واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: مجله نوروز > فرهنگ - هرچند «سخنرانی پادشاه» نمیتواند به پای فیلمهایی مثل «شبکه اجتماعی»، «قوی سیاه» یا «تلقین» برسد، اما برخلاف شخصیت اصلی فیلم داستان خود را بدون هیچ لکنتی بیان میکند. نزهت بادی: فیلم «سخنرانی پادشاه» («گفتار پادشاه») هرچند به خوبی فضای دورهای از تاریخ دربار سلطنتی انگلستان را نمایش میدهد، اما بیش از هر چیز درباره غلبه بر ضعفها، نواقص و کمبودهای بشری است. یعنی با وجودی که ما با یک فیلم زندگینامهای تاریخی روبرو هستیم، اما آنچه داستان را به حرکت وامی دارد، مشکل ناتوانی گفتاری شخصیت است. کشمکش اصلی داستان از جایی شروع می شود که آلبرت به دلیل کنار رفتن برادرش بر تخت سلطنت مینشیند و اداره کشورش را بر عهده می گیرد. آن هم در شرایطی که آلمان به بریتانیا اعلام جنگ کرده و حضور یک رهبر قدرتمند و قابل اعتماد بیش از هر زمان دیگری در انگلستان احساس میشود و او ناچار است برای ایجاد روحیه اتحاد و امید در مردم سخنرانی باشکوهی کند. اما دشمن واقعی آلبرت آلمان و هیتلر نیست، بلکه نقص او در گفتار است که از او شهامت و اقتدار لازم برای محافظت از کشور و مردمش را می گیرد. در جایی از فیلم آلبرت همراه با خانوادهاش بخشهایی از تصاویر سخنرانی هیتلر را می بیند. آنچه او را به عنوان یک دشمن تهدید می کند، متن سخنرانی هیتلر نیست، بلکه شیوه قدرتمند و کوبنده اوست که جهان را تحت تاثیر خود قرار داده است، چیزی که آلبرت خود را ناتوان از آن می بیند. درواقع، فیلم داستانش را به سمت و سویی میبرد که انگارسرنوشت جنگ بر اساس چگونگی سخنرانی آلبرت تعیین میشود و اگر او بتواند در این زمینه بر رقیب خود پیروز شود، جنگ را نیز برده و بر همین اساس ما بیشتر شاهد کشمکشها و چالشهای درونی آلبرت در زمینه غلبه بر ضعفش هستیم تا اینکه مبارزه و درگیری او با اطرافیان، رقبا و دشمنانش را ببینیم. بنابراین زبان بصری فیلم نیز در جهت القای چنین رویکردی بکار میرود. تاکید معنادار تام هوپر بر اشیاء و ابزارها، استفاده از فضاهای بسته و محصور، انتخاب نماهای درشت و نحوه بازی بازیگران به شدت در القای مبارزه درونی آلبرت موثر است. هوپر با استفاده از فضای بسته یک اتاقک، میکروفن، چراغ قرمز و پادشاهی که از صدای خود میترسد، با مهارتی تحسینبرانگیز کاری میکند که لحظه سخنرانی آلبرت به مهمترین اتفاق در تاریخ یک مملکت تبدیل شود. تمام صحنههایی که آلبرت را موقع خروجش از اتاقک بعد از موفقیت در سخنرانی نشان می دهد، به گونهای طراحی شده که بازگشت یک قهرمان از میدان جنگ را تداعی کند. به دلیل چنین رویکردی است که فیلم بجای آنکه روابط سیاسی و دیپلماتیک آلبرت به عنوان یک پادشاه را نشانمان دهد، بیشتر ما را در جریان رابطه دوستانه او و معلم گفتار درمانیاش می گذارد. رابطهای که با بی اعتمادی و فاصله که از تفاوت طبقاتی آنها برمی آید، شروع میشود و به رفاقت، صمیمیت و یکدلی میرسد. درواقع زمانی آلبرت بر نقصش پیروز میشود که قبول میکند خود را به عنوان یک آدم معمولی ببیند و ضعفهایش را بپذیرد. نشستن بر آن صندلی محقر در خانه لیونل و یا رد و بدل چند پول خرد و حرف زدن درباره ناکامیها و حسرتها تمهیداتی است که باعث میشود آلبرت مثل همه مردم عادی با خود مواجه شود و با نواقص و ناتوانیهایش کنار بیاید. درواقع لیونل به آلبرت کمک میکند قدرتش را از دل ضعفش بیرون بکشد و کمبود و ناتوانیاش را به محملی برای ابراز وجود بیشتر تبدیل سازد. به آلبرت بعد از سخنرانی موفقش نگاه کنید که احساس مردی آسیبناپذیر را دارد که هیچ چیزی نمیتواند او را شکست دهد. همانطور که میدانید فیلم بیش از آنچه انتظار میرفت مورد تحسین قرار گرفت و مهم ترین جوایز جهانی مثل اسکار و گلدن گلوب را به خود اختصاص داد. هرچند «سخنرانی پادشاه» نمیتواند به پای فیلمهایی مثل «شبکه اجتماعی»، «قوی سیاه» و یا «تلقین» برسد و بعضی از جوایزی که کسب کرد باید به این فیلمها می رسید، اما در نوع خود فیلم موفقی است و برخلاف شخصیتش، داستان خود را بدون هیچ لکنتی بیان میکند. 54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]