محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831266257
اقتصاد - آمريكا مصمم بود به ايران حمله كند
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: اقتصاد - آمريكا مصمم بود به ايران حمله كند
اقتصاد - آمريكا مصمم بود به ايران حمله كند
آرش حسننيا:انتشار خبر دور زدن تنگههرمز توسط اماراتيها آنهم با طرحي كه در نخستين برآوردها 200ميليارد هزينه براي عربهاي حاشيهنشين خليجفارس دربردارد، به خوبي نشان ميدهد كه آنها به اين جمعبندي رسيدهاند كه بايد زماني دير يا زود از هراس گلوگاهي به نام تنگههرمز خلاص شوند؛ گلوگاهي استراتژيك كه در چند ماه گذشته بيش از هر زماني مقامهاي نظامي و سياسي ايراني نام آن را بر زبان آوردهاند و به مصرفكنندگان و توليدكنندگان انرژي يادآور شدهاند كه نبض 65درصد از نفت جهان در تنگهاي ميتپد كه اختيار آن در دست ايران است. ماهنامه تازههاي انرژي در گفتوگو با محسن رضايي، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام گفتو گويي پيرامون نقش تنگههرمز در تامين امنيت انرژي جهان و امنيت ملي ايران انجام داده است كه بر حسب اهميت موضوع بخشهايي از آن را در ادامه ميخوانيد:
اين روزها مقامات نظامي و سياسي كشور بيش از هر زماني بر اهميت تنگههرمز به عنوان ابزاري براي تامين امنيت ملي ايران تاكيد ميكنند. اظهاراتي كه اتفاقا قيمت نفت را با نوسان روبهرو ميسازد. به اعتقاد شما استفاده از بازار تنگههرمز آنگونه كه شاهد آن هستيم چقدر ميتواند امنيت ملي را تامين كرده و منافع ملي را حداكثركند؟
تنگههرمز بيشترين تاثير را در اقتصاد و امنيت جهاني بر عهده دارد اولا بخش قابل توجهي از نفت و انرژي مصرفي دنيا از اين تنگه عبور ميكند، لذا هر حادثه و اتفاقي در اين تنگه ميتواند صنعت و اقتصاد دنيا را تحت تاثير قرار دهد. از طرفي ديگر قيمتهاي نفت بر قيمتهاي جهاني اثرگذار است و بر همين اساس هر اتفاقي در تنگههرمز بيواسطه بر قيمتهاي نفت اثرگذار است كه در نهايت نوسانات قيمت نفت ميتواند قيمت ساير كالاها و خدمات در جهان را با نوسان روبهرو كند. بر اين اساس ميتوان نتيجه گرفت كه نوسانات قيمتها و صنعت به وضعيت تنگههرمز بستگي دارد يا اينكه به طور كلي بگوييم وضعيت صنعت، تجارت و اقتصاد جهاني به طريقي به سرنوشت تنگههرمز گره خورده است؛ يعني هر حادثهاي در تنگههرمز تجارت و اقتصاد جهاني را تحت تاثير قرار ميدهد كه چنين موقعيت و وضعيتي را در هيچ كجاي دنيا سراغ نداريم. از سوي ديگر، اين تنگه عمدتا در اختيار ايران است چراكه نزديك به 90 درصد ساحل تنگههرمز در اختيار ماست و حداكثر 20درصد از ساحل تنگههرمز در اختيار دو كشور عمان و امارات متحده عربي است و در واقع تنگههرمز تحت سلطه و تسلط ايران است. از اين مقايسهها ميتوانيم به اين جمعبندي برسيم كه ايران ميتواند تجارت، صنعت و به طور كلي اقتصاد جهان را تحتتاثير خود قرار دهد. با اراده و تصميم ايران ميتوان در اين حوزهها ثبات يا ناامني ايجاد كرد. از اينجا ميتوان به نقش مهم ايران در ثبات و امنيت يا ناامني تجارت و اقتصاد بينالملل از طريق تنگههرمز پيببريم.
اما اقتصاد ما تكمحصولي است و تمام سلولهاي اقتصاد ما نفتي است. همانقدر كه ميتوانيم در قطع يا كاهش و افزايش عرضه نفت به بازارهاي جهاني موثر باشيم و از ابزار بازار نفت در جهت اهداف خود استفادهكنيم، هر اخلال در فروش و عرضه نفت ايران ميتواند به معناي فلجشدن اقتصاد ايران باشد. در واقع اقتصاد ايران در يك شرايط دوگانهاي قرارگرفته است، اين پارادوكس را چطور ميتوان به نفع منافع ملي و در راه تامين امنيت ملي پيشبرد؟
در حال حاضر ايران به خوبي از اين موقعيت استفاده ميكند و در واقع سوءاستفادهاي از اين موقعيت نكرده و نميكند كه منجر به زيان ايران شود، چراكه سوءاستفاده از اين موقعيت به زيان ايران خواهد بود. اگر ايران از اين موقعيت در دفاع از خود استفاده كند، زياني متوجه كشور نيست. زيرا كسي كه آمده و ناامني را در منطقه ايجاد كرده با تمام دنيا روبهرو خواهد شد؛ يعني اگر آمريكاييها يا اسرائيليها منطقه را ناامن كنند و ايران در دفاع از خود واكنشي نشان دهد طرف آنها فقط ايران نيست بلكه تمام دنيا طرف آنها خواهند بود. اگر ايران آن زمان دست به اقدامي بزند، در دفاع از خود آن اقدام را انجام داده و به تعبير ديگر شروعكننده مهم است، مهم اين است كه چه كسي حادثه را آغاز ميكند. اگر آمريكاييها و اسرائيليها شروعكننده باشند، با تمام دنيا طرف هستند و اگر ايران آغازكننده اقدام باشد با تمام دنيا طرف است، اما ايران هيچگاه شروعكننده نبوده و نخواهد بود.
اما در عرصه گفتماني اين طرفهاي ايراني هستند كه شروع كردهاند، اتفاقا آنها بسيار محافظهكارانه درباره اخلال در روند عرضه و توليد نفت صحبت ميكنند. تكرار مدام بستن تنگههرمز و تهديدهايي از اين جنس همان شروعكردن ماجرا تلقي نميشود؟
نه، دفاع ما در تنگههرمز و خليج فارس براي ثبات و امنيت خليجفارس است، اگر به ما حملهاي بشود و ما پاسخي ندهيم ثباتي در منطقه ايجاد نميكند، با دفاع و عكسالعمل ماست كه ثبات و امنيت مطرح ميشود. لذا اگر ما از موضع دفاع از تنگههرمز و امنيت و ثبات در منطقه حركت كنيم، تهديدي عليه كسي نيست. گفتمان ما، گفتمان ثبات است. ما عليه هر كسي كه بخواهد ثبات منطقه را به هم بزند با او مقابله ميكنيم و دفاع ميكنيم. هر كس بخواهد امنيت منطقه را به هم بزند با او مقابله ميكنيم، مقابله ايران يك مقابله دفاعي و ايجادكننده ثبات و امنيت در منطقه است.
آقاي رضايي! اساسا شما هم با اين تحليل موافق هستيد كه ابزار صدور و فروش نفت به طور بالقوه يك ابزار كارآمد براي حداكثر كردن امنيت ملي ايران به شمار ميآيد، از اساس، استفاده ابزاري از نفت براي تامين امنيت ملي ايران را نفي ميكنيد؟
بله. براي ما مسئله فروش نفت مهم است، صدور نفت براي جامعه جهاني هم مهم است چرا كه ما هم بخشي از اقتصاد جهاني هستيم و اگر اقتصاد جهان سقوط كند، حتما وضعيت اقتصادي ما هم به هم ميريزد و تجارت و اقتصاد ما به هم ميريزد لازم نيست تنها نفت ما به فروش نرسد، اگر نفت ما به فروش نرسد يك زيان و ضرر است. يك مسئله ديگر سقوط اقتصاد جهاني است كه به واسطه آن تجارت و اقتصاد ما مختل ميشود كه زياني هم آنجا خواهيم داشت. اما مسئله اين است كه زيان طرفهاي مقابل ما بيشتر از ماست. دنيا يك زيان جدي خواهد ديد و تمام دنيا عليه كسي يا كساني بسيج ميشوند كه شروعكننده ناامني در منطقه باشند.
اتفاقا، در تحليلهاي شما هم ميتوان رگههايي از همان دوگانگي و پارادوكسي را مشاهده كرد كه در گفتار و اظهارات مسوولان مختلف دولتي مشاهدهميشود؛ يعني دستهاي از مسوولان كه قرابت كمتري با حوزه اقتصاد و نفت دارند از زبان تهديد استفادهمي كنند و همواره گوشهچشمي به تنگههرمز و بستن اين تنگه دارند، اما مسوولان نفتي و اقتصادي كشور تلاش ميكنند تا آرامش را به بازار برگردانند و اطمينان ميدهند كه ايران خللي در جريان صادرات نفت ايجاد نخواهد كرد. نقطه حداكثر كردن منافع ملي كه امنيت ملي ايران را تامين كند كجاست؟ در واقع به نظر شما ايران بايد بر روي كدام منحني بيتفاوتي از تهديد و آرامش بايستد و چه تركيبي از اين دو را به كار ببرد؟ اين نقطه بهينه كجاست؟
نقطه اپتيمم و بهينه در اين تحليل آنجاست كه ما بايد آرامش و هشدار را با هم داشته باشيم. چون كافي است كه علامت غلطي به آقاي بوش دادهشود كه ايشان فكر كند اگر وارد اين منازعه شود ميتواند اين منازعه را هم مانند عراق و افغانستان به راحتي و خيلي سريع حل كند. اين اطلاعات غلط نبايد به آقاي بوش برسد. بايد به ايشان تفهيم شود كه ايران داراي تواناييهايي است كه اين هشدار بازدارنده است و جنبه تثبيت دارد، منتها اين هشدار نبايد بدون كالاي دوم كه آرامش است مبادله شود، اين دوبايد با هم مبادله شود. يعني بايد تغييرات ناشي از آرامش و تغييرات در هشدار يكديگر را تكميل كنند. بايد بستهاي از هشدار و آرامش طراحي و تعريف شود و ادبيات طرفين به سمت آرامش و هشدار پيش برود كه از دادن اطلاعات و علائم غلط به طرف مقابل كه موجب تصميمگيري اشتباه است، جلوگيري شود. اگر واقعا ايران اين توانايي را دارد كه تنگههرمز را ببندد بهتر آن است كه آمريكا يا طرف مقابل را غافلگير نكند و اين مسئله را از قبل بگويد، وقتي اين توانايي گفته ميشود آمريكا يا طرف مقابل در گيم تئوري خود وقتي استراتژي و تواناييهاي طرف مقابل را بداند، تصميم درستي ميگيرد. اما مهم اين است كه ما اين ادبيات را با چه نسبتي از آرامش طرح ميكنيم، آيا اين ادبيات براي ماجراجويي است يا آرامش اگر ادبيات هشدارآميز ما در ارتباط با آرامش باشد، من موافق اين ادبيات هستم
يعني شما معتقديد ما روي اين نقطه بهينه ايستادهايم؟
به نظر من ما روز به روز به اين نقطه نزديكتر شديم. امروز وضع ما نسبت به چند ماه قبل خيلي بهتر است. در دو سال گذشته بارها آقاي بوش مصمم شد كه يا به ايران حمله كند يا تحريم شديدي را در پيش بگيرد، اما با رفتار خوبي كه از سوي ايران چه از نظر تدبير و چه از نظر هشدارهاي مناسبي كه به موقع داده شد، اين تصميمها عملي نشد و از تصميمگيريهاي غلط جلوگيري شد. يعني اگر اين هشدارها نبود و تدابير درستي در جبهه ايران صورت نميگرفت، هر لحظه ممكن بود جنگي در منطقه دربگيرد. اگر اطلاعات غلطي مبني بر عدمآمادگي ايران يا ناتواني ايران در پاسخگويي به آقاي بوش ميرسيد تاامروز ماجراي بزرگي در منطقه شكل گرفته بود. از سوي ديگر تدابيري كه به كار گرفته شد مبني بر اينكه ايران به دنبال آرامش و ثبات در منطقه است، بسيار موثر بود.
بسياري از تحليلگران بر اين تحليل تاكيد ميكنند كه وقتي قيمت نفت افزايش مييابد هر عمل و سياستي توجيهپذير ميشود. فكر نميكنيد استفاده مداوم از اين ابزار كه ايران ميتواند بازار نفت را دچار نوسان كند و ايران ميتواند تنگههرمز را ببندد، طرف مقابل را به اين جمع بندي برساند كه آمريكا يك بار براي هميشه بازار نفت و مصرفكنندگان نفت را از اين تهديد خلاص كند؟
ما در اينجا در حقيقت با دو بازي روبهرو هستيم؛ يكي بازي اقتصادي است كه بالاخره دنياي صنعتي به دنبال نفت ارزان است و چانهزنيهاي خود با كشورهاي توليدكننده و نفتخيز را بر مبناي كسب نفت ارزان قرار داده است. تئوري ديگري هم وجود دارد كه سياسي است كه بالاخره ايران ميخواهد حقوق از دست رفته خود در 300ـ 200 سال گذشته را احيا كند و در عين حال ميخواهد ماجراجويي نكند و ميخواهد منطقي در منطقه زندگي كند اما آمريكاييها نميخواهند ايران چنين حضوري داشته باشد. مي خواهند خودشان به طور مستقيم در منطقه باشند و امنيت و صلح را در منطقه حاكم كنند. در حال حاضر ما همزمان با اين دو تئوري قوي در منطقه مواجه هستيم، آمريكاييها با اينكه ايران بتواند نقش خوبي در صلح و امنيت منطقه داشته باشند، مخالفند و بر سر اين راه ممانعت ميكنند. اصلا مسئله و بحث ما با آمريكا بر سر ساخت سلاح هستهاي نيست و آمريكاييها هم اين را بهخوبي ميدانند و بحثهايي كه مطرح ميكنند، بيشتر جوسازي براي گرفتن امتياز بيشتر است. يك بحث هم بحث بازي اقتصادي است كه آمريكاييها به دنبال نفت ارزان هستند، به نظر من ما بايد به سمت يك منطق عقلاني پيش برويم. قيمت نفت بايد يك قيمت متعادل و عقلاني باشد. قيمت بالا براي نفت و ارزان بودن آن هيچ كدام خوب نيست و منافع ما را تامين نميكند. در مسئله ژئوپليتيك منطقه هم بايد يك رفتار عاقلانهاي داشت. هر كشوري در منطقه يك ظرفيتي در تامين امنيت و ثبات منطقه دارد كه بايد نقش خود را ايفا بكند. كشورهاي بينالمللي هم بايد در سطح جهاني نقش خود را ايفا كنند. اگر بتوانيم نقش عقلايي هر يك از بازيگران اين عرصه را به آنها برگردانيم، همه مشكلات حل ميشود. لذا همه طرفهاي بازي بايد به سمت رفتار عقلايي پيش بروند. بايد از دستاوردهاي كوتاهمدت به شدت پرهيز شود. هر دستاورد كوتاه مدتي اگر عقلايي نباشد در دراز مدت نميتواند منافع كشورها را تامين كند. الان قيمت نفت به دليل صحنه دوم بازي كه همان بازي سياسي است بالارفته چراكه هيچ علامت يا نشانهاي از اينكه تقاضاي نفت به شدت بالارفته وجود ندارد. درست است كه تقاضاي نفت در كشورهايي مانند چين و هند و ديگر كشورهاي با رشد اقتصادي بالا افزايش داشته اما دليل اصلي اين افزايش قيمت نفت، جو رواني و سياسي بازار است كه اگر اين دلايل بالا برود شايد قيمت نفت به زير يكصد دلارهم برسد و اگر مشاجرات بالا بگيرد قيمت نفت بازهم افزايش خواهد داشت. حال بايد ديد آمريكاييها از اين جنگ لفظي و فشارهايي كه شروع كردند و در دو سال گذشته قيمت نفت را بالا نگاه داشتند، چه دستاوردهاي بلندمدتي دارند، ممكن است كه دستاوردهاي كوتاه مدتي نصيب آنها بشود اما در درازمدت آسيب ميبينند. رفتار عقلايي بهترين رفتاري است كه ميتواند در منطقه حاكم شود.
اتفاقا دستاورد آمريكاييها مبهم است، وضع آنها با ديگر مصرفكنندگان نفت متفاوت است آنها صرفا مصرفكننده نفت نيستند بلكه توليدكننده نفت هم هستند. لذا نميتوان حساب آنها را با ديگر كشورهاي صنعتي يكي كرد. به نظر ميرسد شايد آنها بتوانند از اين افزايش تشنجها و بالارفتن قيمت نفت حتي سود هم ببرند.
اين بايد محاسبه شود. چون بخش عظيمي از سرمايههاي آمريكا در خارج از اين كشور قرار دارد.
به هر حال بعيد است كه آمريكاييها به اندازه اروپاييها از افزايش قيمت نفت زيان كنند. شايد اين نظريه نزديك به واقعيت باشد كه بالاماندن قيمت نفت بتواند به آمريكاييها كمك كند تا ديگر كشورهاي مسلط را به اين جمعبندي برسانند كه بايد از شر نفت گران و تهديد توليدكنندهها خلاص شوند.
نه اين نظريه ابهام دارد بايد اين محاسبه شود. بخش عظيمي از سرمايههاي آمريكا در خارج از اين كشور و در كشورهايي مانند ژاپن و كره است. خب، آنها كه ديگر نفت را گران ميخرند. آمريكا نفت خودش را كه به آنها نميفروشد. ضمن اينكه اقتصاد جهاني يك اقتصاد در هم ادغام شده و درهم تنيده است كه به سادگي نميتوان درباره آن قضاوت كرد. بله دررابطه با مسكن ميتوان چنين تحليل كرد. چون مسكن قابل انتقال نيست ولي بازار نفت را نميتوان اين چنين تحليل كرد. نفت در همه دنيا گره خورده با اقتصاد جهاني است. الان منافع شركتهاي نفتي آمريكايي يا غير نفتي آمريكا در سراسر جهان از نوسانات قيمت نفت متاثر ميشوند.
با اين حال، يك باور و تحليل يك سويهاي در ايران وجود دارد كه قيمت بالاي نفت به طور بالقوه ميتواند امنيت ملي ايران را تامين كند، و تمام تئوريهاي خود را بر اين باور اشتباه قرار دادهاند. به نظر شما اين باور و تحليل تا چه اندازه ميتواند امنيت ملي را تامين كند؟
ما در سياستهاي برنامه پنجم داريم اين رويكرد را عوض ميكنيم.
يعني معتقديد، در حال حاضر اين رويكرد وجود دارد؟
حالا چه وجود داشته باشد چه نداشته باشد ما ميخواهيم كه اين رويكرد به نفت تغيير كند و كاملا دگرگون شود. اولا نفت از اين به بعد به اين صورت خواهد بود كه تنها درباره بخشي از آن براي صادرات فكر خواهيم كرد و بخش ديگر آن براي توليد كالاهاي سوختي درنظر گرفته خواهدشد. علاوه بر اين، بخش ديگري از نفت ما صرف كالاهاي غيرسوختي مانند فرآوردههاي پتروشيمي و ديگر كالاها مانند منسوجات ميشود و بخش چهارم درباره نفت اين است كه بخش اعظمي از درآمدهاي نفتي در صندوقي به نام صندوق توسعه پس انداز ملي ميرود و آنجا به عنوان سرمايه مولد استفاده ميشود در اين سيستم تنها بخشي از نفت در خارج به فروش ميرسد و بقيه آن يا صرف توليد كالاهاي سوختي يا غير سوختي ميشود كه اين كالاها يا صادر ميشود يا به مصرف داخلي ميرسد. در اين شرايط نگاه به نفت متعادل خواهد شد. آن موقع وقتي صنعت نفت و گاز و پتروشيمي كشور را گسترش دهيم قيمت واقعي نفت براي ما مهم ميشود، چه بسا مجبور شويم از كشورهاي ديگري مانند كشورهاي آسياي مركزي نفت وارد كنيم و معلوم نيست در آن شرايط قيمت بالاي نفت به نفع خود ما تمام شود. پس كشور به سمت رويكرد تازهاي حركت ميكند كه در آن شرايط اگر قيمت نفت مطابق با قيمتهاي واقعي باشد به نفع ماست نه قيمت بالاي نفت.
اين نگاه يك نگاه سياستگذاري است كه كمتر در اجرا وجود دارد. تجربه حساب ذخيره ارزي و تكرار جداكردن هزينههاي جاري از محل درآمدهاي نفتي كه در سالهاي اخير بسيار درباره آن شنيدهايم. نشان ميدهد كه سياستگذاريهاي خوب الزاما به عملكردهاي مناسب در اجرا تبديل نميشوند. ضمن اينكه تجربه دولت نهم در مواجهه با قانون برنامه چهارم توسعه هم نشان ميدهد كه وقتي دولت نخواهد برنامه و قانون را اجرا كند به راحتي ميتواند اين كار را انجام دهد. با اين حساب با چه راهكار و تضميني به دنبال اجراييشدن اين سياستها هستيد؟ چه ضمانتي وجود دارد كه اين صندوق چند سال بعد به سرنوشت حساب ذخيره ارزي دچار نشود؟
اين حرف، حرف درستي است. اگر سياستها تبديل به اجرا نشوند، در آسمان باقي ميماند؛ حال آنكه آنها بايد زميني شوند. منتهي ما سعي كرديم سياستها را طوري طراحي كنيم كه ضمانت اجرايي در داخل آنها وجود داشته باشد براي رسيدن به چنين راهكاري تجربه گذشته را پيش رو قرار داديم. ما نيازمنديم سياست تازهاي براي حساب ذخيره ارزي در نظر بگيريم چون متوجه شديم كه اين حساب خيلي تضمين ندارد. براي همين پيشنهاد صندوق تازهاي به نام صندوق توسعه پسانداز ملي ارائه شد تا اين صندوق با سازوكاري مستقل و با داشتن هيات امنا و شورايي مستقل تصميمگير آن خواهند بود. با تصويب اساسنامه و سازوكار صندوق اين هيات امنا و شورا اختيار و استقلال بيشتري براي حفظ منافع ملي و سرمايههاي ملي خواهند داشت و از يك حساب تبديل به يك نهاد تصميمگيرنده ميشود. به طوريكه اين نهاد به راحتي تسليم فشارها نخواهدشد و آن تصميمي را اتخاذ خواهد كرد كه به نفع كشور است. بالاخره ما در اين سياستگذاري جديد تجربههاي گذشته را كه شما به آن اشاره كرديد، ديدهايم.
جزئيات كاركرد و فرآيند تاسيس و تصميمگيري اين صندوق مشخص شده است؟
نه. اما به محض اينكه اين سازوكار نهايي شود و خدمت مقام معظم رهبري بفرستيم تا ايشان تصويب نهايي بكنند، منتشر خواهدشد.
صندوق توسعه ملي، نافي حساب ذخيره است يا اينكه اين صندوق در كنار حساب قرار خواهد گرفت؟
نخير. كل حسابهاي حساب ذخيره ارزي و منابع آن به اين صندوق منتقل خواهد شد.
يعني منابع تامين سرمايه اين صندوق، همان منابع حساب ذخيره ارزي خواهدبود؟
بخشي از سرمايه صندوق منابعي است كه حساب ذخيره ارزي را تشكيل ميدهد. اما خود صندوق هم كاركرد خود را خواهد داشت و درآمد دارد.
از زمان آغاز بحث بر سر ورود مجمع به نحوه هزينه كرد درآمدهاي نفتي، شاهد واكنشهايي در مجلس و دولت هستيم كه به اين تصميمات روي خوش نشان نميدهند، نظر نمايندگان اين نهادها در بحثهاي مجمع چه بودهاست؟
اين تصميمات با حضور سران قوا گرفته شده آنها هم نظرات خود را گفتهاند و با مشاركت آنها تصميم گرفته شده است.
پس اين واكنشها كه شاهد آن هستيم از كجا نشأت ميگيرد؟
اينها احتمالا از حوزههايي خارج از سران و مسوولان اصلي آن قوا صورت ميگيرد.
يعني دولت هم پذيرفته است كه از اين منبع تامين مالي راحت و بدون دردسر بگذرد؟ چون به هر حال دولتها در اين سالها به راحتي نيازهاي خود را از محل حساب ذخيره تامين كردهاند و بدون اين منبع به مشكل خواهندخورد.
به هر حال حضور داشتهاند و راي خودشان را دادهاند. بله كار آنها يك مقداري سختتر ميشود البته ما ملاحظه آنها را كرديم كه بتوانند كشور را اداره كنند.
رفت و برگشت به اين صندوق ارزي است؟
بله تمام فعاليت اين صندوق ارزي است تا پول ملي با تغييرات و نوساناتي روبهرو نشود.
چهارشنبه 27 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]
-
گوناگون
پربازدیدترینها