تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نيّتش خوب باشد، توفيق ياريش خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837549814




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: ولى‏الله عيسى‏زاده آملى فتنه خوارج در شهادت حضرت على (ع)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: ولى‏الله عيسى‏زاده آملى فتنه خوارج در شهادت حضرت على (ع)
خبرگزاري فارس: در اين مقاله ضمن اشاره به معناى لغوى و اصطلاحى واژه «خوارج»، به زمان و چگونگى پيدايش آن، فتنه انگيزى‏هاى آنان و نقش اين گروه در شهادت اميرالمؤمنين (ع) پرداخته شده است كه در ضمن بحث به اختصار به برخى از عقايد اين گروه اشاره مى‌شود.


چكيده:

در اين مقاله ضمن اشاره به معناى لغوى و اصطلاحى واژه «خوارج»، به زمان و چگونگى پيدايش آن، فتنه انگيزى‏هاى آنان و نقش اين گروه در شهادت اميرالمؤمنين عليه‏السلام پرداخته شده است كه درضمن بحث به اختصار به برخى ازعقايد اين گروه اشاره مى شود. هم‏چنين تلاش شده است، با استفاده از منابع دست اول تاريخى، عاملان شهادت امام على عليه‏السلام معرفى شده واين مسئله مورد تجزيه وتحليل قرارگيرد.

مقدمه

پيدايش فرقه «خوارج» كه به ظاهردرجنگ «صفّين» شكل گرفت، زخم تازه اى برپيكر جامعه اسلامى بود. اين گروه متعصب و پرخاش‏گر كه نقاب تقوا و دين‏دارى بر چهره داشت، با عقايد و باورهاى عجيب و دور از منطق خود، همواره براى حكومت نو پاى امام على عليه‏السلام دردسر ساز بودند و با فتنه‏انگيزى‏هاى پى‏درپى، مشكلات زيادى برسر راه حاكميتِ اسلام پديد آوردند؛ از اين رو امام عليه‏السلام كه آن‏ها را مردمى كم عقل وآلت دست شيطان مى‏دانست، در مراحل مختلف، برخوردهاى متفاوتى با آنان داشت و ضمن بيان نظر صريح اسلام در باره حكميت و برخى مسايل ديگر، توانست گروهى بى غرض از اين بى خردان را از سراشيبى سقوط نجات دهد، ولى دسته‏اى ديگر كه هم‏چنان بر لجاجت و عصيان خود اصرار مى ورزيدند، درنبردى سخت با سپاهيان اسلام، به هلاكت رسيدند و باقى ماندگان اين گروه با هم فكرى هم دستان خويش، توطئه قتل امير مؤمنان عليه‏السلام را پى ريزى كردند و متأسفانه دراين توطئه شوم موفق شدند.

به دليل اهميت موضوع وماندگارى اين افكار پليد درتاريخ اسلام ونيزدورنگه داشتن جامعه اسلامى از اين تفكرانحرافى، دراين نوشته تلاش شده است تا ضمن شناسايى فرقه خوارج، خطر فتنه‏گرى‏ها و نقش آنان در شهادت امام على عليه‏السلام مورد بررسى وتجزيه و تحليل قرار گيرد.

خوارج در لغت

بررسى دقيق واژگان «خوارج» و «خارجى» در فرهنگ‏هاى لغت(2)، نمايان‏گر اين نكته مشترك است كه كلمه‏خوارج از فعل لازم خَرَجَ، يَخْرُجُ، خُرُوجا مشتق شده و به معناى بيرون رفتن است. اين كلمه اگر با «عَلى» متعدى شود، دو معناى نزديك به هم دارد: 1ـ در مقام پيكار و جنگ برآمدن؛ خَرَجَ عَلَيْهِ، أى بَرَزَ لِقِتالِه؛ آماده جنگ شد؛ 2ـ تمرد و شورش؛ خَرَجَتِ الرَّعِيَّةُ عَلَى المَلِك، أى تَمَرَّدتْ؛ ملت عليه شاه طغيان كرد.

معادل فارسى خوارج، واژه «شورشيان» است كه از خروج به معناى دوم گرفته شده و مفهوم سركشى در آن نهفته است؛ بنابراين، شورشيان و مخالفان حاكم وقت را «خارجى» مى نامند.

خوارج در اصطلاح

در اصطلاح، خوارج به گروهى از مخالفان كتاب و سنّت اطلاق مى‏شود كه در نبرد صفين عليه امام على عليه‏السلام شورش كردند وبا عقايدى مخصوص در «حروراء»(3) ساكن شدند و به علت خروجشان بر امام واجب الإطاعه، اسمِ «خوارج» بر آن‏ها نهاده شد.گروه پرخاش‏گرى كه در جنگ صفين، نخست پذيرش حَكَميت را بر على عليه‏السلام ، خليفه شرعى و قانونى مسلمانان، تحميل كردند و سپس با وى به مخالفت برخاستند.

گفتنى است: اگرچه در اصطلاح، از لفظ خوارج، گروهى كه در اثناى جنگ صفين بر امام على عليه‏السلام خروج كردند، متبادر مى‏شود، ولى امروزه «اباضيان»(4) را نيز خوارج مى‏نامند.

برخى از عقايد خوارج

خوارج، حضرت على عليه‏السلام را به دليل پذيرش حكميت كافر قلمداد نموده و هر فردى را كه راضى به اين كار بود، از دين بيرون دانستند. آنان خلافت ابوبكر، عمر، نيمه اول خلافت عثمان و تا اواسط حكومت على عليه‏السلام (قبل از پذيرش حكميت) را باور داشتند و معاويه، عمروعاص و ابوموسى اشعرى را نيز تكفير مى‏كردند.(5) پس از حضرت على عليه‏السلام با خلفاى اموى و عباسى نيز مخالفتى شديد داشتند؛ به‏خصوص از بنى‏اميه با دشنام‏هاى زشتى ياد كرده، همواره با آنان درگير بودند.

اين گروه به‏دليل جمود، تحجّر فكرى، جهل علمى وجهالت عملى، ناخواسته حكومت را به سوى معاويه سوق دادند و هنگام باز گشت امام على عليه‏السلام از صفيّن، از لشكر آن حضرت جدا شده، با جمعيتى دوازده هزارنفرى در حروراء اردو زدند و به راهزنى و فتنه‏انگيزى روى آوردند.

اين گروه به‏دليل جمود، تحجّر فكرى، جهل علمى وجهالت عملى، ناخواسته حكومت را به سوى معاويه سوق دادند و هنگام باز گشت امام على عليه‏السلام از صفيّن، از لشكر آن حضرت جدا شده، با جمعيتى دوازده هزارنفرى در حروراء اردو زدند و به راهزنى و فتنه‏انگيزى روى آوردند. على عليه‏السلام پيوسته با فرستادن سفيرانى آن‏ها را دعوت به بازگشت مى‏نمود، ولى متأسفانه مؤثر نمى‏افتاد؛ ازاين‏رو چاره‏اى جز درگيرى با آنان نديد. به هر روى، فتنه خوارج با اتمام جنگ «نهروان»(6) به ظاهر پايان پذيرفت.

خطر تفكرخارجى‏گرى

خطر فتنه‏گرى آن‏ها در ضربه‏زدن به اسلام و مسلمانان به اندازه‏اى بود كه امام عليه‏السلام پس از رويارويى‏با آن‏ها وپايان جنگ نهروان، هنگامى كه به كوفه بازگشت تا براى نبرد با معاويه آماده شود، در ضمن خطبه‏اى، قاطعيت برخورد با خوارج را مورد تمجيد قرارداد و عكس العمل بجا و شجاعانه خود مقابل خوارج را ستود و فرمود:

«أيُّها الناسُ! فَإنّى فَقَأتُ عَينَ الفِتنَه ولَم يَكُن لِيَجَتَرى‏ءَ عَلَيها اَحَدٌ غَيْرى بَعدَ أن ماجَ غَيْهَبُها وَاشْتَدَّ كَلَبُها؛(7) اى مردم! اين من بودم كه چشم فتنه را در آوردم و كسى جز من جرأت چنين كارى را نداشت؛ آن‏گاه كه امواج تاريك فتنه در همه جا گسترده و به آخرين درجه شدت رسيده بود».

پس از پايان نبرد نهروان و نابودى خوارج، يكى از اصحاب به گمان اين‏كه با كشته شدن خارجيان اين جريان و طرز تفكّر براى هميشه پايان پذيرفته است خطاب به امام عليه‏السلام عرض كرد: «يا اميرالمؤمنين! هَلَك َ القومُ بأجْمَعهِم؛ همه خوارج هلاك شدند»، ولى حضرت در جواب فرمود: «كَلاّ وَالله إنَّهم نُطَفٌ فى أصلابِ الرِّجال وَ قَراراتِ النِّساء كُلَََّما نَجَمَ مِنْهُم قَرنٌ قُطِعَ حتّى يَكونَ آخِرُهُم لُصُوصا سَلاّبين(8)؛ خير، به خدا سوگند! چنين نيست؛ آن‏ها نطفه‏هايى در پشت مردان و رحم زنان خواهند بود و هر زمان كه شاخى از آن‏ها سر برآورد، قطع خواهد شد تا اين‏كه سرانجامشان به دزدى و راهزنى پيوند خواهد خورد».

ريشه اصلى انحراف خوارج، جهالت، عناد و تندروى بود و اين در تمام دوره‏هاى تاريخ تداوم دارد؛ بنابراين با كشته شدن چند تن از آنان نبايد گمان كرد كه كار پايان يافته است، بلكه بايد دانست جهالت اين گونه افراد هميشه آلتِ دست زيركان و منافقان قرار مى‏گيرد و از آن‏ها عليه مصالح اسلام بهره‏بردارى مى‏شود و اين همان حقيقتى است كه درپيش گويى حضرت از آينده شوم آن‏ها كاملاً مشهود است.

اميرالمؤمنين عليه‏السلام در خطبه اى ديگر،ضمن خبر از تحولات سياسى مصيبت‏بار، آينده خوارج را چنين وصف كرده است: «أما إنّكُم سَتَلْقَونَ بَعدى ذُلاً شاملاً و سَيْفا قاطِعا و أثَرةً يَتَّخِذُها الظّالِمون فِيكُم سُنَّةً(9)؛ آگاه باشيد! به زودى پس از من خوارى و ذلت سراسر وجودتان را فراخواهدگرفت و گرفتار شمشير بُرّنده خواهيدشد و استبدادى بر شما حكومت خواهدكرد كه براى ستم‏گران سنت و روش خواهد شد».

اين پيش‏گويى امام عليه‏السلام ، براى آيندگان روشن شد و ديرى نپاييد كه فردى به نام مَهْلَب بن ابى صُفره در زمان عبدالله بن زبير و حَجّاج بن يوسف فرماندهى سپاه را بر عهده گرفت و قتل عام خوارج پرداخت. مَهلَب در پى قتل و غارت‏گرى و ناامنى‏هايى كه خارجيان در سرزمين‏هاى اسلامى به وجود آوردند، در شهرهاى تُستَر (شوشتر)، بصره، اهواز، فارس،جرجان (گرگان)، كرمان، سابور (شاهپور)، كازرون، جيرفت و موصل با آن‏ها درگيرشد و شبانه‏روز از شهرى به شهر ديگر به دنبالشان مى‏گشت و هر جا آن‏ها را مى‏يافت به قتل مى‏رساند و اموالشان را مصادره مى‏كرد. وى به جهت نابود كردن خارجيان مورد تشويق و تحسين حَجّاج قرار گرفت و ضمن دريافت جوايز نفيسى از او(10)، در سال 78 (ه .ق) به استاندارى خراسان منصوب شد.(11)

عملكرد مهلب بر درستى گفتار اميرمؤمنان عليه‏السلام صحه گذارد و ذلت و خوارى دائمى خوارج را ثابت كرد.

خوارج و شهادت امام على عليه‏السلام

گرچه ردپايى از خارجيان را مى توان درزمان پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مشاهده كرد(12)، ولى آن‏ها در جريان نبردصفين قدرت بروز پيدا كرده و جريان حَكَميت را بر امام على عليه‏السلام تحميل كردند. خوارج بعدازماجراى ننگين داورى حكمين وخيانت عمروعاص و ابوموسى اشعرى، همواره درپى فرصتى بودند تا به حضرت ضربه وارد كنند و به همين علت جنگ نهروان را بر حضرت تحميل كردند. طبق پيش‏گويى امام عليه‏السلام ، در اين نبرد كم‏تر از ده نفر از خوارج جان سالم به دربردند.(13)

باقى ماندگان از اين گروه درپى نقشه اى براى قتل امام على عليه‏السلام بودند و به گفته بسيارى از تاريخ‏نگاران، گروهى از خوارج بعد از شكست‏هاى مفتضحانه، توطئه‏اى بزرگ را پايه ريزى كردند كه به قتل حضرت على عليه‏السلام انجاميد؛ آنان در موسم حجّ سال 39 (ه .ق) در مكّه گرد آمدند و درباره زمام‏داران به بحث پرداختند و از اعمال و رفتارشان انتقاد كردند و براى كشتن آن‏ها نقشه كشيدند. آن‏ها با يادآورى كشته‏هاى خود در نهروان براى آنان اشك ماتم ريختند و هم‏عهد شدند كه دنيا ديگر برايشان خيرى ندارد و بايد در راه خدا جانشان را فدا نمايند!

سرانجام، خارجيان به اين نتيجه رسيدند كه همه فتنه‏ها از على‏بن‏ابى‏طالب، معاوية بن ابى سفيان و عمرو بن عاص برمى‏خيزد و بايد امت اسلام را از دست اين پيشوايان گمراهى نجات داد تا جامعه اسلامى طعم خوشى و راحتى را بچشد؛ از اين‏رو سه خارجى متعصب داوطلب اجراى اين نقشه شدند؛ عبدالرحمن بن ملجم مرادى(14) قتل على عليه‏السلام را به عهده گرفت و بَرَك بن عبيداللّه تميمى مأمور كشتن معاويه گرديد و عمرو بن بكر تميمى نيز عهده‏دار قتل عمروعاص شد. اين سه ضمن هم قسم شدن با يكديگر، پيمان بستند كه در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى(15) اين نقشه را عملى كنند، سپس هر يك راهى مقصد خود شدند.(16)

بَرَك بن عبيداللّه در شام توانست شمشيرى بر ران معاويه فرود آورد و او را مجروح كند و به‏گفته برخى تاريخ نگاران، معاويه با اين ضربت تا ابد مقطوع النسل گرديد(17)، ولى عمرو بن بكر در مصر موفق به ترور عمروعاص نشد؛ زيرا عمرو به جهت درد شكم، در آن روز براى نماز حاضر نشد و به جاى خود خارجة بن حذافه رئيس داروغه را براى اقامه نماز فرستاد كه وى با شمشير عمرو بن بكر از پا درآمد.(18)

ابن ملجم نيز به كوفه آمد و با دوستان خارجى خود ملاقات كرد، ولى آنان را از قصد خود آگاه نساخت، تا اين‏كه روزى با گروهى از قبيله «تيم‏الرباب» ملاقات نمود كه براى كشته شدگان خود در نهروان نگران بودند. در همين روز وى با دخترى بنام «قطام» آشنا شد كه سرآمد جمال و زيبايى بود و پدر و برادرانش در نهروان كشته شده بودند. ابن ملجم، عاشق اين دختر شد و به وى پيشنهاد ازدواج داد، ولى قطام يكى از شرط‏هاى ازدواج با او را قتل امام على عليه‏السلام قرار داد.(19)

به اين ترتيب ابن ملجم از كتمان نمودن قصد خود دست كشيد و با همدستى وردان بن الماجد تميمى (پسرعموى قطام) و شبيب بن بجره و فردى كه از طرف عمروعاص وكيل بود و نوشته‏اى صد هزار درهمى در دست داشت و تحريكات اشعث بن قيس، در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجرى در محراب مسجد كوفه مولاى متقيان را به شهادت رساند.(20)

نكته قابل توجه اين كه: به گفته برخى تاريخ نويسان، ابن ملجم با شعار «الحكمُ للّه‏ياعلى‏لا لَكَ»؛ حكم فقط از آن خداست نه از طرف تو اى على!»، شمشيرش را مقابل امام عليه‏السلام بلند كرد؛ يعنى هنوز بر عقيده خارجى‏گرى خود باقى بوده است.(21)

شناسايى قاتلان واقعى امام

در نگاهى سطحى، به نظر مى‏رسد سه نفر خارجى در اقدامى شخصى توطئه ترور حضرت على، معاويه و عمروعاص را پى‏ريزى كردند و حضرت هم به دست ابن‏ملجم كشته شد، ولى‏با ژرف‏نگرى درمى‏يابيم كه اين توطئه از سوى گروه خوارج طراحى شده بود كه به دست اين سه نفر عملى گرديد؛ زيرا:

اولاً: بيش‏تر روايات تاريخى بر اين واقعيت تأكيد دارند كه گروهى از خوارج در مكّه گرد هم آمده، اين توطئه را پايه‏ريزى كردند و اين سه نفر داوطلب اجراى نقشه شدند. تاريخ نويسان، ضمن ثبت اجتماع اين گروه در مكّه، تصريح كرده‏اند كه اينان از خوارج بوده‏اند.(22)

ثانيا: به نقل بيش‏تر تاريخ نگاران، ابن ملجم جزء همان نُه نفر خارجى است كه از جنگ نهروان جان سالم به در بردند.

ثالثا: هم‏چنان كه گذشت، خوارج كوفه وقتى از قصد ابن ملجم آگاهى يافتند، او را در اين كار شوم يارى كردند.

رابعا: تكرار شعار معروف خوارج از زبان ابن ملجم در لحظه فرود آوردن شمشير بر فرق امام على، دليل ديگرى بر خارجى بودن قاتل امام است.

با وجود اين شواهد، برخى از محققان، ضمن اجتماع خوارج در مكّه و ترغيب سه نفر براى قتل حضرت على عليه‏السلام ، معاويه و عمروعاص، مى‏گويند: «برفرض صحّت اين مطلب، اين سه نفر داوطلب، اصلاً جزء خوارج نيستند و انتساب آن‏ها به خوارج درست نيست».(23)

اينان، اشعث بن قيس و معاوية بن ابى سفيان را در توطئه قتل امام على عليه‏السلام متهم كرده، مى‏گويند: «خوارج، ابن ملجم را بر اين كار ترغيب نكردند، بلكه آن‏ها از كشتن على مبرّا هستند؛ در حالى كه اشعث، بعد از شهادت على هميشه تلاش مى‏كرد تا خوارج را به اين كار متهم كند و در اين راه، گام‏هاى مؤثرى برداشت و توانست تا حدودى نزد افكار عمومى، خوارج را قاتلان اصلى امام معرفى كند».(24)

در جواب اين شبهه بايد گفت :

اوّلاً: در منافق بودن اشعث و ارتباط مخفيانه وى با معاويه ترديدى نيست، ولى همه اَسناد دست اول تاريخى، قاتل على عليه‏السلام را از خوارج مى‏دانند. خوارج به دنبال كينه‏اى كه از حضرت در جريان حكميت و سپس در جنگ نهروان بر دل داشتند، او را مهدورالدم دانسته، سرانجام او را در محراب مسجد كوفه به شهادت رساندند.

ثانيا: گرچه معاويه آرزوى قتل على عليه‏السلام را در دل داشت، ولى طبق شواهد تاريخى، وى از توطئه شوم سحرگاه نوزدهم رمضان بى خبر بود و زمانى كه «برك‏بن‏عبيدالله» را بعد از ترور نافرجام معاويه نزد وى آوردند، او جهت رهايى از بند معاويه راز پليد خود و هم‏دستانش را در قتل حضرت على عليه‏السلام و عمرو، فاش كرد و با اين خبر، معاويه بسيار شادمان گرديد و بعد از آن هميشه سعى داشت تا مقام معنوى ابن ملجم را بالا ببرد؛ به طورى كه با اهداى چهار هزار درهم به سمرة بن جندب، از وى خواست تا آيه 207 سوره بقره(25) را در شأن ابن‏ملجم تفسير كند؛(26) در حالى كه به شهادت مفسران شيعه و سنى، اين آيه در شأن و منزلت حضرت على عليه‏السلام نازل شده است.(27)

بررسى مجموع شواهد تاريخى نشان مى‏دهد كه توطئه قتل اميرالمؤمنين عليه‏السلام كارى فردى نبود، بلكه عملى از پيش طرّاحى شده بود كه بزرگان خوارج در ترسيم آن نقش بسزايى داشتند و ابن‏ملجم فقط مجرى آن بود. براى اثبات اين ادعا شواهد گوناگون تاريخى در دست است؛ مانند:

1. ابن ابى‏الحديد اشعارى را از خوارج نقل مى‏كند كه به روشنى شركت آن‏ها را در قتل امام عليه‏السلام تأييد مى‏كند:

دَسَسْنا لَهُ تَحْتَ الظِّلامِ ابن‏مُلجَمٍ جزاءً إذا ما جاءَ نَفْسا كِتابُها
أباحَسن خُذها عَلى الرأس ضَرْبَةً بِكَفّ كريمٍ، بَعد موتٍ ثوابُها(28)
يعنى ما خوارج در تاريكى شب به دست ابن ملجم با دسيسه‏هايى سرنوشت على را هنگامى كه اَجل او فرارسيد رقم زديم. اى على! از دست ابن ملجم كريم ضربه‏اى را برسرت پذيرا باش كه ثواب آن در گرو قتل تو است.

2. طبرى نيز شعرى را از ابن‏ابى‏مياس مرادى نقل مى‏كند كه بر شركت خوارج در اين توطئه دلالت دارد:

و نَحنُ ضَرَبنا يا لك‏الخيرُ حَيدَرا أباحَسن مأمومَةً فََتَفَطّرا
و نَحن خَلَعْنا مُلكَهُ مِن نظامِهِ بِضَربةِ سيفٍ إذْ عَلا و تَجبَّرا
و نَحنُ كرامٌ فى الصباح أعزَّةٌ إذا الموتُ بالموتِ ارتَدَى و تأزّرا(29)
يعنى اى اباالحسن، حيدر! اين ما (خوارج) بوديم كه فرق سرت را دو نيم كرده و شكافتيم؛ ما بوديم كه رشته سلطنت على را هنگامى كه تكبر و عصيان ورزيد با ضربه شمشيرى از نظامش پاره كرديم. ما در هنگامه صبح، گرامى و عزيزيم؛ هنگامى كه مرگ جز با مرگ پاسخ داده نمى‏شود (بنابراين ما انتقام خود را گرفتيم).

اين اشعار حماسى كه توسط شاعران خوارج ايراد شده است، شاهد روشنى بر مدعاى ما است كه خوارج از طراحان اصلى قتل امام عليه‏السلام بودند و پاداش خود را در گرو قتل آن حضرت مى‏دانسته و همواره بر آن فخر مى‏كردند.

3. يكى از مواردى كه شركت خوارج را در شهادت امام تأييد مى‏نمايد، ماجراى دفن شبانه پيكر مطهر امام عليه‏السلام و مخفى كردن قبر او است؛ فرزندان امام على عليه‏السلام از بيم آن كه مبادا جنازه حضرت به دست خوارج بيفتد و توهينى نسبت به آن روا دارند، بدن مطهر پدر را شبانه به خاك سپردند و قبر آن حضرت را نيز مخفى نگاه داشتند.(30)

4. در گفت‏وگويى كه ام‏كلثوم، دختر امام على با ابن ملجم داشت به او گفت: چرا اميرالمؤمنين را كشتى؟ ابن ملجم در جواب گفت: من اميرالمؤمنين را نكشتم، بلكه پدرت را كشتم!(31)

از مجموع اين شواهد اين نتيجه حاصل مى‏شود كه اولاً: ابن ملجم، بر اساس همان عقايد خارجى‏گرى امام عليه‏السلام را به شهادت رساند. ثانيا: بيش‏تر خوارج در اين توطئه شوم شركت داشتند. ثالثا: گفتار برخى از معاصران در اين زمينه، طرفدارى كوركورانه و بدون تحقيق و تفحص بوده و ادعاى دست نداشتن خوارج در شهادت اميرمؤمنان عليه‏السلام ادعايى گزاف و بى اساس است.

طبق نقل ابن‏كثير: «به دليل ترس از خوارج، هر شب ده نفرمسلح، از اصحاب امام على عليه‏السلام در مسجد براى حفظ جان وى نگهبانى مى‏دادند حضرت در ملاقات با آن‏ها فرمود: چرا در اين‏جا اجتماع كرده‏ايد؟ جواب دادند: براى حفظ جان شما. امام عليه‏السلام فرمود: خداوند نگهبان خوبى براى من است و براى حفاظت هر فردى دو فرشته را مأمور كرده است؛ هنگامى كه قضا و قدر الهى فرا رسد، آن دو اين شخص را رها مى‏كنند».

1ـ محقق و نويسنده.
2ـ كتاب‏العين، ج4، صص 158 و 159؛ لسان‏العرب، ج2، صص 249ـ251؛ تاج‏العروس، ج5، ص508؛ مجمع‏البحرين، ج2، ص294و295؛ مقاييس‏اللغه، ج2، صص 175 و 176؛ المنجد، ص173.
3ـ «حروراء» نام دهكده‏اى است بيرون شهر كوفه كه نخستين مكان اجتماع خوارج عليه امام على بود (معجم البلدان، ج2، ص286).
4ـ «اباضيه» طرفدارن عبدالله بن اباض تميمى هستند كه معتدل‏ترين گروه از خوارج‏اند و تندروى‏هاى معمول خوارج را ندارند. هم اكنون اين مذهب طرفدارانى در كشورهاى مغرب، عمان ومراكش دارد (خوارج در تاريخ، صص 189 و 190).
5ـ مقالات الاسلاميين، ج1، ص180.
6ـ «نهروان» به منطقة پهناورى اطلاق مى‏شود كه ميان بغداد و واسط در شرق دجله قرار دارد. داراى شهرها وآبادى‏هاى متعدد و از زيباترين مناطق بغداد است كه شامل سه رود بالايى، وسطى و پايينى است. اسم فارسى آن «جو روان» بود كه معرّب به نهروان شد. اين سرزمين چون در راه بغداد به خراسان قرار داشت بسيار آباد بود، امّا در زمان سلجوقيان خراب شد (معجم البلدان، ج5، ص375).
7ـ نهج البلاغه، خطبه 93.
8ـ همان، خطبه، 60.
9ـ همان، خطبه 58.
10ـ الأخبار الطوال، صص 271 280.
11ـ تاريخ سياسى صدر اسلام، شيعه و خوارج، ص 102.
12ـ جهت اطلاع بيش‏تر ر،ك: الميزان، ج 9، ص 319؛ مجمع البيان، ج5، ص63؛ الكشاف، ج2، ص 281؛ تفسير نمونه، ج7، ص454؛ الملل و النحل، ج1، ص116؛ شرح‏نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحديد، ج2، ص266؛ بحار الأنوار، ج22، ص37و38؛ صحيح‏مسلم، ج2، كتاب‏الزكات، صص750ـ743، ح148،147،158و156.
13ـ نهج البلاغه، خطبه 59.
14ـ جهت آگاهى ازسرگذشت و روحيات اين فرد ر.ك: خوارج، تنديس فتنه، اثرنگارنده، انتشارات ميراث ماندگار، قم، چاپ اول، تابستان1383.
15ـ طبرى و بلاذرى، اين شب را هفدهم رمضان سال 42 (هجرى قمرى) مى‏دانند.
16ـ تاريخ الأمم و الملوك، ج4، ص 110؛ أنساب الأشراف، ج2،ص490؛ مناقب آل ابى‏طالب، ج3، ص311.
17ـ انساب‏الاشراف، ج2، ص490.
18ـ همان، ص490 و 491.
19ـ مهريه قطام، غير از قتل امام على عليه‏السلام شامل يك بنده، يك كنيز و سه هزار درهم بود؛ هم‏چنان كه ابن‏ابى‏مياس مرادى در شعر خويش به آن اشاره كرده است:

وَلَم أرَ مَهرا ساقَهُ ذُوسَماحَةٍ كَمَهرِ قُطامٍ مِن فَصيحٍ وأعجمٍ
ثَلاثَةُ آلافٍ و عَبدٌ و قِينَةٌ وَضَربُ عليٍ بِالحُسامِ المُصَمَّم
فَلا مَهَر أغلى مِن عليٍ وإن عَلا وَ لافَتكَ اِلاّ دونِ فَتك ابن ملجم درميان تمامى عرب و عجم هيچ فرد بخشنده‏اى را نديدم كه همانند مهريه قطام بپردازد: سه هزار درهم، يك غلام و يك كنيز و كشتن على عليه‏السلام با شمشيربران. هيچ مهريه‏اى هر چند گران مايه باشد، بالاتر از قتل على نيست و هيچ جنايتى بدتر از جنايت ابن‏ملجم نيست (بحار الأنوار، ج42، ص267و229؛ تاريخ الأمم و الملوك، ج4، ص 116؛ الأخبار الطوال، ص 214؛ مناقب آل ابى طالب، ج3، ص 311؛ الارشاد، ج1، ص22).
20ـ تاريخ الأمم و الملوك، ج4،ص 110 و 111؛ أنساب الأشراف، ج2، ص 491 493؛ بحار الانوار، ج 42، ص229و230.
21ـ بحار الانوار، ج 42، ص 230؛ مناقب آل ابى طالب، ج3، ص312؛ انساب الاشراف، ج2، ص493ـ491.
22ـ مناقب آل ابى طالب، پيشين؛ الكامل فى التاريخ، ج3، ص255؛ انساب الاشراف، ج2، ص487.
23ـ ر.ك: الخوارج هُم انصار على، چاپ الجزاير،1403ق /1983م،اثرسليمان بن داوودبن يوسف، صص196ـ194.
24ـ همان.
25ـ (وَمِن الناسِ مَن يَشرى نَفسَه إبْتِغاءَ مَرضاتِ الله وَاللهُ رَئُوفٌ بِالعِباد)؛ بعضى از مردم (با ايمان و فداكار، هم‏چون على در «ليله المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله جان خود را به خشنودى‏خدا مى فروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
26ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج4، ص73.
27ـ مجمع البيان، ج1، ص 535؛ الميزان، ج 1، ص 100؛ التفسيرالكبير، ج 6، ص 174؛ روح المعانى، ج 1، ص 492.
28ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج13، ص241.
29ـ تاريخ الأمم و الملوك، ج4، ص 115 و 116؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج5، ص185؛ ج 6، ص 119 با اندكى اختلاف.
30ـ تاريخ الخلفاء، ص 196؛ أنساب الأشراف، ج2، ص 497.
31ـ أنساب الأشراف، ج2، ص 495؛ بحار الأنوار، ج42، ص231؛ الأخبارالطوال، ص214.
..................................................................................
منبع:‌ماهنامه رواق انديشه، شماره 47
 دوشنبه 1 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن