واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: همه مسوولان تنبيه يك دانش آموز
اميرعباس ميرزاخاني
«از طفوليت، آنها را به مكتبخانه مي فرستند و در هر محله چندين مكتبخانه داير و در آنجا همهمه غريبي مي كنند، تمام به اتفاق با صوت بلند، درس خود را تكرار مي كنند و هر كدام ساكت شوند، معلم چوبش مي زند.»
از زماني كه تارونيه گردشگر فرانسوي در سفرنامه خود درباره نظام تعليم و تربيت در ايران عهد صفويه سخن راند، سال هاي بس طولاني گذشته است. اما هنوز هم گاه و بيگاه، خبري در خصوص تنبيه دانش آموزان از گوشه و كنار به گوش مي رسد، گويا اين اندرز كه؛ «طفل علم و ادب به رنجانيدن و ناخوشي آموزد، نه به طبع خوش» هنوز سرلوحه عملكرد آموزشي عده يي از دست اندركاران آموزش و پرورش كشور است.
يك داستان تلخ اما واقعي
اوايل امسال معلمي دانش آموز پايه چهارم ابتدايي خود را به دليل تاخير در ورود به كلاس تنبيه مي كند. ترديدي نيست كه اين عمل معلم از جنبه هاي مختلف حقوقي، انساني، اخلاقي و تربيتي خطا و امري نابخشودني است. اما نكته درخور توجه اين است كه اين رويداد در كشور ما منحصر به فرد نيست و تنبيه كودكان در نظام تربيت رسمي و عمومي در بسياري از مدارس به اشكال گوناگون و در سطوح و ميزان هاي متفاوت ديده مي شود.
تنبيه كودكان و كودك آزاري چه در خانه و چه در مدرسه اشكالي دارد كه شيوع آن عنايت جدي مسوولان را طلب مي كند. اين واقعيت زماني قابل تامل مي شود كه بدانيم سال هاست قوانين و دستورالعمل ها، تنبيه دانش آموزان را ممنوع كرده است. از اين رو اين پرسش پيش مي آيد كه چرا با وجود منع قانوني، هنوز در مدارس كشورمان كودك آزاري در شكل وسيع آن مشاهده مي شود و به ويژه چرا هنوز در نظام آموزشي ما تنبيه بدني وجود دارد؟
وجود مشكلات فراوان معيشتي معلمان و كاهش منزلت اجتماعي آنان موجب بي توجهي به اصول تربيتي شده است يا شايد در اين مورد به خصوص بتوان با استفاده از مكانيسم رفتار دفاعي جابه جايي دستاويز توجيه گرانه را براي خشونت معلم در كلاس فراهم كرد.
به نظر مي رسد مشاهده كودك آزاري در مدارس در اشكال مختلف آن به ويژه در شكل تنبيه بدني، به طرز فكر و نگرش معلمان و به طور كل كارگزاران نظام آموزشي نسبت به نقش خود در فرآيند تربيت برمي گردد. اگرچه سال هاست ما براي منع تنبيه كودكان قانون تصويب كرده ايم اما نگرش ها، ديدگاه ها و روندهاي تربيتي زمينه ساز خشونت در نظام آموزشي را از بين نبرده ايم و هنوز در لايه هاي پنهان شخصيتي كارگزاران و فرهنگ سازماني نظام آموزشي اقتدارگرايي مشاهده مي شود.
معلمان عموماً تصور مي كنند آنها عامل اصلي يادگيري هستند و اراده آنان در عمل دانش آموزان براي حركت به سوي رشد و كمال، نقش بنيادي دارد و اراده دانش آموزان تابع بي چون و چراي آنان است لذا محرك اساسي اراده دانش آموزان به سمت يادگيري محتواي برنامه، اراده معطوف به خير معلم است. ابزار و روش تحريك و به جنبش درآوردن اراده دانش آموزان متفاوت بوده و طيف وسيعي از روش هاي تشويق، تطميع يا تهديد و تنبيه را شامل مي شود. از اين رو معلم در روند ياددهي رسمي در كلاس درس بي رقيب بوده و در آن صحنه يكه تازي مي كند. دانش آموزان منفعل بوده و پذيراي خواست و اراده معلم هستند.
به بيان ديگر در اين نگاه به فرآيند تربيت، در كلاس، سنديت معلم است كه عامل پويش كمالجوي دانش آموز مي شود وگرنه دانش آموزان علي الاصول ميل به كمال ندارند و تابع هوا و هوس هاي آني و زودگذر خود هستند. آنها به سادگي در نشيب مسير حركت استكمالي و تعالي جويانه به جاي فراز آمدن، سرازير مي شوند. به همين سبب در اين منظر معلم در برخي موارد (شايد هم بسياري موارد) در نقش تهديدگر ظاهر مي شود. به نظر مي رسد چنين طرز فكري بين كارگزاران نظام آموزشي به نحوي عميق و ريشه دار وجود دارد و منشاء رويكرد اقتدارگرايي در نظام آموزشي است. رصد نظام آموزشي از اين منظر نشان مي دهد نظام آموزشي به ويژه در محيط يادگيري و حتي سازماني به شدت به كاربرد اصل اقتدار و سنديت متمايل است در حالي كه اصل آزادي يا حريت كمتر مورد عنايت است. به همين دليل انعطاف ناپذيري و تمركز شديد بر آن حاكم است.
در لايه هاي عميق تر اين تحليل بايد گفت كه سنديت برنامه هاي درسي مكمل اين جريان اقتدارگرايانه معلم است. برنامه درسي مكمل اين جريان اقتدراگرايانه معلم است. برنامه درسي خود تحميلگر و خشن است و فراتر از هر منبع اقتدار، اراده خود را به معلم و مدير مدرسه تحميل مي كند. حاكميت بي چون و چراي برنامه به همراه بستر فرهنگي جامعه زمينه ساز خشونت پنهان در نظام آموزشي است. در كنار اين عوامل، نظام ارزشيابي تحصيلي، قواعد ارتقاي تحصيلي و نحوه تصميم گيري درباره آن، روش هاي تدريس، مديريت مدرسه و حتي فضاي كالبدي مدرسه تحت تاثير اين رويكرد اقتدارگرا هستند. نظام ارزشيابي تحصيلي دانش آموزان را به رقابتي جانكاه براي كسب نمره (موفقيت) وامي دارد. اين نظام فشاري سنگين را بر دانش آموز، معلم، مدير و والدين نيز وارد مي سازد تا به هر طريقي كه شده دانش آموزان شان نمره بالاتري به دست آورند و با خشونت تمام نمره امتحان پاياني بدون ملاحظه هر عامل ديگر (در پيشرفت تحصيلي و يادگيري) را ملاك اصلي ارتقا تلقي مي كند.
فضاي كالبدي مدرسه، آرايش ميز و دكوراسيون فضاي كلاس همه و همه به گونه يي خشن و نامتناسب با ذات و ماهيت فرآيند تربيت است كه چنين است در مديريت كلان نيز اقتدارگرايي جلوه ممتازي دارد. از اين روست كه مي بينيم گهگاه در نقاط مختلف نظام آموزشي اين دمل چركي پنهان سر باز مي كند و خشونت پنهان آشكار مي شود. به همين سبب علي كوچولو را نه معلمش بلكه مدرسه اش، برنامه اش، نظام آموزشي اش و جامعه اش تنبيه كرد و به يك كلام همه ما تنبيه اش كرديم و همه در اين خطا شريكيم. شريك.
يکشنبه 24 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]