تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833482689
بررسي سيستم حركتيِ سيارات و ستارگان در اسلام ريشههاي دينيِ علم نجوم (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسي سيستم حركتيِ سيارات و ستارگان در اسلام ريشههاي دينيِ علم نجوم (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: اين مقاله در پي مطرح نمودن مسئلهاي اساسي در مورد ريشهيابيِ بسياري از پيشرفتهاي جديد غرب در حيطه نجوم و ستارهشناسي است. و ريشههاي اصليِ اين پيشرفتها را در دوره طلاييِ علوم اسلامي معرفي ميكند.
10. ابوخالد سجستاني
ابوخالد حبيب بن المعلي سجستاني، كه از شاگردان برجسته مكتب علميِ امام صادق عليهالسلام بود، يكي از بزرگترين دانشمندان علم نجوم در دوره اسلامي به شمار ميرود. او در نجوم بندري چيره دست و ماهر بود كه با استفاده از احكام علم نجوم توانست كه شهادتِ امام موسي كاظم را استخراج كرده و خود را از مهلكه بزرگِ واقفيه نجات دهد. (كشي، 1348، ص612. و نيز: بنطاووس، همان، ص131.) همو از جمله منجميني بوده است كه در مقابل نظريه زمينمركزي، تلاشهاي علميِ زيادي به انجام رسانيد. و نظريه گردش زمين به دور خورشيد را مطرح نمود.
11. ابوالقاسم علي بن القاسم قصيري
بنا به گزارش و نوشته سيد بن طاووس، ابوالقاسم قصيري نيز از دانشمنداني است كه قايل به گردش سيارات هفتگانه به دور خورشيد بوده است به طوري كه حتي كتابي در زمينه تشريح اين نظريه و توضيح انواع حركات سيارات نوشته است، كه نام آن "ترتيب حساب دساتر الكواكب السبعه" ميباشد. (ابن طاووس، همان، ص128).
12. حافظ شيرازي
همانگونه كه بعدا نيز اشاره و تبيين خواهد شد، حافظ از جمله شعرايي است كه با مهارت و زيركيِ تمام، نكات و مسائل زيبايي درباب نجوم و اختران بيان كرده است. او در يكي از غزلهاي خود اينگونه سروده است:
گوي زمين ربوده چوگان عدلِ اوست وين بر كشيده گنبدِ نيلي حصار هم
عزم سبك عنان تو در جنبش آورد اين پايدار مركز عالي مدار هم
تا از نتيجه فلك و طورِ دور اوست تبديلِ ماه و سال و خزان و بهار هم
حافظ با ظرافت و زيبايي در اين ابيات جنبش و حركت زمين را مورد تصريح و تأكيد قرار داده است. نكاتي كه در اين سخن بسيار مهم، توجه فكرِ ظريف انديشه را جلب ميكند عبارتاند از: 1.كرويتِ زمين: با تعبيرِ "گوي زمين"؛ 2.قانون جاذبه عمومي: با تعبيرِ "ربوده" در بيت اول كه هم زمين و هم كنيد نيلي حصار را در برميگيرد؛ 3.حركت و جنبشِ زمين در مقابل سكون مركزيت آن: با تعبير "جنبش و مركزي عالي مدار" در بيت دوم؛ 4.پديد آمدنِ فصلها، و ماه و سال به واسطه حركتِ زمين، نه دوران افلاك: با بيت سوم.
ظريفانديشي و افقهاي بلند و والاي حافظ در اين سه بيت كاملاً نمايان است و اگر ابيات و اشعارِ ديگرِ ديوان او بازخواني و بازانديشي شود، نكات، غرائب، و حقايقِ والاي بيشتري در پيش روي مشتاقانِ حقيقت قرار ميگيرد. (غزني، 1363، ص89 و بعد).
13. نظامي گنجهاي
بنا به اظهارِ برخي از نويسندگان، نظامي گنجوي نيز از جمله شعرايي است كه نظريه حركت زمين را به صراحت در نظم كشيده است. استناد اصلي براي اثبات اين مدعا، اشعاري است كه نظامي در بندِ چهارم از مقدمه ليلي و مجنون بيان كرده است كه البته اينگونه تطبيقها نوعي توجيه بهشمار ميرود؛ زيرا عبارات و اشعارِ نظامي در مواردِ استناد شده، جز در گوي و ارگيِ زمين و نيروي جاذبه آن، در چيز ديگري صريح نيست. ( ثروتيان، 1369، ص98 و بعد).
پيشرفت و تعالي (Elevation ) مسلمانان در اين نظريات به شكلي كه بررسي شد، محدود نميشود. به تصوير كشيدنِ اوج تعالي و گشودن افقهاي ناپيداي علوم در بستر علوم اسلامي، تحقيق و بررسيهاي گستردهاي به خود ميطلبد؛ تا پژوهشگرها و متخصصهاي شاخههاي گوناگونِ علوم با كاوش و كنكاش در منابع اصيلِ اسلامي و دانشمندانِ دوره اسلامي صفحه و صحنه پيشرفت در قرن بيستويكم بهگونهاي ديگر رقم بخورد.
مخالفان نظريه زمينمركزي در ميان دانشمندان غربي (پس از رنسانس)
با توجه به چنين روندي از شكلگيري و بررسيِ نوآورانه درباره زمين و آسمان، در ميان مسلمانان، حال نوبت به بررسي اين روند در ميان دانشمندان غربي ميرسد. با در نظر گرفتنِ اين نگرش تاريخي به مسئله، و شروعِ اولين نقاديهاي غربيها از نظريه زمينمركزي چندين قرن بعد از مسلمانان، به خوبي روشن ميشود كه دستآوردهاي علمي مسلمانان چقدر با اهميت و قابل توجه بوده است؛ درحاليكه هيچ نوع توجه و رويكردي به اين مسئله از سوي دانشمندانِ غربي به وقوع نپيوسته است. (همانگونه كه اشاره شد، رويكردِ غربيها از اولين دستيابي به منابع اسلامي تاكنون، غارتگرانه و دزدي بوده است.) در اينجا فقط دو مورد از بازانديشيهاي غربيها را كه مهماند ذكر ميكنيم. و بايد توجه داشت كه هر تحولي در نجوم مسيحيانِ غربي پس از شروع اين باز انديشيها به وقوع پيوسته است، همه و همه، با اثر پذيري از دست آوردهاي مسلمانان بوده است.
1. اولين نقاديهاي غربيها از هياتِ بطليموس به وسيله بوريدان
به هرحال، با گذشتن از سخنِ چنين فاجعهاي تاريخي، اولين نگرشها و بررسيهاي نقادانه درباره سيستم زمينمركزي در غرب چيزي حدودِ چهار قرن بعد از مسلمانان شروع و به ظهور رسيده است؛ يعني در نيمه اولِ قرن چهاردهمِ ميلادي. يكي از دانشمندان غربي به نام ليندبرگ در اين باره، چنين مينويسد:
جوياترين تحقيقاتي كه درباره تبعات و استلزامهاي يك زمين چرخان به عمل آمد، در قرن چهاردهم و به وسيله ژان بوريدان (معروف ـ 1300 تا 1358م ـ در موردِ الاغِ گرسنه و تشنه كه يادش در ص16 گذشت.) و نيكول اورم صورت گرفت. در اين تحقيقات فكرِ برداشتنِ زمين از مركزيت عالم در كار نبود؛ آنچه ژان بوريدان و اورم در انديشه داشتند، صرفاً گردشِ روزانه زمين بر گرد محورش (حركت وضعي آن) بود." (ليندبرگ، 1377، ص348 و بعد.) آنها دليلي شبيه به دليلِ برخي از منجمهاي اسلامي، يعني عدم افتادن مستقيمِ يك جسم افتان، اقامه ميكردند.
2. نظريه جيمز برادلي
در سر آغازِ رويكردهاي نوين به آسمان و زمين در غرب، تازه اين اولين و تا دو ـ سه قرن بعد از آن آخرين دقت و بررسي بود. و تقريباً هيچ دانشمندي تا سه قرن بعد از آن نتوانست حركت زمين را بهطور علمي و استدلالي مطرح كرده، به اثبات برساند، تا اينكه جيمز برادلي (J.Bradley, 1693-1762)، در اوايل قرن هجدهم بهطور معجزهآسايي به اين مهم دست يازيد. بنا به گفته يكي از دانشمندان غربي:
روزي كه در رودخانه تيمس به گردش پرداخته بود و حركاتِ باد نماي قايق را تماشا ميكرد، متوجه شد كه امتداد بادنما، در نتيجه تغيير امتدادِ سرعت حركت قايق تغيير ميكند. لذا دريافت كه تغييرِ امتداد بادنما فقط از ناپايداري امتداد باد نيست بلكه تركيبِ سرعتِ باد و كشتي موجب اين تغييرات است. به سبب اين مشاهده ( Observation ) ناگهان حدس زد كه شايد سبب تغيير امتداد شعاع نوراني ستارگانِ ثابت به زمين نتيجه تركيب حركتِ نور و حركت زمين باشد و سبب امكانِ قبول اين فرض اين بود كه شصت سال قبل از وي، رومِر (به شرح مذكور در متنِ كتاب) ثابت كرده بود كه سرعت نور متناهي است و بنابراين ميدانست كه سرعت حركت زمين با سرعت نور قابل مقايسه است و لذا تركيبِ اين دو سرعت، معقول و منشأِ اثر است." (هاپوود جيمز، 1381، ص78، پاورقي).
اين دو مورد نخستين پيشينه براي بازانديشي درباره مسايل تجربي و عيني در علم مكانيك آسمان(Celestial mechanics) بود كه در غرب به وقوع پيوست. و هر چه در عالمِ غرب مشاهده شده است، پس از اين دو مورد بوده است و در حقيقت، خودِ دانشمندان غربي تقريباً همه آنچه ارائه كردهاند برگرفته از منابع به غارت رفته از سرزمينهاي اسلامي بوده است. پس از رسيدنِ آثار علمي دوره اسلامي علوم به دست غربيها دهها سال طول كشيد تا بتوانند بهطور پراكنده و ناقص، نظرياتِ دانشمندان اسلامي را از كتابهاي آنها استخراج كرده و به صورت محدود و تدريجي مطرح كنند؛ و دليل اساسيِ اين تاخير در ارائه نظرياتِ جديد در ستارهشناسي و مكانيك آسمان، درك نكردنِ سطح و عمقِ مباحث و مسائل مطرح شده در آثار مسلمانان توسط آنان بود. اين عامل باعث شده است تا حتي امروزه نيز بسياري از زواياي عميقِ علمي همچنان در اين آثار پوشيده بماند.
موقعيتِ زمين و خورشيد در زبانِ قرآن و روايات زمين و خورشيد در قرآن
همه آثار و دستآوردهاي عميقِ علمي مسلمانان در دوره شكوفايي علوم، مرهون معارف و آموزههاي والاي متونِ ديني است. در علم نجوم نيز الهامهايي از قرآن و زبانِ ائمه عليهمالسلام رهنمون دانشمندان به افقهاي برتر از يافتههاي يونانيها بوده است كه اشاره و بررسي برخي از آنها مفيد خواهد بود. آيات و رواياتي كه ذكر ميشود مواردي هستند كه مورد استناد گذشتگان بوده است و در زمينهها و مسائل ديگري از علومِ نجوم، فيزيك، و كيهانشناسي، معارف و آموزههاي دستنخوردهاي وجود دارد كه استخراجِ آنها همتِ عالي و تلاش اساسيِ مسلمانان را به خود ميطلبد. مسائلي نظيرِ: حفرههاي آسماني، فواصل ستارگان، موجودات فرازميني ( Transterrestrial )، وجود سياراتِ مسكون، و بسياري ديگر از مسائل كه مسلمانان به خاطر عواملِ متعددي، به كشف و بازخوانيِ آن آموزهها توفيق نيافتهاند.
1. آياتي از سوره يس و تفسيرِ علامه طباطبايي از آن
"والشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم جريان شمس همان حركت آن است، و لام در جمله "لمستقرلها" به معناي الي ـ به سوي و يا براي غايت ـ تا ميباشد. و كلمه مستقر مصدر ميمي و يا اسم زمان و يا اسم مكان است؛ و معناي آيه اين است كه: خورشيد به طرف قرار گرفتن خود حركت ميكند و يا تا آنجا كه قرار گيرد حركت ميكند، يعني تا سرآمدن اجلش، و يا تا زمان استقرار، و يا محل استقرارش حركت ميكند. حال ببينيم معناي جريان و حركت خورشيد چيست؟ از نظر حس اگر حساب كنيم، حس آدمي براي آفتاب اثبات حركت ميكند، حركتي دوراني پيرامون زمين، و اما از نظر بحثهاي علمي قضيه درست به عكس است؛ يعني خورشيد دور زمين نميچرخد، بلكه زمين به دور خورشيد ميگردد. و نيز اثبات ميكند كه: خورشيد با سياراتي كه پيرامون آنند به سوي ستاره نسر ثابت حركتي انتقالي دارند. و به هر حال حاصل معناي آيه شريفه اين است كه: آفتاب پيوسته در جريان است، مادامي كه نظام دنيوي بر حال خود باقي است، تا روزي كه قرار گيرد و از حركت بيافتد، و در نتيجه دنيا خراب گشته، اين نظام باطل گردد. ...اما اينكه بعضي جريان خورشيد را بر حركت وضعي خورشيد به دور مركز خود حمل كردهاند، درست نيست، چون خلاف ظاهر جريان است، زيرا جريان دلالت بر انتقال از مكاني به مكاني ديگر دارد. ..."و القمر قدرناه منازل حتى عاد كالعرجون القديم" آيه شريفه از آيت قمر، تنها احوالي را كه نسبت به مردم زمين به خود ميگيرد بيان كرده، نه احوال خود قمر را و نه احوال آن را نسبت به خورشيد؛ و از اين جا است كه ميتوان گفت: بعيد نيست مراد از تجري در جمله "و الشمس تجري لمستقر لها"، اشاره باشد به احوالي كه خورشيد نسبت به ما دارد، و حس ما از ظاهر اين كره احساس ميكند، و آن عبارت است از حركت روزانه و فصلي و ساليانهاش؛ همچنين بعيد نيست كه مراد از جمله "لمستقر لها" اشاره باشد به حالي كه خورشيد فينفسه دارد، و آن عبارت است از اينكه نسبت به سياراتي كه پيرامونش در حركتند، ساكن و ثابت است، پس گويا فرموده: يكي از آيتهاي خدا براي مردم اين است كه خورشيد در عين اينكه ساكن و بيحركت است، براي اهل زمين جريان دارد، و خداي عزيز عليم به وسيله آن سكون و اين حركت پيدايش عالم زميني و زنده ماندن اهلش را تدبير فرموده، و خدا داناتر است. ..."و كل فى فلك يسبحون" يعني هريك از خورشيد و ماه و نجوم و كواكب ديگر در مسير خاص به خود حركت ميكند و در فضا شناور است، همانطور كه ماهي در آب شنا ميكند، پس كلمه فلك عبارت است از همان مدار فضايي كه هريك از اجرام آسماني در يكي از آن مدارها سير ميكنند، و چون چنين است بعيد نيست كه مراد از كلمه كل هر يك از خورشيد و ماه و شب و روز باشد، هرچند كه در كلام خداي تعالي شاهدي بر اين معنا نيست و اگر در جمله "يسبحون" ضمير جمعي آورده كه خاص عقلا است، براي اين است كه اشاره كند به اينكه هر يك از اجرام فلكي در برابر مشيت خدا رام است و امر او را اطاعت ميكند، عيناً مانند عقلا، همچنان كه اين تعبير در جاي ديگر نيز آمده و فرموده است: "ثم استوي الى السماء و هى دخان فقال لها و للأرض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين"." (طباطبايي، 1374، ج17، ص133 به بعد. و نيز: طباطبايي، 1374، ج17، ص89 و بعد).
2. ذكر برخي ديگر از آياتِ قرآني در زمينه انواع حركتهاي زمين:
برخي از اساتيدِ فن نجوم و مفسران قرآن، در زمينه اثبات نوعي حركت براي زمين ذكر كردهاند كه در اينجا فقط بهطور گذرا و مختصر يادآوري ميشود:
الف. " و تري الجبال تحسبها جامده و هي تمر مر السحاب" (نمل/88)
ب. "هو الذي جعل لكم الارض ذلولا فامشوا في مناكبها" (ملك/15)
ج. "و الذي جعل لكم الارض مهدا" (طه/53)
د. و الارض بعد ذلك دحاها" (نازعات/30) (زماني قمشهاي، همان، ج1، ص70 به بعد).
و آيات ديگري كه در اين باب مطرح شده است. و ما از بررسيِ كامل و مفصلِ آنها در اين مختصر چشمپوشي ميكنيم.
زمين و خورشيد در روايات
رواياتِ زيادي در متنِ كتابهاي حديثيِ شيعه وارد شده است كه به نوعي دلالت بر حركتِ زمين در عرصه آسمان دارند، كه ملاحظه آنها از لحاظِ نگرشِ درونديني به مسئله هيات و دين، بسيار مهم است؛ از اينرو برخي از آنها را با توجه به عينِ عباراتي كه در اين روايات آمده است بررسي ميكنيم.
1. روايتِ مربوط به مناظره امام رضا عليه السلام با اهل كتاب:
در روايتي كه از ماجراي مناظره امام رضا عليه السلام با اهل كتاب و فضل بن سهل، نقل شده است، بهطور كاملاً صريح و دقيق، مركزيت خورشيد در وسطِ آسمان را بر ميخوانيم:
"روزي امام رضا عليه السلام، در مرو با مأمون و فضل، بر سرِ سفرهاي نشسته بودند، كه اشعث بن حاتم پرسيد: آيا روز، اول خلق شده است يا شب؟ امام در پاسخ فرمود: از قرآن جواب دهم يا از علم حساب (علم نجوم)؟ فضل در آن هنگام گفت: از هر دو پاسخ بگو. امام فرمود: البته ميدانيد كه طالع دنيا، سرطان است؛ و سيارات موضعِ شرفِ آن هستند، زحل در برج ميزان، مشتري در برج سرطان، خورشيد در برج حمل، و ماه در برج ثور قرار دارند؛ و اين قضيه دلالت دارد بر اينكه خورشيد در وسطِ آسمان قرار دارد؛ و اين نكته موجب ميشود بر اينكه روز قبل از شب خلق شده باشد.
اما دليلِ اين مسئله از قرآن اين است كه حق تعالي فرمود: سزاوار نيست كه خورشيد ماه را درك كند، و شب از روز پيشي بگيرد." (ابن شهرآشوب مازندراني، 1379ق، ج4، ص353. و نيز: مجلسي، همان، ج54، ص226. براي اطلاع از اصطلاحاتِ به كار رفته در روايت، رجوع به كتابهاي زير بسيار مفيد خواهد بود: مسعودي، 1382، ص150. قمي، 1375، ص58 به بعد. و نيز: حسنزاده آملي، 1371، ج1، ص69 به بعد).
همانگونه كه از كلمات و عباراتِ اين روايت معلوم ميشود، امام عليه السلام، خواسته است در قالبِ اين اصطلاحات، ثابت بودنِ خورشيد براي گردشِ سيارات به دورِ آن را بيان نمايد؛ لذا معنا كردنِ آن بر اساس زمينمركزي و هياتِ بطليموسي، نادرست است. (همانگونه كه استاد حسنزاده آملي به اين عمل دست زدهاند: دروس هيات و ديگر رشتههاي رياضي، ج1، ص71 و بعد. و نيز، همانگونه كه علامه مجلسي و سيد بن طاووس چنين كاري كردهاند: بحارالانوار، ج54، ص226 به بعد).
2. بيان امام علي عليه السلام درباره نحوه حركت زمين:
حضرت علي عليه السلام با بياني زيبا و صريح، در يكي از خطبههايش معروف به "عجايبي از ساختار هستي"، حركتِ زمين را به حقيقتجويان طريقِ امامت و كمال يادآور شده است كه مثل ساير رهنمودهاي انسان سازش، مورد غفلت واقع شده، و از سوي مفسران و شارحانِ گفتههاي آن حضرت، براساسِ انديشههاي وام گرفته شده از يونانيانِ باستان، ترجمه و توضيح داده شده است. اين نكته نغز در گفتارِ ايشان چنين است:
"... و محكم زميني را كه آسمان آن را حمل ميكند ... كوه گردانيد سنگينيِ آن را ... پس زمين علي رغمِ اينكه داراي حركت است ساكن شد ... همانا در اين حقيقت عبرتي براي كساني است كه خشيت الهي دارند." (امام علي، 1415ق، ص444، خ211).
اما عبارتي با اين وضوح و صراحت از سوي مفسران و شرحدهندگانِ فرمايشات امام، با پشتوانههاي فكريِ زمينمركزي تفسير و تشريح شده است؛ و براساسِ آن پنداشتها توجيههاي بيجا و بيربطي به هم بافتهاند، كه انسانِ انديشمند با مطالعه آن بسي در تأسف و افسوس فرو ميرود. (ابن ابي الحديد، 1404ق، ج11، ص58. و نيز: مجلسي، همان، ج54، ص41)
3. بيانِ امام صادق عليه السلام در رد دورانِ فلك:
شخصي به اسمِ هشام خفاف كه اهل عراق بوده است، از امام صادق عليه السلام نقل كرده است:
روزي در خدمتِ ايشان بودم كه فرمود: بينش تو نسبت به نجوم چگونه است؟ سپس پرسيد: دورانِ فلك چگونه است؟ من هم با چرخاندنِ كلاهم به ايشان نشان دادم؛ در حاليكه ايشان فرمود: اگر حقيقت آنگونه است كه تو ميگويي، پس حال و روزِ ستارههاي مهمي صورتهاي فلكيِ دب اكبر و دب اصغر يعني) بنات النعش، جدي، و فرقدين، چيست كه در طول ايام سال هيچ نوع گردشي از آنچه كه تو نشان دادي ندارند؟ من در پاسخ به ايشان گفتم: به خداوند قسم ياد ميكنم كه من در اينباره هيچ نميدانم و تا كنون از هيچ كسي از اهل علم نجوم چنين مسئلهاي نشنيدهام كه مطلبي در اين مورد گفته باشند. ..." (كليني، 1365، ج8، ص352. و نيز: مجلسي، همان، ج47، ص225).
روشن است كه ستارههاي پيرامونِ هر دو قطب به ميزاني ويژه خود نيزحركت ميكنند، اما آنچه مهم است اين نكته است كه حركتِ آن ستارهها به هيچ عنواني قابل مقايسه و تطبيق با حركت و جابجاييِ ستارههاي منطقه استوايي، دايره البروجي (Ecliptic )، و منطقه البروجي ( Zodiac ) نيست؛ از اينرو امام در مقايسه بسيار ساده و قابل فهمي، حركت آن ستارهها را رد نمود تا به منجم عراقي آموزش دهد كه دوران كواكب آنگونه كه در ظاهر به چشم ميآيند نمودي بيش نيست، و نظريه دوران افلاك نيز به آن مفهومي كه در عالم علمِ نجوم رايج است، باطل و توهمي بيش به شمار نمي رود.
4. بيان امام صادق عليه السلام درباره حركت زمين
امام صادق عليه السلام در مناظرهاي با يكي از زنديقانِ زمان خود كه سوالاتي از ايشان پرسيده بود، اينگونه پاسخ گفته است:
...هر آينه اشياي عالم بر پديد آمدنِ خود گواهي ميدهند، مثلا دورانِ فلك با هر آنچه كه در اوست، به حركت درآمدنِ زمين با هر آنچه كه بر روي آن است، و دگرگوني زمانها، و همه حوادثي كه با كم و زياديش اتفاق ميافتند، دل و جانِ آدمي را بر اين ميدارند كه براي تمام عالم سازنده و تدبيرگري است. ..." (احمد بن علي طبرسي، 1403ق، ج2، ص336. و نيز: مجلسي، همان، ج 10، ص164).
دقت در عبارات اين روايت، چند نكته را روشن ميكند:
ـ براساسِ روايتي كه دوران فلك را رد كرده بود، چنين به نظر ميرسد كه تعبيرِ دوران فلك، با توجه به سيستم گردشيِ ظاهري ستارگان در گستره ديدِ آسمان، مطرح شده باشد، نه براساسِ حقيقت هستي. لذا حمل روايت به معناي زمينمركزي و افلاكِ بطليموسي، امري خلافِ ظاهر و مبناي علم شناختيِ امام بر حقيقتِ كاينات است.
ـ از طرفي، اين نوع معنا، با ظاهرِ روايت كه تصريح و تأكيد بر "به حركت در آمدن زمين" دارد، در تنافي و ناسازگاري ميافتد. و علاوه بر اين، با روايت قبلي نيز دچارِ تناقض و تعارض ميشود. از اينرو، تنها راه معنا كردنِ دوران فلك در اين روايت، بر نمودِ ظاهري آسمان منحصر ميشود.
ـ نكته مهمتر اينكه، تحركِ زمين و هر آنچه بر روي آن است، بهطورِ كاملاً صريح و بيپرده، حركت كردن آن را مطرح ميكند. و نيازي به تاويل، و يا تطبيق با نظريات علمي (چه زمينمركزي و چه خورشيدمركزي) نيست. اگرچه در روايت مذكور به مركزيت خورشيد هيچ اشارهاي نشده است، ولي نيك روشن است كه با عنوان كردنِ حركت زمين، مخالفتي كاملاً ظاهري و صريح با ساختار و مبانيِ سيستم زمينمركزي به عمل آمده است، كه خود مسئلهاي حائز اهميت است.
ـ بعلاوه، با توجه به تصريحي كه امام درباره حركت خودِ زمين دارد، هيچ دليلي ير تاويلِ حركتِ زمين در اين روايت به حركت بخشها و مناطق گوناگون زمين در اثر زلزله و ساير بلاياي طبيعي نيست.
با در نظر گرفتن اين نكات، بهخوبي متوجه ميشويم كه تاويلها، و تفسيرهاي ناهمساز و بيارتباط با صريحِ روايت، كه از سوي عدهاي از محدثان و مفسران مطرح شده است، امري نادرست و بي اعتبار به شمار ميرود. (نظير آنچه كه علامه مجلسي در تفسير اين روايت بيان كرده است: مجلسي، همان، ج54، ص78 به بعد).
5. تعبيرِ حضرت علي عليه السلام درباره حركاتِ زمين:
امام علي عليه السلام، با دو نوع تعبيرِ بسيار زيبا و نغز در خطبه معروف به اشباح (خ 91) از نهج البلاغه، حركتهايي بيش از يك حركت را براي زمين مطرح نموده است، كه اگر كسي با ذهني خالي و بدون پيشفرضهاي نادرست به استقبالِ عبارات آن برود، بدون هيچ شكي، معارفي در رديه و مخالفتِ صريح با سيستم زمينمركزي و سكونِ آن، برخواهد خواند:
"... و حركتهاي زمين را به سبب كوههاي سخت و سنگينِ سر به فلك كشيده تعديل كرد ... درنتيجه، به واسطه فرو رفتن كوههاي در دلِ زمين، زمينِ داراي حركات، از لرزش و اضطراب آرام گرفت." (امام علي عليه السلام، همان، ص163، خ 91. و نيز رجوع شود به: زماني قمشهاي، همان، ج1، ص78).
همانگونه كه روشن است، امام علي عليه السلام در اين عبارات، به موجوديتِ انواع حركت در روند گردشيِ زمين اشاره نموده است. و اين نوع تعابير به طور صريح در رد و مخالفت با انديشه سكون و مركزيت زمين عنوان و مطرح شده است.
مسئلهاي كه باقي ميماند اين است كه اگر نتوان با تكيه بر اين آيات و روايات بر حركتِ زمين و خورشيدمركزي به خاطرِ وجودِ رواياتي مخالف با آنها استدلال نمود، نهايت سخن اين است كه به همين طريق نميتوان با آيات و رواياتِ مربوط به سكونِ زمين و حركت فلك و خورشيد آن طرف قضيه را نيز اثبات كرد؛ زيرا كه اين دو قسم از آيات و روايات در دو طرفِ نقيض و در تقابل با هم قرار ميگيرند. به هر حال اگر همين قدر از جنبه دينشناختيِ مسئله را هم نتوان اثبات كرد، تكيه ستارهشناسانِ شيعي بر چنين انديشهاي با توجه به آموزههاي دينيِ برگرفته از معارف اهل بيت براي اثبات مسئله كافي است.
منابع:
ابن ابي الحديد، عبدالحميد، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1404ق، (افست از چاپ دوم، داراحياء الكتب العربيه، 1387ق.)
ابن طاووس، سيد رضي الدين علي بن موسي بن جعفر، فرج المهموم، قم، دار الذخائر، 1387.
ابوعلي سينا، حسين بن عبد الله، طبيعيات شفاء، ج2.
ارسطو، در آسمان، اسماعيل سعادت، تهران، هرمس، اول، 1379.
اكرمي، موسي، كيهانشناسي افلاطون، تهران، دشتستان، اول، 1380.
الفاخوري، حنا، الجر، خليل، تاريخ فلسفه در جهانِ اسلام، عبدالمحمد آيتي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، بنجم، 1377.
امام امير المومنين، علي بن ابي طالب عليه السلام (سيد رضي)، نهج البلاغه، صبحي صالح، قم، دار الاسوه، اول، 1415ق.
بيروني، ابوريحان محمد بن احمد، استيعاب الوجوه الممكنه لصنعه الاصطرلاب، به تحقيقِ مرحوم سيد اكبر جواديِ حسيني و مقدمه استاد بزرگوار علامه حسنزاده آملي، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، اول، 1380.
بيروني، ابوريحان محمد بن احمد، تحقيق ما للهند، لبنان، بيروت، عالم الكتب، الطبعه الثانيه، 1403ق-1983م.
بيروني، ابوريحان محمد بن احمد، القانون المسعودي، هند، حيدرآباد الدكن، مطبعه مجلس دائرهًْ المعارف العثمانيه، الطبعه الاولي، 1373ق-1954م، ج1.
ثروتيان، بهروز، آيينه غيب نظامي گنجهاي، تهران ـ كرج، نشر كلمه ـ دانشگاه آزاد اسلامي كرج، اول، 1369.
جورج صليبا،("the development of astronomy in Mdieval Islamic Society"
حسن بن علي قمي، ابونصر، المدخل الي علم احكام النجوم، تحقيق جليل زنجاني، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، و دفتر نشر ميراث مكتوب، اول، 1375.
حسنزاده آملي، حسن، دروس هيات و ديگر رشتههاي رياضي، قم، دفتر انتشارت اسلامي، اول، 1371، ج1.
حلبي، علي اصغر، تاريخ تمدن اسلام، تهران، بنياد، اول، 1365.
دورانت، ويل، تاريخ تمدن، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1367، ج 2،ج4.
دبيران كاتبي قزويني، نجمالدين، حكمهًْ العين، دكتر عباس صدري، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، اول، 1375.
راسل، برتراند، تاريخ فلسفه غرب، نجف دريابندري، تهران، پرواز، ششم، 1373، ج1، ج2.
زماني قمشهاي، علي، هيات و نجوم اسلامي، قم، موسسه فرهنگي سماء، اول، 1381، ج1.
زيليك و اسميت، نجوم و اختر فيزيك مقدماتي، جمشيد قنبري و تقي عدالتي، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، اول، 1376، ج1.
سيد رضي، ابوالحسن محمد بن حسين بن موسي موسوي بغدادي، نهجالبلاغه، صبحي صالح، قم، دارالاسوه، اول، 1415ق.
شريف، ميان محمد، تاريخ فلسفه در اسلام، احمد آرام (بخش رياضيات و نجوم) تهران، مركز نشر دانشگاهي، اول، 1367.
طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه الميزان، سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، پنجم، 1374، ج17.
طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم، اسماعيليان، چهارم،1374، ج17.
طبرسي، ابومنصور احمد بن علي، الاحتجاج، تحقيق سيد محمدباقر موسوي خراساني، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق (افست از چاپ 1401ق، بيروت، موسسه الجواد)، ج2.
غزني، سرفراز، سير اختران در ديوان حافظ، تهران، انتشارات اميركبير، ؟، 1363.
قرآن كريم، ترجمه محمد كاظم معزي، تهران، موسسه انتشاراتي صابرين، اول، 1375.
كرومبي، آ.سي، از آگوستين تا گاليله، احمد آرام، تهران، سمت، اول، 1371، ج1.
كشي، محمد بن عمر، رجال الكشي، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348.
كليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق كليني رازي، الكافي، تهران دارالكتب الاسلاميه، چهارم، 1365، ج8.
گمپرتس، تئودور، متفكرانِ يونان، محمد حسن لطفي، تهران، خوارزمي، اول، 1375، ج3.
ليندبرگ، ديويد. سي، سرآغازهاي علم در غرب، دكتر فريدون بدرهاي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، اول، 1377.
مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، لبنان، بيروت، موسسهًْ الوفا، 1404ق، ج10، ج47، ج54، ج57.
محمد بن شهرآشوب مازندراني، رشيدالدين، مناقب آل ابي طالب عليه السلام، قم، موسسه انتشارات علامه، 1379ق، ج4.
مسعودي، شرالدين محمد بن مسعود، جهان دانش، تهران، ميراث مكتوب، اول، 1382.
مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، اوايل المقالات، قم، كنگره شيخ مفيد، اول، 1413ق.
نصر، سيد حسين، علم و تمدن در اسلام، احمد آرام، تهران، خوارزمي، دوم، 1359.
نعمه، عبدالله، فلاسفه شيعه، سيد جعفر غضبان، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، اول، 1367.
نعمه، عبدالله، هشام بن حكم، لبنان، بيروت، دارالفكر، ؟، 1405ق.
هلزي هال، لويس ويليام، تاريخ و فلسفه علم، عبدالحسين آذرنگ، تهران، سروش ، اول، 1363.
هيات نويسندگان زير نظر سروپاولي رادا كريشنان، تاريخِ فلسفه شرق و غرب، خسرو جهانداري، تهران، سازمان انتشاراتِ علمي و فرهنگي، اول، 1367، ج1.
هاپوود جيمز، جيمز، فيزيك و فلسفه، علي قلي بياني، تهران، انتشاراتِ علمي و فرهنگي، سوم، 1381.
.................................................................................................
نويسنده: رحيم قرباني
منبع: فصلنامه ذهن، شماره 22
دوشنبه 18 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]
-
گوناگون
پربازدیدترینها