تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838057624
منافع ملي ما در درگيري روسها با غرب در گرجستان
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: منافع ملي ما در درگيري روسها با غرب در گرجستان
نصرت الله تاجيك
در سه سال اخير، تنش روزافزون در حوزه روابط بينالملل جمهوري اسلامي ايران بدون قصد ورود به محتوا و بررسي علل و عوامل دخيل در آن، بايد به صورت جديتري مورد توجه قرار گيرد. بدين منظور بايد هماره براي سياست خارجي خود، راههاي برونرفت را به صورت لحظهاي و استفاده سريع از فرصتهايي كه تحولات منطقهاي و جهاني فراهم ميآورد، بازتوليد كند. آنچه مهم است خلأ بارز نبودن تعريف درست منافع ملي و تدوين راههاي مناسب رسيدن به آن و تجزيه و تحليل درست تحولات به عنوان يكي از عوامل جدي در كنترل و فايق آمدن به علل و عوامل تنشزايي بينالمللي براي ايران با كشورهاي قدَرتمند و تأثيرگذار صحنه بينالمللي است.
در اين زمينه برآورد درست از اوضاع پيراموني توسط سياستگذاران و دستگاه عامل سياست خارجي، ضروري است. «منافع ملي» مفهوم اساسي سياست خارجي است و ساختاري ايستا و جامد ندارد، بلكه داراي سرشتي نامعين، ميزاني از تداوم، و ارتباطي با اقدام سياسي است(1).
تداوم سيكل گونه موضوع انرژي هستهاي بين ايران و غرب پس از صدور سه قطعنامه در مجمع عمومي سازمان ملل متحد، با اذعان كامل و قطعي به حق استفاده صلح آميز كشور از دستاوردهاي تحقيقات هستهاي و آگاهي به زورگويي و ستيز غرب براي جلوگيري از شكل گيري و رشد دانش بومي، هرچند به اعتماد بيشتري به خودباوري نيروهاي داخلي انجاميده، ولي از طرفي باعث تحميل هزينه سنگيني به ايران در اثر وضع تحريمهاي بينالمللي و مستهلك كردن توان علمي، اقتصادي، صنعتي ايران و به دنبال آن، ايجاد مشكلات اجتماعي در دراز مدت خواهد شد.
از سوي ديگر، حضور نظامي بي سابقه نيروهاي خارجي در عراق و افغانستان به صورت فعال و كشورهاي حاشيهاي براي حضور درازمدتتر به صورت احداث پايگاههاي استراتژيك براي تحركات آتي، ميتواند به تنشي گستردهتر در منطقه تبديل شود. دو حوزه عمده تأمين انرژي جهان در خليج فارس و حوزه خزر از جمله اين نقاط ژئواستراتژيك هستند. در پرتو اين تحولات، دور جديدي از رقابت تسليحاتي و خريد تجهيزات پيشرفته آغاز ميشود كه به نوبه خود، به دامنه رقابتهاي تسليحاتي درون منطقهاي ميافزايد و بودجه هنگفتي از سرمايههاي درون منطقهاي به سمت كشورهاي غربي سرازير ميشود.
از سوي ديگر، حضور بيشتر، وسيعتر و بلا منازع نيروهاي غربي به منظور حمايت از كشورهايي را كه با آنها روابط نظامي و تسليحاتي دارند، در برابر تهديدات فرضي يك قدرت برتر تسليحاتي و هستهاي كه تبليغ كردهاند، موجه نموده و هرگونه ايده و طرح همكاريهاي درون منطقهاي با حضور جمهوري اسلامي ايران را با مشكل روبهرو كرده و حتي محال ميسازد. براي همين، گزينهاي با دو مؤلفه منطقهاي و بينالمللي براي كم كردن زيانهاي حاصل از روند مذكور فراروي سياستگذاران قرار دارد:
1ـ مناسبترين سازوكار منطقهاي براي پيشگيري از دخالتهاي بيشتر نظامي آمريكا و غرب و استقرار و حفظ صلح و امنيت پايدار در منطقه، استقرار امنيت در عراق و افغانستان و همكاري جدي همه همسايگان اين دو كشور در تحقق اين امر است. هرچند دولت عراق تا حدي توانسته بر اوضاع مسلط شود، ولي شرايط افغانستان روبه وخامت است.
2ـ در حوزه روابط بينالملل با استفاده از روش تحليل ژئوپليتيكي تحولات منطقهاي، مجموعهاي از عناصر به هم پيوسته كه باعث ايجاد زنجيرهاي از تحولات پي در پي ديگر خواهد شد، شكل ميگيرد. توجه به اين سلسله تحولات و استفاده از آنها براي طراحي يك استراتژي امري ضروري است.
موقعيت قفقاز:
منطقه قفقاز به طور اعم و كشورهاي درون آن به طور اخص داراي ويژگيهاي مهمي همچون اهميت ژئو استراتژيك منطقه، كسب حمايت قدرت خارجي و تشديد رقابت بين قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي، از جمله آمريكا و غرب براي وابسته كردن اين كشورها به خود و استفاده از حضور خويش در اين كشورها براي مهار روسها و حساسيت زياد روسيه به اين استراتژي و مرزبندي قومي و سياسي قفقاز را ميتوان دلايل اساسي و مشترك همه درگيريها و مناقشات قفقاز دانست و اين آتش زير خاكستر همچنان فعال است. منطقه اوستياي جنوبي در شمال گرجستان قرار داشته و دنباله آن جمهوري خود مختار اوستياي شمالي فدراسيون روسيه است. مساحت اين منطقه بالغ بر 3900 كيلومتر مربع و جمعيت آن در سال 2007 حدود هفتاد هزار نفر است كه از اين تعداد، 45 هزار نفر اوستيايي، هفده هزار نفر گرجي و هشت هزار نفر بقيه روس و ارمني هستند. دين مردم اين منطقه مسيحي است كه تعدادي مسلمانان نيز در اين منطقه زندگي ميكنند و70 درصد از ساكنان آن تابعيت روسي دريافت كردهاند. اين منطقه در دوره شوروي به ناحيهاي صنعتي ـ كشاورزي تبديل شده بود. مردم اين منطقه، به سبب تعلق به اقوام آريايي خود را ايرون مينامند؛ بنابراين، هويت تاريخي بيشتر ساكنان اوستياي جنوبي، ايراني است.(2)
بدبيني و درگيري روسيه و گرجستان به همان زمان اسثقلال گرجستان از شوروي برميگردد. عمده اين تنشها ريشه در گرايش شديد گرجستان به غرب و بدبيني مسكو به تفليس دارد. در حالي كه مردم گرجستان خواهان سياست متوازنتري هستند و كاهش محبوبيت رئيسجمهور اين كشور بيانگر اين ادعاست. گرجستان براي رسيدن به ناتو به كشوري فرمانبر در برابر غرب و آمريكا تبديل شده است كه افزايش حضور نظامي آمريكا و رژيم صهيونيستي در گرجستان و خدمت صدها سرباز گرجي در كنار اشغالگران آمريكايي در عراق و افغانستان و استرداد سريع يك تبعه ايراني به آمريكا براي محاكمه تنها نمونههايي از وابستگي شديد گرجستان به آمريكاست؛ موضوعي كه به هيچ وجه خوشايند روسيه نيست. روسها از گرايش شديد گرجستان به غرب ناخرسند و اين امر با توجه به حجم سرمايهگذاري تسليحاتي و نظامي غرب در اين كشور به خوبي نيت واقعي غرب و آمريكا براي مهار روسيه و به احتمال بسيار زياد و حسب شواهد پشتيباني تداركاتي جنگ احتمالي عليه ايران را آشكار ميكند.
روسها مترصد چنين فرصتي بودند تا با كوچكترين اشتباه گرجيها حركت خود را آغاز كنند. استراتژي روسها بنا بر برآورد موقعيت برتر خود بر غرب در توازن قدرت از جهت توان اقتصادي، حاكميت بر منابع انرژي مورد مصرف اروپا و از سوي ديگر درگيري غرب در عراق و افغانستان و محدود بودن گزينههاي آنها براي برخورد با روسيه، ناشي ميشد. هرچند هدف اصلي و دراز مدت روسها كمك به كسب استقلال اوستيا و آبخازياست كه روسها در اين راه گام نهاده و عقبنشيني نخواهند كرد. ولي در كوتاه مدت نيز اين حركت روسها براي هشدار به كشورهايي كه ميخواهند خود را به ناتو وصل كنند و نيز حاميان غربي آنان است. هرچند غربيها چنين تبليغ ميكنند كه اين حركت روسها باعث تسريع در افتادن كشورهاي ديگر منطقه به دامن غرب شده است، ولي سير وقايع به خوبي نشان ميدهد كه چنين كشورهايي نظير اوكراين از قبل تلاش زيادي براي پيوستن به ناتو داشتند ولي هماكنون همين حركت گرجستان را كه آن پروسه را نيز به هم زد، اگر شماتت نكنند، تأييد هم نميكنند.
اين اشتباه محاسبه گرجيها كه به استقلال اوستيا انجاميده است با تداوم حضور نظامي روسها در اين منطقه در واكنش به استقلال كوزوو به پايان خواهد رسيد، ولي اين پاين ماجرا نيست، بلكه چنين امري ديگر كشورهاي قفقاز همچون آذربايجان و ارمنستان را نيز متأثر ساخته است. با تحقق استقلال اوستيا، موقعيت آذربايجان در گروه مينسك تضعيف خواهد شد، زيرا پس از استقلال كوزوو و به فاصله كوتاهي اين امر محقق شده است و براي همين شايد دولت آذربايجان به هيچ عنوان راضي به اين تحولات نيست، ولي كارتي نيز براي بازي ندارد. ارمنستان نيز حاضر شد در راستاي حل مشكلات خود با تركيه قدم بردارد، اما تأثيرات بحران گرجستان تنها محدود به حوزه قفقاز نميشود از قفقاز تا خاورميانه و تا كاراييب كاملا آشكار است كه درخت بحران گرجستان به بار نشسته و در حال گسترش است، هرچند برخي از تحولات ميتواند ناشي از علايم گمراه كننده بازيگران صحنه باشد كه براي يكديگر سيگنال غلط ميفرستند.
تركيه كه عضو ناتو و همسايه گرجستان است، به نمايندگي از اردوگاه غرب تلاش ميكند تا در غياب يك اقدام عملي از سوي غرب در مقابل روسيه كه رئيسجمهور گرجستان با اشتباه محاسبه خود در آن گام نهاده بود، دوباره ثبات در قفقاز برقرار شود، ولي اهرمي براي تأثيرگذاري ندارد. آنها نهايتا به دنبال تشكيل پيماني متشكل از روسيه، ارمنستان، گرجستان و جمهوري آذربايجان هستند و همين طرح است كه عبدالله گل رئيسجمهور اين كشور را به سفر به ارمنستان، دشمن تاريخي اين كشور واداشت، ولي بعيد است حاصلي عملي در بر داشته باشد. كشورهاي جدا شده قفقازي از شوروي آنقدر از روسها وحشت دارند كه نميتوانند در كنار آن در يك اتحاديه به سر ببرند. به هر صورت، دو ابر قدرت كاملا در مقابل يكديگر صفآرايي كردهاند.
به دنبال اعزام ناوگان دريايي آمريكا به درياي سياه كه حساسيت روسها را برانگيخت، روسيه نيز يكي از بزرگترين ناوهاي جنگي خود را كه با سوخت هستهاي كار ميكند، به همراه چند ناوگان كوچك به كاراييب ميفرستد تا در يك مانور دريايي مشترك با ونزوئلا شركت كنند. نيكاراگوئه نيز دومين كشوري است كه از اين منطقه و در حياط خلوت آمريكا، اقدام به شناسايي استقلال اوستيا و آبخازيا كرده است. يكي از اثرات اين بحران در خاورميانه نيز نزديك كردن سوريه به روسيه بود كه بردي براي سياست خارجي سوريه محسوب ميشود، اين كشور از همان ابتدا به دفاع از روسيه پرداخت و از اين كشور حمايت كرد. در مقابل، روسها نيز فقط به ارسال علايم هشدار دهنده به غرب بسنده نكرده و انتخاب فروش سلاحهاي پيشرفته به سوريه را براي خود بازگذاشتهاند. اين يكي از قويترين كارتهاي بازي روسها در مقابل آمريكاست و اين همان چيزي است كه رژيم صهيونيستي به عنوان دشمن سوريه در اين منطقه از آن هراس داشت كه ادامه روابط نظامياش با گرجستان ممكن است روسيه را به فروش سلاحهاي پيشرفته به سوريه و ايران ترغيب كند.
جمعبندي:
به نظر ميرسد تمام اين تحولات، پيش زمينههاي نمايش داستان جنگ سرد جديدي است با ويژگي هاي خاص خودش. مهم آن است كه بتوان با بينشي واقعبينانه قوانين حاكم بر اين روند جديد را كشف و بر اساس اين ويژگيها استراتژي جديدي براي تعامل صحيح با مسائل منطقهاي و جهاني تنظيم و اجرا كرد. هرچند بسياري از تحليلگران بر اين باروند كه هدف اصلي روسيه از اين تحركات، تحكيم موقعيت خود در منطقه است نه از سرگيري تنشهاي گسترده در جهان ولي در مقابل پارهاي از مفسران نير معتقدند كه روسيه در شرايط كنوني از جهت سياسي اقتصادي دست بالا را در صحنه بينالمللي دارد و براي همين، حاضر نيست به راحتي آنچه را كه به دست آورده از دست بدهد. ضمنا بايد توجه داشته باشيم كه يكي از مهمترين ويژگيهاي تحولات ژئوپلتيكي آن است كه بهمنوار عمل ميكند. ممكن است شروع آن در اختيار كشورهاي محدودي باشد، ولي پايان آن بسيار پيچيدهتر است. شواهد موجود از سرازير شدن تسليحات روسي به خاورميانه دو پيام دارد. نخست آن كه روسها ميخواهند ميخها را در نقاط ضعف آمريكا فرو كنند (بررسي انگيزههاي اين امر فرصتي ديگر ميطلبد). دوم روسها نميخواهند روند گذشته را با غربي ادامه دهند و به نظر ميرسد آنها از حالت دفاعي در مقابل غرب خارج شده و قصد دارند به جاي درگيري مستقيم با غرب، در نقاط ضعف آنها از طريق كساني كه خود منافع مستقيم در تحولات منطقه دارند، برخورد كنند. آنها دريافتهاند كه به جاي آنكه نظارهگر تحولات باشند و آمريكا و غرب را در كشورهاي همسايه خود پذيرايي كند. بهتر است به نقاط آسيبپذير آنها برود. يعني هر گونه جنگ احتمالي آتي در خاورميانه شاهد استفاده از تسليحاتي است كه قبلا در اختيار نيروهاي مخالف غرب و رژيم صهيونيستي نبوده است (3).
اين تحولات از تمام جهات به نفع سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران است، ولي اين پارادايمي است كه نياز به تحرك صحيح و جهتگيري مناسب سياست خارجي ايران دارد تا منافعي عايدمان شود. به عبارت صحيحتر بايد اين منافع بالقوه را با روش مناسبي به منافع بالفعل و سپس پايدار تبديل كرد. جمهوري اسلامي ايران به عنوان قدرتمندترين بازيگر منطقهاي كه داراي يكي از اثرگذارترين عناصر در معادلات چند جانبه روابط پيچيده حاكميت ملي، چهارچوبه منطقهاي و جامعه بينالمللي تلقي ميشود. بايد با توجه به مسئوليت سنگين خود، تبيين پويا و دقيقي از مفاهيمي چون امنيت و منافع ملي داشته باشد و با اعمال خود پيامهاي روشني به كشورهاي منطقه و جامعه بينالمللي ارسال نمايد. فقدان استراتژي و نيز نحوه برقراري گفتمان و تعامل فعال و صحيح با محيط پيراموني تبعات منفي دراز مدتي بر سياست خارجي و تحولات منطقهاي و داخلي به دنبال دارد. مورد اخير علاوه بر ايجاد تنش بينالمللي باعث اثرات تخريبي دراز مدتي بر مسائل اجتماعي و اقتصادي داخل هر كشور شده و تبعات جبران ناپذيري در روابط منطقهاي كه در آينده جايگاه ويژهاي در سياستهاي خارجي هر كشور خواهد داشت، به جاي ميگذارد.
با توجه به آنچه برشمرده شد، پرسش اين است كه جمهوري اسلامي ايران در كجا ايستاده و چگونه به اين تحولات نگاه ميكند؟ كي و چگونه ميخواهد اين ميوه ها را بچيند؟ غرب منفعل است، رژيم صهيونيستي خود را باخته، كشورهاي منطقه كه در هنگام فشار غرب بر ايران در پرونده هستهاي ساز خودشان را به ضرر ايران مينواختند، الآن مشكل دارند. بايد بررسي كرد كه ما چه منافع استراتژيكي در گرجستان داريم؟ آيا اصلا منافعي داريم يا با وضعيتي كه گرجستان از جهت حكومت و سياست دارد و با توجه به نفوذ غرب و به ويژه رژيم صهيونيستي در اين كشور چگونه ميتوان در اين قضيه بيشترين بهرهبرداري را نمود. موضع ما در قبال روسيه در اين زمينه چيست؟ آيا صرفا به همان جملات يكي به نعل و يكي به ميخ و سپس تكذيب سخنگوي وزارت امور خارجه بسنده شده است؟ البته ممكن است روسيه در اين قضيه نيازي به ما نداشته باشد، ولي با بررسي جوانب گوناگون و آنچه در بالا مذكور افتاد، بايد بررسي شود كه استقلال اوستيا و آبخازيا چه ضرر يا منفعتي براي ما دارد؟ آيا فارغ از مبحث روسيه اين تحولات منافعي براي جمهوري اسلامي ايران به غير از سرگرم شدن غرب با روسيه و فراموشي موقتي مسأله هستهاي دارد؟ البته مبحث باز است و اين وجيزهاي است براي تفكر و مشاركت در بحث. خوب است اساتيد محترم، كارشناسان منطقه و تحليلگراني كه به موضوع اشراف دارند، موضوع را از جوانب گوناگون نگاه و بحث كنند. همه امور را نبايد فقط به دولت واگذار كرد و يا از دولت انتظار داشت. ديپلماسي رسانهاي اگر تأثيرش از ديپلماسي سنتي بيشتر نباشد، كمتر نيست. از طريق باز كردن بحثهاي جديد هم ميتوان زمينه خلاقيت را فراهم كرد و هم افكار عمومي را تهييج كرد تا ديپلماسي رسمي نيز به حركت درآمده و تكليف خود را با جهتگيريهاي مورد انتظار مردم همسو كند. حتي شروع چنين بحثهايي چه شكل عملي به خود بگيرد يا نه، فيالنفسه داراي بركاتي براي جمهوري اسلامي است!
------------------------------
پينوشتها:
1ـ فرانكل، جوزف. روابط بينالملل در جهان متغيير، ترجمه عبدالرحمن عالم، چاپ دوم، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، 1370.
2ـ گلي، حسن. نگاهي گذرا بر جنگ جديد در قفقاز
3ـ مرمل، عماد. روزنامه السفير.
پنجشنبه 28 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]
-
گوناگون
پربازدیدترینها