محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831388887
مصاحبه خواندنی با فرزاد حسنی درباره کوله پشتی
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مصاحبه خواندنی با فرزاد حسنی درباره کوله پشتی
فرزاد حسنی، مجری مشهور رادیو و تلویزیون كسی است كه اگر كشته مردههایش را با مخالفان از بیخ و بنش جمع بزنید، احتمالا چیزی حدود همان هفتاد میلیون نفر خواهد شد.اما فهمیدن اینكه چرا همه دربارة او نظر دارند، چرا همه له یا علیهاش هستند، زیاد سخت نیست. او جمع اضداد است. چهرهای كه هر چیزی را كه بخواهید و شاید هر آنچه را كه نخواهید میتوانید در او پیدا كنید.گفتوگوی ما با او چند بار تا مرز دعوا پیش رفت و مجبور شدیم ساعتها با خودمان و با او كلنجار برویم. میگفت مصاحبه را نباید چاپ كنید. توضیحش، مثنوی هفتاد من كاغذ است. امااو همین آدمی است كه جلو و پشت دوربین میتوانید ببینید دیگر.كسی كه میگوید با جسارتاش، سطح مجریگری در تلویزیون را زیر و رو كرده، كسی كه معتقد است همه باید جنبة «شوخی»های او را در مقابل دوربین و در اجرای زندة تلویزیونی داشته باشند، میگوید شجاعت گفتن هر چه را كه بخواهد دارد و هیچگاه در مقابل تلویزیون گاف نداده است. فرزاد حسنی پیش از این هم گفته بود هیچ خبرنگار و مصاحبهكنندهای نتوانسته او را غافلگیر كند. اما... او چند بار در برابر پرسشهای ما بیتاب شد .سرانجام كار هم این بود كه به نشریه بیاید، بنشیند و همة حرفهایی را كه قبلا زده بود حك و اصلاح و بسیاری از آنها را حذف كند. اگرچه در همان حین مصاحبه هم بارها و بارها ضبط صوت را خاموش كرده بود تا نظراتش نوشته و گفته نشود.اول از همه بگویید كه چی شده كه اینقدر عوض شدهاید؟چه جوری شدهام؟كلی با پارسال فرق كردهاید. با آن چند باری كه پشت صحنة كولهپشتی یا سر مصاحبهها دیدمتان.من همان هستم. شما شناختتان درست نبوده.نه. حداقل تو ظاهر و برخورد كه اینطور نیست. خیلی آرامتر شدهاید. این بار مثل قبل از در كه آمدید تو، با همه سلام علیك بلند نكردید. از شیطانی و شلوغبازی هم خبری نبود.خب شاید. شما كه میبینید فرق كردهام، باید بگویید، من كه خودم نمیدانم.انگار بزرگ شدهاید.اگر این یك تعریف است، قبول میكنم. ولی اگر تویش تكهای پنهان است، صریحا ردش میكنم.نه، جدی گفتم. خب برویم سر ...ببین، اول قبل از اینكه سؤال بپرسید، من یك چیزی بگویم. چند وقت پیش، یك بابایی آمده با من مصاحبه كند، از من میپرسد: چرا با پشت دوربین صحبت میكنی؟ خب دوست دارم. این ویژگی است. نقص نیست. چرا ندارد؟ چرا مثلا شما دندانهای جلویت خرگوشی است؟ چرا اینجوری لباس میپوشی، چرا اینجوری كار میكنی، اینطوری حرف میزنی؟ خب ویژگی فردیام است.منظورتان چی است؟ تعطیلش كنیم برویم دیگر. هیچی هم ازتان نپرسیم.نه، یك گپ خوب و دوستانه. چند وقت پیش، یك نفر با من مصاحبه كرد، عالی بود. یك آدم ژرفنگر و تیزبین كه برنامه را خورده بود. بههر حال همشهری جوان یك مجلة پرمخاطب است و اگر شما من را دعوت كردید و چهار نفر دیگر را دعوت نكردید، یعنی برنامه دیده شده. بیایید به اینها بپردازیم.یعنی همهاش ازتان تعریف كنیم؟نه، انتقاد هم بكن، ولی اصولی. مثلا یك نفر دیگر آمده پشت صحنة برنامه. قبلش من كلی تحویلش گرفتم. خودتان دیدید كه من چقدر وقتی میآیید پشت صحنة برنامه یا زنگ میزنید، گرم برخورد میكنم. خلاصه آمده پشت صحنه و از من میپرسد: «چرا شما زیاد حرف میزنید؟» من هیچی نگفتم. باز میگوید: «از این متنی كه خواندید، خوشمان نیامد.» خب خوشت نیاید من چیكار كنم.به هر حال، ما كاری به برنامه نداریم. میخواهیم راجع به خودتان حرف بزنیم.بارك الله، خوب است. بپرسید بابا جان.چرا اینطوری حرف میزنید؟ مگر چند سالتان است كه میگویید باباجان؟پیرم دیگر. 56 هستم دیگر. آخرهایش است.هنوز كه كلی مانده. خانه، خانواده، زندگی.ببینید، یكی باید بیاید كه نه مثلا خودش بهات بگوید كجایی؟ بیا با هم برویم تئاتر. باید زنی باشد كه تو بدون آن اصلا نتوانی بروی تئاتر، كه پیدا نمیشود.ان شاالله پیدا میشود. خب اول از حرفهای مخالفین سرسخت شروع كنیم.من مخالفین را بیشتر دوست دارم. حتی اگر فحش بدهید هم خدا را شكر میكنم كه برنامه اینقدر دیده میشود و اینقدر مخاطب مخالف و موافق دارد.با حرفهایی كه اول مصاحبه زدید، به نظر نمیآید از مخالفین دلخوشی داشته باشید.من یك آدم خنثی نیستم. آدمهایی كه با من برخورد میكنند، چه در برخورد عادی چه در اجرا، چه در نقش بازی كردن، از من نمیگذرند. روی من میمانند. برای یك عدهای مقبول واقع میشوم و آنها از من خوششان میآید. در عدهای هم به شدت احساس دافعه ایجاد میكنم. هیچ وقت حد وسط ندارد.خب مخالفین میگویند كه شما توی اجرای برنامهها زیادی اعتماد به نفس دارید.ببخشید كه آدم معتمد به نفسی هستم، از این به بعد سعی میكنم یك خورده تزلزل شخصیت داشته باشم. ببینید همة آنهایی كه از در مخالفت با بنده وارد میشوند، همراه با سایر موافقین بنده، هم داستان هستند كه این برنامه (كوله پشتی) با سایر برنامههای معمول تلویزیون، متفاوت است و شیوة اجرای این برنامه حتی تا به حال مورد آزمایش هم قرار نگرفته. به خاطر همین اجرا هم هست كه برنامه دیده شده و استقبال میشود.شیوة اجرا كردن برنامه باید با یك جسارتی همراه باشد. موافقین این حقیر، از این جسارت مجری در برنامه كه مبتنی بر دانستههای فرد به همراه ابتكار است، استقبال میكنند. عدهای دیگر، از این جسارت، معانی دیگری تعبیر میكنند.خودتان این تعابیر را میگویید یا من بگویم؟من میگویم. ببینید، یك عده، فرهنگ غالب تلویزیون را قبول دارند. دقیقا مثل فرهنگ غالب صفحة اول روزنامهها. اگر الان لوگوی شما (همشهری جوان) با خط تحریری نوشته شود، مطمئنا آنهایی كه بهاش عادت كردهاند، نمیتوانند با طرح جدید ارتباط برقرار كنند. یا شما اگر قطع روزنامه اطلاعات یا كیهان را كه سالهاست این شكلی است عوض كنید، چی میشود؟ما عادت كردهایم مجری تلویزیون از مخاطب یا مهمان برنامه ساكتتر باشد یا كمتر بداند. یك بار كه یك مجری را همپای مهمان و یا سواد او را در حد اطلاعات مهمان ببینند، این قضیه را بر نمیتابند. اسمش را میگذارند اطلاعات فروشی.یعنی شما هیچ وقت، این كار را نمیكنید؟ببینید، خیلیها دلشان میخواهد مجری همهاش كله تكان بدهد یا اطلاعاتی بدهد كه بیننده دارد. مثلا تولد امامجواد(ع) فقط بیاید بگوید: «میلاد امام جواد(ع) مبارك باد.» ولی اگر من یك نكته از زندگی امام جواد(ع) بگویم كه كسی نمیداند، بعضیها خوششان نمیآید. چون عادت ندارند كسی چیزی بگوید كه قبلا نشنیدهاند و جدید است.برای همین حرفهاست كه امسال نسبت به سال قبل، یك كم حسابشدهتر عمل میكنید؟ببینید، یك مثال بزنم. توی آن شیوة قدیمی اجرای برنامة نیمرخ، خیلی از مجریهای توانای ما كار كردند. آمدند و رفتند و برنامه تمام شد. آخرین سری نیمرخ را هم خودم اجرا كردم. ولی آیا من در كولهپشتی، چیزی یا نشانهای از اجرای نیمرخ با خودم آوردم؟ نه، در كوله پشتی، هیچ وقت مجری از جایش تكان نمیخورد. ولی آیا میتوانیم بگوییم این برنامة رادیویی است؟ بیانصافترین مخالفها هم اینرا نمیگویند.چون در تمام طول برنامه مجری یك سری مفاهیم را با حركات دست و صورتش انتقال میدهد. سال اول، شیوة اجرایی من شیوهای بود با حداكثر هاشور و تضاد با متن و بستر اصلی آن روزگار. در كوله پشتی دوم، اینرا به یك خط دیگری بردیم و به یك اعتدال رساندیم. آنجا دیگر با اینكه انتقادها به كوله پشتی 2 خیلی زیاد بود، برنامه قوام آمده بود و جای خودش را باز كرده بود. در كوله پشتی سوم حالا نه تنها برنامه جا افتاده كه دارد منتشر میشود و گسترده میشود.این تغییری كه شما میگویید، نمود بیرونی دیگری دارد. مثلا چیزی كه بینندهها در ظاهر برنامه به عنوان تغییر میبینند، این است كه شما پ مهمانهای برنامه گیر میدادید، ولی امسال به مهمانها كار چندانی ندارید و بیشتر به SMSها و نامهها جوابهای تند و تیز میدهید.اصلا اینطور نیست. به نظرم اینها اظهار نظرهای سطحی است.من هیچوقت از هجمههای سطحی، نه خوشحال شدهام، نه ناراحت. همیشه تشویقهای عمقی و حتی انتقادهای عمیق، ارزشمند بوده. نظر همه محترم است. ولی آن چیزی كه در جانمایة كار من تأثیر دارد، آن چیزهای ژرف و عمیق است و ما در این برنامه، گیرمان را از مهمان بر نداشتیم. شیوة ما همان شیوه است، اما شما در غالب برنامههای امسال، چند تا تغییر میبینید.گاهی آدم فكر میكند شما میخواهید حالگیری كنید؟در سه سال گذشته، كولهپشتی از یك برنامة مهمانمحور تبدیل شد به یك برنامة مجریمحور. تمام فشارها روی من بود. عدهای از منتقدین «نوك انگشت نگر» (نه ماه نگر) و مدیرهای میانی (نه سطح بالا) تصورشان این بود كه من فقط قصد چلاندن و غافلگیر كردن مهمان را دارم؛ در صورتی كه اینطور نبود. من با مهمان بازی میكردم، چون خیلیهایشان در مقابل دوربین حرف نمیزنند یا اصلا در زندگی عادیشان كم حرف و نجوش بودهاند. حالا آنها وارد برنامه شده بودند و چون حرف یا كاری در سطح جهانی داشتند، باید مطرح میشدند. ولی اهل گپ زدن نبودند.من این ایثار را میكردم و پدر خودم را در میآوردم تا برنامه خوب بشود. مهمان حرف بزند. اما امسال، این ایثارگری را در جهت حفظ برنامه كردم. دیدم خیلیها این را با اذیت كردن مهمان یا به رخ كشیدن اشتباه میگیرند.حالا امسال، نتیجة این فداكاری و ایثارگری چی شده؟حالا در نقدها میگویند كه مهمانهایتان خوب نیستند. در صورتیكه اینها همان مهمانهای پارسال هستند. ولی دیگر اینبار فرزاد حسنی وارد آن بازیها نمیشود كه تیرها را به سمت خودش بگیرد تا برنامه را پر مخاطب بكند.همة این كارها را به خاطر حرفهای مخالفین میكنید؟من میخواهم به اینها ثابت كنم كه اگر برنامة ما این همه دیده شد، به خاطر این بازیها بود. حالا اگر مهمان، مهمان ضعیفی باشد، من عادی با آن برخورد میكنم. یك سری مهمان باهوش هم هستند كه دلیلی ندارد آنها را دور بزنم. آنها از پسِ این غافلگیریهای من بر میآیند و به نحوی برخورد میكنند كه شیرین میشود. در برنامة امسال، من اینرا برداشتم.حالا دیگران فهمیدند كه چقدر نوع اجرای شما تأثیر داشته؟كاملا. آنهایی كه باید بفهمند، فهمیدند. یك عده هم كسب و كارشان فهم نیست. فقط حرف زدن و یك چیزی نوشتن است. آیا شما تا حالا فقط برای كسب و كار نوشتهاید؟ اگر جوابتان آره است، برایتان متأسفام.
نظرتان راجع به اینكه میگویند آدمها را نابود میكنید، چی است؟دلیلش عادت نداشتن به ادبیات غیر كت شلواری است.این فرق میكند. همة ما از این مجریهای كت شلواری و خشك و شیوة اجرای كلاسیكشان بدمان میآید.دروغ میگویید؛ خیلی هم دروغ میگویید. اتفاقا شما با اینها عجینتر هستید.آخر كی گفته كه همسن و سالهای ما …قاطعانه میگویم دروغ میگویید. حرف زدنهایتان، نوع سؤالهایتان این را نشان میدهد.فكر میكنید دلیل پر مخاطب بودن برنامه، همین شیوة اجرایتان است؟چندین برنامه همزمان با برنامة ما پخش میشود كه مهمان میآید تویش. چرا نگاه نمیكنید؟ خیلی زیاد است، ولی چرا؟ چرا نگاه نمیكنید؟ كسی در آنجا به مهمان كاری ندارد. اصلا كسی به كسی كاری ندارد. 8 تا سؤال باید بپرسند و 8 تا جواب بدهند. فرقی نمیكند. ولی در برنامة كولهپشتی، خود مخاطب، با هیجان برنامه شریك است.در برنامة كولهپشتی این توقع برآورده نمیشود كه یكی بیاید و فقط ازش تمجید بشود یا یك سری سؤال از پیش تعیین شده پرسیده شود. ولی در جای خودش احترام همه حفظ میشود.معتقدید كه هیچوقت تا حالا توی برنامههایتان احترام كسی از بین نرفته؟هیچوقت احترام هیچ مهمانی از بین نرفته. اگر مثال نقض دارید، بگویید. كلی گویی نكنید. در همة برنامهها، یك مثال پیدا نمیكنید كه به مهمان توهین شده باشد.در بخش SMSها چطور؟بخش SMSها یكی از پرطرفدارترین بخشهای برنامه است. ما SMSها را با طنز و شوخی و مطایبه جواب میدهیم. عمران صلاحی در تعریف طنز میگوید: «هجمه به یك سوژه.»وقتی یكی SMS میزند كه «من از شما متنفرم» و شما جواب میدهید «تنفرها از ما به محبت تبدیل میشوند» این یك جواب واقعی است كه در این صورت طنز و مطایبهای ندارد. پس طنز نیست؛ یك جور مسخرهكردن و دست انداختن است.اگر توی فرهنگ شما این توهین و بیاحترامی است، من قبول دارم. اگر با گفتن اینكه «فرق تنفر با عشق، یك لك لحظه است و ...» به مخاطب توهین میشود، بنویسید فرزاد حسنی توهین میكند. عین همین را بنویسید. خدا را صد هزار مرتبه شكر.دست انداختن، توهین به طرف مقابل نیست؟باید چی میگفتم؟ عذر میخواهم كه از من متنفرید؟مرز بین حاضر جواب بودن و جواب مناسب دادن با هر جوابی دادن چی است؟مرزش را توی برنامة ما میتوانید پیدا كنید؟ اصلا یك چیز جالبی هست. ببینید یك جوك را من تعریف میكنم، میگویید چه با نمك! یكی دیگر میآید همان را تعریف میكند، میگویید چه بیمزه. سلیقهای است. اصلا بین این دو كه میگویید، نمیشود با فرمول و تئوری مرزبندی كرد.اگر یكی از مهمانها یا بینندهها به خاطر این نوع برخوردهای شما و جواب دادنهایتان اعتماد به نفساش را بدجوری از دست بدهد، حقالناس نیست؟آن آدمی كه با اینچنین ضربهای اعتماد به نفساش را از دست میدهد، آیا میشود امید داشت كه در زندگی هیچوقت اعتماد به نفسش را از دست ندهد. اگر قرار است با یك مطایبه در گفتوگوی تلفنی یا مصاحبه، كسی خودش را ببازد، در خیلی جاهای دیگر هم خواهد باخت. من نمیتوانم به خاطر ظرفیت متغیر آدمها نیمة خالی لیوان را ببینم! هیچ وقت به خاطر بوسیدن یك بچه دولا نمیشوم. بغلش میكنم میآورم بالا.شما گاف نمیدهید؟هیچ وقت گاف ندادهام.حتی ثانیهای یا حتی محض نمونه یك بار در طول زندگی اجرا؟انسان جایزالخطاست. اما من تا به آنجایی كه میدانم گاف ندادهام.گاف اجرا چی؟اصلا. بروید بگردید پیدا كنید. ما مجریهایی داریم كه حضرت فاطمه را میگویند سلام الله علیه، خسی در میقات را میگویند: «حسنی در میقات»، كتاب اخلاق اَشراف را میگویند اخلاق اِشراف. یك بار اینها را نمینویسید، چون از سطح عادی پایینتر هستند و عدهای خوششان میآید.ما كه اصلا یك ستون گوی و تمشك گذاشتهایم برای همین كار.كاری ندارم، ولی خیلی از روزنامهنگارها احساس خدایی میكنند در انتقاد كردن. اگر حرف من را تأیید نكنید، دروغ گفتهاید. آیا خیلی از شما خبرنگارها نمیروید سراغ آدمها كه خردشان كنید؟ چرا خیلی از هنرمندهای طراز اول حاضر نیستند با برخی خبرنگاران مصاحبه كنند؟ شما اجراهای خارجی را نگاه میكنید. منتقدین انتلكتوئل خندهدارمان میگویند چرا تلویزیون ما در سطح تلویزیون خارجی نیست. مگر تو نقدت در سطح نقد خارجی هست؟منظورتان از مثال اجرای خارجی چی است؟ اینكه مردم آنها جنبه و ظرفیت دارند و این حرفها؟منظورم جنبه و ظرفیت نیست، نوع نگاه به مهمان است. كی قرار است جنبة مردم را تكان بدهد؟شما قرار است جنبة مردم را تكان بدهید؟نگاهها خیلی عوض شده. ما در برنامة كوله پشتی، كاریكردیم كه سطح خیلی از برنامههای تلویزیونی عوض شود. الان برنامهای كه بخواهد به شیوة سابق ساخته شود، مخاطب ندارد. خب این تأثیر است. حتما باید یارو پلاكارد بزند.« از امروز به علت شیوة اجرایی در برنامة «كولهپشتی» ما برنامهمان را عوض میكنیم؟» نه، ولی میبینی كمكم برنامه فید میشود. خیلیجاها میگویند شیوة اجرایی برنامة كوله پشتی باعث شد كه شیوة اجرایی برخی از برنامههای بیبو و بیخاصیت، مخاطبهای گذشتهاش را از دست بدهد. دیگر مردم برنامههایی را نگاه میكنند كه یك رِندی و جسارت در آن وجود داشته باشد و جسارت با هتاكی و ناهنجاری خیلی فرق میكند.تا حالا شده گریة كسی توی برنامه را در بیاورید؟توی برنامه؟ نه، هیچ وقت. امكان دارد به خاطر مسائل معنوی و عاطفی، كسی گریه كرده باشد.حالا میخواهم راجع به همین مسائل معنوی و عاطفی توی برنامههایتان صحبت كنم.باشد؛ به شرطی كه به احساسات بشری و شخصی كسی نه وهنی ایجاد بشود و نه سؤال پیش بیاید.خیلی خوب، قبول. بعضیها میگویند اگر فرزاد حسنی به این شدت بر رعایت ارزشهای حاكم بر جامعه اصرار نمیكرد، میتوانست تا این جا بالا بیاید یا نه؟ما در برنامههای مختلف تلویزیونی، رویكرد مذهبی و اجتماعی داشتیم. چرا رویكرد مذهبی برنامة ما مقبول واقع شد؟ چون فرمایشی نبود. اگر فكر میكنید فرمایشی است، بیاییم طرح اولیه برنامه را ببینیم. ما قرار بود صرفا یك برنامه علمی داشته باشیم. ولی ما بنا به خواست عوامل و حقیر، این آیتمها را اضافه كردیم و مردم خوششان آمد و پسندیدند.آنچه كه مردم برداشت میكنند و خوششان میآید، درست است. كارنامة كاری بنده، مؤید این حرف است كه كارهایی كه آقای حسنی میكند، در چه اندازهای است. با چه برنامهای شروع كردم و ادامه دادم، همه میدانند. آقای حسنی، توانایی انداختن مردم تو آب و گرفتن دست خوانندهها و انداختن دود زیر پایشان را ندارد؟ ته دلتان میدانید میتوانم. ولی آیا از این كارها كردم؟ بروید سابقة كارهای من را در رادیو، تلویزیون و اجرا ببینید. در تمام برنامههای من باید مذهب و دفاع مقدس وجود داشته باشد.دلیلش اعتقاد شخصیتان است؟بله. دقیقا اعتقاد شخصی است. این مسئله اگر مقبول رؤسای سازمان هست كه چه بهتر. ولی اگر نیست، به من ربطی ندارد. من چه در رادیو و چه در تلویزیون كه خودتان شاهدید، و سریالهایی كه بازی كردم، آیا همه تمهای پیشرو مذهبی داشتند یا نه؟ مسافری از هند، كمكم كن و غیره. من تعریف دارم برای خودم.به خاطر همین، توی هر سریالی بازی نمیكنم. معیار بنده در شناخت هر موضوع، نگاه امام است و تا ابدالدهر هم انشاءالله همینطور خواهد ماند. و این كلامی است كه كهنه نمیشود. چرا همیشه بگوییم كانت گفت، ژولورن گفت، فلانی گفت، من حدیث نبوی میگویم.نمیترسید كه این در كارهایتان آدمها را به اشتباه بیندازد كه ریا میكنید؟من كاری به این حرفها ندارم. كار ما اجرا است. باید آنچه را كه اعتقاد داریم نشان دهیم.مثلا من دارم نقش یك رزمنده را بازی میكنم. من باید نشان بدهم روحیات یك رزمنده را. كار اجرا، نمایش است، جلوة ذاتیاش است. عرضیاش نیست. حرفت تو ذاتش است. مخاطب مجله، شما را نمیبیند؛ ولی مخاطب تلویزیون، من را میبیند. كار من، نمایش و دیده شدن است. بنده مبلغ هستم و دین خدا را میخواهم با اجرایم تبلیغ بكنم.پس آیا تا به حال شده به آن حسی كه به بیننده القا میكنید، اعتقاد نداشته باشید؟غیر ممكن است. من تا به حال، هر آنچه كه در برنامههایم گفتم، همهاش را اعتقاد داشتم.این اقبال را داشتهام آن چیزی را بگویم كه به آن معتقدم.پس تكلیف بازی كردن چی میشود؟ بالاخره شما سر اجرا نمایش بازی میكند یا خودتان هستید؟در اجرا خود خودمم. ببینید صحبت سر این حرفها نیست! من تو بازیهایم هم زندگی میكنم. دنیا عوض شده. شما هنوز فكر میكنید بازیگر فقط پل نیومن است؟ نه خیر.اما شما دارید از اعتقاد حرف میزنید.من به چیزی كه اجرا میكنم و حرفی كه میزنم، اعتقاد كامل دارم. من اگر نقش را بازی میكنم، خودم نیستم. من آن آدم هستم. همراهش هستم. این از بازیگری.راحتتر بگویم من احساسم این است كه باید به شهدا جواب بدهم. وقتی یك مادر شهید را میبینم، میترسم. من سه بار بگویم امام، دفعة سوم گریهام میگیرد. و من همین هستم كه هستم. هر كی میخواهد خوشش بیاید یا هر كس بدش بیاید.به هر حال، قرارمان این بود كه حرفهای مخالفین را بزنیم.خب اشكال ندارد. من خوشم آمد. باید این حرفها را بزنید. ما كه دعوا نداریم با هم. اصلا این آسیبشناسی است. خیلی هم خوب است. باید با هم بحث كنیم. همشهری جوان - فاطمه عبدلی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1378]
صفحات پیشنهادی
مقابله با كم پشتی ابروها
قدم دوم: موهای ابرو را با یک برس ارزانقیمت ابرو، به مدت 2 دقیقه، شانه کنید. شانه کردن موهای ابرو باید ... مصاحبه خواندنی با فرزاد حسنی درباره کوله پشتی ... . گوناگون ...
قدم دوم: موهای ابرو را با یک برس ارزانقیمت ابرو، به مدت 2 دقیقه، شانه کنید. شانه کردن موهای ابرو باید ... مصاحبه خواندنی با فرزاد حسنی درباره کوله پشتی ... . گوناگون ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها