود. هرازگاهي صحبتي از اعتياد رضويان مي شد و اشاره به خماري و كمبود جنس مي گرديد و تمام! بدتر اينكه اين تيپ سمپاتيك جلوه مي كرد، رويكردي كه متاسفانه در همه سريال هاي امسال وجود داشت. از اينكه نظارت دقيقي نبوده تا تنوع كارها افزايش يابد نمي توان گذشت. سه سريال از چهار سريال مناسبتي به اعتياد پرداخته بودند و آدم هاي محوري آن ها معتاد بود. تازه اين يك طرف قضيه است و طرف ديگر كه مهم تر است، اين كه معتادها، دوست داشتني بودند. نادر سريال «بزنگاه» و «فريده» روز حسرت و در «مامور بدرقه» هم كه جناب رضويان، معتادهايي بودند كه اصلا هم دافعه انگيز نبودند. حتي اگر گفته شود كه اپيدمي اعتياد پررنگ است و معتادان زندگي مي كنند، بدون اينكه عملشان قبيح باشد، توجيه پذير نيست.
علي ايحال بايد جدي به اين مهم پرداخت كه حرف و پيام مامور بدرقه چي بود؟ شايد برخي و از جمله مديراني از سيما خرده بگيرند كه اي بابا ول كنيد اين پيام را، ولي بپذيريد كه هنر فاقد محتوا و پيام، يعني همان هنر براي هنري كه در نزد تمام صاحبان انديشه، مذموم است.
بله نمي توان منكر اين شد كه سريال مي خواست بگويد وظيفه شناسي خوب است، حرص و طمع بد و ساده زيستي عين خوشبختي است، اما آيا توانست اين ها را بدون تاثير منفي بگويد و منتقل كند؟ اگر كاري نتواند پيام و مضمون خود را در دل قصه و به شكل دراماتيك پيش ببرد و منتقل كند، يعني اينكه در فرهنگ سازي ناكام است.
كدام يك از مسايل مطروحه در سريال مامور بدرقه ازمنظر فرهنگي در جامعه تاثيرگذار واقع شد؟
خلاصه اينكه اگر در تمام طول سال رويكرد سرگرمي صرف توجيه پذير باشد- كه نبايد باشد- لااقل در اين ماه نمايش هاي توليد شده بايد نسبت به هزينه هاي صورت گرفته و مردم و اعتقادات اين جامعه متعهد و وام دار باشند، در حالي كه برآيند كاري مانند مامور بدرقه در چارچوب سرگرم سازي، بيشتر نمي گنجيد.
آرين اميدوار
يکشنبه 14 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]