تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837556834
مروري بر فعاليتهاي هستهاي رژيم صهيونيستي - 6 و پاياني زبالههاي اتمي ديمونا تاثيرات خطرناكي بر محيط زيست و ساكنان منطقه دارد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مروري بر فعاليتهاي هستهاي رژيم صهيونيستي - 6 و پاياني زبالههاي اتمي ديمونا تاثيرات خطرناكي بر محيط زيست و ساكنان منطقه دارد
خبرگزاري فارس: مقادير بسيار زيادي از زبالههاي اتمي در جريان فعاليت نيروگاه هستهاي ديمونا متراكم شده كه اين زبالهها داراي تشعشعات خطرناك بر روي محيط زيست و ساكنان اين منطقه است.
ه) مسايل زيست محيطي فعاليتهاي هستهاي رژيم صهيونيستي
همانطور كه بيان شد رژيم صهيونيستي مراكز مختلفي را در سراسر فلسطين اشغالي جهت فعاليتهاي هستهاي ايجاد كرده است. حدود 40 سال است كه مهمترين مركز اتمي اين رژيم يعني ديمونا به فعاليتهاي اتمي مشغول است و اين رژيم همواره با سكوت خود و انحراف افكار عمومي به مسايل ديگر سعي در پنهان كردن فعاليتهاي اين مركز داشته است اما با وجود مخفي نگه داشتن اطلاعات در مورد كيفيت توليد مواد هستهاي و نتيجتاً ايجاد زبالههاي هستهاي و معضل دفن آنها در داخل فلسطين اشغالي و سرزمينهاي همجوار، افشاي برخي اطلاعات مربوط به تشعشعات اتمي خطرناك مركز اتمي ديمونا و اعتراف برخي دانشمندان هستهاي اين رژيم، نظر بسياري از محافل سياسي و خبري را به خود معطوف كرد. بهتر است اين مسأله از زبان خود آنها بيان شود.
دكتر فوزي ايبين متخصص علوم هستهاي رژيم صهيونيستي در اين زمينه ميگويد: مقادير بسيار زيادي از زبالههاي اتمي در جريان فعاليت نيروگاه هستهاي ديمونا متراكم شده كه اين زبالهها داراي تشعشعات خطرناك بر روي محيط زيست و ساكنان اين منطقه است. زبالههاي اتمي در 200 نقطه غيرنظامي و نزديك به مناطق مسكوني در سراسر فلسطين اشغالي دفن ميشوند كه در درازمدت حيات انسانها را مورد تهديد جدي قرار ميدهد. بشكههاي حاوي اين زبالهها با مرور زمان تحت تأثير رطوبت زمين زنگ زده، پوسيده ميشوند و مواد سمي و پرتوزا از آن تراوش مي كند.
به گفته اين كارشناس اسراييلي، دست اندركاران طرحهاي اتمي اين رژيم كم هزينه بودن بشكههاي نازك را بر سلامت عمومي ترجيح ميدهند. تلويزيون رژيم صهيونيستي در گزارشي از مركز ديمونا گفت: تاكنون 140 تن از جمله تعدادي از كارشناسان اتمي در اين مركز به سرطان مبتلا شده و اين امر موجب وحشت شديد در ميان بقيه كاركنان اين مركز شده است.
بعد از اعترافات فوق، سياستمداران كشورهاي عربي همسايه فلسطين اشغالي مجدداً اعتراضات گسترده خود را آغاز كردند و از رژيم صهيونيستي خواستند تا هر چه سريعتر خطر اين پرتوها را پايان بخشد و يا حداقل محدوده آن را مشخص كند. در اين راستا ميتوان به گفتههاي توجان الفيصل عضو مجلس اردن اشاره كرد، وي در يك سخنراني ميگويد: تشعشعات تأسيسات هستهاي رژيم صهيونيستي به ويژه ديمونا موجب شيوع بيماري سرطان در ميان مردم جنوب اردن شده است. آخرين آمار وزارت بهداشت اردن حاكيست كه در منطقه جنوب اردن و جنوب غربي اين كشور از هر 5 نفر، يك به بيماري سرطان مبتلا ميباشند. تاسيسات هستهاي رژيم صهيونيستي كه عمدتاً نزديك سرزمينهاي اردن ميباشد كشاورزي در زمينهاي مرزي اردن را نابود خواهد ساخت.
برخي گزارشات حاكي از آن است كه آزمايشات اتمي زيرزميني اسراييل بر استقامت پوسته زمين اثر گذاشته و آن را ضعيف كرده است و استمرار اين انفجارات باعث حركت طبقههاي پوسته زمين و سرانجام زلزله خواهد شد. وجود زلزله در مناطق اتمي اسراييل به ويژه در ديمونا يك فاجعه انساني را سبب خواهد گشت. حتي در يك گزارش ديگر كه گفته ميشود به ريچارد چيني وزير دفاع وقت آمريكا ارائه شده بود، اشاره شده است كه مقدار زيادي از زباله هاي اتمي در مناطق نزديك نقب در سال 1967 دفن شده و دانشمندان اتمي اسراييلي و دولتهاي غربي به اسحاق رابين كه در آن زمان وزير دفاع بود هشدار دادهاند كه دفن اين ناخواستههاي اتمي و پخش آنها، بعضي از شهرها را كه يهوديها در آن زندگي ميكنند به ويژه پايگاههاي ارتش در صحراي نقب را تهديد ميكند.
خبرهاي اخير در زمينه حادثه نشت مواد راديواكتيو از مركز اتمي ديمونا اولين زنگ خطر جدي در خاورميانه را به صدا درآورده و خاطره حوادثي نظيرتري مايل آيلند آمريكا و چرنوبيل اكراين را در يادها زنده ميكند. به ويژه آن كه اين مركز در منطقهاي زلزلهخيز واقع شده و در اثر كوچكترين خطايي منجر به بزرگترين فاجعه اتمي در منطقه خواهد شد.
نتيجهگيري اين كه آنچه از تاريخچه رژيم صهيونيستي استنباط ميشود آن است كه تكوين و توسعه اين رژيم ناشي از 4 عامل اساسي است:
1_ نقش مزدورانه قدرتهاي بزرگ به ويژه آمريكا و انگلستان
2_ برتري محسوس نظامي به جهت كيفيت نيروها و تجهيزات
3_ دوري از شريعت اسلام، بيثباتي و عدم اتحاد در كشورهاي منطقه
4_ توانمنديهاي ويژه يهوديان از نقطه نظر مالي و مديريتي
عوامل فوق باعث شدند كه در نيمه اول قرن بيستم، رژيمي با تمامي امكانات و حمايتها در منطقه ويژهاي از جهان اسلام شكل گيرد. رژيمي كه به مناطق اشغال كرده خود بسنده نكرده است و داعيه از نيل تا فرات را كراراً بر زبان دارد. قدرتها نيز از تأسيس يك رژيم يهودي در قلب جهان اسلام سود ميبرند به جهت؛
1_ تبديل مناقشه يهوديان _ مسيحيان به مناقشه يهوديان _ مسلمانان
2_ حضور مستقيم و غيرمستقيم قدرتها در كشورهاي منطقه به بهانه حمايت از اين كشورها جهت تسلط بر منابع انرژي و بازار فروش محصولات
مهاجران يهودي پس از اعلام استقلال، محوريترين برنامه خود را تحقيق و توسعه فنآوري نظامي و در رأس آن تكنولوژي هستهاي قرار دادند به نحوي كه نه تنها يك سوم از بودجه خود را در اين راه صرف كردند بلكه در اين راستا سالانه ميلياردها دلار از كشورهاي غربي كمك دريافت داشتند. از آنجايي كه شكست نظامي اسراييل در هر جنگي عملاً منجر به آن خواهد شد، لذا سردمداران صهيونيست تنها راه را برتري دائمي نظامي بر كشورهاي منطقه مي دانستند و در اين بين توجه عمده خود را به سلاح هستهاي معطوف كردند، سلاحي كه صهيونيستها به هر وسيله ممكن از دسترسي كشورهاي منطقه به آن و حتي به اهداف صلح آميز انرژي هستهاي جلوگيري كردهاند. گفتههاي آريل شارون وزير امنيت رژيم صهيونيستي در سال 1981 نمونه بارزي از اين سياست است.
وي از سه نوع خط قرمز كه هرگز اسراييل نخواهد پذيرفت تا اعراب به آن دست يابند سخن ميراند، آن خطوط قرمز عبارتند از:
1_ دستيابي اعراب به سلاح هستهاي
2_ تجمع سربازان عرب در مناطقي كه بر مرزهاي اسراييل مشرف است
3_ زير پا گذاشتن موافقتنامههايي كه خلع سلاح را در بردارد
صهيونيستها با اين استراتژي و بدون هيچ واكنش بينالمللي از سوي قدرتهاي بزرگ و حتي سازمان ملل به دخالت در امور كشورهاي منطقه در اين راستا پرداختند. بمباران راكتور اتمي عراق در سال 1981، تلاش تخريب گرانه آنها عليه تأسيسات اتمي پاكستان و حتي قتل دانشمندان عرب و مسلمان نمونههايي از منطق اقدامات آنها ميباشد.
اما صهيونيستها به خوبي ميدانند كه اگر آشكار مبادرت به آزمايش سلاح اتمي كنند قطعاً به عنوان عضو باشگاه اتمي شناخته ميشوند ولي علني شدن رسمي زرادخانه اتمي اسراييل، لذا آنها به استراتژي بازدارندگي غير علني و سياست ابهام هستهاي روي آوردند. تداوم اين سياست باعث شد كه اسراييل بدون آن كه به طور رسمي دست به آزمايشهاي اتمي زده و يا اشاره به تسليحات اتمي خود كند گاهي به نمايش قدرت بپردازد تا همسايگان خود را از يك جنگ تمام عيار بر عليه آن برحذر دارد. در اين حالت صهيونيستها با اشارات غيرمستقيم و مبهم در مورد دارا بودن بمب اتمي بياندازه نفع ميبرند و هر قدرت چنين اشاراتي قابل قبولتر و معتبرتر جلوه كند، صهيونيستها بيشتر و بهتر ميتوانند منافع سياسي حاصل از توانايي نظامي را از آن خود سازند.
از آنچه گفته شد معلوم ميشود كه استراتژي رزيم صهيونيستي در زمينه انرژي هستهاي تاكنون بر دو پايه استوار بوده است:
1_ سياست بازدارندگي غيرعلني و ابهام هستهاي
2_ جلوگيري از دسترسي كشورهاي منطقه به سلاح اتمي و حتي منافع صلح آميز انرژي هستهاي اينكه وظيفه كشورهاي اسلامي منطقه در اين زمينه چيست در اين مختصر قابل بحث و بررسي نميباشد.
اينكه وظيفه كشورهاي اسلامي منطقه در اين زمينه چيست در اين مختصر قابل بحث و بررسي نميباشد و تحقيق ديگري را ميطلبد اما آنچه قابل تذكر و تأمل است،
اين است كه:
آيا استراتژيهاي فوق دوام خواهد آورد؟
چه زماني كشورهاي اسلامي به خود خواهند آمد؟
به جهت آن موضوع، تحقيق و بررسي حوادث در طي جنگ اول خليج (فارس) بر حسب پروتكل اول (ضميمه كنوانسيونهاي ژنو)، اصولاً به اين دليل كه نه عراق و نه قدرتهاي ائتلاف (ايالات متحده انگلستان و فرانسه) در آن زمان عضو پروتكل اول نبودند، گمراه كننده ميباشد. (22) همچنين، همانطور كه قبلاً ذكر شد، حمايتهايي كه پروتكل اول اعطاء كرده است، راكتورهاي تحقيق را در برنميگيرد.
4_ ماده 49 پروتكل مفهوم حمله عليه تأسيسات تحت حمايت را تعريف كرده است و اين تعريف نه تنها اقدامات تهاجمي عليه دشمن، بلكه حملات متقابل تدافعي را نيز در برميگيرد. به علاوه بر اساس بند 2 اين ماده، مقررات مربوط به طرف حمله كننده نسبت به هر حمله در هر جاي ديگر، از جمله تحولات يك طرف در سرزمين خودش كه تحت كنترل طرف متخاصم است نيز اعمال ميشود. (23)
منظور از تأسيسات مشمول حمايت در بند 1 ماده 56 ( پروتكل) سدها، آب بندها و نيروگاههاي هستهاي هستند، حتي اگر در سرزمين خود طرف، اما تحت كنترل دشمن، واقع بشوند. اما در عين حال، همانطور كه نويسندگان مورد تأكيد قرار دادهاند، اين بند انهدام سدها يا آب بندهاي تحت كنترل يك دولت به عنوان بخشي از تلاش براي متوقف يا سد كردن يك دشمن را ممنوع نميكند. (24)
در اين زمينه دو عامل وجود دارد كه ميبايست مورد تأكيد قرار گيرد. از يك طرف چنين اقدام انجام شده در سرزمين يك طرف به منظور متوقف كردن دشمن يا جلوگيري از پيشروي آن فقط بر اساس ماده 53 كنوانسيون چهارم ژنو راجع به حقوق بشردوستانه ميتواند صورت گيرد، آن هم در صورتي كه چنين انهدامي به جهت عمليات نظامي مطلقاً ضروري شناخته شود. از طرف ديگر، قدرتي كه دستور اقدام را صادر ميكند بايد، حتي در چنين اوضاع و احوالي تضمين كند كه جمعيت غيرنظامي حمايت ميشود، يعني هيچگونه آسيبي به آنها وارد نخواهد شد. (25)
لازم به ذكر است كه ايراد خسارت به يك نيروگاه هستهاي در سرزمين خود يك دولت، به منظور پيشگيري از پيشروي دشمن، بسيار غيرمحتمل است و متضمن نابودي زياد است كه به طور اجتناب ناپذيري موجب خسارات شديد در ميان غير نظاميان ميشود، اما با هدف دفاع به يك نيروگاه هستهاي در خاك دولت مربوطه، ممكن است به طور اتفاقي آسيب وارد آورده شود تا در صورتي كه به دست دشمن افتاد قابل استفاده نباشد.
در جمله دوم بند 1 ماده 56 حمايت _ علاوه بر سدها، آب بندها و نيروگاههاي هستهاي _ به اهداف نظامي واقع شده در چنين ساختمانهايي ( سدها و ... ) با مجاورت آنها نيز توسعه يافته است، البته مشروط بر اينكه حمله به آنها بتواند به آزادسازي نيروهاي خطرناك و در نتيجه خسارت به جمعيت غيرنظامي منجر شود.
به عبارت ديگر، ساختمانهاي فني غيرنظامي، مانند پلها، خطوط راه آهن و غيره از اهداف نظامي مصون خواهد بود، اگر در مجاورت بلافصل سدها، آب بندها يا نيروگاههاي هستهاي واقع شده باشند و حمله به آنها موجب آزادسازي نيروهاي خطرناك شود.(26)
بند 1 ماده 52 پروتكل اول به صورت كلي مقرر ميدارد كه اهداف غيرنظامي نبايد هدف حمله يا اقدامات تلافي جويانه قرار گيرد. چنين اهدافي در ميان ديگر موارد تاسيسات حاوي مواد خطرناك را نيز شامل ميشود.
مبحث دوم) مسأله پايان حمايتهاي خاص
بند 2 ماده 56 (پروتكل) مقرر داشته است كه حمايت خاص از تأسيسات حاوي نيروهاي خطرناك در موارد معيني برداشته خواهد شد. بايد تأكيد كرد كه پايان حمايت منوط به شرايطي است كه در آن حمله به تأسيسات هستهاي حاوي نيروهاي خطرناك تنها راه قطع حمايت اين تأسيسات از عمليات نظامي باشد.
در خصوص زوال حمايت خاص، پروتكل به طور جداگانه از يك طرف به سدها و آب بندها و از طرف ديگر به نيروگاههاي هستهاي اشاره ميكند. در خصوص سدها و آب بندها، حمايت خاص وقتي متوقف ميشود كه سه شرط ذيل وجود داشته باشد:
_ سد يا آب بند براي مصارفي غير از مصارف معمولي خود مورد استفاده قرار گيرد
_ سد يا آب بند براي پشتيباني منظم (نه موردي)، قابل ملاحظه و مستقيم عمليات نظامي به كار گرفته شود،
_ حمله تنها راه ممكن براي خاتمه دادن به چنين حمايتي باشد. (27)
در مورد نيروگاههاي هستهاي، حمايت در صورتي متوقف ميشود كه تنها راه ممكن براي خاتمه دادن به پشتيباني قابل ملاحظه و مستقيم از عمليات نظامي باشد. به دلايل متعددي، مقررات در خصوص پايان حمايت از تأسيسات هستهاي نامطلوب ميباشد. همانطور كه قبلاً ذكر شد، هدف پايان حمايت از نيروگاههاي هستهاي پيشگيري از پشتيباني مداوم از عمليات نظامي ميباشد اما چنين حمايتي، همانطور كه تفاسير راجع به پروتكل نيز خاطرنشان شدهاند، ميتواند از طرق ديگر پايان داده شود، يعني از طريق حمله به خطوط برق كه از اين راه، استفاده زا برق آن نيروگاه براي عمليات نظامي ميتواند جلوگيري شود. (28) اجراي عملي مقررات راجع به پايان حمايت از تأسيسات هستهاي ميتواند قدري مشكل ساز شود، زيرا تشخيص منبع برق در يك شبكه برق مختلط تا حدودي مشكل مي باشد (29)
نظر به اينكه پشتيباني نيروگاههاي هستهاي از عمليات نظامي ميتواند از طريقي غير از حمله نيز تامين شود، مقرر كردن حمايت از تأسيسات هستهاي غيرنظامي در تمام اوضاع و احوال بسيار مناسب ميباشد.
اين حقيقت كه حمله به تاسيسات غيرنظامي هستهاي به احتمال موجب خسارت به جمعيت غيرنظامي ميشود نيز حمايت مطلق از چنين تأسيسات را تأييد ميكند. تجربه غم انگيز فاجعه چرنوبيل نشان ميدهد كه پيامدهاي مضر و خطرناك (يك حادثه) نه تنها ميتواند در دولت محل تأسيسات (هستهاي)، بلكه در منطقهاي نيز كه صدها كيلومتر دورتر از آنجا است، اثرگذار باشد.
به عبارت ديگر نه تنها متخاصمان، بلكه جمعيت غيرنظامي يك دولت ثالث يا بيطرف نيز ممكن است از آسيبهاي شديد (حمله به تأسيسات هستهاي غيرنظامي) متأثر شوند.
بديهي است كه سدها و آب بندها ميتوانند كاركردهاي مختلفي را انجام دهند، آنها در كنار توليد انرژي، براي عرضه آب به جمعيت غيرنظامي نيز مورد استفاده واقع ميشوند. به عنوان مثال، حمله به آنها، در صورتي كه براي عرضه آب به افراد مورد استفاده قرار ميگيرد، نقض ماده 54 (پروتكل اول) محسوب ميشود كه مربوط به حمايت از اشيايي را كه لازمه بقاي جمعيت غيرنظامي است ميشود.
اگر حمايت متوقف (برداشته) شود، حمله بر مبناي ضرورت نظامي مجاز ميباشد. همانطور كه در گلدبلات (Goldbalt) خاطرنشان شده است، (30) برداشته شدن حمايتها اختيار عمل فرماندهان نظامي را بيشتر ميكند. گلدبلات مينويسد كه فرماندهاي نظامي بايد بين عوامل غيرقابل كميت، چون تلفات انساني و ضرورت نظامي توازن برقرار كرده و در جريان عمليات نظامي در خصوص اينكه حمله به تاسيسات قانوني است يا غيرقانوني اتخاذ تصميم نمايد.(31)
اگر حمايت از تأسيسات حاوي نيروهاي خطرناك متوقف شود، باز جمعيت غيرنظامي از تمام حمايتهايي را كه حقوق بينالملل به موجب بند 3 ماده 56 به آنها اعطاء كرده است برخوردار خواهند بود. در واقع اين ماده به مواد 51 و 56 پروتكل اشاره دارد كه حمايت از جمعيت غيرنظامي و تدابير احتياطي كه اتخاذ ميشود را مقرر كردهاند.
منوط به رعايت مقررات مواد 51 و 57، حتي اگر حمايت متوقف شود، باز هم
_ حمله بدون تفكيك ممنوع ميباشد، يعني حمله به روشهاي جنگي كه آثار آن آنطور كه پروتكل اول لازم دانسته است، قابل تجديد نباشد و در نتيجه غيرقابل تفكيكي اهداف نظامي و جمعيت يا اهداف غيرنظامي را همزمان تحت تأثير قرار دهد.
_ رعايت قاعده تناسب دارد، يعني اقدام به حملهاي كه موجب قرباني شدن غيرنظاميان زياد و نيز وارد آمدن تلفات به اهداف غيرنظامي شود، طوري كه از مزيت نظامي واقعي و مستقيم مورد انتظار از يك حمله فراتر رود، ممنوع باشد.
آخرين جمله بند 3 ماده 56 به طور خاصي مؤكد اين است كه حتي اگر حمايت از سدها، آب بندها و نيروگاههاي هستهاي متوقف شود، تمامي تدابير احتياطي عملي بايد اتخاذ شود تا آزادسازي خطرناك اجتناب به عمل آيد. اگر ما بخواهيم اين معيارها را نسبت به وضعيتي اعمال كنيم كه در آن يك نيروگاه هستهاي هدف حمله قرار ميگيرد، برآوردن كردن اين ضروريات مشكل ميباشد. حملات عليه تأسيسات هستهاي به حادثه هستهاي ميماند كه در آن سيستم ناتوان از ايفاي وظيفه خود شده و در نتيجه انتشار غيرقابل كنترل مواد راديواكتيو بسيار محتمل ميشود. (32) به عبارت ديگر حملات عليه نيروگاههاي هستهاي پيشگيري آزادسازي نيروهاي خطرناك را تا حدودي مشكل ميسازد لذا اين امر قوياً مورد ترديد است كه در كنفرانس ديپلماتيكي كه دو پروتكل 1977 را تدوين كردند، آيا اين اظهارنظر گزارشگر آن راجع به بند 3 ماده 56 صحيح بوده است:
با در نظر گرفتن پيشرفت (Panoply) سلاحها در دسترس ارتشهاي مدرن اين مقرره بايد حمايتهاي واقعي در برابر آزادسازي فاجعه آميز نيروهاي خطرناك را تضمين كند. (33)
نظر روگرز (Rogers) در مورد (ممنوعيت) حمله به تأسيسات هستهاي خيلي سختگيرانه نيست. نويسنده (روگرز) مينويسد كه اگر نيروگاههاي هستهاي جزو اهداف نظامي باشند و اگر حمله طوري صورت گيرد كه خطر آلودگي راديواكتيو وجود نداشته باشد، حمله به آنها موجه خواهد بود (34) با اين وجود نويسنده (او) معتقد است كه حتي اگر مواد راديواكتيو (در نتيجه حمله) منتشر شود، در مورد شدت آلودگي و تأثير آن بر جمعيت غيرنظامي و محيط زيست مسأله تناسب مطرح ميشود (35)
اما از حدود آلودگي راديواكتيوي كه در نتيجه حمله بوجود ميآيد، نميتوان پيش از تصميم به حمله عليه يك تأسيسات هستهاي آگاهي داشت. اگر قسمت بيروني چنين تأسيساتي هدف حمله واقع شود و مشروط بر اينكه آن تأسيسات خاموش باشد، در آن صورت آلودگي راديواكتيو وجود نخواهد داشت، اما حمله به تأسيسات هستهاي در حال كار، ميتواند پيامدهاي غيرقابل پيش بيني را در پي داشته باشد.
مبحث سوم) حمايت از تأسيسات حاوي نيروهاي خطرناك و حمايت از محيط زيست
در اينجا شايسته است كه مسأله حمله عليه نيروگاههاي هستهاي را با عطف به ديگر مقررات پروتكل اول نيز مورد بررسي قرار دهيم. در اين خصوص قبل از همه لازم است كه مواد پروتكل راجع به حمايت از محيط زيست طبيعي مورد ملاحظه قرار گيرد.
پروتكل اول مقررات صريحي را در مورد حمايت از محيط زيست طبيعي مقرر كرده است. مواد مربوطه در پيش نويسي كه كميته بينالمللي صليب سرخ به كنفرانس ديپلماتيك ارائه داد قيد نشده بود. دو ماده (3) 35 و 55 در خود كنفرانس پيشنهاد شد كه آشكارا نشان دهنده توجه خاص به مسايل محيط زيست طبيعي در اوايل دهه 1970 مي باشد. (36)
عليرغم اين تفاوتهاي مهمي بين دو مقرره راجع به حمايت از محيط زيست وجود دارد (37) بند 3 ماده 35، حمايت از محيط زيست را به طور كلي مورد توجه قرار داده است، حال اينكه ماده 55، ضمن تكرار بند 3 ماده 35، حمايت از محيط زيست را در ارتباط با حمايت از افراد غيرنظامي مقرر كرده است. (38)
الكساندر كيس در خصوص اين دو مقرره راجع به حمايت از محيط زيست مينويسد كه بند 3 ماده 35 حمايت كلي از محيط زيست را در تمام موارد تحت پوشش پروتكل، مقرر كرده است. (اما) قلمرو اعمال ماده 55، به اين دليل كه در بخش چهار و در ميان مقررات راجع به حمايت از جمعيت غيرنظامي درج شده است، محدودتر ميباشد.
بوويه (Bouvier) تأكيد ميكند كه ما بايد با اين واقعيت را كه در زمان جنگ وارد آمدن خسارت به محيط زيست، عليرغم اتخاذ هرگونه تدابير احتياطي، اجتناب ناپذير است، قبول كنيم. بنا به نظر او، هدف قواعد حقوق بشر دوستانه راجع به حمايت از محيط زيست نه پيشگيري از ورود خسارت به محيط زيست، بلكه قابل تحمل ساختن ميزان چنين خسارتي ميباشد. (39)
در ارتباط با حمله به نيروگاههاي هستهاي در مواردي كه حمايت از آنها متوقف ميشود، دو سؤال مطرح ميشود از يك طرف (اين سؤال مطرح ميشود كه) آيا ميتوان خسارت زيست محيطي را در يك سطح قابل تحمل حفظ كرد و اين سطح قابل تحمل در چنين مواردي به چه صورت ميتواند باشد؟ از طرف ديگر (سؤال اين است كه) آيا حمله ناقض ماده 55 راجع به حمايت از محيط زيست نخواهد بود؟ پاسخ سؤال اول آسان نيست، اما در مورد سؤال دوم ميتوانيم بگوييم كه حمله به يك نيروگاه هستهاي، در مواردي كه حمايت از آن متوقف شده است، به احتمال زياد مغاير با ماده 55 ميباشد.
مبحث چهارم ) ملاحظات پاياني
مطالب مذكور آشكارا لزوم تكميل ماده 56 پروتكل شماره اول (1977) به ويژه در زمينه اعطاي حمايت به تأسيسات هستهاي در هنگام درگيريهاي مسلحانه را نشان ميدهد.
بند 6 ماده 56 پروتكل از اين فكر كه در پيشنويس 1956 كميته بينالمللي صليب سرخ درج شده بود، حمايت مي كند: از طرفين متعاهدين و طرفين درگيري مصرانه ميخواهد كه توافق نامههاي بيشتري را فيمابين خود به منظور فراهم آوردن حمايتهاي بيشتر از اهدافي كه داراي نيروهاي خطرناك هستند انعقاد نمايند. همانطور كه ملاحظه ميكنيم، اين ماده از طرفين متعاهد دعوت ميكند كه قواعد بيشتري را در زمينه حمايت خاص از تأسيسات حاوي نيروهاي خطرناك تدوين و به اجرا درآورند. نظر به آنچه كه در بالا گفته شد به نظر ميآيد كه لازمه فراهم آوردن حمايت تمام عيار از همه تأسيسات هستهاي غيرنظامي از جمله راكتورهاي تحقيقاتي در تمام اوضاع و احوال، تدوين مقررات جديد باشد.
بايد در نظر داشت كه اين پيشنهاد جديد محسوب نميشود. حمايت كامل از تأسيسات هستهاي در اواخر دهه 1970 و در جريان مذاكرات خلع سلاح راجع معاهده سلاحهاي راديولوژيكي نيز پيشنهاد شد. در جريان آن مذاكرات سوئد پيشنويس (معاهدهاي) راجع ممنوعيت حمله به تاسيسات هستهاي حاوي مواد راديواكتيو _ كه در صورت انتشار موجب كشتار جمعي ميشوند _ را ارائه داد (40) در آن زمان تأسيساتي از قبيل كارخانههاي بازفرآوري، انبارهاي بزرگ سوخت مصرفي يا پسمان راديواكتيو كه اثر گرمايي (thermal) بيش از 10 مگاوات دارند، به عنوان تأسيسات هستهاي تعريف شدند. ايالات متحده به جهت برخي مسائل نظامي با پيشنهاد سوئد موافقت نكرد، زيرا آن پيشنهاد تأسيساتي را مشمول حمايت خود ميساخت كه صريحاً اهداف نظامي تعريف شده را مشمول حمايت كرده و تحت هيچ نوع شرايطي حمله عليه تأسيسات هستهاي كه توانايي انتشار مقدار معيني از تشعشعات را دارند اجازه نميداد.
پاورقيها
11) بيانگر اين واقعيت است كه چرا برخي از دولتها در زمان امضاء و تصويب پروتكل بيانيههايي را صادر كرده و تأكيد كردند كه قواعد مقرر در پروتكل اشاره 1، سلاحهاي هستهاي را تحت تأثير قرار نداده و ممنوعيت كاربرد آنها را به نظم نميكشند. در اين زمينه رجوع كنيد به Rogers ، همان منبع، صفحه 18.
14) در ايالات متحده، ظرفيت آزمايشگاه فني ملي ايداهو (Idaho) 250 مگاوات، آزمايشگاه ملي اوك ريج (Oak ridge) 100 مگاوات و آزمايشگاه ملي بروك هون Erookhaven مگاوات ميباشد.
Matos J E. LEU conversion status of us Research Reactors (paper presented at the 1996 International meeting on Reduced Enrichment for Research and test Reactors, October 7-10 1966 seoul (Korea p.8)
16) نيروگاه OSIRAK در زمان حمله در حال فعاليت نبود، اما در راكتور آن اورانيوم غني شده تحت نظارت آژانس بين المللي انرژي اتمي وجود داشت و بازرسان آژانس تا چند ماه از حمله اسراييل، وقتي كه نيروي هوايي اسراييل در 30 سپتامبر 1980 تأسيسات OSIRAK را بمباران كرد، آن اولين حمله به OSIRAK نبود. در جريان جنگ ايران و عراق عراق شش مرتبه تأسيسات هستهاي ايران را در فاصله بين 1948 و 1988 هدف حمله قرار داد. Caranahan, op.cit,p.535
32) البته لازم است كه نيروگاههاي هستهاي در زمان مخاصمات مسلحانه فوراً تعطيل شوند، با اين وجود اين قابل سؤال است كه آيا در زمان حمله غافلگيرانه - ممكن است در چارچوب پروتكل و دقيقاً به اين دليل كه نيروگاه هسته اي مربوطه حمايت مستقيم، منظم و قابل ملاحظه از عمليات نظامي به عمل ميآورد _ گردانندگان تأسيسات هستهاي زمان كافي براي تعطيل كردن تأسيسات دارند؟
38) بند 3 ماده 35 مقرر داشه است: به كاربردن شيوهها يا وسايل جنگي كه هدف آنها وارد آوردن خسارت شديد، گسترده و درازمدت بر محيط زيست طبيعي باشد يا احتمال ميرود چنين اثراتي داشته باشد، ممنوع است.
ماده 55 نيز متضمن مقررات ذيل است:
1) در هنگام جنگ ميبايست مراقبت شود كه از محيط زيست طبيعي در برابر آسيبهاي گسترده و شديد حفاظت به عمل آيد. اين حفاظت شامل ممنوعيت استفاده از روشها يا وسايل جنگي ميشود كه منظور از وارد آوردن چنين آسيبي به محيط طبيعي بوده يا احتمال وارد آمدن چنين آسيبي ميرود و در نتيجه به سلامتي يا بقاي سكنه لطمه بزند.
2) حمله به محيط زيست طبيعي به عنوان اقدام تلافي جويانه ممنوع است.
* محسن نجفي
انتهاي پيام/
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 194]
-
گوناگون
پربازدیدترینها