واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: هفت هيجان
همه ما احساساتي چون عشق يا مهر و محبت، كينه و نفرت، غم و شادي، خشم و ترس و اميد، رحم و شگفتي را تجريه كردهايم. ا ينها احساساتي هستند كه در زندگي ما اهميت فراواني دارند و نه تنها در خوشبختي ما موثرند بلكه بر سلامت حافظه و نيروي عقل و ادراك ما نيز تاثير ميگذارند، به تجربه ما معني ميبخشند، در داوريمان درباره اشخاص و اشياء دخالت ميكنند و در تصميم و كردار ما نفوذ انكارناپذيري دارند. اما ما تا چه اندازه با اين هيجانات آشنا هستيم؟
1ـ تعجب
تعجب گذراترين هيجان است. از نظر عصبشناختي وقايع ناگهاني و غيرمنتظره مانند رعدوبرق، جشن اعلام نشده و ناگهاني و قرار ملاقات مهم فرا موش شده باعث افزايش سريع شليك عصبي ميشود و تعجب را توليد ميكند. چون مدت تعجب بسيار كوتاه است، معمولاً سريع به هيجان ديگري تغيير مييابد. مثلاً تعجب ناشي از فراموش كردن قرار ملاقات به اندوه تبديل ميشود. اما عموماً بعد از تعجب هيجان، شادي تجربه ميشود. مثل جشن تولدي غيرمنتظره. اما اهميت كاركردي تعجب در اين است كه ما را براي برخورد با وقايع ناگهاني و غيرمنتظره و پيامهاي آن آماده ميكند.
2ـ ترس
تصويري كه ما از آسيب يا خطر داريم، باعث برانگيخته شدن ترس ميشود كه البته ماهيت اين آسيب يا خطري كه ما تصور ميكنيم، ميتواند جسماني يا رواني باشد. با مثالي اين موضوع را بيشتر توضيح ميدهيم. همه ما احساس درد را حتي براي يك بار هم كه شده تجربه كردهايم. درد نمونهاي از آسيب جسماني است كه از سوختن يا بيماري و... ناشي ميشود در حالي كه اهانت به عزت نفس يا تهديد به از دست دادن يك دوست نمونه آسيب رواني است. بنابراين ترسها اگر چه ناراحتكننده هستند، اما ما را براي حفاظت از خود ما مجهز ميكنند. ترس، هشدار هيجاني آسيب جسماني يا رواني آينده است.
3ـ خشم
آخرين مرتبهاي كه به شدت خشمگين شديد چه موقع بود؟ وقتي كه خشمگين ميشويد، چه ميكنيد؟ آيا خشم خود را ابراز ميكنيد يا در درونتان نگه ميداريد؟
خشم داغترين و پرشورترين هيجان است. خشم ميتواند به شيوههاي متفاوتي برانگيخته شود. از آنجا كه هدف خشم نابودي موانع موجود در سر راه فرد است، ميتواند به صورت بالقوه خطرناكترين هيجان موجود باشد. البته گاهي اوقات نتيجه خشم نابودي و صدمه زدن به يك موجود زنده نيست. مسلماً افراد زيادي را ديدهايد كه با مشت به جان تلفني افتادهاند كه به قول معروف سكهشان را خورده است يا به در قفلشدهاي لگد ميزنند و ناسزا ميگويند. با وجود اين تفاسير، خشم نيز مانند محبت ميتواند هم بسيار خوب و هم خيلي بد باشد. مثلاً افرادي كه با كمك خشم به نحو تحسينبرانگيزي به جستجوي حقيقت ميپردازند و با بيعدالتيهاي زندگي به مبارزه برميخيزند و آنها را دگرگون ميسازند. بنابراين ميتوان خشم را شمشيري دولبه دانست كه بايد به موقع و بجا و به ياري تعقل از آن بهره برد.
4ـ انزجار
انزجار به نسبت، هيجان پيچيدهاي نيست. واكنش هيجاني خود را هنگام ديدن زخمي خونين، بو كردن شير فاسد يا چشيدن ليموي فاسد تصور كنيد، بعد خيلي ساده متوجه برانگيزندههاي انزجار خواهيد شد. وقتي احساس انزجار ميكنيد. دوست داريد اشياي زنندة ناخوشايند و غيربهداشتي را از بين ببريد يا آنها را دور كنيد. بنابراين انزجار هيجان نگه دارندة سلامتي و به وجود آورنده آن است. پيشبيني احساس انزجار، شخص را در حفظ محيط بهداشتي مثل شستن ظروف، مسواك زدن دندانها و شستن بدن و همين طور از اختلالهاي جسماني و رواني مثل فردي كه براي دوري كردن از بدن بدقواره و منزجركننده ورزش ميكند، ترغيب ميكند. تخليه غذا و مايعات فاسد، سلامت جسمي ما را حفظ ميكند. و تخليه افكار و ارزشهاي فاسد، سلامت رواني ما را تامين ميكند.
5ـ علاقه
علاقه رايجترين هيجان در عملكرد روزانه انسانهاست. وقايع محيطي (نظير تغيير، تازگي و چالش افكار نظري يادگيري و موفق شدن) و اعمال اكتشافي باعث برانگيخته شدن علاقه ميشوند. ما هيچ وقت علاقه خودمان را از دست نميدهيم، بلكه آن را از يك موضوع يا واقعه به موضوع يا واقعه ديگر هدايت ميكنيم. اگر ما در دنيايي زندگي ميكرديم كه يكنواخت و بدون تغيير بود، نياز كمي به هيجان علاقه داشتيم، اما دنياي ما سرشار از تازگي و تغيير است. تغيير، كنجكاوي را برميانگيزد و علاقه را پرورش ميدهد و علاقه ما را براي تحقيق و دستكاري محيطي ترغيب ميكند.
علاقه در تمايل ما به خلاق بودن، يادگيري و پرورش دادن شايستگي و مهارتهاي ما نيز نهفته است. يادگيري يك حرفه يا زبان خارجي بدون حمايت هيجاني از سوي علاقه، كار بسيار دشواري است.
6ـ اندوه
اندوه منفيترين و آزاردهندهترين هيجان است. دو فعالساز اصلي اندوه، جدايي و شكست هستند. جدايي مثل از دست دادن شخص مورد علاقه بر اثر مرگ، طلاق، پيشامد، مثل مسافرت يا مشاجره بسيار اندوهبار است. شكست نيز اندوه را برميانگيزد، مانند شكست در يك امتحان يا مسابقه، حتي شكستهاي خارج از اراده هم ميتوانند موجب اندوه ما شوند؛ مثل جنگ، بيماري، تصادفات و يا بحرانهاي اقتصادي و بالاخره رنج و عذاب هم اندوه را برانگيخته ميكنند. اندوه باعث ميشود ما هر نوع رفتار لازمي را جهت كاهش دادن موقعيتهاي اندوهبار انجام دهيم. به عبارت ديگر، اندوه ما را براي بازگرداندن محيط به حالت قبل از وقوع اندوه برانگيخته ميكند. مثل ورزشكاري كه به خاطر اندوه ناشي از شكست جديد، براي كسب مجدد اعتماد به نفس تمرين ميدهد. هر چند كه در اغلب مواقع جدايي و شكست نميتواند به حالت قبلياش برگردد. تحت چنين شرايطي، اندوه ادامه پيدا ميكند و به غصه ميانجامد. اندوه طولاني به آزاردهندهترين تجربههاي انسان يعني افسردگي ميانجامد. اما با نگاهي مثبتتر مشاهده ميكنيم كه جنبه سودمند نيز دارد. اندوه همبستگي گروههاي اجتماعي را آسان ميكند چون جدايي از افرادي كه در زندگيمان مهم هستند، موجب اندوه ميشود و چون اندوه احساس ناراحتكنندهاي است، پيشبيني آن ما را براي همبستگي با اشخاص مورد علاقهمان برميانگيزد. اگر ما براي يكديگر دلتنگ نميشويم. براي ديدن يكديگر هم برانگيخته نميشويم.
7ـ شادي
و بالاخره هفتمين هيجان «شادي» است. طبق نظر «تام كينز» شادي از نظر عصبشناختي به وسيله كاهش سريع شليك عصبي فعال ميشود. رهايي از درد جسمي، رهايي از نگرانيها، حل كردن مسألهاي دشوار و پيروز شدن در رقابتي پراضطراب همه نمونههايي از الگوي كاهش برانگيختگي عصبشناختي شادي است.«شادي» احساس مثبتي است كه از حس ارضا و پيروزي به دست ميآيد. زماني كه ما به صورت دروني احساس مثبت بودن ميكنيم، شادي زندگي را خوشايند ميكند و اين خوشايندي شادي، تجربههاي غيرقابل اجتناب زندگي مانند حس ناكامي، نااميدي و در مجموع عواطف منفي را بياثر ميسازد. شادي اشتياق ما را براي پرداختن به فعاليتهاي اجتماعي آسان ميكند. تعداد كمي از محركهاي اجتماعي، قدرت تقويتكنندگي لبخند انسان را دارند. بنابراين شادي ابراز شده، چسب اجتماعي است كه روابط را به يكديگر ميچسباند، مانند رابطه مادر و كودك، همكاران و يا همبازيهاي تيم ورزشي.
هيجانخواهي
حال كه با اين 7 هيجان آشنا شديد، آيا ميتوانيد بگوييد ميزان هيجانخواهي شما در چه حدي است!؟ هيجانخواهي يا تنوعجويي در احساسات و تجارب از نيازهاي انسان است، چنان كه بعضي از افراد حتي خطر هم ميپذيرند تا به چنين تجربههايي دست يابند. طالبان هيجان بيشتر، طالبان هيجان كمتر را آدمهاي كسلكنندهاي ميدانند كه زندگي محدودي دارند. برعكس، طالبان هيجان كمتر احساس ميكنند كه طالبان هيجان بيشتر دست به فعاليتهاي بيثمر و ماجراجويانه ميزنند. اين نگرشها ميتوانند در انتخاب شريك زندگي اهميت زيادي داشته باشند. و همگوني زن و مرد از لحاظ اين خصلت ميتواند ميزان سازگاري در زندگي زناشويي را پيشبيني كند.
سليمه بحريني
چهارشنبه 20 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]