تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833674757
بازكاوى حقايق دفاع مقدس در گفت و گوى اختصاصى جوان با دريابان على شمخانى از يا للمسلمين تا مرصاد
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: بازكاوى حقايق دفاع مقدس در گفت و گوى اختصاصى جوان با دريابان على شمخانى از يا للمسلمين تا مرصاد
محمد على آقا ميرزايى - حسين فصيحى* شما فرمانده سپاه خوزستان بوديد كه جنگ سراسرى عليه كشور ما آغاز شد. برابر آنچه در اسناد آمده است عراق در ماه هاى نزديك به ۳۱ شهريور ۵۹ تحركاتى را در مرزهاى ما صورت داده بود. وضعيت سپاه تحت امر شما در آن مقطع چگونه بود؟** در جنگ مرحله اى به نام جنگ پيش از جنگ وجود دارد. جنگ عليه ايران ،برخلاف آنچه ۳۱ شهريور را روز آغاز جنگ مى دانيم پيش تر آغاز گرديده بود. عراق با اقدامات ايذايى گوناگون حوزه هاى اقتصادى و اجتماعى ايران را مورد هدف قرار مى داد . در استان خوزستان با برخى از تحركات داخلى همراه با اين هدف گذارى فراز و نشيب هاى گوناگون را دنبال مى كرد. عراق از چنگوله تا راس البيشه در حالى تحركات مرزى را صورت مى داد كه نيروهاى سپاه در پاسگاه هاى ژاندارمرى بر اين تحركات نظارت داشتند.به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى عراق اين تحركات را با همراهى توطئه هاى داخلى، اقدامات شناسايى و برخى اقدامات فيزيكى عليه اهداف اقتصادى و اجتماعى دنبال كرد و در درون خود به توسعه قدرت پرداخت. به اين معنا كه عراق از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۳۱ شهريور ۱۳۵۹ كه جنگ را آغاز نمود قدرت درونى خود را توسعه داد. در آغاز جنگ سپاه در همه شهرهاى خوزستان هم شكل گرفته بود ولى بيشتر امنيت داخلى را تامين مى كرد. پس از سقوط پاوه و فرمان حضرت امام جهت آزادسازى اين شهر سپاه خوزستان يك واحد رزمى تمام عيار را به آن منطقه اعزام نمود. تجربه آن واحد رزمى هسته اصلى تشكيلاتى گرديد كه مقاومت ابتداى جنگ را شكل داد. دهقان، شهيد اسكندرى، شمخانى، بلالى، شهيد راستى، گندمكار، معينيان، غلامى، باقرى و شهيد غيور اصلى كه ايشان به رغم ارتشى بودن مسوول عمليات سپاه اهواز بود حضور داشتند.اين نخستين دستمايه ما بود. دستمايه دوم نيروهاى مستقر درنوار مرزى بودند وسوم نيروهايى كه باناامنى هاى درون شهرى مقابله مى كردند. نظيرتيمى كه درخرمشهر با اين پشتوانه توانست در برابر ارتش عراق مقاومت كند. ما در خطوط مقدم حضور داشتيم و عراق نيز به شكل مستمر در حال شناسايى وتوليد قدرت بود. ما با تجمع نيرو بيگانه نبوديم و علائمى كه حكايت ازاين داشت كه اين نشانه ها چيزى متفاوت تر از يك وضعيت عادى است، ولى اين كه اين چيزچيست؟ جنگ است؟ اين نكته اى است كه زمانى در ذهن انسان كشف شد كه جنگ شروع شده بود.* عراق ضمن بهره مندى از حمايت هاى گسترده خارجى درحمله به ايران از توطئه هاى داخلى نظير منافقان و جريان خلق عرب در خوزستان نيز بهره مند بود. درباره جريان خلق عرب توضيح دهيد.** اساساً جريانى به نام خلق عرب وجود ندارد. يك تشكل محدود و حقوق بگيرايرانى بود كه نقش عناصر اطلاعاتى عراق را ايفا مى كرد. پيش از انقلاب نيز جنگ اطلاعاتى بين رژيم شاه و رژيم صدام جريان داشت و از همين رو بيش از اين كه پشتوانه داخلى داشته باشد مدار اصلى تحرك آنان پشتوانه خارجى بود. از اين روعراق در برخى ازاقدامات ازعناصر عراقى استفاده مى كرد. ما در آن زمان جاسوس هاى عراقى را در ايران نيز دستگير كرديم برخى دراهواز با رهبران ايران هم بند بودند. برخى در زندان متحول شده و مسير خود را تغيير دادند و برخى بر همان مسند باقى ماندند ، بنابراين عراق مى كوشيد ضمن تسلط برجدار اطلاعاتى كشور نوعى ناامنى را درعمق مرز ايجاد كند تا بستر لازم براى روزى كه قصد حمله به ايران را دارد فراهم باشد. با شروع جنگ وپيش از اين كه ما براى مقابله با اين جريان منفعل شويم نظير اين اقدامات را با ورود به خاك عراق ومقابله با آنها در عراق دنبال كرديم.آنها كه به عراق رفتند نيروهاى عرب پاسدار خوزستانى بودند.* اما همواره از اين جريان به عنوان بازدارندگى نيروهاى ما ياد مى شود؟** اين ها از ابتدا قدرت هيچ اقدامى نداشتند. لذا اين كه بتوانند مانع عمده اى جهت مقابله نيروهاى ايران با عراق باشند هيچ گاه نتوانست رخ دهد. آنها بيشتر دنبال كار اطلاعاتى بودند و بستر اجتماعى نيز اين گونه بود كه در خوزستان هيچ كس نمى توانست بيان كند كه عضو اين جريان است و مورد حمايت واقع شود. من هنوز مى بينم كه برخى به خوزستان جريان خلق عرب مى گويند و اين كاملاً سخن اشتباهى است. جريان خلق عرب يك تشكيلات محدودبود كه پيش از انقلاب داراى سابقه مبارزاتى با شاه و مزدورى عراق ومحدود به افراد معينى بود.* پس از اين كه جنگ كردستان در مناطق سردسير كشور با سركوبى منافقان خاتمه يافت عراق در خوزستان و در پشت مرزهاى ما آرايش نظامى گرفت. تنش هاى آغازين جلسات چگونه دنبال مى شد؟ آيا مسوولان ارشد نظام در اين جلسات تصور مى كردند كه جنگ حادث مى شود؟** نيروهاى سپاه خوزستان در نوار مرزى از چنگوله تا شيراز حضور پراكنده اى داشتند. ما وضعيت غيرعادى را در خطوط مقدم مى ديديم و آن را به تهران منعكس مى نموديم. مسوولان در تهران نسبت به اين كه جنگ حادث خواهد شد بسيار دير باور بودند.هشدارنسبت به وضعيت جنگ در دو جلسه رخ داد. نخست اين كه آمريكا اطلاعاتى درباره وقوع جنگ عراق عليه ايران به دولت موقت منتقل كرده بود. اين را درجايى ديده ام. بنى صدر نيز جلسه اى در تهران و در ساختمان نخست وزيرى تشكيل داد كه بنده به عنوان نماينده خوزستان در جلسه مزبور حضور يافتم. بنى صدر خود جلسه را اداره مى كرد. بنده وضعيت موجود را تشريح كردم اما بنى صدر باور نمى كرد عراق به ايران حمله كند. بنى صدر به جاى اين كه تنش تجاوز كارانه عراق را بازكاوى نمايد حضور نيروهاى انقلاب را در خطوط مقدم جبهه عامل ايجاد اصطكاك مى دانست. حال اين كه علت حضور ما در نوار مرزى ناشى از ناامنى بود كه عراق در شهرها ايجاد كرده بود. در تهران ديد باور وجود داشت. به ياد دارم زمانى كه جنگ آغاز شد نماينده بنى صدر، سرهنگ عطاران با طرحى تحت عنوان طرح عقاب نزد ما آمد و گفت اين طرح را اجرا مى كنيم. آنان كسى را براى اجراى طرح نداشتند و طرح ها از پيش از انقلاب تهيه شده بود، سرهنگ عطاران هم از حاضران در آن جلسه بود ،من نگاه معنادارى به او كرده و پرسيدم شما كه باور نداشتيد جنگى صورت مى گيرد؟! من در آنجا درخواست آر. پى. جى كردم و او گفت ما اصلا آر. پى. جى در اختيار نداريم اين سلاح روسى است در حالى كه سلاح هاى ما غربى است. من مى دانستم آنها سلاح دارند.آنها ديرباور بودند و تلقى درستى از جنگ و وضعيت ارتش عراق نداشتند. وضعيت ارتش عراق از سال ۵۷ تا ۵۹ تغيير محسوسى كرده بود. آنها باور نمى كردند چرا كه درگيرى مرزى ما با عراق درگيرى سابقه دارى بود و هرگز تبديل به يك جنگ تمام عيار نشده بود.آنها حتى علت جنگ را از نظر سياسى نيز نمى توانستند تحليل كنند كه علت جنگ مسايل فيزيكى نيست، مسايلى عام تر نظير مسايل سياسى است كه با جدايى ايران از محور غرب در منطقه ايجاد شده بود.عراق احساس مى كرد كه بايد مشكل ژئوپلتيكى خود را در گشونه مسير جغرافياى عراق به درياى آزاد حل كند. براى عراق اين يك اقدام بود كه يا بايد با گرفتن خوزستان و تجزيه آن صورت مى گرفت و يا با تصرف كويت محقق مى شد. عراق هر دو كار را انجام داد. عراق به ايران حمله كرد و زمانى كه موفق نشد به اهداف خود برسد كويت را مورد تهاجم قرار داد. عراق قصد داشت تحليل ژئوپلتيكى را حل كند اين تحليل ها در مسوولان ما وجود نداشت.* معادلات كلى براى باورپذيرى جنگ در سپاه چگونه دنبال مى شد؟** پيش از آغاز جنگ موضوع ايران موضوع جنگ نبود. در داخل كشور اختلاف و تحركات داخلى وجود داشت و صداى ۱۲۰۰ كيلومترى مرز ايرن به تهران نمى رسيد. اين صدا در داخل سپاه هم شنيده نمى شد. به ياد دارم اوايل جنگ در اولين گردهمايى فرماندهان سپاه سخنرانى كردم مبنى بر اين كه در حالى كه صدام با تمام توان منطقه اى وجهانى به جنگ ما آمده سپاه خوزستان مقابل اين توانمندى ايستاده است. يعنى در روزهاى آغازين جنگ سپاه هم وارد جنگ نشد. واقعيت اين است كه تا زمانى كه معادلات باتغييراتى درفرماندهى سپاه صورت گرفت نيروهاى بومى مقابل عراق ايستادند. به ياد دارم جملات را در آن سمينار با يك تحليلى ادامه دادم. اين كه چرا ما تنهاييم و حتى سپاه را هم به كار نمى گيريم. چون در آن مقطع زمانى انقلاب هنوز تثبيت نشده بود و اختلافات جناحى شديدى جريان داشت. تحركات سياسى و گروهكى به صورت گسترده در كشور دنبال مى شد. از بركات جنگ اين بود كه انقلاب را تثبيت كرد، آنگونه كه شما هم تاكيد مى كنيد در خوزستان شرايط خاصى وجود داشت استاندار خوزستان بيش از اين كه دنبال حل مشكل باشد به دنبال تحريك مشكل بود تا قهرمان ملى شود. اصلا جريانى به نام خلق عرب وجود نداشت ولى ايشان قصد داشت اثبات نمايد خود خلق عرب را سركوب كرده است.ايشان اين امر را پشتوانه شركت در انتخابات رياست جمهورى قرار داد، ما مجبور بوديم با جريانات داخلى بعثى مقابله كنيم. با استاندار مقابله كنيم و اين تحولات، تحولات منطقى نيست بلكه زنجيره اى است كه به جنگ متصل خواهد شد.* تصورتان از وقوع جنگ چه بود؟ تصور مى كرديد (خود و همرزمان) جنگ چه مدت به سرانجام خواهد رسيد؟** هرگز در انديشه زمان نبوديم. مى دانستيم بايد بجنگيم. به ياد دارم لايه هاى جنگ را باز كاوى كردم. اين كه چند مرحله در جنگ وجود دارد. مرحله توقف - تثبيت- پاكسازى و تعقيب متجاوز.ابتدا دنبال اين بوديم كه عراق را در نقاطى كه آنها نمى خواهند متوقف كنيم، چون عراق با يك نقشه قبلى حمله مى كرد و بايد در نقطه مورد نظر توقف مى كردند. اگر در نقطه مورد نظر مى ايستادند تغيير صحنه جنگ بسيار دشوار بود. نقاطى بود كه از نظر جغرافيايى به قدرت پدافندى عراق كمك مى كرد.عراق هرگز در آغاز جنگ نتوانست به اهداف خود خرمشهر دست يابد و اگراين گونه مى شد سرنوشت جنگ غير از اين رقم مى خورد و يا بايد با مرارت بيشترى اين معادله را تغيير مى داديم. ما توقف را در دستور كار قرار داديم و توانستيم عراق را متوقف كنيم. در خرمشهر ۳۴ روز مقاومت صورت گرفت. عراق دوبار از مسير سوسنگرد تا نزديك اهواز پيشروى كرد، ولى بامقاومت مواجه گرديد ومجبور به عقب نشينى شد. عراق نتوانست اهواز را تصرف كند و در دب حردان مستقر شد. حتى تا انديمشك نتوانست پيشروى نمايد و در غرب كرخه مجبور به توقف گرديد.ما خط پدافندى غيرپيوسته و بسيار گسترده اى را به عراق تحميل كرديم كه مجبور شد توان رزمى را كه آماده كرده بود در پدافند به كار گيرد. پس از آن مرحله تثبيت آغاز شد، به اين معنا كه عراق پس از مرحله تثبيت تحرك پيدا مى كرد و ما بايد در همان منطقه عراق را تثبيت مى كرديم و راه آن اقدامات شبيخونى بود و بدين سان شبيخون عليه عراق راه اندازى شد كه دشمن مجبور به كشيدن سيم خاردار گرديد، وقتى عراق اولين سيم خاردار را كشيد فهميديم چيزى به نام خاكريز وجود دارد و يا سيم خاردار. اين براى ما علامت بود. روزى كه سيم خاردار جمع مى شد مى فهميديم عراق قصد تحرك دارد. پس از آن در كنار سيم خاردار مين گذاشت. با كاشتن مين عراق به زودى قصد پيشروى نداشت و به تدريج خطوط پدافندى محكمى را ايجاد كرد. عراق ارتشى تحت عنوان ارتش مهندسى داشت كه در مرحله پاكسازى و تعقيب متجاوز رزمندگان ما ابتدا با يك ارتش مهندسى مى جنگيدند و بعد با ارتش لايه لايه عراق كه بسيار امر دشوارى بود.* همواره از حكومت شاه به عنوان ژاندارم منطقه ياد مى شود. اين عنوان مستلزم تجهيزات وسيع نظامى است. از كاستى هاى ابتدايى جنگ كه در نامه مشهور شما تحت عنوان «ياللمسلمين به داد ما برسيد» حضرت عالى نيز آمده كمبود سلاح است. با اين فراوانى چرا معادلات ابتدايى جنگ اين گونه رقم خورد؟اين نكته بسيار مهمى است و ظرايفى دارد كه پرداختن به آن هنوز مصلحت نمى باشد. من يك كليتى از اين موضوع را بيان مى نمايم اما دل پردردى از اين موضوع دارم. حضرت امام همواره دستور كمك به رزمندگان را صادر مى كردند. بسيج در آن مقطع در اختيار سپاه نبود. بسيج مستضعفان و تحت عنوان بسيج مجد كه مسووليت آن با يك شخصى روحانى به نام مجد بود. وقتى امام فرمان تحويل سلاح به رزمندگان را صادر مى كردند اين ها مى گفتند سلاح مى دهيم. واقعاً سلاح مى دادند اما به ما نمى دادند. اصولاً با حضور سپاه در جبهه هاى نبرد مخالفت مى شد و تحت هيچ عنوان نمى خواستند اين حضور را به رسميت بشناسند. اين از ورود به خطوط دفاعى تا ندادن سلاح را شامل مى شد.خطوط سپاه در جايى شكل مى گرفت كه ارتش حضور نداشت و ورود سپاه به خطوط ارتش هم منوط به گرفتن مجوز بود. برخى از فرماندهان ارتش اين معادله را شخصا نقض مى كردند. آنها در دستور العمل سازمانى خود فرمان ممانعت داشتند طبق آمار ارايه شده به عنوان مثال ۴ هزار سلاح، ۶۰ موشك تاب به جبهه تحويل داده شده بود. سلاح ها را به گروه جنگ هاى نامنظم مى دادند كه اصلاً قدرت به كارگيرى آن را نداشتند. ما در ابتداى جنگ يك دشمن به نام عراق داشتيم يك مخالف به نام ارتش و يك رقيب. رقيب آدرس خطا مى داد و توجيه مى كرد رقيبى كه زياد پايدار نماند و با شهادت فرمانده آن كلا منحل گرديد. مشخص بود كه تشكيلات از اين دست بقا پيدا نمى كند. ما در جنگ چند فرمانده لشكر از دست داديم ؟ چرا لشكرها منحل نگرديد. ما قائم مقام سپاه را از دست داديم ،چرا سپاه منحل نشد؟ رقيبى فاقد تشكيلات اما پر از امكانات. آقاى غرضى در روزهاى آغاز جنگ استاندار خوزستان بودند ايشان هم همين خواسته را داشتند كه سلاح در اختيار ما قرار گيرد. گفتند ما اصلا سلاح نداريم. با برنو بجنگيد ما با همين سلاح ها مى جنگيديم. ما مى خواستيم ثابت كنيم مى شود جنگيد و ما بايد بجنگيم.معادله بسيار دشوارى بود كه ما بايد اين معادله را تغيير مى داديم ،اين كه نيروى اصلى كه توان مبارزه دارد فاقد سلاح است نامه معروف يا للمسلمين به داد ما برسيد چند وجه دارد. يك بعد معادله با تركيب بسيج با سپاه تغيير كرد و آن زمان بسيج، بسيج شد. بسيج تاريخچه مفصلى دارد كه آن هم قابل بحث است. بسيجى كه در اختيار سپاه نبود محل اعتماد مردم براى اعزام نيرو نبود. به ياد دارم تلويزيون فيلم آموزشى پخش كرد كه در جمهورى اسلامى يك مرد مشغول آموزش نظامى دختران با وضع ناشايستى بود مشخص است كه اين امرى ضد انگيزه است.مردم ايران مردم مسلمان هستند كه تازه انقلاب كرده اند و با الحاق بسيج به سپاه، سپاهيان آنچه كه مى گفتند در جبهه هم انجام مى دادند. اين سير باز شد و اين تغيير رخ داد. بعد از اينكه متوجه شدند اين گزارشات، گزارش كاملى نيست.* از شكست حصرآبادان به عنوان پيروزى بزرگ درابتداى جنگ ياد مى شود كه مقدمه پيروزى هاى بعدى گرديد. با سقوط آبادان معادلات نظامى چگونه رقم مى خورد كه حضرت امام به نظاميان تاكيد كردند كه حصر آبادان حتما بايد شكسته شود؟** حصر آبادان به معناى سقوط آبادان نبود. نماد شكست عراق در سقوط آبادان است عراق چون نتوانست آبادان را تصرف كند، آن را محاصره كرد.به دليل مقاومت هايى كه صورت گرفت اجازه نداد آبادان از محور بهمن شير سقوط كند و محاصره اين شهر ناقص ماند. شكست حصر آبادان از اين جهت اهميت داشت كه مقاومت خرمشهر را از ماهشهر پشتيبانى مى كرديم.* چرا عراق از اين ناحيه دست به محاصره آبادان زد؟** طرح عملياتى آنان بود، چون نتوانست به اهداف خود برسد مجبور به اين كار شد و از همين رو آسيب پذير شد. عراق در تكميل محاصره آبادان، اهواز، خرمشهر و دزفول دچار خطوط پدافندى شد كه بر آن تحميل گرديد و انتخاب عراق نبود. آسيب پذيرى عراق اينجا مشهود بود.از پيروزى ما در غرب كرخه اين بود كه رخنه وسيعى در نيروهاى دشمن صورت پذيرفت كه ما قدرت نفوذ در آن را داشتيم اگراين معادله در شرق كرخه رخ مى داد شرايط به گونه اى ديگر رقم مى خورد.* در زمان اشغال خرمشهر و پيشروى عراق بنى صدر تلاش مى كرد كه به غائله جنگ خاتمه دهد و عراق از ديگر سو حاضر به بازگشت به سر حدات مرزى نبود. برآيند شما از تلاش هاى بنى صدر چگونه است؟بنى صدر اعتقاد داشت ما نمى توانيم عراق را وادار به عقب نشينى نماييم و درست مى گفت. بنى صدر معادله نيروهاى منظم را رقم مى زد. بر اين باور بود كه با يك جنگ كلاسيك عراق را وادار به عقب نشينى نمايد. در معادله اى كه عراق برترى سلاح و نيروى انسانى داشت روشن بود كه ما پيروز نمى شويم. ولى بايد معادله را تغيير مى داديم. و معادله تغيير داده شد. بنى صدر چند كار صورت داد. او به رسالت گروه هاى ميانجى كه از كشورهاى اسلامى و جاهاى ديگر عازم ايران مى شدند اميد داشت بلكه از اين طريق مشكل را حل نمايد. برايند اين سخنان بازگشت به سرحدات نبود. حرف از آتش بس مى زدند يعنى هر كس، هر كجا هست در همان جا بماند نه اين كه عراق به پشت مرزهاى خود باز گردد.زمانى كه مايوس شد از اين طريق نمى توان كارى صورت داد، عمليات هايى را با همان انديشه انجام داد. سه عمليات كه هر سه منجر به شكست گرديد عمليات هاى جاده اهواز آبادان - ماهشهر و هويزه.بنى صدر اين سه عمليات را بر مبناى همان الگوى فكرى اجرا نمود. چارچوب ذهنى كلاسيك كه عراق از نظر كمى برترى داشت و كسى تضمين نمى كرد اين آتش بس ثابت و پايدار است. ما سرزمين خود را از دست مى داديم. همانگونه كه اشاره كردم عراق به دنبال تحليل هاى ژئوپلتيكى خود بود و مى خواست قرارداد ۱۹۷۵ را لغو كند.بر اروند احاطه داشته باشد و اين كار را مى كرد. بنى صدر در آفند اعتقاد داشت ما قادر نيستيم به دليل آمار و ارقام بر عراق مسلط شويم. از اين رو با گروه هاى صلح برخورد مثبت مى كرد. اما به ندرت از اين كار مايوس گرديد و احساس كرد از اين طريق به سرانجام نخواهد رسيد.او چاشنى عمليات را اضافه كرد.چاشنى كلاسيك كه عراق در آن برترى داشت. رييس جمهور در پدافند بر اين باور بود كه نبايد عجله كرد و براى آمادگى با مقابله پس از حمله عراق اعتقاد داشت كه بايد زمين داد و زمان گرفت. او تا شروع جنگ باور نداشت كه عراق به ايران حمله كند. زمين دادن به معناى كمك به عراق نبود. اما گروهى نيز وجود داشتند كه بر اين باور بودند كه عراق هركجا كه هست بايد متوقف شود. همين گرو هم توانست خط پدافندى را بر عراق تحميل كند كه آسيب پذيرى عراق را بالا برد. اگر ما به همان استراتژى كه زمين بدهيم و زمان بگيريم عمل كرده بوديم وضعيتمان بهتر بود.اين گروه تنها سپاهى نيستند بلكه برخى از ارتشيان هم مقاومت مى كردند البته نه در رعايت سلسله مراتبى كه وجود داشت. عراق هر لحظه مى خواست دوباره حمله مى كرد. گروه هاى صلح خارجى در حالى كه عراق هنوز در سرزمين ما بود پيشنهاد آتش بس مى دادند نه پيشنهاد صلح .عراق در زمان صدام قرارداد ۱۹۷۵ را قبول نداشت و هنوز هم قبول ندارند چرا كه صدام از پاره كردن قرارداد ۱۹۷۵ عذرخواهى نكرد. البته صدام در نامه اى كه بعدا آقاى هاشمى رفسنجانى نوشت به صورت غيرمستقيم اين معاهده را پذيرفت.*در مقطع بعدى پس از فتح خرمشهر و برابر آنچه كه در اسناد آمده قاعده پايان جنگ مطرح بوده است. به تلاش هايى كه در اين مقطع براى انجام صلح صورت پذيرفت اشاره كنيد.** در آن مقطع هم صحبت ازآتش بس بود. بيش از چند هزار كيلومتر از سرزمين ما در اشغال عراق بود. متجاوز مشخص نبود و كسى تضمين نمى كرد در صورت پذيرش آتش بس عراق قصد حمله مجدد نداشته باشد. پس از فتح خرمشهر هيچ گروهى خواهان پايان جنگ نبود. كسى نمى تواند در اين باره سندى ارايه دهد كه من پس از فتح خرمشهر بيان كردم كه جنگ بايد خاتمه يابد.قصد پاسخ به گروه هاى داخلى را دارم. هيچ گروه داخلى نگفت كه بياييد و جنگ را خاتمه دهيد. اصولا چرا بايد در خرمشهر صلح مى كرديم؟ چرا در اهواز صلح نكرديم؟ به همان دليل كه در اهواز صلح نكرديم همان دليل در خرمشهر حاكم بود. به اين دليل كه حرف از آتش بس بود.* چرا پذيرش قطعنامه ۵۹۸ تا اين حد براى حضرت امام دردناك بود؟ ايشان از پذيرش آن به نوشيدن جام زهر تعبير كردند.چگونه مى شود با يك ملت كه تا ديروز تشويق مى شد به اين كه جنگ جنگ تا رفع فتنه به دليل واقعيت هايى كه حاكم شد سخن گفت و صادقانه صحبت كرد. زيباتر از اين صحبتى كه حضرت امام در آن مقطع كرد كسى مى توانست ادبياتى خلق كند .من از اين زاويه به موضوع نگاه مى كنم.امام زيباترين و صادقانه ترين ادبيات را به كار برده است.حضرت امام بسيار زيرك بودند، لذا پذيرش اين وضعيت و بيان آن براى مردم بسيار ماهرانه بود. ضمن اينكه حادثه اى تلخ و سنگين است ولى واقعيتى كه بر ما مستولى شده بود ناشى از خطاى محاسبه اى نيست ناشى از محدوديت ظرفيت و عدم اقدام است.اين هم بماند.* روزهاى پايان جنگ بايد روزهاى دشوارى باشد؟** روزهاى پذيرش قطعنامه با روزهاى جنگ يكى نيست، دو مقطع است. روزهاى پذيرش قطعنامه دشوار است روزهاى پايان جنگ دشوار تر اما روز پايان جنگ، روز پيروزى ايران بود كه پس از پذيرش قطعنامه روزهايى است كه عراق به جنوب حمله كرد و تا نزديكى هاى اهواز پيشروى كرد. عراق در عمليات مرصاد از باختران حمله كرد و بنده در آن مقطع در از ابتدا آنجا حضور داشتم. عراق در باختران و هم در اهواز شكست خورد يعنى روز نهايى جنگ روز پذيرش قطعنامه نيست. روزى است كه عراق احساس كرد كه ديگر نمى تواند پيروزى را تكرار كند يعنى روزى كه ما ۵۹۸ را پذيرفتيم عراق نفى كرد و نپذيرفت. علت عدم پذيرش ايران درزمان صدور قطعنامه همين بود. ايران نمى دانست كه عراق به واقع مى پذيرد يا كار ديگرى مى كند و اين را در خدمت كار ديگرى قرار داد.زمانى كه ايران قطعنامه را پذيرفت عراق به ايران حمله كرد ولى در دوجبهه اهواز و مرصاد از ايران شكست خورد.حضرت امام زمانى كه قطعنامه را پذيرفتند فرمودند كه در صلح جدى هستم همانگونه كه در زمان جنگ جدى بودند.
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]
-
گوناگون
پربازدیدترینها