واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: آنچه بر شهر ما ميگذرد - احسان رعنايي
شايد لازم است هر يك از ما از خود بپرسيم كه اگر جزو مسوولان شهرمان بوديم، چگونه سعي در احيا و حفظ ميراث فرهنگي و طبيعي شهر داشتيم تا اسناد هويت و اصالت سرزمينمان را احيا كرده باشيم؟ اين سوال از آن جهت مهم به نظر ميرسد كه امروزه تصميمهاي مديران شهري و عملكرد آنها را نميتوان صرفا ناشي از نگرش و عملكرد يك شخص يا گروه اقليت دانست. شرايط اجتماعي عصر حاضر به گونهاي است كه شهرهاي بزرگ، متشكل از افراد، قابليتها، امكانات و روابط مختلف، يك نظام يا سيستمي را تشكيل ميدهند و هر يك از اجزا ميتوانند در جهتگيري مسائل كلي مربوط به سيستم مذكور موثر باشند. به عبارت ديگر، ميتوان گفت اگر هر شهروندي خود را مسوولي دلسوز و خواهان توسعه پايدار و همهجانبه شهر خود بداند، نميتواند نسبت به عملكردهاي گوناگون، مخصوصا عملكردهاي مرتبط با ميراث فرهنگي و طبيعي شهر بيتفاوت باشد.
ظاهرا تحقق اين ديدگاه، نيازمند 2 مساله است: نخست آنكه هر شهروند با پيشينه فرهنگي و طبيعي محل زندگي خود آشنا بوده و باور كند ميراث آبا و اجدادي وي، نمايانگر اصالت ديرينه سرزمين و ملت او است. پس حتي يك درخت و حتي يك آجر تاريخي يا باستاني، ميتواند سندي منحصربهفرد بوده و لذا از اهميت بسزايي برخوردار باشد. آگاهي و عملكرد عمومي، ميتواند در اقدامات قانونگذاران و مجريان طرحهاي گوناگون تاثيرگذار بوده و بيخبري و ناآگاهي، ميتواند نقش بسزايي در تصدي سمتهاي مهم شهري و استاني توسط افراد نالايق با نيات و اقدامات غيرمنطقي داشته باشد كه عواقب آن مدتها دامنگير خود همشهريان خواهد بود و چه خوب است اگر اين آگاهي، در ذهن كودكان نهادينه شود تا همه از كودكي با مسائلي كه گويي از امرار معاش روزانه مهمترند، آشنا باشند.
دومين مساله، آشنايي هر فرد با اختيارات قانوني خود در استيفاي حقي است كه با رفتارهاي غيرقانوني مسوولان شهري مثلا كوتاهي نسبت به حفظ ميراث گذشتگان، پايمال شده است تا باور اينكه هركس ميتواند براي محاكمه و مجازات قانوني اين مسوولان (حتي با وجود قدرت اجرايي بالا) اقدام كند، گسترش يابد. در ادامه نوشتار سعي شده هرچند مختصر، دو مساله مذكور پيرامون موضوع قطار شهري اصفهان، مورد بررسي قرار گيرد. به نظر ميرسد آگاهي شهروندان از آنچه بر اصفهان ميگذرد و همچنين اصول و مواد قانوني مرتبط با موضوع، دير يا زود، بهترين واكنش را در پاسخ به عملكرد دستاندركاران اصلي اين طرح و طرحهاي مشابه، در پي خواهد داشت.
احتمالا تصور قدم زدن در خياباني با سنگفرشهاي عالي كه چند رديف درختان قد برافراشته و تنومند چنار در باغچههاي پرگل بر آن سايه افكنده و آبي كه از بستر سنگي به رنگ سرخ عقيق از پلههايي چون آبشارهاي كوچك در طول خيابان و از ميان آن ميگذرد و در مسير خود به حوضهاي كوچك و بزرگ حجاري شده با فواره در ميانشان ميريزد، لذتبخش است. در طرفين مسير مياني نهر آب، مسير عبور درشكهها و سواران است.
دو سمت اين خيابان سردرهاي باشكوه باغهاي سلطنتي رو به خيابان و در امتداد آن قرار دارد كه هر جفت در مقابل يكديگر و روبهروي حوضهاي مياني خيابان هستند. قسمتي از آب هر حوض توسط جويهاي كوچك از زير سردرها ميگذرد و به درون باغها ميرود. همچنان كه قدم ميزنيد از پلي بر رودخانه كه سواحل آن را نيز باغهاي انبوه پوشانيده، عبور ميكنيد. پس از پل، وارد خياباني مشابه ميشويد كه از قبلي طولانيتر است و در انتهاي آن، از چند پله كوچك بالا ميرويد و در مقابل خود، سردر عظيم و بينظيري رو به سرتاسر خيابان ميبينيد كه شما را به ورود به باغ سلطنتي وسيع و تماشاي درختان گوناگون و خوردن ميوههاي آنها، عمارتها، آبراهها و حوضهاي كوچك و بزرگ حجاري شده و همچنين قصري بيمانند در ميان باغ، دعوت ميكند.
اين تصورات، تخيلي- ادبي نيست. گزيدهاي كوتاه از توصيفات بسياري از گردشگران همچون دلاواله ايتاليايي، تاورنيه فرانسوي، كمپفر آلماني و ... است كه در دوران صفويه يا بعد از آن از خيابان اصفهان گذر كرده و مشاهدات خود را بهصورت سفرنامه كه گاهي با نقشه همراه بوده، ثبت كردهاند. 11)
چهارباغ به دستور شاه عباس اول طراحي شد تا عناصر زيباي معماري و شهرسازي را بهعنوان محوري شمالي- جنوبي، عمود بر زاينده رود، در برگيرد تا ايدهاي زيبا و ماندگار و همچنين پيادهسازي بيمانندش، بتواند الگويي چندصد ساله براي توسعه پايدار باشد. امروزه نيز با وجود آنكه ديگر آن سردرها، عمارات، باغها، حوضها و ... به چشم نميآيند، اما هنوز هم شاهكاري منحصربهفرد به شمار ميروند.
اين در حالي است كه طي سالهاي اخير، شهروندان اصفهاني به جاي آنكه شاهد انتقال مركز نوين شهر شامل خدمات اداري، مراكز تجاري و... به دور از اين محور و بهطور كلي بافت قديمي شهر و بهكارگيري تمام پشتوانههاي لازم براي بازسازي آن باشند، شاهد مغازهها و پاساژهاي بسيار با نماي ناهماهنگ، افتتاح مراكز بزرگ اداري و تجاري، احداث برج مرتفع جهاننما بهعنوان بزرگترين مركز تجاري و اداري شهر در ابتداي چهارباغ (مركز شهر)، در نزديكي ميدان نقشجهان و سند افتخاري براي شهرداري اصفهان و از همه جالبتر، انتخاب اين محور بهعنوان تنها محور منطقي! و مناسب براي مسير شمالي- جنوبي متروي اصفهان هستند.
دقت دستاندركاران در هدفگيري قسمت عمدهاي از بافت اصفهان هزارساله و سرتاسر طول چهارباغ براي عبور مترو در نوع خود تحسينبرانگيز و گوياي تاييدي بر اظهارات ايشان در مورد حفظ ميراث فرهنگي، حقوق شهروندي، توسعه پايدار و... است كه اغلب در مصاحبهها و سخنرانيها به اين موارد تاكيد دارند!
ظاهرا عبور مترو هر چند در عمق زياد باشد، باز هم حفاريها و تخريبهاي زيادي در سطح زمين به همراه دارد. نمونه آن، محوطههاي وسيع فعلي در محل ايستگاههاي شهدا، تختي، امام حسين(ع)، شريعتي و آزادي است كه اطراف هر يك با صدها متر حصار به صورتي بسته شده كه درون محوطه به راحتي قابلرويت نباشد لذا به نظر ميرسد قسمت عمدهاي از سطح هر محوطه گودبرداري شده است. تلاش براي اين همه عمليات عمراني در نزديكي برخي نقاط خاص اصفهان عهد صفوي همچون باروي اصفهان، دروازه دولت، ورودي عباسآباد، محل سردر و كاخ هزارجريب تعجب فراوان دارد. با توجه به نسبت سطوح گسترده مناطق گودبرداري شده به سطح كل خيابان چهارباغ، اگر تكنولوژي بهكاررفته در حدي نيست كه اين تخريبها به حداقل رسيده و كف چهارباغ كمتر مورد عنايت متهها باشد، چرا محور موازي چهارباغ (شمسآبادي) بهعنوان مسير مترو مدنظر قرار نگرفته است؟ البته اگر از ديگر عواقب احداث ايستگاهها از جمله احتمال حضور فعال دورهگردها، دستفروشان، متكديان و... آن هم در چهارباغ عزيزمان، چشمپوشي كنيم. از طرفي تاثير ارتعاش ناشي از عبور قطار در عمق زياد بر بناهايي چون مدرسه چهارباغ يا سيوسه پل ميتواند باعث تخريب تدريجي در مدت زمان بيشتري شود؛ شايد تغيير مسير بدون افزايش عمق، هزينه بسيار كمتري داشته باشد تا پيشبرد عملياتهاي گوناگون در عمق زياد.
قطع درختان در چهار باغ پايين
مساله ديگر، مسكوني بودن قسمتهايي از اصفهان عهد ديلمي و سلجوقي در مسير شمالي- جنوبي است و به نظر ادعاي خامي است كه منازل آن مناطق، داراي راهها و اتاقهاي زيرزميني با وسايل و ابزار و انواع ظروف در آنها نبودهاند. قطع درختان در محل ايستگاههاي تختي و امام حسين(ع) در چهارباغ پايين و ايستگاه شريعتي در چهارباغ هزار جريب (چهارباغ بالا) نيز، تاسفبرانگيز است. نقل است فرياد مستحفظين براي جلوگيري از چيدن گلهاي اطراف چهارباغ معروف بوده است. 22) صدها سال پيش، حفاظت از شاخههاي گل كجا و قطع جمعي درختان در قرن 21 كجا!
جالب آنكه تاكيد بر حقوق شهروندي، توسعه پايدار، تلاش براي خدمترساني شهري و... از سوي برخي افرادي است كه اعتراضات و انتقادات بسياري از مخالفان، از جمله قطعنامه همايش با تاييد دهها نفر از كارشناسان و فرهيختگان و دوستداران اصفهان، تعريف مسير موازي با چهارباغ و بيانات و مطالب گوناگون در نشريات يا صفحههاي اينترنتي را ناديده گرفتهاند. حتي با گذشت چند سال از شكايت بيش از 1700 نفر از شهروندان، تغييري بنيادي در روند از پيش تعيينشده طرح ديده نميشود.
آيا تشخيص عدهاي كه در طراحي مسير شمالي- جنوبي قطار شهري نقش داشتهاند، چنان معقول و حساب شده است كه تمامي صدها و شايد هزاران منتقد، هنوز به سطح فكري لازم براي درك آن و صرفنظر از اعتراض خود نرسيدهاند؟ منتقداني كه دشمن توسعه حملونقل شهري و فعاليتهاي عمراني نبوده و فقط به نحوه اين استفاده، آن هم بهدليل آثار جبرانناپذير آن معترض هستند.
درمقابل انتقادها و پيشنهادها، تبليغات شهرداري و سازمان قطار شهري اصفهان با پشتوانههاي قوي مالي و اجرايي، قرار دارد. نمونهاي از آن، توزيع بروشورهايي با عنوان در ميان مردم است. روابط عمومي شهرداري اصفهان در اين بروشورها به تجربيات شهرهاي پاريس، آتن و قاهره در عبور مترو از نزديكي آثار تاريخي اشاره كرده و در بخشي از نتيجهگيري مدعي ميشود:
البته در اين تبليغات و توجيهات مشابه، اشارهاي به اين نكات مهم نشده كه آيا همه ايستگاهها در محل ابنيه تاريخي است؟ خطوطي كه در آنها، آثار تاريخي و طبيعي، عليرغم هزينههاي زياد باعث تغيير مسير مترو شده كدامند؟ گمانههاي اكتشافي متروي اصفهان كجا است؟ ديگر شهرهاي تاريخي دنيا در اين زمينه چه كردند؟ و مهمتر از همه، اينكه آيا تكرار عملي نادرست پس از گذشت دهها سال، آن هم با وجود هشدارها و مخالفتها، كاري اصولي است؟ احتمالا قضاوت اين مورد بهعهده خوانندگان فهيم گذاشته شده است!
مترو از نقش جهان هم ميگذرد
مساله قابل توجه ديگر عبور خط شرقي- غربي از ميدان نقشجهان و قسمتهاي ديگري از اصفهان هزارساله است. اگر اكنون آگاهي عموم شهروندان از سابقه اين قسمت از شهر و تخريبهاي احتمالي آن بالا برود و گروهها و تشكلهاي دوستدار اصفهان، موضعي هماهنگ و يكپارچه در مقابل متجاوزان به حريم ميراث فرهنگي و طبيعي شهر (كه متعلق به همه ايرانيان و حتي نوع بشر است) داشته باشند، شاهد رفتارهاي غيرقانوني و لجوجانه نخواهيم بود. فقط كافي است صحنه تاخت و تاز ماشينها و متههاي غولپيكر را در ميدان نقشجهان يا در مناطقي كه طبق نقشههاي گوناگون، صدها سال پيش منازل مسكوني، مغازهها، انبارها، راههاي زيرزميني و ... در آنجا بودهاند، تصور كنيم.
تعارض متروي اصفهان با قانون
پيرامون تخريبها و حقوق پايمال شده افراد جامعه، هر كس ميتواند با استناد به قانون اساسي، اقدام كند. اين حقوق شايد ظرفي سفالي يا بقاياي باروي شهر باشد كه نياكان ما، براي ما به يادگار گذاشتهاند. توجه به اين نكته ضروري است كه دفاع از حفاظت محيطزيست طبيعي و تاريخي نهتنها فعاليتي سياسي محسوب نميشود، بلكه قانون اساسي، پشتوانه محكمي براي آن به حساب ميآيد.
طبق اصل 50 قانون اساسي، همچنين طبق ماده يك قانون مسووليت مدني،
مي دانيم كه يك فعاليت مهم در مقياس شهري ممكن است در زمان طولاني با مشاركت افراد مختلف انجام پذيرد، اما از آنجا كه مسوولان فعلي شهر و استان مدت نسبتا زيادي است با مساله مترو در ارتباط بوده و هستند، شايد بد نباشد از دكتر سيدمرتضي سقايياننژاد، شهردار اصفهان و عبدالحسين سيفاللهي، رئيس سابق سازمان قطار شهري سوال شود كه چگونه ثابت ميكنيد بقاياي باروي ديلمي، بقاياي منازل و اشياي مربوط به دوران ديلمي و سلجوقي، كف اصلي چهارباغ، بقاياي سردر و حوض سنگي بزرگ باغ هزارجريب و ... در اثر حفاريها آسيب نديدهاند؟ و اگر آثاري از هر يك يافت شده در كجا نگهداري ميشود؟ در محلي براي حفاظت، يا به همراه بقيه خاك و نخاله استخراج شده در منطقهاي خارج از شهر؟
و پرسش مهمتر اينكه ناظران سازمان ميراثفرهنگي، چگونه از نزديك در جريان روند بدون آسيب طرح قرار ميگيرند؟ و چگونه ثابت ميكنيد فعاليتهاي مشابه عمراني براي مسير شرقي- غربي، آسيبي به قسمتهاي تاريخي شهر نخواهد زد؟ در حالي كه چند ضربه كلنگ هم ميتواند ضرري جبرانناپذير به بار بياورد.
جداي از آثار اجراي طرح متروي اصفهان به شكل فعلي، اجراي پروژه مصلاي اصفهان كه سالها است با وجود صرف هزينههاي فراوان به پايان نرسيده و ساخت منارهها و گنبدهاي عظيم بتوني و فلزي را در نزديكي گنبدها، طاقها و عمارات كوچك ساده، زيبا و آجري، آن هم در دل منطقه تاريخي و ارزشمند تختفولاد اصفهان در پي داشته، مورد مهم ديگري است.
با توجه به مديريت سابق مهندس عبدالحسين سيفاللهي در سازمان قطار شهري و همچنين پروژه مصلاي اصفهان، سوال اينجاست كه چگونه مسووليت چند طرح عظيم و پرهزينه شهر برعهده يك مدير بوده است؟ و دليل تغيير مديريت چنين شخصي از هر دو پروژه چه ميتواند باشد؟ شخصي كه چندي پيش بهعنوان مشاور شهردار در طرح قطار شهري منصوب شد! بايد خاطرنشان كرد كه هرگونه اعتراض يا پرسش، نه حاصل كينهاي از فرد خاص كه فقط ناشي از علاقهاي است كه ممكن است دوستداران اصفهان يا هر شهر ديگر را براي جلوگيري از عملي اشتباه و گسترش نگرشي سالم نسبت به ميراث فرهنگي و محيط زيست، به واكنشي اينچنين در مقابل مسوولان محترم وادارد، چرا كه اهميت اصفهان، ناشي از وجود همين گنجينههاي فرهنگي و طبيعي آن است.
اميدواريم كسي شاهد آن روز نباشد كه حمايت عمدي يا سهوي يك شهردار، رئيس شوراي شهر، استاندار يا هر مقام ديگر، زمينهاي فراهم كند تا اشخاصي با فعاليتها و نيات غيرقانوني، چه به صورت تخلف مالي، ناديده گرفتن حقوق سايرين و ... بتوانند بهراحتي در سيستم مديريت شهر تنفس كنند. و اميدواريم هركس به وظيفه خود براي حفاظت از ايران به بهترين شكل عمل كند.
* عضو جمعيت دوستداران محيط زيست (طبيعت ياران)
پي نوشتها:
1-كتاب فيروز اشراقي، كتاب ،/ محمود رضا شايسته، منصور قاسمي.
2- كتاب حاج ميرزا حسنخان جابري انصاري
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
سه شنبه 9 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]