تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820278826




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

توطئه مرگبار براى قتل پدرومادرخوانده


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: توطئه مرگبار براى قتل پدرومادرخوانده در حالى كه دختر و پسر جوان سعى داشتند جنايت را به گردن ديگرى بيندازند هر ۲ به اتهام مشاركت در قتل مجرم شناخته شدند.   دختر جوان به همراه پسر مورد علاقه اش به اتهام طراحى و اجراى نقشه قتل پدرخوانده خود از سوى قضات شعبه ۷۱ دادگاه كيفرى استان تهران محاكمه شدند. دختر جوان كه پس از مرگ پدرخوانده ۷۵ ساله اش در بيمارستان تحت تعقيب قرار گرفته بود، ابتدا منكر هر نوع دخالت در مرگ «هوشنگ» و مسموميت شديد مادرخوانده اش شد. اما زمانى كه با دلايل و مدارك انكارناپذير قضايى، پليسى مواجه شد، ناچار لب به اعتراف بازكرد.   به گزارش ایران، «ليدا» -۲۰ ساله- كه از ساعت ۹ صبح ۳ دى ۸۴ با مرگ مرموز پدرخوانده اش تحت بازجويى قرار گرفت در اين باره به مأموران گفت: ۳ ساله بودم كه مادر خوانده ام سرپرستى من و خواهرم را به عهده گرفت. چند سال پيش خواهرم ويدا ازدواج كرد و به خارج از كشور رفت، تا اين كه چند ماه قبل از طريق صاحب كارم با پسر جوانى به نام «صابر» آشنا شدم و علاقه زيادى به هم پيدا كرديم. پدرخوانده ام اجازه نمى داد من و صابر با هم رفت و آمد داشته باشيم و براى آن كه از مزاحمت هاى آنان در رابطه با صابر راحت شويم، تصميم گرفتيم با حل كردن قرص هاى خواب آور در آبميوه و سوپ آنان را نيمه بيهوش كنيم. بنابراين در يك مرحله ۴۰۰ و در مرحله ديگر ۵۰۰ قرص به آنها خورانديم. آنها چند روزى در حالت بيهوشى به سر مى بردند. تا اين كه خواهر مادر خوانده ام با مراجعه به خانه آنها را بيمار يافت و با اعتراض به حضور صابر در خانه، پدر و مادر خوانده ام را به بيمارستان منتقل كرد. اما پيرمرد تسليم مرگ شد و مادر خوانده ام نجات يافت. با اعترافات تكان دهنده ليدا، مأموران بلافاصله صابر- ۲۳ ساله- را نيز بازداشت كردند. در حالى كه دختر و پسر جوان سعى داشتند جنايت را به گردن ديگرى بيندازند هر ۲ به اتهام مشاركت در قتل مجرم شناخته شدند و پرونده با صدور كيفر خواست در اختيار هيأت قضايى شعبه ۷۱ دادگاه كيفرى استان تهران قرار گرفت. در جلسه رسيدگى به پرونده، مادرخوانده «ليدا» كه از يك قدمى مرگ بازگشته است، در شكايت خود به هيأت قضايى دادگاه گفت: متأسفانه دخترم پس از اغفال از سوى صابر مرتكب اين كار شد. بنابراين من از «ليدا» شكايتى ندارم، اما به نمايندگى از اولياى دم براى صابر قصاص - اعدام - مى خواهم. دختر جوان نيز در دفاع از خود گفت: چند ماهى بود كه با صابر آشنا شده بودم. در مدت كوتاهى با حرف ها و وعده هايش اعتمادم را به خود جلب كرد. از آنجا كه جوان بيكارى بود، به بهانه هاى مختلف از من پول توجيبى مى گرفت تا اين كه به من پيشنهاد ازدواج داد، اما پدرخوانده ام با ازدواج ما مخالفت كرد. وى با تأكيد بر اين كه صابر پدرخوانده اش را به قتل رسانده، ادامه داد: وقتى او فهميد پدرم مخالف ازدواج ما است، نقشه شوم خود را مطرح كرد. بعد هم گفت با خوراندن قرص هاى خواب آور، پدرت دچار افسردگى مى شود تا از سختگيرى هايش دست بردارد. بنابراين به راحتى مى توانيم ازدواج كنيم. او در مرحله اول ۴۰۰ قرص و در مرحله دوم ۵۰۰ قرص به من داد تا آنها را در سوپ و آب ميوه حل كنم و به خورد پدر و مادرم بدهم. آن روز هم صابر در خانه ما بود و با اسلحه مرا تهديد به اين كار كرد. سپس قاضى عزيز محمدى از متهمه پرسيد: چه زمانى متوجه شدى كه پدرت در آستانه مرگ است؟ليدا جواب داد: من نمى دانستم قرص ها كشنده است. روز دوم بود كه متوجه شدم پدرم در حالت بيهوشى است. من كه ترسيده بودم، به خاطر تهديدهاى صابر ناچار هر كس كه به خانه ما تلفن مى كرد را يك جورى دست به سر مى كردم. صابر، متهم ديگر پرونده نيز با رد اظهارات «ليدا» به هيأت قضايى گفت: چند روز قبل از اين ماجرا، ليدا به من تلفن كرد و گفت براى دوستانش كه افسرده شده اند، نياز به قرص دارد. من هم ۹۰۰ عدد قرص خواب آور برايش خريدم، اما نمى دانستم كه او نقشه شومى در سر دارد. او مى خواست از دست سختگيرى هاى پدرش خلاص شود، من هم اغفال حرف هاى او شدم. روز ۱۱ دى سال ۸۴ بود كه به خانه شان رفتم و ديدم كه پدر و مادرش خوابيده اند. در ۳ روزى كه آنجا بودم، ليدا از من مى خواست تا آنها را بيدار كنم و داروهايشان را بدهم. صابر درباره اسلحه اى كه همراه داشته نيز به دادگاه گفت: حرف هاى ليدا دروغ است. من اسلحه اى نداشتم و مأموران هيچ اسلحه اى را پيدا نكردند. من انگيزه اى براى قتل پدر و مادر ليدا نداشته ام. در اين هنگام «ليدا» با اعتراض به حرف هاى صابر به قاضى پرونده گفت: آقاى قاضى او دروغ مى گويد. يك ماه قبل از اين حادثه هم يك گاز اشك آور در اختيارم گذاشت تا هرگاه پدرم قصد داشت كتكم بزند، از آن استفاده كنم. پس از پايان دفاعيات متهمان، هيأت قضايى (نورالله عزيزمحمدى - رئيس دادگاه، رحيمى، سليمانى نيا، حسينى و سالارى) در جلسه غير علنى به اتهام هاى رابطه پنهانى دختر و پسر جوان رسيدگى كردند. قرار است رأى دادگاه بزودى درباره متهمان پرونده صادر شود.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن