واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: مي داني نان ارزان را به قيمت آبروي كارگر مي خوري
«هر چه مي خواهي بشو، كارگر نشو»; اگر اين جمله را از دهان يك تاجر ميلياردر بشنوي تعجب ندارد، اگر يك دكتر يا مهندس آن هم از نوع در خارج تحصيلكرده اش بگويد باز هم قابل توجيه است، اگر يك آقازاده چنين بياني را بفرمايند شايد تعجب نكنيم و ... اما شنيدن اين جمله از دهان يك كارگر به معناي آن است كه اگر قرار باشد تا دم مرگ با عنواني زندگي كني كه از داشتنش افتخار نمي كني.
كارگري انواع مختلف دارد تا ارباب بودن يك معنا بيشتر نداشته باشد و كارگر نانوايي يكي ازاين انواع است.
ناني كه هر روز بر سفره ميليون ها ايراني گذاشته مي شود، حاصل كار كارگراني است كه در سرما و گرما، در كنار تنور هر رنج و سختي را تحمل مي كنند، آنان يكي از سخت ترين كارها را بر دوش دارند، اما آيا كسي پاي درد دل آنها مي نشيند؟
چندي قبل مشاجره كوتاه يك كارگرنانواي لواشي با يك مشتري باعث شد كه با يكي از معضلات كارگري روبه رو شوم.
مشتري كه قسمت هاي خمير نان تازه پخته را جدا مي كرد تا به ضايعات تبديل كند و گويا مدت هاست كه از اين كار تكراري كاسه صبرش لبريز شده است، گفت: اين چه وضع نان پختن است ؟ قبل از اينكه به خانه برسيم نصفش را دور مي ريزيم، چرا خجالت نمي كشيد، كاري كنيد كه آه مردم دنبالتون نباشد و به نفرين خدا مبتلا نشويد. شاگرد نانوا هم كه بدون وقفه نان ها را از صفحه گردان تنور صنعتي جدا مي كرد و بر روي هم مي ريخت در حالي كه به نظر مي رسيد گوشش از اين حرف ها پر است، گفت: همينه كه هست، نمي خواي برو از جاي ديگر خريد كن، نامه فدايت شوم كه برايت نفرستاديم.
خلاصه پس از كلي جروبحث بي نتيجه، مشتري رفت و شاطر با لحن طلبكارانه اي ادامه داد; از صبح تا شب بدبختي مي كشيم كه يك لقمه زهرمار براي زن و بچه هامون دست و پا كنيم، تازه بايد حرف هاي آقا رو هم بشنويم. رفتم جلو وپس از آنكه خودم را خبرنگار معرفي كردم، از مشكلاتش پرسيدم و محمد- خ گفت: ساعت 5 و نيم صبح از خواب بيدار مي شيم و تا 8/5 شب براي 10 هزار تومان جون مي كنيم. محل خوابمون هم داخل نانوايي است. شاطر كه اهل لرستان است در خصوص ساعت و نحوه كارش مي گويد: ساعت 5/30 تا 9 صبح پخت مي كنيم و از 9 تا 11 استراحت است و دوباره از 11 تا 2 بعدازظهر، كار است و از 2 تا 5 استراحت مي كنيم و از ساعت 5 شروع به پخت مي كنيم تا 8/5 شب، به شرط آنكه صاحب نانوايي سفارش نگرفته باشد كه تازه براي اجراي سفارش بايد تا 11 شب كار كنيم.
زندگيمان در همين چارديواري است، نه مرخصي داريم، نه از عيدي و پاداش خبري است، هر روز هم كه كار نكني، مزد نداري، بيمه هم كه نيستيم، الان 16 سال است كه در نانوايي كار مي كنم و فقط 2 سال سابقه بيمه دارم كه پول آن را هم خودم ريخته ام.
علي - ف اهل كرمانشاه است و 3 تا بچه دارد كه در مقاطع مختلف تحصيل مي كنند، خانه اش در بومهن و محل كارش حوالي ميدان انقلاب است. او هفته اي يك روز يعني پنجشنبه غروب به منزل مي رود و شنبه صبح قبل از ساعت 5 به محيط كارش باز مي گردد.
علي كه كارش خميرگيري است، مي گويد: نه مي توانم خانواده ام را به تهران بياورم و نه امكان دارد كه هر روز به خانه بروم. او زير لب مي گويد: اي نفرين بر اون كسي كه روز اول مرا براي شغل نانوايي معرفي كرد. از او مي پرسم چرا محل كارت را عوض نمي كني و اين نانواي خميرگير مي گويد: آنوقت بايد بروم ميدان قزوين و از صبح تا شب بايستم تا شايد كاري پيدا كنم.
حسين - ق اهل اراك ; از 9 ماه قبل به خانواده اش سر نزده است. او نيز به درد دوستانش دچار است و مي گويد: در كارگاه نانوايي قانون وجود ندارد بلكه همه چيز حتي قانون را صاحب كار تعريف مي كند.
او مي گويد: از سال 84 تاكنون قيمت نان را ثابت نگه داشته اند و در نتيجه كارفرما هم دستمزد ما را اضافه نمي كند. حسين با اشاره به اينكه سال قبل و نزديك انتخابات براي 2 ساعت نان گران شد، مي افزايد: آقا شما از طرف ما وكيلي و هر قضاوتي كني قبول داريم. آيا خدا رو خوش مي آد كه تو و امثال تو، نان ارزان بخوريد و صدها هزار كارگر نانوايي مثل من در سراسر كشور با دستمزد ناچيز روزگار بگذرانند، به نظر شما اين عدالت است؟
علي محمدي كارگر ديگري است كه در يك نانوايي لواشي در جنوب غربي تهران در محله توليددارو كار مي كند 21 سال بيشتر ندارد و اهل بيرجند است. تازه از سربازي آمده، پدرش جانباز است و 8 سر عائله دارد اما آنچه را كه به عنوان مستمري جانبازي مي گيرد جوابگوي هزينه هاي زندگي اش نيست، به همين دليل علي به عنوان پسر بزرگ خانواده به غيرت آمده و به پدرش كمك مي كند.
علي كه چانه گير نانوايي است، عيد سال 86 با يكي از بستگانش عروسي كرده اما از همان هنگام تا 9 ماه بعد به مرخصي نرفته و پس از آن هم حدود 4 بار و هر بار تنها چند روز در كنار خانواده اش بوده است. او مي گويد: علاوه بر چانه گيري، زمين نانوايي را جارو مي زنم و كارهاي نظافت را براي حقوق بيشتر انجام مي دهم اما روزي 9 هزار تومان بيشتر نمي گيرم به خاطر همين از 8/5 شب كه كارم تمام مي شود نان بسته بندي مي كنم كه تا حدود 2 نيمه شب نيز اين كار را انجام مي دهم.
حسين - ح نيز در همين نانوايي كار مي كند و بچه خرم آباد است از 16 سال قبل و از وقتي كه حاضر نشد تصميم كبري را در سركلاس درس بخواند (بنابر ادعاي خودش) نانوا شده است.
او مي گويد: نتيجه اين همه جان كندن 2 ميليون تومان پس انداز است كه پول پيش اجاره خانه داده ام. يك زن دارم اما جرات بچه دار شدن نمي كنم.
حسين كه 3 روز است زنش در بيمارستان بستري است مي گويد: فرصت نمي شود براي عيادت به بيمارستان بروم. اما زن صاحبخانه كه مي داند در تهران كسي را ندارم، به زنم سر مي زند و يك شب هم به عنوان همراه در بيمارستان مانده است.
اين كارگر نانوايي مي گويد: بيمه نيستم، عيدي و ساير حقوق قانوني را هم نمي گيريم، هيچ كس هم كه به فريادمان نمي رسد، فقط خدا مانده كه از صبح تا شب خودم و زنم به درگاهش التماس مي كنيم تا شايد فرجي بشود. همه اين كارگران نانوايي به غير از علي محمدي كه مي گويد «هر چي بشه، وضعم از اين كه هست بدتر نمي شه»، از ترس اخراج، حاضر نشدند نامشان ذكر شود.
اما به يك نانوايي سنگكي در حوالي ميدان فلسطين رفتم كه فردي به نام محمود محمدي ناظر اين نانوايي است. او همه مشكلات كارگران نانوايي را قبول دارد و مي گويد: با آرد كيلويي 45 تومان آزادپز هستيم و اتحاديه هم هيچ امكاناتي به ما نمي دهد، قيمت نان هم كه بالا نمي رود، در اين شرايط من از كجا بياورم كه حقوق كارگر نانوا را اضافه كنم.
محمدي با تاكيد بر اينكه كارفرماي نانوايي هم مشكلات را مي فهمد، مي گويد: من مي دانم كه با اين حقوق و اين گراني نمي شود با روزي 10 هزار تومان زندگي كرد، اما چه كنم. رجب دلير، اهل بجستان گناباد و شاطر همين سنگكي است. او هم 3 سال قبل به همراه خانواده اش در تهران زندگي مي كرده اما به دليل گراني اجاره خانه و ناتواني در تامين هزينه اجاره مسكن، خانواده اش را به بجستان برده است. او 50 روز كار مي كند و 10 روز به مرخصي مي رود تا زن و 2 فرزندش را ببيند. او كه از سال 63 تا به حال نانوا بوده اما فقط 5 سال سابقه بيمه دارد، مي گويد: كارگر بايد كار كند تا شايد يك لقمه نان براي زن وبچه اش فراهم بشود.
رجب دلير با اشاره به اينكه دستمزد سال 84 نانوايان با امروز يكي است، مي گويد: آيا تخم مرغ، پرتقال، كرايه ماشين و صدها مورد ديگر همچنان ثابت مانده كه حقوق كارگر تكان نمي خورد؟
اين كارگر نانوا مسوولان را مخاطب قرار مي دهد و مي گويد: از كي تا به حال براي اينكه مسوولان افتخار كنند كه قيمت نان را ثابت نگه داشته اند، بايد كارگر بدبختي بكشد و پيش زن و فرزندش شرمنده باشد؟
عباسعلي سليماني نيز در همين مغازه پخت نان سنگك كار مي كند اما شغلش خميرگيري است. او كه اهل خراسان جنوبي و مدت هاست خانواده اش را نديده است، مي گويد: ساعت 3 صبح از خواب بيدار مي شوم و تا 9 شب 6 بار خمير مي گيرم، كار نظافت مغازه، شستن پاروها، الك كردن آرد و جمع و جور كردن سنگ ها نيز بر دوش من است، تعطيلي قانوني كه نداريم، از بيمه، بازنشستگي، از كارافتادگي، عيدي، حق مسكن و مرخصي هم كه خبري نيست اما آنچه كه در پايان به دستمان مي دهند روزي 10 هزارتومان است.
تازه بايد حرف هاي مردم رو هم بشنويم. سليماني هم كه سال هاست در نانوايي كار مي كنه در پاسخ به اينكه چرا شغلش را عوض نمي كنه مي گويد: خاك نانوايي روي سر و گردن هر كس كه نشست، بيچاره اش مي كند، همين الان يك سري به ميدان قزوين بزنيد و با نانوايان سرگردان صحبت كنيد تا منظور مرا بفهميد.
او با تاكيد بر اينكه در حال حاضر كارگر ساده ساختماني روزانه 16 تا 20 هزار تومان حقوق مي گيرد، اضافه مي كند: اين كارگر هيچ تخصصي ندارد و صبح اول وقت كه بيل را به دستش بدهي، خاك را جابه جا مي كند، اما كارگر نانوايي براي آنكه بتواند خميرگيري كند، يا نان در تنور بگذارد و درآورد، بايد 2 سال تجربه داشته باشد. بنابراين اثبات مي شود كه در مملكت ما تجربه و تخصص چندان ارزش و قيمت ندارد.
كارگر ديگر نانوايي كه شغلش نان درآوردن است نيز همين اوضاع و احوال را دارد و مي گويد: مشتري فريادش به آسمان بلند است كه چارتا كنجد روي نان مي ريزيم و كلي به جيب مي زنيم، اما نمي داند كه ما فقط نان مي پزيم و تفاوت قيمت كنجد به جيب صاحب نانوايي مي رود.
او با اشاره به اينكه هر كيلو كنجد حدود 2 هزار تومان قيمت دارد، مي گويد: به طور متوسط اين 2 كيلو براي 200 تا 250 نان كفايت مي كند و به عبارت بهتر هر چه قدر كه بابت اين سود نصيب نانوايي مي شود براي كارگران بهره اي ندارد به غير از آنكه دردسر اضافه كردن آن بر روي خمير و غرزدن هاي مشتري را نيز بايد تحمل كنيم.
از اين نانوايي بيرون مي آيم، احساس غريبي دارم، نان سر سفره ام به قيمت نارضايتي عده كثيري از نانوايان كارگر و خانواده هايشان تامين مي شود. با خودم صدها راهكار را مرور مي كنم اما هيچكدام جواب نمي دهد، زيرا نمي توانم ماهيانه مبلغي به نانواي محل كمك كنم چون در اين حد دستمزد نمي گيرم و نه اين قشر زحمتكش نانوا حاضر به پذيرفتن اين قبيل كمك ها هستند، اما در نهايت آنچه كه به فكر م مي رسد اين است كه از اين پس با كارگران نانوايي ها با ادب و احترام رفتار كنم تا شايد كاستي هاي زندگي و شرمندگي هايشان را با رفتار احترام آميز مشتري هايي امثال من آسان تر تحمل كنند. باشد كه همه اين كار را كنيم، بقيه اش به عهده مسوولان.
دوشنبه 1 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]