تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833765551
نويسنده: حسين هاشمي رابطه حجاب و عفاف (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: حسين هاشمي رابطه حجاب و عفاف (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: اهميت و كاركردهاي مثبت و منفي غريزه جنسي آن را به عنوان يكي از كانوني ترين مباحث در دانش هاي مختلف در آورده است. يكي از مسائلي كه در اين زمينه به صورت مستقل واكاوي نشده رابطه و عرصه هاي پيوست حجاب و عفاف است كه اين نوشتار بدان پرداخته است.
عفاف و اعتدال
چنانكه گفته آمد، عفاف صفتي نفساني و ارادي است كه باعث مي شود انسان به تمايلات و نيازهاي جسمي وجنسي خود، پاسخي عقل پسند عرف پذير واخلاقي بدهد وهرگاه از تأمين نيازهاي خود به شكل يادشده ناتوان ماند، خويشتن دار و شكيبا باشد ونفس خويش را از دست زدن به روشهاي ناپسند وغير منطقي و نامعقول باز دارد.
اگر در اين معنا دقت شود، حقيقت عفاف، امري ارادي، عقلاني و منطقي خواهد بود كه با سازمان وجود و طبيعت و سرشت انساني سازگاري دارد. و اين حقيقت در بستر انديشه و رفتار متعادل تحقق مي پذيرد.
به تعبير ديگر عفاف در دو زمينه تحقق نمي يابد:
1- درجايي كه فرد گرفتار افراط در پاسخگويي به نيازهاي جسمي و جنسي خود شده باشد و هر راه و روش و منشي را براي خود مجاز شمارد كه نهايتاً به بي آبرويي و بي شخصيتي وي منتهي مي شود.
2- در زمينه اي كه فرد گرفتار تفريط شده باشد، يعني براساس يك باور و پندار و يا انگيزه اي واهي وغير منطقي و يا به دليل بيماري وضعف قواي جسمي وجنسي، از هرگونه پاسخگويي به نيازهاي خود اجتناب كند و قواي خويش را باطل و معطّل نگاه دارد. به اين گونه رفتار هم عفاف نمي گويند.
ديدگاه تفريطي
در باور پيشوايان ديني مسيحي و نيز برهمنان آيين بودا كسي مي تواند به مقامات بالاي معنوي دست يابد كه از همة تعلقات مربوط به غريزة جنسي آزاد باشد. برهمنان، حتي علاقه و محبت به فرزند را با معنويت بيگانه مي بينند و زندگي در درون خانه را اسارت و بردگي و امري پليد و ناپاك دانسته و معتقدند انسان آزاد، كسي است كه از خانه و خانواده، سرباز زند و از تمامي تعلقات آن آسوده خاطر باشد
«بودا» درخطبه معروف « بنارس» خطاب به راهبان مي گويد:
«اين است اي راهبان، حقيقت شريف رنج جهاني تولد رنج است و بيماري رنج است و مرگ رنج است، وصال با آن كه دوست نداريد رنج است...»(شايگان،1/143)
«اين است اي راهبان، حقيقت شريف مبدأ رنج، وآن عطش به وجود آمدن است كه انسان را از مرتبه اي به مرتبة ديگر پيدايش حيات مي كشاند و شهوات و ميل به بار مي آورد و اين سو و آن سو، پاداشي جهت ارضاي خواهش هاي خود،مي جويد اين است عطش شهوت...»(همان)
«اين است اي راهبان، حقيقت فرونشاندن رنج، فرونشاندن رنج به مدد نابودي كامل جمله تمايلات...»(همان)
در آيين« جين» قانوني وجود دارد كه هر كس بخواهد وارد آن آيين شود، بايد كه در ابتداي ايمان خود پيمان پنجگانه را متعهد شود كه از مهم ترين آن ها است، پيمان اين كه لذات و شهوات جنسي را بر خود حرام مي داند و ابتلاي به آن را براي ديگران نيز نمي پسندد. (ويل دورانت، 1/486)
در ميان مكاتب اخلاقي يونان باستان، «كلبيان »( سگ منشان) و نيز «رواقيان» و «اپيكوريان» بر اين باور بودند كه ازدواج، تجمل و همة لذات حسي، مصنوعي و بي ارزش است اگر رستگاري و نجاتي هست در زندگي ساده و زاهدانه يافته مي شود، «ديوگنس» بنيان گذار مكتب كلبيان مي گويد:
«ترجيح مي دهم مجنون باشم و عياش نباشم»(راسل، 1/337 و 355)
اپيكور ابراز مي دارد:
«رابطة جنسي هرگز براي كسي فايده اي نداشته و اگر ضرري نرسانده از ياري بخت بوده است.» و «زن مگيريد و فرزند مي آوريد، تا اسير بخت و اقبال نشويد.(همان)
رهبران مسيحي نيز هرچند ازدواج را به طوركلي تحريم نمي كنند، اما آن را عملي ذاتاً پليد مي دانند. در مسيحيت، براي مسيحيان عادي دو چيز است كه ازدواج را مشروع مي سازد. نخست: حفظ نسل و دوم هنگامي كه ترك ازدواج سبب ابتلا به فحشا، زنا و مانند آن گردد. اما پرهيز ازغريزة جنسي براي آنان كه داعيه رسيدن به مقام پيشوايي را دارند شرط الزامي است، كسي كه مي خواهد رهبري ديني مردم را بر عهده بگيرد بايد، همچون عيسي مسيح(ع)كه تا آخر عمر مجرد باقي ماند، در سراسرعمر خود از آميزش جنسي دوري كرده باشد. برهمين اساس، كسي مي تواند به مقام «پاپي» برسد كه هرگز ازدواج نكرده باشد.
«اگوستين قديس» دركتاب «شهرخدا» مي آورد:
«بايد اذعان كرد كه رابطه جنسي بين زوجين گناه نيست، بدين شرط كه منظور از آن حصول فرزند باشد، معهذا مرد با تقوا كسي است كه در زندگي زناشويي نيز بتواند شهوت را از خويشتن براند. حتي در زندگي زنا شويي نيز از تمايل به حجب پيداست كه مردم ازعمل مقاربت شرمنده اند.»(همان، 1/508)
رگه هايي از اين نوع نگرش تفريطي به غريزه جنسي را، در ميان برخي از مسلمانان صدر اسلام نيز مي توان ديد. كه گويي از تماس با اهل كتاب و مسيحيان اثر پذيرفته بودند. لكن بر اثر مخالفت پيامبر(ص) و ساير پيشوايان ديني با رهبانيت و پليد انگاري غريزه و رابطه جنسي، اين تفكر نتوانست جاي پاي بيابد و گسترش پيدا كند، جز اين كه برخي از صوفيان عالم اسلام، با توجه به نفس تنوع طلب و افزون خواه انسان، همچون مسيحيان و بودائيان غريزة جنسي را پليد وگمراه كننده دانسته و راه فلاح و صلاح راه در مبارزه با تمايلات نفساني و نابود كردن سرچشمه هاي آن جستجو كرده اند. اما اين نگرش، با شاخصه صوفي گري شناخته شده فراتر نرفته و مقبوليت عام نيافته است.
ديدگاه افراطي
گروهي از روانشناسان غربي، با نگاه منفي به عفاف وخويشتن داري جنسي، راه افراط پيموده و رهايي از هر قيد و بند را توجيه كرده اند!
بنيان گذار اصلي اين ديدگاه زيگموند فرويد، روانشناس و روانكاو مشهور اتريشي بود كه پس از طرح ديد گاه خويش، پيروان و مدافعان بسيار يافت. آنان ريشة بسياري از مشكلات اخلاقي و ناهنجاري هاي اجتماعي را فرآيند سركوب شدن غريزة جنسي دانستند. چكيدة ديدگاه فرويد، در اين باره اين است كه ميل جنسي در انسان، نسبت به ديگر اميال شديدتر است. اين ميل، ويژه دوران بزرگسالي و بلوغ نيست، بلكه ازهمان اوان طفوليت، غريزة جنسي در انسان شروع به فعاليت مي كند، اين غريزه در پسرها متوجه مادر و در دخترها، متوجه پدر است اما پسر از ترس پدر، و دختر از ترس مادر، و يا ترس از قوانين اجتماعي، اين ميل را سركوب مي كند. اين اميال گرچه سركوب مي شوند ، اما نابود نمي شوند و به شكل عقده هايي در ضمير ناخودآگاه انسان متراكم مي گردند. سپس، در فرصتي مناسب از طريق فرايند فرافكني و يا تصعيد، با هيئتي مبدّل، بروز مي يابند.(فرويد، /152-125)
طرفداران اين ديدگاه افزون بر تجربيات به دست آمده باليني از بيماران (كه اثبات درستي ونادرستي، تعميم وتخصيص آن در قلمرو اختيار وآگاهي خود آنان و دور ازدسترس عموم است.) سه استدلال عمده براي اثبات نظريه خود ارائه داده و يا مي توانند ارائه دهند.
1- ريشة بيماري هاي روحي و اجتماعي بشر در سركوب غريزة جنسي و ايجاد محدوديت براي ارضاي آن است. درمقابل، راه وصول به سعادت و نجات از بيماري هاي روحي و رواني، ارضاي آزادانه غريزة جنسي است بنابراين، بايد هر قيد و شرطي را از سر راه ارضاي غريزة جنسي برداشت.(همان)
2- تجربه نشان داده است كه هرگاه در برابر دسترسي انسان به چيزي كه آن را مي خواهد، ايجاد مانع شود انسان حريصتر مي شود. بنابر اين قانونمندي، ايجاد موانع بر سر راه ارضاي غريزة جنسي، نتيجه اي جز شعله ورتر شدن آتش آن نخواهد داشت. اگر مي خواهيم بشر، هميشه، از وسوسه ها و دغدغه هاي جنسي رهايي يابد، بايد او را در ارضاي غريزة جنسي ، كاملاً، آزاد بگذاريم و هرگونه قيد و بندي را از سر راه او برداريم.
3- اصل وجود اين غرايز در انسان بدين معنا است كه دست آفرينش از به وديعت نهادن اين غرايز در سرشت انسان، هدف و غايتي را در نظر داشته است، وآن هدف و غايت كاربست و اشباع اين غرايز است و نه سركوب و از بن بر انداختن آن ها؛ چه اين، درتعارض و مخالف با اصل ايجاد آنها است. بدين سان، ايجاد محدوديت دربرابر ارضاي غرايز، ازجمله غريزه جنسي، خلاف هدف آفرينش است.
ديدگاه متعادل
انديشه اسلامي و آموزه هاي قرآني، وجود هر نيازي را در انسان، داراي حكمت و هدفي مي داند كه در اصل آفرينش آدمي نهفته است و از اين روي، هيچ يك از دو رويكرد رهبانيت و اباحيگري جنسي را نمي پذيرد و راه مياني و اعتدالي در كاربست غرايز گوناگون انساني را معبر سعادت و فلاح آدمي مي شناسد و آنرا عفاف مي نامد چه به تعبير مولوي:
چون عدو نبود جهان آمد محال * * * شهوتت نبود، نباشد امتثال
صبرنبود چون نباشد ميل تو * * * خصم چون نبود، چه حاجت خيل تو؟
هين مكن خود را خصي، رهبان مشو * * * زانكه عفت، هست شهوت را گرو
بي هوا، نهي از هوا ممكن نبود * * * غازي اي بر مردگان نتوان نمود
تفكر اسلامي ميان معنويت و بهره مندي از لذات جنسي نه تنها تعارض و ناسازگاري نمي بيند؛ بلكه بهره مندي مشروع از اين غرايز را شرط تكامل معنوي و از بهترين اسباب رسيدن به سعادت واقعي انسان مي شمارد. برپاي بست همين انگاره، متون روايي و نصوص قرآني، از يك سوي، آفرينش دو جنسيتي انسان را- كه بر اساس تمايلات غريزي و كشش جنسي به همديگر مي پيوندند و تداوم نسل انساني و سلامت جوامع بشري را تضمين مي كند.- از آيات الهي بر شمرده است:
«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(روم/21)
«و از نشانه هاي او اين است كه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در كنارآنان آرامش يابيد و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد، در اين نشانه هايي است براي گروهي كه تفكر مي كنند»
و از سوي ديگر، هر دو مشرب رهبانيت و شهوت پرستي، درآموزه هاي اسلامي، توبيخ و نكوهش افزون و همسان شده است.
قرآن پژوهان سبب نزول دو آية از آيات سورة مباركة «مائده» را پيماني مي دانند كه تني چند از اصحاب براي پرهيز از لذت هاي حلال وآميزش جنسي بسته بودند.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (87)وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ»(مائده/87و88)
«اي كساني كه ايمان آورده ايد، چيزهاي پاكيزه را كه خداوند براي شما حلال كرده است، حرام نكنيد و از حد تجاوز ننماييد؛ زيرا خداوند متجاوزان را دوست ندارد و از نعمت هاي حلال و پاكيزه اي كه خداوند به شما روزي داده است بخوريد و از (مخالفت) خداوندي كه به او ايمان داريد، بپرهيزيد»
نكوهش كساني كه به زعم پروا پيشگي و دينداري بيشتر، از لذت هاي حلال الهي پرهيز مي كنند و توصيف ايشان به «تعدي كنندگان» نشانگر آن است كه آنان با مرتكبان حرام در تعدي و تجاوز از قانون و فرمان خداوند يكسان و برابر و سزامند كيفر همگون اند.
امام كاظم (ع) در روايتي كه از آن حضرت نقل شده فرموده است:
«ليس منا من ترك دنياه لدينه اوترك دينه لدنياه.»(قمي، 8/300)
آن كس كه دنياي خود را به بهانه دين خود و يا دين خود را به بهانه دنياي خود، رها كند ازما نيست.»
وپيامبراسلام(ص) در جايگاه پيام آور الهي و بنياد گذار ديانت اسلامي، اين اصل قانوني و هميشگي را تأسيس و آشكارا اعلام داشت كه:
« لارهبانية في الاسلام»(مطهري،سيري در نهج البلاغه، /139 به نقل از بحارالانوار، ج15باب 14)
«رهباني گري و ترك دنيا در اسلام نيست.»
از سوي ديگر، اسلام با افسارگسيختگي در تمامي گونه ها و چهره هاي مختلف آن، شهوت جنسي، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت شكم و مانند آن، مخالفت ورزيده و شهوت پرستان را با ديده نكوهش و نفرت نگريسته است. روشني نگرش ديني و فزوني متون و نصوص ديني در اين باره چندان است كه حتي نيازي به ياد كرد نمونه نيست.
اسلام، اين ادعا را كه ريشة بيماري هاي روحي و رواني بشر ايجاد محدوديت هاي جنسي است، نه تنها ادعايي بي پشتوانه و دليل شمرده كه بر عكس لجام گسيختگي در ارضاي غرايز جنسي را ماية و يراني و گسست بنياد خانواده، آشفتگي هاي روحي و رواني شديدتر معرفي كرده است. رشد روز افزون اين گونه بيماري ها، در افراد و جوامعي كه در ارضاي غريزة جنسي محدوديتي ندارند يا محدوديت كمتري دارند، مي تواند شاهد انكار ناپذير واقع بيني نگرش اسلامي قرار گيرد.
چنانكه در انديشه ديني، اصل اين سخن كه خداوند غرايز را بي جهت به انسان نداده است و نبايد هيچ يك از آن ها را ناديده گرفت، سخن درست شناخته مي شود، اما بر آن است كه در كنار اين واقعيت نبايد از نظر دور داشت كه، انسان داراي غرايز و اميال بسيار متعدد و متنوع است و هر يك نيز آزمند و سيري ناپذير، چندان كه ارضاي جملگي ميسر نيست. پس بايد كه يكي از دو راه را برگزيد، يا برخي از غرايز را سركوب كرد و ناديده انگاشت كه اين خلاف حكمت و هدف آفرينش است و يا بايد آن ها را تعديل كرد و سامان بخشيد و با تعيين حدود و شرايط همة آنها را به گونه اي ارضا كرد و اين همان است كه اسلام مي پسندد و بدان سفارش مي كند.
آري اگر انسان در اين عرصه مانند حيوانات ظرفيت محدود و پايان پذير مي داشت، همان ظرفيت محدود طبيعي خود، برايش كافي بود و نيازي به مقررات، بايدها و نبايدهاي محدود كنندة اخلاقي در روابط اجتماعي، اقتصادي و نيز جنسي وجود نمي داشت.
امام خميني(ره) واقعيت كاركرد دو سويه غرايز و تمنيّات را بدين گونه تصوير مي كند:
« بدان كه وهم و غضب و شهوت ممكن است از جنود رحماني باشند و موجب سعادت و خوشبختي انسان گردند، اگر آنها را تسليم عقل سليم و انبياء عظيم الشأن نمايي. و ممكن است ازجنود شيطاني باشند، اگر آنها را سرخود گرداني و «وهم» را بر آن دو قوه با اطلاق عنان، حكومت دهي. و اين نيز پوشيده نماند كه هيچ يك از انبياء عظام، جلوي شهوت و غضب و وهم را به طوركلي نگرفته اند، و هيچ داعي الي الله تاكنون نگفته است بايد شهوت را به كلي كشت و آتش غضب را به كلي خاموش كرد وتدبير «وهم» را از دست داد؛ بلكه فرموده اند بايد جلو آنها را گرفت كه در تحت ميزان عقلي و قانون الهي انجام وظيفه دهند؛ زيرا اين قوا هر يك مي خواهند كار خود را انجام دهند و به مقصود خويش نائل شوند؛ اگرچه مستلزم فساد و هرج و مرج هم شود. مثلا نفس بهيمي مستغرق شهوت خودسر عنان گسيخته مي خواهد مقصد و مقصود خود را انجام دهد، اگرچه به زناي با محصنات در خانهُ كعبه باشد...»(خميني، /16)
از منظر و ديدگاه اسلامي، تنها راه مشروع و پسنديدة ارضاي غريزة جنسي، همسرگزيني است. كه ازيك سوي كار كرد غريزي و اشباع نياز جنسي دارد و از سوي ديگر، سلامت اخلاقي، روحي، ثبات و ماندگاري نهاد خانواده، تداوم نسل بشري و تربيت افراد و جامعه عفيف را ثمر مي دهد.
بدين سان عفت، يعني اعتدال در بهره مندي از تمايلات شهواني، و عفيف كسي است كه درحد اعتدال و در چهارچوب حدود تعيين شده- ازسوي منابع داراي صلاحيت تعيين حدود و قلمرو(= وحي وعقل)- از غرايز شهواني بهره ببرد. و به ورطه افراط و يا تفريط نيفتد. هر آن چه در متون قرآني و نصوص روايي در فضيلت عفت، به طور عام، و عفت جنسي به طور خاص رسيده است، به همين معنا نظردارد.
چكيدة ديدگاه اعتدال و مفهوم درست عفاف در اين سخن شهيد مطهري بروز يافته است:
«حقيقت آن است كه اشباع غريزة جنسي و سر كوب نكردن آن يك مطلب است و آزادي جنسي و رفع مقررات و موازين اخلاقي مطلب ديگر. اشباع غريزه با رعايت اصل عفت و تقوا منافي نيست؛ بلكه كه تنها در سايه عفت و تقواست كه مي توان غريزه را به حد كافي اشباع كرد و جلوي هيجان هاي بيجا و ناراحتي ها و احساس محروميت ها و سركوب شدن هاي ناشي از آن هيجان ها را گرفت؛ به عبارت ديگر پرورش دادن استعداد ها غير از اهميت دادن به هوس ها و آرزوهاي پايان ناپذير است.
يكي از مختصات و امتيازات انسان از حيوانات اين است كه دو نوع ميل و تمنا در بشر ممكن است، پيدا شود تمناهاي صادق و تمناهاي كاذب. تمناهاي صادق همان هاست كه مقتضاي طبيعت اصلي در وجود هر انساني است. طبيعت ميل به صيانت ذات، به قدرت و تسلط، به امور جنسي، به غذا خوردن و امثال اين هاست. هريك از اين ميل ها هدف و حكمتي دارد. به علاوه همة اين ها محدودند ولي همة اينها ممكن است زمينة يك تمناي كاذب واقع شوند...غريزة طبيعي را مي توان اشباع كرد، اما تمناي كاذب خصوصاً اگر شكل عطش روحي به خود بگيرد اشباع پذير نيست.» (مطهري ،مجموعه آثار، 14/659)
زمينه هاي جدايي عفاف و حجاب
آن چه تاكنون بيان شد، حكايت از پيوستگي ميان حجاب و عفاف داشت، درحالي كه اين پيوستگي و ارتباط دائمي و ناگزير نيست، بلكه در شرايطي حجاب هست ولي عفاف نيست و در مواردي هم ممكن است عفاف باشد ولي حجاب نباشد.
گسست مفهومي
حجاب و عفاف هرچند در اصل معناي بازداشتن و ايجاد مانع، مفهوم يكسان دارند، اما بدان گونه كه گذشت، عفاف ناظر به صفت دروني و بازداشتن غرايز وتمنيات سركش نفس حيواني و شهواني است، حال آن كه حجاب به مفهوم ايجاد پوشش در برابر نامحرمان است.
گسست بيروني
حجاب و عفاف از نظر وجود وتحقق بيروني، الزاماً دو امر پيوسته نيستند؛ به اين معنا كه اگرحجاب بود، بتوان باور قطعي پيدا كرد كه فرد محجوب- به ويژه در حجاب پوششي- داراي فضيلت عفاف نيز هست. و يا از نبود حجاب بتوان نبود عفاف را به طور قطع نتيجه گرفت. زيرا داشتن حجاب ظاهر بدون عفاف باطن نه تنها ممكن و شدني است كه نمونه هاي فراواني هم دارد. به ويژه در جوامع ديني كه حجاب نوعي ارزش و هنجار اجتماعي شمرده مي شود و حتي افرادي كه به آراية خلقي عفاف، آراسته نيستند، به نوعي به حجاب اجباري تن مي دهند تا از فشار اجتماعي بكاهند و از كيفر هاي قانوني بگريزند و بسا با اين انگيزه حجاب راحفظ كنند كه با محجوب نمايي، جامعه را دچار غلط انگاري نسبت به رفتارهاي خود كنند تا بتوانند از پيگرد ها و مراقبت هاي خانوادگي، قانوني و اجتماعي مصون باشند و جرايم اخلاقي را با سهولت بيشتري انجام دهند. ازسوي ديگر مي توان عفاف بدون حجاب را – دست كم – تصور كرد و يا كساني را در نظر گرفت كه داراي شرافت طبع، پاكدامني، خويشتن داري، وفاداري به خانواده هستند ولكن به دليل سنت هاي اجتماعي، خانوادگي و احياناً مذهبي، حجاب پوششي و ظاهري ندارند اما براساس سرشت انساني و به حكم عقل از نوعي عفاف و شرافت روحي برخوردارند وتن به ذلت و آلودگي نمي دهند. و از جاذبه آفريني هاي كاذب و هوس آلود بيزارند.
حجاب، راهكاري مؤثر و ضروري
با وجود گسست هايي كه ميان حجاب و عفاف بر شمرديم، اين دو باهم ارتباط جدي دارند، حجاب و عفاف، هرچند درتحليل عقلي و برخي نمودهاي عيني تفكيك پذيرند، اما در آموزه هاي ديني، حجاب، تجسم و بازتاب بيروني عفاف شناخته مي شود و يكي از نشانگرهاي عفاف ، نوع پوشش، رفتار و گفتار فرد است، اين رابطه چنان است كه درعرف جوامع اسلامي، بين عفاف و حجاب، رابطة اين هماني مي بينند و به انسان عفيف، محجوب و به فرد محجوب، عفيف و صاحب فضيلت اخلاقي گفته مي شود.
عفاف، دو ساحت دارد، ساحت دروني كه به عنوان صفت و آراية اخلاقي ، جز خود فرد، كسي بدان دسترسي و آگاهي ندارد و منشأ و خاستگاه غيرت، حيا، حجاب و... به شمار مي رود. و ساحت بيروني كه در رفتار فرد و شيوه زندگي و معاشرت او بروز مي يابد. قرآن از بعد ظاهري عفاف، چنين ياد كرده است :
«فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ»(قصص/25)
«ناگهان يكي از آن دو(دختر) به سراغ او(موسي)آمد درحالي كه بانهايت حيا گام بر مي داشت.»
دركلامي از امام علي(ع) نيز به دو ساحت بيروني و دروني عفاف اشاره شده است:
«عليكم بلزوم العفة والامانه فانهما اشرف ما اسررتم و احسن ما اعلنتم و افضل ما ادخرتم»(آمدي، 4/256)
«برشما باد به عفت پيشگي و امانت داري، چه اين دو، شريف ترين صفتي است كه در نهان داريد و نيكوترين رفتاري است كه آشكار مي كنيد و برترين فضيلتي است كه ذخيره مي كنيد.»
مفروض كلام امام علي (ع) اين است كه عفاف، هم بخش پوشيده و دروني دارد و هم ساحت آشكار و پيدا. و بر هر دو نيز كاربست عفاف درست و رواست.
تأثير متقابل حجاب وعفاف بر يكديگر
حجاب و عفاف، به صورت متقابل و دو سويه بر يكديگر اثر گذار و از همديگر اثر پذيرند؛ از يك سوي، عفاف و تسلط برخود غريزي، آثاري دارد كه متناسب با عفت در هر ساحت و عرصه اي، در رفتار ،گفتار و تعامل اجتماعي فرد عفيف پديدار مي گردد. قرآن كريم آنجا كه مؤمنان را به حجاب رفتاري(= غض بصر) فرا مي خواند و هم آنجا كه دستور مي دهد تا از پشت پرده، با همسران پيامبر(ص) سخن بگويند، آثار خلقي و نفساني چنان رفتاري را در هر دو مورد باز مي گويد.
در مورد نخست« تزكيه» را كاركرد و اثر فروبستن چشم و برآيند حجاب رفتاري مي داند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ» (نور/30)
در مورد دوم، قلمروي بيشتري براي عفاف ياد مي كند و حفظ حجاب در هنگام معاشرت مردان و زنان نامحرم را ماية پيدايش و يا افزايش طهارت و پاكي قلب براي هر دو سوي تعامل و معاشرت، ارزيابي مي كند: «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ» (احزاب/53)
بدين سان حجاب و عفاف هريك بر پيدايي و تداوم ديگري، اثرگذارند.
منابع و مآخذ
1. آمدي، محمد؛ غرر الحكم ودرر الكلم، تحقيق مصطفي درايتي، چاپ اول، مكتب الاعلام، قم.
2. ابن فارس، احمد؛ معجم مقاييس اللغة، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 هـ.
3. ابن منظور، محمد بن مكرّم؛ لسان العرب، دار صادر، بيروت.
4. جوهري، اسماعيل بن حماد؛ الصحاح، تحقيق احمد عبدالغفور عطار، الطبعة الرابعة، دار العلم للملايين، بيروت، 1407 هـ.
5. حرعاملي، محمد بن الحسن؛ وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، تحقيق عبدالرحيم رباني شيرازي، دار احياء التراث العربي، بيروت.
6. راسل، برتراند؛ تاريخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دريابندري، چاپ دوم، تهران، نشرپرواز، 1365ش.
7. راغب اصفهاني، ابولقاسم؛ مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودي، الطبعة الاولي، دار القلم، بيروت، 1412هـ.
8. زيگموند فرويد؛ روان شناسي، ترجمه مهدي افشار، چاپ اول، انتشارات كاويان، تهران 1363 ش.
9. سجادي، سيدجعفر؛ فرهنگ معارف اسلامي، چاپ اول، شركت مؤلفان و مترجمان ايران، تهران، 1365ش.
10. سيوطي، جلال الدين؛ الاتقان في علوم القرآن، تحقيق محمد ابولفضل ابراهيم، منشورات شريف الرضي.
11. شايگان، داريوش؛ اديان ومكتبهاي فلسفي هند، چاپ سوم، تهران، مؤسسه انتشارات امير كبير،1362ش.
12. شيرازي، صدر الدين؛ الحكمةالمتعالية في الاسفار العقلية الاربعة؛ قم انتشارات مصطفوي.
13. طباطبايي، محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن، چاپ سوم، تهران، مؤسسه انتشاراتي اسماعليان،1392 هـ
14. طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، تصحيح وتعليق سيد هاشم رسولي محلاتي، چاپ اول، مكتبة العلمية الاسلامية، تهران.
15. فيّومي، احمد بن محمد؛ المصباح المنير، مكتبه لبنان، بيروت، 1987م.
16. قرشي، علي اكبر؛ قاموس قرآن، دار الكتب الاسلامية، تهران.
17. قرطبي، محمد بن احمد؛ الجامع لاحكام القرآن، بيروت، دار الكتب العربية للطباعة و النشر، 1387 ش.
18. قمي، شيخ عباس؛ سفينةالبحار، الطبعة الاولي، اسوه، تهران، 1414 هـ.
19. قمي، علي بن ابراهيم؛ تفسير القمي، تصحيح و تعليق سيد طيب موسوي جزائري، چاپ چهارم، مؤسسه دار الكتاب، قم،1367ش.
20. مصطفوي، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360ش.
21. مطهري، مرتضي؛ سيري درنهج البلاغه، چاپ دوم، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1361ش.
22. --------- ؛ مجموعه آثار، چاپ سوم، انتشارات صدرا، تهران، 1381ش.
23. موسوي خميني، روح الله؛ شرح چهل حديث، چاپ اول، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، تهران، 1371ش.
24. ويل دورانت؛ تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام و ديگران، چاپ سوم، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، تهران، 1370ش.
..............................................................................................
منبع: فصلنامه پژوهشهاي قرآني، شماره 51 - 52
شنبه 6 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 369]
-
گوناگون
پربازدیدترینها