واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: يك روز همراه با ژاله علو و بازيگران نمايش راديويي صف رندان داستاني از بيابان ريگ شتران تا ارگ دولتي تهران
جام جم آنلاين: خاله ليلاي روزي روزگاري، مادر اميركبير و صاحب بسياري نقشهاي ماندگار ديگر، سالها پيش وقتي اولين سري داستانهاي شب راديو روي آنتن ميرفت، به عنوان بازيگر به مجموعه تهيهكنندگان اين كار پيوست. در تمام اين روزها و سالها در كنار تجربياتي كه در دنياي بازيگري كسب كرد، راديو را هم شناخت و هميشه در آن كار كرد؛ گاهي به عنوان بازيگر و گاهي هم به عنوان كارگردان نمايش راديو تا اين كه در راديو موي سفيد كرد.
او از جمله سرآمدان كار نمايش در راديو محسوب ميشود و هنوز هم نمايشهايي كه او در راديو بازي يا كارگرداني ميكند، رونق خاصي دارند. گزارشي كه ميخوانيد، حاصل مشاهدات من است از جلسات تمرين و ضبط نمايش صف رندان كه او براي راديو تهران كارگرداني كرده است.
موضوع «صف رندان» مبارزه آزاديخواهان دوران مشروطه با ظالمان زمان است. داستان اين نمايش در روستايي از توابع سمنان به نام «عقدا» اتفاق ميافتد.
جلسه روخواني و تمرين نمايش از ابتداي هفته شروع شده و قرار است تا پايان هفته ادامه داشته باشد. صف رندان را نورالدين جواديان نوشته و ندا هنگامي آن را سردبيري ميكند.
آخرين روز تمرين به گروه سر ميزنم. راس ساعت 30/9 تمرين بايد شروع شود. هنوز ژاله علو نرسيده و بازيگران 2 قسمت آخر در اتاق تمرين منتظر هستند تا خانم كارگردان به جمع آنان بپيوندد. او ميآيد و تمرين شروع ميشود.
بازيگران ايوب آقاخاني (در نقش صفرعلي)، علياصغر دريايي (مشدي خليل)، بهرام سرورينژاد (رضا)، امير زندهدلان و محمدرضا علي (دو تفنگچي)، مهدي نميني مقدم (شولك) و در انتهاي ميز ژاله علو دور ميز كنفرانس نشستهاند.
صداهاي خارج از اتاق علو را اذيت ميكند. مجبور ميشود به افرادي كه در سالن مركز هنرهاي نمايشي راديو حرف ميزنند، تذكر دهد و در اتاق را ببندد و دوباره تمرين شروع ميشود.
جلسات تمرين نمايش فرصتي است تا بازيگران با كمك كارگردان با نوع نمايش (تاريخي، پليس، طنز و...) چگونگي ارائه نقشها آشنا شوند.
اين گونه ميشود كه متن نمايشنامه با صداي بازيگران جاني تازه ميگيرد و معنا پيدا ميكند، وگرنه روخواني كردن متن نمايش هيچ لطفي ندارد و باعث كسل شدن مخاطب نيز ميشود.
فكر نكنيد جلسات تمرين به اينجا ختم ميشود؛ چون افكتور حضور ندارد و اصلا در اتاق تمرين امكانات لازم براي پخش افكت نيست. افكت در نمايشهاي راديويي براي اين است كه فضاي خالي ميان ديالوگها پر شود، اما در اتاق تمرين بازيگران با زدن روي ميز يا كوبيدن پا به زمين يا ابراز احساسات با صداهاي مختلف خلا افكت را از بين ميبرند و با اين كار صحنههاي جالب را ايجاد ميكنند.
از اين نظر، تمرين نمايش تفاوتي با ضبط آن ندارد. امروز روز چهارم و آخر تمرين است. در 3جلسه گذشته بازيگران بارها متن نمايش را براي خود مرور كردهاند. براي همين است كه بازيها بهحالت طبيعي نزديك و از شكل اغراقآميز خارج شدهاند. از اين نظر هم جلسه تمرين با ضبط تفاوتي ندارد.
ژاله علو كولهباري از سالها تجربه كارگرداني و بازي را با خود دارد. حضور او در ميان بازيگران به گروه انسجام ميدهد و افراد با اشتياق خاصي دل به كار با او سپردهاند. بالاخره آخرين جلسه تمرين هم تمام ميشود و ژاله علو قرار فردا ساعت 9 را با اعضاي گروه ميگذارد تا ضبط نمايش را آغاز كنند.
موقع بيرون آمدن از اتاق نمايش از كارگردان كه كمي خسته به نظر ميرسد، درباره نكتهبينيها و ريزبينيهايش در كار ميپرسم. به هر حال بايد به شنونده احترام بگذاريم و براي اين كه نظرش را جلب كنيم، بايد دقت كنيم. دقت كردن هم با همه سختيهايي كه دارد براي ما دلپذير است.
***
ساعت 9 روز چهارشنبه است. تمامي بازيگران آمدهاند كنار در ورودي، ماندا اصلاني و شمسي صادقي با هم خوش و بش ميكنند. اصلاني ميگويد: ما در قسمتهاي اول، دوم و چهارم بازي ميكنيم. من در نقش بيبي، همسر ملاحسين و شمسي صادقي هم در نقش مسوول خدمتكاران در عمارت حاكم بازي ميكند.
هر قسمت از نمايش متشكل از 4 يا 5 صحنه است. در قسمت اول 4 صحنه وجود دارد: صداي نسيمي كه در دشت ميوزد، صداي مبهم گنجشكان، صداي خروس و صداي شخم زدن اسماعيل افكتهاي مربوط به اين فضاست كه عذرا وكيلي تهيهكننده قديمي راديو و تهيهكننده اين نمايش آنها را آماده كرده است و با صدابردار چك ميكند.
افكتور هم فرشاد آذرنيا است، نام او را سالها به عنوان افكتور نمايشهاي راديويي در تيتراژ كارها شنيدهايم. او هم در اين ميان به دنبال صداي مار ميگردد. از او ميپرسم: صداي مار؟ مگر شما شنيدهايد؟! ميگويد: بله در فيلمهاي وسترن اگر دقت كنيد، صداي مار را ميتوانيد بشنويد.
آذرنيا تاكنون حدود 800 نوع صدا را ضبط كرده است و در افكتهاي راديويي از آنها استفاده ميكند. ميگويد: از صداي سوسك تا هر صداي ديگري كه فكرش را كنيد، كار من ايجاب ميكند آن را با دقت گوش كنم. فرشاد آذرنيا به گفته دوستان راديويياش در كار افكت راديو دومي ندارد.
از او ميپرسم كه صداي مار را براي كدام بخش اين نمايش نياز دارد و پاسخ ميشنوم: در قسمتي از نمايش خانهاي را در عقدا به آتش ميكشند و مارها بيرون ميآيند. صداي مار را براي اين بخش ميخواهم.
برايم خيلي جالب است كه در يك نمايش راديويي كوچكترين صداها هم ارزش معنايي دارند و ميتواند در محتوا موثر باشند. نورالدين جواديان، نويسنده و تنظيمكننده نمايش در جمع بازيگران حضور دارد و درباره موسيقي متن با تهيهكننده صحبت ميكند.
حالا كمكم بازيگران به همراه كارگردان و نويسنده به استوديو ميروند. ژاله علو بر خلاف ديگر كارگردانهاي نمايش راديويي بازيگران را از اتاق فرمان هدايت نميكند، بلكه همراه آنها داخل استوديو ميرود و در كنارشان مينشيند كه علتش را پايان كار برايم توضيح ميدهد: در اتاق فرمان تهيهكننده و صدابردار كار خودشان را انجام ميدهند. من براي اين كه تسلط بيشتري بر نحوه گفتار بازيگران داشته باشم، به جاي اين كه از تاك بك با آنان حرف بزنم، به استوديو ميروم تا همراهشان شوم.
بازيگران نقش اول، دوم و سوم پشت ميكروفن مينشينند و علو نيز گوشهاي جدا از بازيگران پشت ميكروفن ديگري ميايستد تا تيتراژ كار را بخواند. علو اسامي بازيگران را به ترتيب ايفاي نقش ميخواند. 18 بازيگر در اين نمايش حضور دارند.
***
صحنه اول با وزش ملايم باد و صداي بيل زدن و زيرورو كردن خاك از سوي ملاحسين و پسرش شروع ميشود. صداي تاخت و تاز اسب در زير كلام هم شنيده ميشود. تا اين كه صفرعلي (جاسوسخان) به ملاحسين و پسرش نزديك ميشود. درگيري لفظي ملا و جاسوس به جايي ميرسد كه صفرعلي براي طرفداري از حاكم و از روي دشمني قبلي ملاحسين را به كشتن پسرش تهديد ميكند.
اين داستان قصه رعيت و خان حاكم است. همان قصه ظالم و مظلومي كه بارها و به شكلهاي مختلف شنيدهايم. ملاحسين نمونه چنين داستاني است. او پاي هر منبري كه ميرود، از ظلم حاكم ميگويد و به همين دليل خان او را 4 سال از منبر رفتن منع ميكند و چون رياكار است، ميخواهد تظاهر كند به اين كه با اعتقادات مردم و ملاحسين مخالفتي ندارد. كدخدا وارد داستان ميشود تا براي ملا وساطت كند؛ اما موسيقي آرم نمايش حاكي از آن است كه قسمت اول نمايش به پايان رسيده است.
***
گروه استراحت كوتاهي ميكنند و قسمت دوم شروع ميشود. ملا حسين قبول كرده پاي منبر برود. علو از بازيگران ميخواهد دور ميكروفنها جمع شوند و سروصدا به پا كنند تا افكت جمعيت تكيه ده عقدا زنده جلوه كنند.
در استوديو كه محل روايت واقعه است، هيچ رفت و آمدي وجود ندارد. هيچ حاكم و مظلومي هم نيست فقط بازيگران مدام جابهجا ميشوند تا ازدحام مردم در نمايش طبيعي جلوه كند. اوج نمايش جايي است كه مظلومان داستان براي دادخواهي به تهران عزيمت ميكنند و براي رسيدن به مقصد بايد از ريگ شتران گذر كنند.
ريگ شتران بيابان فراخ و خطرناكي است. نويسنده ميگويد: چنين بياباني واقعا وجود دارد و به گفته مردم منطقه هنوز هم عبور كردن از آن سخت و دشوار است.
حالا ملا حسين و مشدي خليل در بيابان ريگ شتران راه ميروند. به جايي ميرسند كه ابرهاي سياه همه جا را فرا گرفته است. تهيه كننده صداي رعد و برق را پخش ميكند. صداي پياده شدن از شتران را افكتور به عهده گرفته و بازيگران اگر چه پشت ميز و ميكروفن نشستهاند، اما بيحركت نيستند و با تكان دادن خود گويي بواقع از پشت شتر به پايين ميپرند و مشغول بستن پاي شتران و كندن خار و سوزاندن آن ميشوند. در همين لحظه قسمت ديگري از اين سريال راديويي به پايان ميرسد.
بهخواست كارگردان و بدون معطلي براي اينكه حس بازيگران از بين نرود، قسمت بعدي شروع ميشود. در بيابان ريگ شتران براي قهرمانهاي نمايش، داستانهاي متفاوت ديگري نيز رقم ميخورد تا اينكه به استوديو 8 راديو تهران همان ارگ دولتي و سبزهميدان كاخ علاءالدوله ميرسند كه حاكم تهران در آنجا مستقر است. حاكم وقتي داستان را متوجه ميشود، دستور ميدهد ملا حسين را فلك كنند!
در پايان نيز روحالقدس (مدير جريده روحالقدس) و يك مبارز آزاديخواه به داد ملاحسين و دوستانش ميرسد. مرحم درد ملاحسين را تشكيل حكومت مشروطه ميخواند و ميگويد: براي رسيدن به هدفتان به آزاديخواهان بپيونديد و داستان به پايان ميرسد.
ضبط نمايش بيش از 4 ساعت به طول انجاميده است. به نظر ميآيد بازيگران خسته هستند. با هم خداحافظي ميكنند. افكتور هنوز در استوديو است، چون چند لحظه بعد گروه بعدي با كارگرداني خسرو فرخزادي به استوديو 8 خواهند آمد.
فاصله ميان استوديو 8 راديو تا ساختمان توليد را همراه با ژاله علو طي ميكنم و از او درباره سبك كاري اش در نمايش راديويي ميپرسم. از او ميپرسم كه خود را بيشتر يك بازيگر ميداند يا كارگردان و با قاطعيت جواب ميدهد: يك كارگردان اول بايد بازيگر خوبي باشد، سبك بازيگري در راديو را بداند، بعد بتواند كارگرداني كند.
سمانه عبادي
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]