واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: حُسن يوسف.../ جدال عقل و عشق در ميدان سهگانه جهاد
يك وقتي انسان با سلاح آهن و امثال ذلك با دشمن بيروني جنگ ميكند، اين همان جهاد اصغر است. يك وقتي بين عقل و شهوت، بين عقل و غضب، بين عقل و وهم، بين عقل و خيال، بين عقل و حس، بين علوم تجريدي و تجربي يك نبرد داخلي در حوزة نفس است. حالا چه در بخش هاي انديشه، چه در بخش هاي انگيزه، اين جهاد اُوسط است. كه انسان بايد وهم و خيالش را رام بكند، شهوت و غضبش را رام بكند و اسير نشود؛ آنها را تحت رهبري عقل هدايت بكند.
باشگاه جواني برنا/ علامه عبدالله جوادي آملي
فصل رويش دلها در بهار قرآن، بيترديد عطش به دانستن رمز و رازهاي كلام وحي را بيشتر ميكند خصوصا كه بهترين داستانهاي بشر را در مصحف حضرت حق پيگيري كنيم. آن هم از زبان كسي كه خود دانشآموخته مكتب وحي است... روزهاي فرد را با باشگاه جواني برنا و تفسير سوره حضرت يوسف(ع) بگذرانيد...
جدال عقل و عشق
زيبائي قصه حضرت يوسف (سلام الله عليه) قابل فراموش شدن نيست. مطالبي كه در اين قصه هست، انبياي ديگر داشتهاند منتها به صورت يك قصه مبسوط گسترده يكجا بيان نشده است. تفاوت رسمي اين قصّه با قصّه هاي ديگر اين است كه قالب قصص انبياي پيشين (ع)، مخصوصاً جريان حضرت موساي كليم يا حضرت شعيب و يا حضرت لوط؛ اينها مبارزاتشان مثلاً اخلاقي بود و بعد هم مبارزات جهاد . آن مبارزات اخلاقيشان هم مديون آن مبارزات جهاد اصغر است. قالب اين مبارزات و نبردها در حوزة « جهاد اصغر » بود؛ جنگ و دفاع و كشته شدن و شهيد شدن و كشتن و امثال ذلك بود. امّا در جريان حضرت يوسف،گذشته از اينكه آن مبارزات هم بود و نهي از منكر بود، مبارزه با بت پرستي بود، دو تا جهاد ديگر هم بود كه جزء برجستگي هاي اين سورة مباركه است. يكي « جهاد اُوسط » است و يكي « جهاد اكبر ».
يك وقتي انسان با سلاح آهن و امثال ذلك با دشمن بيروني جنگ ميكند، اين همان جهاد اصغر است. يك وقتي بين عقل و شهوت، بين عقل و غضب، بين عقل و وهم، بين عقل و خيال، بين عقل و حس، بين علوم تجريدي و تجربي يك نبرد داخلي در حوزة نفس است. حالا چه در بخش هاي انديشه، چه در بخش هاي انگيزه، اين جهاد اُوسط است. كه انسان بايد وهم و خيالش را رام بكند، شهوت و غضبش را رام بكند و اسير نشود؛ آنها را تحت رهبري عقل هدايت بكند.
جهاد اكبر...
حالا وقتي انسان عاقل شد، و حكيم كامل شد، فقيه جامع الشرائط شد؛ از آن به بعد جهاد اكبر شروع ميشود. جهاد اكبر بين عقل و عشق است، بين عقل و قلب است. عقل مي گويد: اين برهان است، بايد فهميد. قلب مي گويد: برهان كارآمد نيست؛ الفاظ است و مفاهيم است، بايد ديد. آن نبرد، جهاد اكبر است. چون آن در دسترسي نيست، اين جهاد اُوسط را گفتند جهاد اكبر. وگرنه اين اكبرِ نسبي است، نه اكبرِ نفسي. اكبر نفسي آنجاست كه بين عقل و قلب است، بين علم حضوري و حصولي است، بين فهميدن و ديدن است. اين ادلّه ما را به يك سلسله مفاهيم مي رساند كه مي فهميم مسائل توحيدي را، وحي و نبوّت را، معاد را. امّا ديدن كجا، فهميدن كجا؟ ما با برهان نقلي و عقلي يقين داريم بهشتي هست، جهنّمي هست، قيامتي هست. اين را حكيم مي گويد و عقل. عارف و صاحب قلب ميگويد: من هم اينها را مي دانم. ولي بهشت الآن موجود است، جهنّم هم الآن موجود است، ما را دعوت كردند ببين؛ كَلّا لُو تَعلَمُونَ عِلمَ اليَقينِ لِتَرَوُنَّ الجَحيمْ (1). گفتند بهشت و جهنّم را الآن ببينيد. نه بعد از مرگ...خُب بعد از مرگ كافر هم مي بيند. او هم ميگويد: رَبَّنَا اَبصَرنَا وَ سَمِعنَا (2). به كافر هم ميگويند: اَفَسِحرٌ هذَا اَمْ اَنتُمْ لا تُبصِرُونْ (3). ديدن بعد از مرگ كه يك امر ضروري است براي همه، آني كه قرآن تشويق ميكند، ميگويد: الآن اينجا كه نشستي، جهنّم هم موجود است؛ خُب ببين! اين جهاد، جهاد اكبر است. قلب مي گويد بايد به اين سمت رفت؛ عقل ميگويد سخت است، با همين بايد بسنده كرد، بايد اكتفا كرد كه جنگ اكبر آنجا شروع مي شود. وجود مبارك يوسف (ع) همة اين جهادها را پشت سر گذاشت. جهاد اصغرش همان مبارزات امر به معروف و نهي از منكر بود با بيگانهها، مخصوصاً با بتپرستهاي در زندان و... جهاد اُوسطش هم همان نزاهت اخلاقي بود كه بالأخره خودش را حفظ كرد. هم در بحران اقتصادي و كشور وسيع بحران زده، دستش به مال مردم و بيت المال آلوده نشد، هم در بحبوحة جواني چشمش به ناموس ديگري آلوده نشد. بالأخره طاهر مانده؛ اين مي شود جهاد اُوسط. يعني در نزاهت اخلاقي، روي تهذيب نفس، روي يُزَكّيهِمْ كارآمد شد و موفّق. امّا مي خواهد خدا را ببيند، نه بفهمد !
فاتحان اكبر...
ما هر چه برهان اقامه مي كنيم، از برهان حدوث و امكان تا برهان صديقين؛ بالأخره يك سلسله مفاهيم دست حكيم ميآيد. امّا آن كه وجود مبارك حضرت امير فرمود: مَا كُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه (4)، يا اَفَأعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه؛ به ما هم گفتند: يك قدري جلوتر برويد، بلكه ببينيد... لا تُدرِكُهُ الأبصارْ بِمُشاهَدَهِ العُيُونْ بَلْ تُدرِكُهُ القُلُوبْ بِحَقائِقِ الإيمانْ (5)، او را بايد ببينيد. اينجا، جهاد اكبر است. هم مجاهدان اين فن بسيار كماند، هم فاتحان اين فن بسيار كماند. آنها كه از جبهه گريزانند، كم نيستند. آنجا كه در جبهه شهيد مي شوند، آنها هم يك عدّه قابل توجّه اند؛ امّا فاتح كم است!
چون كسي كه به جبهه مي رود، سه حال دارد؛ يا بالأخره بر ميگردد از ترس، يا اينقدر ميجنگد تا كشته بشود، شربت شهادت بنوشد؛ يا فاتح ميشود.
در جهاد اُوسط البتّه چهار راه دارد؛ بعضي ها وارد تهذيب ميشوند، وارد سير و سلوك ميشوند؛ بعد ميبينند سخت است، بر ميگردند. همين كارهاي عادي شان را انجام مي دهند. بعضيها تسليم مي شوند. خُب بالأخره خداي سبحان امتحان مي كند ديگر. از آن طرف ما به حاجيان و مؤتمران كه احرام بستند، ميگوئيم: صيد حرم بر شما حرام است، صيد بياباني بر شما حرام است؛ چه در حرم، چه در غير حرم در حال احرام اين صيدها حرام است. لا تَقتُلُوا الصّيدَ وَ اَنتُمْ حُرُمْ (6). از طرفي هم وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ اللهُ بِشَيءٍ مِنَ الصّيدِ تَنالُهُ اَيديكُمْ وَ رِماحُكُمْ (7)... اين آهوها و اين صيدهاي صحرائي را ميرمانيم، هدايت ميكنيم در تير رس شما، در دسترس شما قرار بگيرد تا شما را امتحان بكنيم! در جريان جهاد اوسط هم همين طور است. از يك طرف انسان را دستور مي دهد از گناهان بپرهيزيد، از طرف ديگرهم وسائل گناه را هم برايش فراهم مي كند. اين مي شود « آزمون الهي ». بعضي ها اسير مي شوند. بعضي ها مي گويند: نه، راه ما اين نيست و سخت است و بايد برگرديم. بعضي نه، تا آخرين نفس مبارزه مي كنند. چهار تا تير خوردند، چهار تا تير هم مي زنند. دو تا غفلت كردند، دو بار هم توبه ميكنند. چهار تا قطره اشك مي ريزند، چهار تا ناله ميكنند، راه را ادامه مي دهند تا بميرند. اينها كساني هستند كه يَمُوتُ شَهيداً. گروهي هم هستند كه فاتح بر مي آيند. اينهائي كه فاتح در مي آيند، كساني اند كه از همة آزمونها توانستند عقل را بر شهوت و غضب، عقل را بر وهم و خيال، عقل را بر حس پيروز بكنند.
پيروز سه گانة جهاد
وجود مبارك يوسف (ع) بعد از اين همه آزمونها، شايستة آن شد كه حالا ببيند. اينچنين نيست كه اوّل نشان كسي بدهند! جهاد اكبر است. از جهاد اوسط به مراتب سخت تر است، چه رسد به جهاد اصغر ! خُب انسان در چاه باشد و جزعي نكند و جز خدا احدي را نطلبد، خيلي است ديگر! اينها باعث شد كه وَ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لُولا اَنْ رَأي بُرهانَ رَبِّه (9)... غرض آن است كه در جريان انبياي ديگر معمولاً جهاد اصغر مطرح است و گاهي جهاد اوسط لكن در جريان حضرت يوسف (ع) هم جهاد اصغر است، هم جهاد اوسط، هم جهاد اكبر. …
* سخنان آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسة درس تفسير سورة مباركة يوسف؛ قم - هشتم ديماه 1383
..........................
(1) تكاثر / آيات 5 و 6
(2) سجده / 12
(3) طور / 15
(4) الكافي / ج 1 / ص 98
(5) الكافي / ج 1 / ص 97
(6) مائده / 95
(7) مائده / 94
(8) يوسف / 24
* «حُسن يوسف» يكشنبهو سهشنبه هر هفته در باشگاه جواني برنا منتشر ميشود.
***
در باشگاه جواني برنا ثبتنام كنيد: [email protected]
دوشنبه 18 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]