واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: هدايت گري در رفتار امام حسن(ع)
امروز ١٥ رمضان، سالروز ميلاد سبط مصطفي امام مجتبي(ع) است. شخصيتي كه پيامبر(ص) در حق او و برادر بزرگوارش فرمود: «الحسن والحسين امامان قاما اوقعدا» حسن وحسين (ع) امام هستند چه قيام بكنند چه قيام نكنند. آن حضرت مدت هفت سال و نيم حضور جدش پيامبر اكرم(ص) را درك كرد و در دوران سكوت پدر همراز و همراه او بود و پس از به دست گرفتن خلافت از سوي امام علي نيز چون يار و ياوري مخلص در خدمت امام(ع) بود و چه در جنگ و چه در ساماندهي حكومت و تدبير امور هر جا امام علي (ع) مصلحت مي دانست، انجام وظيفه مي كرد. پس از شهادت امام توسط ابن ملجم، زمام رهبري ديني و سياسي امت را در دست گرفت و به جنگ معاويه شتافت اما ياران او خسته از جنگ و نبرد وي را تنها گذاشتند و برخي نيز به صف معاويه پيوستند. در اين شرايط امام حسن(ع) با معاويه پيمان متاركه امضا كرد و از كوفه مركز خلافت امام علي (ع) رهسپار مدينه جدش پيامبر(ص) شد. آن حضرت هرچند از نظر ظاهر از مسند خلافت كناره گرفت اما نقش امامت و هدايتگري را همواره بر دوش داشت. در گفت وگويي با حجت الاسلام محمد هادي يوسفي غروي عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره سيره رفتاري آن حضرت را جويا شديم. وي در اين گفت و گو از كمبود روايات در اين باره سخن گفت و اظهار داشت: متاسفانه اخبار زيادي درباره سيره رفتاري و تربيتي امام حسن مجتبي(ع) به دست ما نرسيده است و بخش زيادي از آن چه كه هست، يا داراي سند معتبري نيست و يا به طور كامل ساماندهي و بررسي نشده است. به گفته مولف تاريخ تحليلي اسلام، در اين زمينه همانند سيره رسول خدا اخبار و روايت زيادي نداريم و منع نوشتن و يا نقل احاديث پيامبر(ص) و خاندان ايشان از جمله دلايل اين كمبود منابع است. اين گفت وگو را پس از حذف پرسش مي خوانيد.
برقراري ارتباط موثر با ديگران
در كتاب الكامل في النحو از مبرد كه در اواخر قرن دوم و اوايل قرن سوم مي زيسته نقل شده است كه روزي فردي از اهل شام با امام حسن(ع) ملاقات كرد و شروع به لعن و نفرين آن حضرت كرد.امام حسن(ع) هم هيچ نفرمود. زماني كه فرد شامي از دشنام دادن فارغ شد حضرت به او سلام كردند و فرمودند كه اي شيخ گمان مي كنم غريب باشي وامر بر تو مشتبه شده، اگر از ما رضايت مي جويي، ما تورا از خود راضي و خشنود مي كنيم واگر سوال كني عطا مي كنيم، اگر از ما طلب ارشاد و هدايت كني، تو را ارشاد مي كنيم، اگر بار برداري طلب كني، عطا مي كنيم، اگر گرسنه هستي تو را سير مي كنيم، اگر برهنه باشي تورا مي پوشانيم، اگر محتاج باشي، بي نيازت مي كنيم، اگر رانده شده اي، تو را پناه مي دهيم، اگر حاجت داري، حاجتت را برآورده مي كنيم، اگر بار خود را به خانه ما فرود آوري و مهمان ما باشي، وقت رفتن براي تو بهتر خواهد بود زيرا ما خوان گشاده داريم و جا و مال ما فراوان است. چون مرد شامي اين سخنان را از حضرت مجتبي(ع) شنيد، گريست و گفت، شهادت مي دهم كه تو خليفه خدا روي زمين هستي و خداوند بهتر مي داند رسالت خود را در كجا قرار دهد.پيش از اين كه تو راملاقات كنم تو و پدرت منفورترين افراد نزد من بوديد و الان محبوب ترين افراد نزد من هستيد. فرد شامي سپس به خانه امام مجتبي رفت و تا زماني كه در مدينه بود مهمان آن حضرت بود واز آن پس از محبان آن حضرت و خاندان عصمت و طهارت شد.اين نمونه اي مشهور و با سند معتبر از سيره رفتاري آن حضرت به خصوص در مواجهه با كساني بود كه در ابتداي ديدار لب به دشنام و ناسزا مي گشودند.آيا مي شود كسي كه با دشمنان خود چنين رفتار رئوفانه و كريمانه اي دارد با نزديكان و خانواده خود رفتاري غير از اين داشته باشد؟ به قول سعدي: دوستان را كجا كني محروم/ تو كه با دشمن اين نظر داري.
ابن شهر آشوب در كتاب مناقب امام حسن(ع) مجتبي نقل مي كند،يكي از غلامان امام حسن خيانتي كرد كه مستوجب عقوبت شد، زماني كه حضرت مي خواستند او را تنبيه كنند غلام اين آيه را خواند « والكاظمين الغيظ» امام خشم خود را فرو خورد. زماني كه غلام ديد آيه اي را كه خوانده اثر گذاشته است ادامه داد « والعافين عن الناس» كه دراين جا امام به غلام گفتند: تورا عفو كردم واز تقصير تو گذشتم. غلام گفت:«والله يحب المحسنين» حضرت فرمودند، تورا آزاد كردم و از اين پس دوبرابر آن چه را كه تا به حال مي گرفتي براي تو تعيين كردم.
تلاش براي كرامت بخشي به زن
درعرب رسم بود زماني كه دختري از دنيا مي رفت هيچ اهميتي براي او قائل نمي شدند به نحوي كه گويا هيچ اتفاقي نيفتاده است. مرحوم مجلسي در كتاب جلاءالعيون خبري آورده كه شيخ توسي به سند معتبر از امام صادق(ع) روايت كرده كه دختري از امام حسن مجتبي وفات كرد.گروهي از اصحاب ايشان، تسليت براي آن حضرت نوشتند. امام در جواب آن ها اين گونه نوشتند: نامه شما به من رسيد كه من را در مرگ دخترم تسلي داده بوديد. اجر مصيبت او را از خدا مي طلبم؛ تسليم قضاي او گشته ام و بر بلاي او صابرم. به درستي كه مصائب زمان به من رو آورده و نوائب دوران من را آزرده است. دوستاني كه با ايشان الفت داشته ام و برادراني كه ايشان را دوست خود مي انگاشتم و از ديدن آن ها شاد مي شدم و ديدگان ايشان بر ما روشن بود، پس مصائب ايام ايشان رابه ناگاه فرو گرفت و مرگ ايشان را ربود و به لشكرهاي مردگان برد. ايشان با يكديگر مجاورند بدون آن كه آشنايي ميان آن ها باشد و بدون آن كه يكديگر راملاقات كنند و بدون اين كه از يكديگر بهره مند شوند وبه زيارت يكديگر روند در حالي كه خانه هاي ايشان(قبرهايشان) به يكديگر نزديك است، خانه هاي ابدان ايشان از صاحبانش خالي ودوستان و يارانشان از ايشان دوري كرده اند و نديديم مثل خانه ايشان خانه اي و مثل قرارگاه ايشان كاشانه اي، در خانه هاي وحشت انگيز ساكن شده اند و از خانه هاي مالوف خود دوري گزيده اند و دوستان بي دشمني از ايشان مفارقت كرده اند. دختر من كنيزي بود مملوك(مملوك خدا) و به راهي كه پيشينيان به آن رفته اند و آيندگان به آن راه خواهند رفت، والسلام.كلمات و جمله هايي كه امام حسن(ع) در اين نامه به كار برده اند به گونه اي است كه اگر فرزند پسر خود رااز دست داده بودند چيزي بالاتر از آن به كار نمي بردند. همچنين حضرت به خوبي از اين موقعيت براي پند واندرز و هدايت استفاده مي كردند و ياران خود رابه ياد مرگ مي اندازند. در ضمن امام جعفر صادق(ع) نام دختر امام حسن را نبردند.
ازدواج با دختر اشعث بن قيس
در زمان خليفه سوم، سال ٣٣ هجري قمري در آخرين قسمت هاي خراسان كه مسلمانان در حال پيشروي فتوحات بودند به يزدگرد سوم برخورد كردند واو فرار كرد و بالاخره توسط آسياباني در مرو كشته شد.
خانواده يزدگرد سوم اسير و به مدينه منتقل شدند. عثمان دو دختر يزدگرد سوم يعني شهربانو و خواهرش را به عنوان سهميه امام حسن و امام حسين از غنايم جنگ به اين دو بزرگوار داد (البته درباره صحت اين خبر نظرات مختلفي وجود دارد اما من با تحقيق به اين نتيجه رسيدم كه اين خبر درست و معتبر است.) اين دو خواهر به عنوان همسران امام حسن وامام حسين وارد خانه آن ها شدند. همسر امام حسن(ع) در زمان بارداري با جنين دررحم، از دنيا رفت و شهربانو همسر امام حسين پس از تولد امام سجاد(ع) از دنيا رفت.
پس از اتمام جنگ جمل به دليل فتنه صفين امام علي(ع) به مدينه برنگشتند و به كوفه رفتند، در كوفه حضرت علي(ع) درصدد خواستگاري براي امام حسن(ع) برآمد و از دختر شخصيتي كه از روساي عشاير كوفه بود، خواستگاري كرد. آن مرد هم به امام علي(ع) جواب داد كه براي اين كار با همسرش مشورت كند و بعد جواب را به آن حضرت بدهد. در اين ميان اشعث بن قيس كندي كه او هم از روساي قبايل عشاير و فردي فرصت شناس و فرصت طلب بود، توانست به اصطلاح زير زبان اين فرد را بدزدد و فهميد كه اميرالمومنين براي امام حسن(ع) دختر او را خواستگاري كرده است، لذا تصميم به ايجاد رابطه خانوادگي با اميرالمومنين گرفت و پيش حضرت علي (ع) رفت و دختر خود را براي امام حسن(ع) به آن حضرت عرضه كرد. در آن زمان در ميان اعراب رسم بود كه اگر كسي خود را براي همسري به ديگري عرضه مي كرد آن طرف قبول مي كرد و اگر نمي پذيرفت نشانه اين بود كه آن دختر مشكل ناموسي دارد و لذا اين نپذيرفتن براي خانواده دختر بسيار مسئله ساز مي شد. الان هم در كشور عراق و ديگر كشورهاي عربي ماده واحده اي وجود دارد مبني بر اين كه اگر كسي ناموس خود را به خاطر ادعاي شرف و حيثيت به قتل برساند اورا قصاص نمي كنند و حتي در عرف جامعه دارند كه چنين شخصي خواسته لكه ننگي را با خون بشويد.بنابراين چنين مشكلي وجود داشته كه اميرالمومنين وامام حسن(ع) دختراشعث بن قيس را مي پذيرند.به همين دليل هم بوده كه پيامبر همسران متعددي داشته است و به همين دليل هم امام رضا ام حبيب و امام جواد(ع) ام فضل دختران مامون را براي ازدواج رد نكردند.البته در آن زمان اشعث بن قيس استاندار آذربايجان ايران بود كه از طرف عثمان منصوب شده بود و تا آن زمان اگرچه كارنامه قابل قبولي نداشت ولي كارنامه بدي هم نداشت. اما همكاري او با معاويه پس از جريان خواستگاري و ازدواج دخترش با امام حسن(ع) پيش مي آيد.
فعاليت هاي امام تا قبل از حكومت حضرت علي(ع)
طبري در كتاب تاريخ خود كه معروف به تاريخ طبري است، چند خبر از شركت امام حسن(ع) و امام حسين در فتوحات سپاه مسلمين در زمان خلفا آورده است اما خود او اشاره اي به سستي اين اخبار دارد و اعتمادي به آن ها نكرده است. واقعا هم اخبار و روايت معتبر و موثقي از شركت كردن امام حسن و امام حسين(ع) در اين جنگ ها وجود ندارد. مرحوم شيخ انصاري هم در بخش اراضي مفتوح العنوه بلاد اسلامي در كتاب المكاسب خود اين موضوع را مطرح كرد كه آيا اين فتوحات مورد امضاي ائمه بوده است يا خير، ايشان به همين اخبار اشاره كرده است ولي هيچ استنادي به اين اخبار نمي كند.بنابراين حسنين(ع) در مدت ٢٥ سال در كنار پدر خود به كشاورزي، رسيدگي به فقرا و خانواده هاي شهداي صدراسلام مي پرداخت و تا جايي كه امكان داشت به هدايت وارشاد مردم و بيان فضائل خاندان پيامبر و بازگو كردن حق پدرشان براي خلافت مي پرداختند.
سه شنبه 26 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]